WEBVTT 1 00:00:07.799 --> 00:00:12.220 ‫زمان چیز عجیبی است ‫- آلبوس دامبلدور 2 00:00:33.742 --> 00:00:34.576 ‫متشکرم 3 00:00:37.454 --> 00:00:39.164 ‫آره، بازی رو منم میبینم 4 00:00:59.976 --> 00:01:01.561 ‫«اما واتسون» ‫«فروشگاه کتاب دسته دوم - لندن» 5 00:01:01.644 --> 00:01:03.146 ‫«متیو لوئیس» ‫«تاکسی سیاه - در ترافیک» 6 00:01:04.439 --> 00:01:05.440 ‫رابی کالترین ‫کافه - چلسی 7 00:01:06.941 --> 00:01:10.945 ‫«از شما دعوت میکنیم که به بیستمین سالگرد ‫هری پاتر: برگشت به هاگوارتز، تشریف بیاورید.» 8 00:01:32.342 --> 00:01:33.676 ‫پیام امروز ‫هاگوارتز از فارغ التحصیلان خود استقبال می کند 9 00:01:39.349 --> 00:01:40.391 ‫چی؟ 10 00:01:40.391 --> 00:01:43.019 «ت. فلتون» «گ. اولدمن» 11 00:01:45.271 --> 00:01:46.356 ‫سلام! 12 00:02:17.971 --> 00:02:19.305 «اما واتسون» «هرماینی گرنجر» 13 00:02:19.305 --> 00:02:21.015 «گریفندور» 14 00:02:25.770 --> 00:02:26.938 «روپرت گرینت» «رون ویزلی» 15 00:02:26.938 --> 00:02:27.981 «گریفندور» 16 00:02:29.274 --> 00:02:30.483 «تام فلتون» «دراکو مالفوی» 17 00:02:30.483 --> 00:02:31.442 «اسلیترین» 18 00:02:35.571 --> 00:02:36.489 «بانی رایت» «جینی ویزلی» 19 00:02:36.489 --> 00:02:37.949 «گریفندور» 20 00:02:43.746 --> 00:02:44.789 «متیو لوئیس» «نویل لانگ باتم» 21 00:02:44.789 --> 00:02:45.331 «گریفندور» 22 00:02:46.582 --> 00:02:48.584 «رابی کالترین» «روبیوس هاگرید» 23 00:02:48.584 --> 00:02:49.544 «گریفندور» 24 00:02:51.963 --> 00:02:53.047 «ریف فاینز» «لرد ولدمورت» 25 00:02:53.047 --> 00:02:53.589 «اسلیترین» 26 00:02:59.178 --> 00:03:00.221 «هلنا بونهام کارتر» «بلاتریکس لسترنج» 27 00:03:00.221 --> 00:03:00.638 «اسلیترین» 28 00:03:02.015 --> 00:03:03.057 «گری اولدمن» «سیریوس بلک» 29 00:03:03.057 --> 00:03:03.474 «گریفندور» 30 00:03:03.516 --> 00:03:05.393 و... 31 00:03:05.393 --> 00:03:07.395 «دنیل رادکلیف» «هری پاتر» 32 00:03:07.395 --> 00:03:08.354 «گریفندور» 34 00:03:30.293 --> 00:03:32.879 ‫از کجا خبر داشت ‫که همین لحظه... 35 00:03:32.962 --> 00:03:36.048 ‫...مردم در کل کشور ‫دور همدیگه جمع شده بودن، 36 00:03:36.132 --> 00:03:40.595 ‫لیوان های خودشون رو گرفته بودن بالا ‫و زمزمه کنان می گفتن: 37 00:03:40.678 --> 00:03:44.474 ‫«به افتخار هری پاتر، ‫پسری که نجات پیدا کرد.» 38 00:03:44.515 --> 00:03:48.853 ‫«پسری که نجات پیدا کرد» 39 00:03:48.936 --> 00:03:52.148 ‫«قسمت اول: پسری که نجات پیدا کرد» ‫«هری پاتر و سنگ جادو» ‫«هری پاتر و تالار اسرار» 40 00:03:52.398 --> 00:03:53.608 ‫- دن. ‫- سلام، پسر! 41 00:03:53.608 --> 00:03:54.942 ‫خوشحالم می بینمت. 42 00:03:55.026 --> 00:03:56.444 ‫- در چه وضعی پسر؟ ‫- حالت چطوره رفیق؟ 43 00:03:56.527 --> 00:03:59.572 ‫خیلی خوشحالم که تورو می بینم. عالیه 44 00:03:59.655 --> 00:04:01.407 ‫- غیر قابل باوره ‫- آره، درسته. 45 00:04:01.491 --> 00:04:03.451 ‫آخرین دفعه که این جا بودیم، کوتاه تر بودی. 46 00:04:03.534 --> 00:04:05.495 ‫من...من... ‫فقط یه یکم 47 00:04:05.578 --> 00:04:07.580 ‫لطف داری. 48 00:04:07.663 --> 00:04:09.707 ‫- اومدیم! ‫- بعد از گذشت بیست سال! 49 00:04:09.791 --> 00:04:11.501 ‫- آره. ‫- یه جورایی عجیب غریبه. 50 00:04:11.584 --> 00:04:12.919 ‫تو چطور به کار وارد شدی؟ یعنی من هرگز... 51 00:04:13.002 --> 00:04:14.420 ‫هرگز ‫این سوال رو نتونستم بپرسم. 52 00:04:14.504 --> 00:04:15.755 ‫چطور سر انجام ‫کار تو کار با «هری پاتر» شد؟ 53 00:04:15.838 --> 00:04:16.839 ‫چون دختر هستم، النور، 54 00:04:16.923 --> 00:04:18.049 ‫بعد از دفعه ها رد کردنم... 55 00:04:18.132 --> 00:04:19.717 ‫...منو قانع کرد که کتاب ها رو بخونم، 56 00:04:19.801 --> 00:04:21.594 ‫وارد این کار شدم. 57 00:04:21.677 --> 00:04:23.554 ‫زمانی که «زندانی آزکابان» در اومد، 58 00:04:23.638 --> 00:04:25.056 ‫- متشکرم النور. ‫- گفتم... 59 00:04:25.139 --> 00:04:28.267 ‫گفتم: «بسیار خوب، ‫بالاخره اینا رو می خونم.» 60 00:04:28.351 --> 00:04:30.645 ‫فورا بعدش فیلم ها رو دیدم. 61 00:04:30.645 --> 00:04:33.064 ‫فقط دیدمشون کردم ‫و از اون زمان چنین اتفاقی نیفتاده. 62 00:04:33.064 --> 00:04:36.776 ‫بعد مجبور بودم با پرواز برم ‫ادینبرا که جو رولینگ رو ببینم... 63 00:04:36.859 --> 00:04:40.112 ‫...و عملاً گفتم: ‫«من چنین تصوری دارم»، 64 00:04:40.112 --> 00:04:42.782 ‫اونم گفت: «منم دقیقاً ‫فیلم رو همین شکلی تصور می کنم.» 65 00:04:42.865 --> 00:04:44.325 ‫زمانی که کتاب ها در اومدن، 66 00:04:44.408 --> 00:04:46.494 ‫بچه ها توی محل صف می بستن... 67 00:04:46.577 --> 00:04:49.622 ‫یعنی هزاران بچه منتظر تازه ترین کتاب بودن. 68 00:04:50.248 --> 00:04:51.582 ‫«هری پاتر و یادگاران مرگ» 69 00:04:54.293 --> 00:04:56.420 ‫خیلی از آدما کم کم داشتن... 70 00:04:56.504 --> 00:04:58.130 ‫...عاشق اثر جی. کی. رولینگ می شدن. 71 00:04:58.214 --> 00:05:01.008 ‫احتمالاً حول و حوش هشت سالم بود. 72 00:05:01.092 --> 00:05:03.135 ‫فکر کنم اولین کتاب اون موقع بیرون اومد. 73 00:05:03.219 --> 00:05:05.304 ‫تبدیل شد به رسم خانوادگی ما. 74 00:05:05.388 --> 00:05:06.973 ‫بابام ادای همه شون رو در میاورد. 75 00:05:07.056 --> 00:05:09.642 ‫من و برادرم هم شیفته ش شده بودیم. 76 00:05:09.642 --> 00:05:12.228 ‫بهش التماس می کردیم که ادامه بده... 77 00:05:12.270 --> 00:05:13.479 ‫...و هر بار یه فصل رو تموم می کرد، 78 00:05:13.521 --> 00:05:15.022 ‫ما می گفتیم: «یه فصل دیگه! ‫تو رو خدا یه فصل دیگه! 79 00:05:15.022 --> 00:05:16.440 ‫لطفاً فقط یه فصل دیگه! ‫تو رو خدا، تو رو خدا! 80 00:05:16.524 --> 00:05:17.650 ‫یکی دیگه، یکی دیگه، ‫یکی دیگه، یکی دیگه!» 81 00:05:17.733 --> 00:05:19.026 ‫یکی از دوستای مدرسه م... 82 00:05:19.110 --> 00:05:20.820 ‫...دو کتاب اول رو داشت. 83 00:05:20.903 --> 00:05:22.780 ‫یه بار شب خونه شون بودم که گفت: 84 00:05:22.863 --> 00:05:24.991 ‫«خب، «سنگ جادو» تو قفسه کتابه.» 85 00:05:25.074 --> 00:05:27.535 ‫کل شب که اون جا بودم ‫مشغول همین کار بودیم. 86 00:05:27.618 --> 00:05:28.953 ‫جفتمون تو سکوت نشستیم. 87 00:05:28.953 --> 00:05:30.371 ‫اون «تالار اسرار» رو می خوند... 88 00:05:30.579 --> 00:05:31.998 ‫...و من «سنگ جادو» رو! 89 00:05:32.081 --> 00:05:33.499 ‫واقعاً از همون جا شروع شد. ‫دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم. 90 00:05:33.582 --> 00:05:35.167 ‫زمانی که می خوندیمش، 91 00:05:35.251 --> 00:05:36.836 ‫بلافاصله با فرد و جرج ‫احساس هم ذات پنداری کردیم، 92 00:05:36.919 --> 00:05:38.546 ‫چون تو ادبیات ‫دوقلو کمتر پیدا میشه. 93 00:05:38.629 --> 00:05:40.339 ‫«تالار اسرار» اولین کتابی بود... 94 00:05:40.423 --> 00:05:43.342 ‫...که قشنگ کل شب ‫بیدار موندم که بخونمش. 95 00:05:43.426 --> 00:05:47.471 ‫نثرش خیلی زنده بود، ‫شخصیت ها قابل درک بودن. 96 00:05:47.555 --> 00:05:52.476 ‫جهانی بود که طراحیش ‫به شدت پیچیده و بی نقص بود. 97 00:05:52.560 --> 00:05:54.854 ‫به نظر من میشه به راحتی فراموش کرد که اون زمان... 98 00:05:54.937 --> 00:05:56.772 ‫...مردم می گفتن که کتاب خوندن رسیده به صفر. 99 00:05:56.856 --> 00:05:59.525 ‫به نظرم چشم انداز زیبا ‫و خلاقانه ای به زندگیه، 100 00:05:59.608 --> 00:06:01.819 ‫این که احتمالات بی نهایت هستن. 101 00:06:01.902 --> 00:06:04.488 ‫یکی از دلایل متعددی که این قدر ‫جی. کی. رو تحسین می کردم، 102 00:06:04.572 --> 00:06:06.991 ‫اینه که حالا میلیون ها نفر کتاب خون هستن... 103 00:06:07.074 --> 00:06:09.243 ‫...که عمراً تو زندگیشون ‫کتاب دستشون می گرفتن. 104 00:06:09.326 --> 00:06:12.538 ‫این طوریه که ناگهان قدرت نویسندگی رو درک می کنین! 105 00:06:12.621 --> 00:06:13.873 ‫هیپ، هیپ، هری! 106 00:06:13.956 --> 00:06:15.583 ‫تو بحث انتخاب بازیگر هم... 107 00:06:15.666 --> 00:06:20.254 ‫جستجوی هری پاتر عجیب و غریب بود! 108 00:06:20.337 --> 00:06:22.882 ‫فیلم جدید «هری پاتر» دنبال بچه هاییه... 109 00:06:22.965 --> 00:06:27.303 ‫...که سه نقش اصلی رو ‫در این فیلم چند میلیون پوندی بازی کنن. 110 00:06:28.721 --> 00:06:31.057 ‫یادمه رفتیم اولین آزمون بازیگری... 111 00:06:31.140 --> 00:06:34.310 ‫...و اگه نگیم هزاران نفر، ‫صدها نفر اون جا بودن. 112 00:06:34.393 --> 00:06:35.644 ‫بعد فهمیدیم... 113 00:06:35.728 --> 00:06:37.104 ‫...که ما تنها دوقلوهایی هستیم... 114 00:06:37.188 --> 00:06:38.522 ‫...که لباس یکسان تنمون نیست. 115 00:06:38.606 --> 00:06:40.399 ‫برای همین رفتیم اون ور خیابون... 116 00:06:40.483 --> 00:06:43.694 ‫...و دو تا تاپ عین هم خریدیم. 117 00:06:43.778 --> 00:06:45.404 ‫- همین طوری یه چیزی برداشتیم. ‫- یه چیزی برداشتیم. 118 00:06:45.488 --> 00:06:46.489 ‫برگشتیم گفتیم: ‫«همینا خوبن.» 119 00:06:46.572 --> 00:06:47.281 ‫بعدش هم رفتیم. 120 00:06:47.281 --> 00:06:50.951 ‫گذاشته بودن تو هم بلولیم، ‫می دونین؟ یه جورایی ازدحام کنیم... 121 00:06:51.035 --> 00:06:52.912 ‫...تا این که «در ظاهر» اون جا رو ترک کردن، 122 00:06:52.995 --> 00:06:54.580 ‫البته به جز یه آقایی که هنوز... 123 00:06:54.663 --> 00:06:57.249 ‫...یه میکروفون رو بالای سرمون نگه داشته بود. 124 00:06:57.333 --> 00:07:01.420 ‫یه دختر کوچولو از من پرسید: «اون چیه؟» 125 00:07:01.504 --> 00:07:04.673 ‫فکر کنم گفتم: «میکروفونه دیگه، چی باشه؟» 126 00:07:04.757 --> 00:07:05.966 ‫گفتم: «دارن ازمون فیلم می گیرن. 127 00:07:06.050 --> 00:07:07.426 ‫این یه جور حقه ست.» 128 00:07:07.510 --> 00:07:09.178 ‫در واقع انگار قبلاً هم ‫انجامش داده بودم. 129 00:07:09.261 --> 00:07:10.930 ‫یادم میاد، چون اما پرسید! 130 00:07:11.013 --> 00:07:12.515 ‫جو هیجانی این آزمون... 131 00:07:12.598 --> 00:07:15.726 ‫...کاملاً من رو گرفته بود. 132 00:07:15.810 --> 00:07:19.104 ‫از اولش می دونستم ‫که هدفم نقش هرماینیه، 133 00:07:19.188 --> 00:07:20.940 ‫این قدری که فکر کنم ‫مامان بابام رو ترسونده بود، 134 00:07:21.023 --> 00:07:22.650 ‫چون اونا می گفتن: 135 00:07:22.733 --> 00:07:25.528 ‫«اگه نقش بهش نرسه، چی کارش کنیم؟» 136 00:07:25.611 --> 00:07:26.695 ‫من صرفاً هیجان زده بودم. 137 00:07:26.779 --> 00:07:28.030 ‫ترس برم نداشته بود. 138 00:07:28.113 --> 00:07:29.615 ‫به این فکر نبودم ‫که «در عجبم... 139 00:07:29.698 --> 00:07:31.033 ‫...چند تا فیلم می سازن» ‫یا همچین چیزی. 140 00:07:31.116 --> 00:07:32.535 ‫فکر می کردم ‫«اُه، خوش می گذره!» 141 00:07:32.618 --> 00:07:34.495 ‫فکر می کنم اولش ‫بزرگترین فشار... 142 00:07:34.578 --> 00:07:35.913 ‫...این بود که کی قراره هری پاتر شه. 143 00:07:35.996 --> 00:07:37.331 ‫نمی تونستیم هری رو پیدا کنیم. 144 00:07:37.414 --> 00:07:39.458 ‫نمی تونستیم...نمی تونستیم ‫هری رو پیدا کنیم... 145 00:07:39.542 --> 00:07:41.085 ‫...و اوضاع داشت ‫یه جورایی عجیب... 146 00:07:41.168 --> 00:07:42.461 ‫...و ترسناک می شد. 147 00:07:42.545 --> 00:07:46.048 ‫یه شب تو اتاق هتلم تو لندن بودم... 148 00:07:46.131 --> 00:07:48.384 ‫...و «دیوید کاپرفیلد» ساخت بی بی سی رو تماشا می کردم. 149 00:07:48.467 --> 00:07:50.135 ‫بلافاصله یه لامپ ‫بالای سرم شرون شد... 150 00:07:50.219 --> 00:07:52.096 ‫...و گفتم: «این هری پاتره.» 151 00:07:52.179 --> 00:07:54.932 ‫این همون بچه ایه ‫که ماه ها دنبالش می گشتیم. 152 00:07:55.015 --> 00:07:56.642 ‫برای همین از مدیر انتخاب هنرپیشه خواستم، 153 00:07:56.725 --> 00:07:58.811 ‫یعنی گفتم: «باید برای آزمون بیاریمش این جا.» 154 00:07:58.894 --> 00:08:00.479 ‫گفت: «اصلاً شدنی نیست. 155 00:08:00.563 --> 00:08:03.440 ‫مامان باباش نمی خوان ‫درگیر این دنیا باشه. 156 00:08:03.524 --> 00:08:04.984 ‫نمی خوان این نقش رو بگیره.» 157 00:08:05.067 --> 00:08:06.819 ‫فکر کنم قراردادی که امضا می کردیم، 158 00:08:06.902 --> 00:08:09.029 ‫واسه هر هفت تا فیلم بود ‫که تو لس آنجلس می گرفتنشون، 159 00:08:09.113 --> 00:08:10.531 ‫برای همین مامان بابام ‫می گفتن: «نمیشه، 160 00:08:10.823 --> 00:08:12.366 ‫بدجوری زندگیش رو مختل می کنه.» 161 00:08:12.449 --> 00:08:14.827 ‫خوشبختانه، دیوید هیمن... 162 00:08:14.910 --> 00:08:17.496 ‫...چند هفته بعد رفت تئاتر. 163 00:08:17.580 --> 00:08:19.331 ‫دو نفر تو ردیف جلویی من... 164 00:08:19.415 --> 00:08:20.833 ‫...یواش یواش برگشتن. 165 00:08:20.916 --> 00:08:22.960 ‫از اون جا که دیوید ‫تهیه کننده خیلی خوبیه، 166 00:08:23.043 --> 00:08:26.839 ‫پدر دن رو راضی کرد ‫که دن رو واسه آزمون بیاره... 167 00:08:26.922 --> 00:08:30.801 ‫...و عملاً همون موقع ‫هری پاترمون رو پیدا کردیم. 168 00:08:30.884 --> 00:08:32.386 ‫حرکت! 169 00:08:32.469 --> 00:08:34.179 ‫- اون تخم اژدهاست! ‫- چیه؟ 170 00:08:34.263 --> 00:08:35.806 ‫- همینه. ‫- چیه؟ 171 00:08:35.889 --> 00:08:36.932 ‫تخم اژدها. 172 00:08:37.016 --> 00:08:38.100 ‫- آهان. ‫- آره. 173 00:08:38.183 --> 00:08:39.476 ‫من یه بچه شاد و خوشحال بودم... 174 00:08:39.560 --> 00:08:41.478 ‫...که ظاهراً یه جورایی غم زده بود. 175 00:08:41.562 --> 00:08:43.981 ‫«واقعاً شیرینی، ولی به قیافه ت می خوره... 176 00:08:44.064 --> 00:08:46.317 ‫...اتفاقات زیادی داره تو زندگیت میفته.» 177 00:08:46.400 --> 00:08:49.320 ‫دیدن این که اون بچه ‫نشسته اون جا و حرف می زنه، 178 00:08:49.403 --> 00:08:51.238 ‫خیلی احساساتیم کرد و فکر کردم: 179 00:08:51.322 --> 00:08:53.324 ‫«آره، خودشه. خدا رو شکر، پیداش کردیم.» 180 00:08:53.407 --> 00:08:56.660 ‫انتخاب روپرت و اما ‫برای نقششون خیلی راحت بود، 181 00:08:56.744 --> 00:08:58.579 ‫چون حس می کردیم ‫از کتاب پریده ن بیرون. 182 00:08:58.871 --> 00:09:00.539 ‫از سه تا شون با هم ‫آزمایشی فیلم گرفتیم... 183 00:09:00.622 --> 00:09:02.541 ‫...که مطمئن شیم ‫با هم دیگه جور در میان... 184 00:09:02.624 --> 00:09:05.210 ‫...که تو اولین فیلم آزمایشی ‫بلافاصله معلوم شد همین طوره. 185 00:09:05.294 --> 00:09:07.171 ‫بچه ها، یادتون باشه. ‫وقتی اطلاعات رو... 186 00:09:07.254 --> 00:09:08.922 ‫...پیدا می کنه، ‫بهش نزدیک تر شین. 187 00:09:09.006 --> 00:09:10.507 ‫حرکت! 188 00:09:11.717 --> 00:09:14.053 ‫به فکرم نرسید ‫این تو رو بگردم. 189 00:09:14.136 --> 00:09:17.389 ‫اولین بار یه نگاه بهش انداختم، ‫واسه این که روزنامه وار بخونم. 190 00:09:17.473 --> 00:09:20.059 ‫- این روزنامه واره؟ ‫- ساکت شو! 191 00:09:20.142 --> 00:09:22.853 ‫اگه فیلچ که ممکنه هر لحظه ‫پیداش بشه، از راه برسه، 192 00:09:22.936 --> 00:09:25.856 ‫حداقل 50 امتیاز ‫از گریفندور کم میشه. 193 00:09:28.442 --> 00:09:31.528 ‫می دونستم! ‫ایناهاش. 194 00:09:31.612 --> 00:09:32.780 ‫نیکلاس فلامل... 195 00:09:32.780 --> 00:09:37.076 ‫...تنها سازنده شناخته شده سنگ جادوئه! 196 00:09:37.159 --> 00:09:38.285 ‫- چی چی؟ ‫- چی چی؟ 197 00:09:38.452 --> 00:09:41.038 ‫اُه، جدی جدی، مگه شما دو تا کتاب نمی خونین؟ 198 00:09:41.121 --> 00:09:43.373 ‫کات. کارتون عالی بود. 199 00:09:44.374 --> 00:09:45.542 ‫خیلی خوشحالم که می بینمت. 200 00:09:45.626 --> 00:09:47.044 ‫آره، خیلی عجیبه، مگه نه؟ 201 00:09:47.086 --> 00:09:50.380 ‫چه حسی داریم که برگشتیم ‫و از این چیزها حرف می زنیم؟ 202 00:09:50.464 --> 00:09:53.509 ‫خب، در درجه اول، ‫معلومه که خیلی احساساتی شدیم. 203 00:09:53.592 --> 00:09:56.553 ‫در درجه دوم، حس می کنم ‫انگار همین دیروز بود، 204 00:09:56.637 --> 00:09:59.431 ‫ولی هم زمان خیلی وقت پیش بوده. 205 00:09:59.515 --> 00:10:01.308 ‫آره، منم یه جورایی همین حس رو ‫دارم. خیلی عجیب و غریبه. 206 00:10:01.391 --> 00:10:03.519 ‫حس نمی کنم خیلی وقت پیش بوده. 207 00:10:03.602 --> 00:10:06.355 ‫حس نمی کنم وقت تجدید دیدارمون باشه! 208 00:10:06.438 --> 00:10:07.606 ‫- آره. ‫- می دونم! 209 00:10:07.606 --> 00:10:09.650 ‫من تو این مدت سنگ کلیه گرفتم و بچه دار شدم، 210 00:10:09.733 --> 00:10:11.068 ‫پس معلومه زمان گذشته. 211 00:10:11.151 --> 00:10:12.986 ‫- اشاره کردی. ‫- سنم رو حس می کنم. 212 00:10:13.070 --> 00:10:16.031 ‫ولی یه مجموعه بزرگ... 213 00:10:16.115 --> 00:10:17.908 ‫...از خاطرات مشترک و کارهایی... 214 00:10:17.991 --> 00:10:19.409 ‫...که همه با هم انجام دادیم داریم... 215 00:10:19.493 --> 00:10:21.078 ‫...که باعث میشه ‫خیلی راحت بتونیم... 216 00:10:21.161 --> 00:10:22.746 ‫- ...برگردیم همون جایی که بودیم. ‫- آره. 217 00:10:22.830 --> 00:10:25.290 ‫اولین آزمونمون، روزی ‫که همه هم دیگه رو دیدیم... 218 00:10:25.374 --> 00:10:27.167 ‫- اُه، خدای من، آره. ‫- فکر کنم اولین بار بود... 219 00:10:27.251 --> 00:10:28.919 ‫...که من داشتم از رختکنم میومدم بیرون... 220 00:10:29.002 --> 00:10:30.879 ‫...و دیدم که یه نفر دیگه، 221 00:10:30.963 --> 00:10:32.756 ‫یه پسر جوون مو قهوه ای ‫از اون طرف داره میره. 222 00:10:32.840 --> 00:10:34.132 ‫اصلاً صورتش رو ندیدم، ولی حس کردم... 223 00:10:34.216 --> 00:10:35.425 ‫«معلومه تو یه هری دیگه ای... 224 00:10:35.509 --> 00:10:36.510 ‫...که امروز داره آزمون میده.» 225 00:10:36.593 --> 00:10:38.512 ‫- اونا هم داشتن با رون ها... ‫- آره، آره، آره. 226 00:10:38.595 --> 00:10:40.097 ‫...و هرماینی های مختلف ما رو... 227 00:10:40.180 --> 00:10:41.181 ‫...تست می کردن. 228 00:10:41.265 --> 00:10:42.599 ‫یادمه تو یکیشون، 229 00:10:42.683 --> 00:10:44.393 ‫هر سه تامون رو با هم بردن بیرون. 230 00:10:44.476 --> 00:10:47.229 ‫یادمه وقتی ما سه تا رفتیم، 231 00:10:47.312 --> 00:10:50.065 ‫- یه حس متفاوتی داشت، ‫- آره. آره. 232 00:10:50.148 --> 00:10:53.277 ‫انگار درست و آسون بود. ‫جور شدنمون رو یادمه. 233 00:10:53.485 --> 00:10:54.778 ‫رفتیم تو استودیو. 234 00:10:54.862 --> 00:10:56.989 ‫بهمون گفتن نقش ها به ما ‫رسیده. این طوری گفتن: 235 00:10:56.989 --> 00:10:59.032 ‫«خیلی خوب، داریم اعلام می کنیم ‫که نقش ها به شما رسیده ن. 236 00:10:59.116 --> 00:11:01.827 ‫حالا قراره رسانه ها دم در خونه تون ازدحام کنن، 237 00:11:01.910 --> 00:11:03.078 ‫برای همین نمی تونین برین خونه.» 238 00:11:03.161 --> 00:11:04.538 ‫تا این جا، یه جورایی... 239 00:11:04.621 --> 00:11:07.416 ‫...انگار همه چیز واژگون شده. 240 00:11:07.499 --> 00:11:09.835 ‫آم...نمی دونم، 241 00:11:09.918 --> 00:11:12.629 ‫تا حالا همچین اتفاقی برام نیفتاده بود. 242 00:11:12.713 --> 00:11:15.674 ‫هرماینی برای من کاملاً قابل درک بود. 243 00:11:15.757 --> 00:11:17.301 ‫خود منه. 244 00:11:17.384 --> 00:11:19.011 ‫یعنی من همون دخترم. 245 00:11:19.094 --> 00:11:23.015 ‫خب، میشه گفت اما باهوش ترین آدم صحنه بود، 246 00:11:23.098 --> 00:11:24.600 ‫تازه منظورم بین همه مونه. 247 00:11:24.683 --> 00:11:27.060 ‫اون...اون بچه تیزهوشی بود. 248 00:11:27.144 --> 00:11:29.563 ‫فکر می کنم من شباهت ترسناکی با شخصیتم دارم، 249 00:11:31.481 --> 00:11:34.359 ‫چون خانواده م هفت نفرن... 250 00:11:34.443 --> 00:11:36.445 ‫...و یه خواهر موقرمز دارم... 251 00:11:36.445 --> 00:11:37.821 ‫...و تو یه «پناهگاه» زندگی می کنم. ‫(نام خانه ویزلی ها) 252 00:11:37.821 --> 00:11:40.449 ‫در اون مقطع، روپرت ‫دوربین پسندترین... 253 00:11:40.532 --> 00:11:43.035 ‫...پسربچه 12 ساله جهان بود. 254 00:11:43.118 --> 00:11:47.581 ‫یعنی خیلی...خیلی نترس بود! 255 00:11:47.664 --> 00:11:50.709 ‫روپرت خود رون بود، می دونین؟ 256 00:11:50.792 --> 00:11:53.128 ‫دن هم یه جورایی ‫خود هری بود. 257 00:11:53.211 --> 00:11:55.255 ‫چه حسی نسبت ‫به مشهور شدن داری؟ 258 00:11:55.255 --> 00:11:57.299 ‫حال میده. 259 00:11:57.299 --> 00:11:59.092 ‫همه داشتیم از این حرف می زدیم... 260 00:11:59.176 --> 00:12:01.678 ‫...که چه قدر تو آزمون هامون ‫بهمون احساس راحتی دادی... 261 00:12:01.762 --> 00:12:02.929 ‫...و این که چطور سر صحنه هم... 262 00:12:03.013 --> 00:12:05.057 ‫...همین جریان به شدت ادامه داشت. 263 00:12:05.349 --> 00:12:08.060 ‫تا جایی که یادمه، ‫به نظر میومد برات راحته. 264 00:12:08.143 --> 00:12:11.355 ‫خب، تو اولین فیلم، تمام مدت داشتم هلاک می شدم، 265 00:12:11.438 --> 00:12:13.231 ‫اما من...همیشه باور دارم... 266 00:12:13.315 --> 00:12:15.108 ‫...که نمیشه همچین اضطرابی رو نگه داشت. 267 00:12:15.192 --> 00:12:16.943 ‫می خوام همه احساس راحتی کنن. 268 00:12:17.027 --> 00:12:18.653 ‫می خوام همه حس کنن یه خانواده ن. 269 00:12:18.737 --> 00:12:20.572 ‫می خوام همه حس کنن تو خونه شون هستن. 270 00:12:29.289 --> 00:12:32.834 ‫«اولین سال در هاگوارتز» 271 00:12:41.885 --> 00:12:43.387 ‫هی، کلاس. گوشِتون با من باشه. 272 00:12:43.470 --> 00:12:44.971 ‫به اولین درس پروازتون خوش اومدین. 273 00:12:45.055 --> 00:12:47.599 ‫می خوام دستتون رو ‫ببرین بالای جاروها. 274 00:12:47.682 --> 00:12:49.559 ‫چند هفته اول فیلم، 275 00:12:49.643 --> 00:12:53.230 ‫بچه ها عملاً تو شوکن. 276 00:12:53.313 --> 00:12:55.941 ‫وقتی یادی از گذشته می کنم، ‫جا می خورم که هیچ وقت... 277 00:12:56.024 --> 00:12:58.151 ‫...کامل سراسیمه م نکرد. 278 00:12:58.235 --> 00:13:00.237 ‫- هیس، هیس، هیس. ‫- دن، این بار که روت رو... 279 00:13:00.320 --> 00:13:02.447 ‫...ازش برگردوندی، ‫این طوری برگرد، 280 00:13:02.531 --> 00:13:03.949 ‫این رو بگیر... 281 00:13:04.032 --> 00:13:06.076 ‫...و بالا رو نگاه کن، ‫انگار می خوای بری برداریش، خب؟ 282 00:13:06.159 --> 00:13:08.120 ‫ولی فکر می کنم این ‫تا حدی به خاطر کریس... 283 00:13:08.203 --> 00:13:09.579 ‫...و کل گروه بود که کاری می کردن... 284 00:13:09.663 --> 00:13:11.206 ‫...تمام مدت بهمون خوش بگذره. 285 00:13:11.289 --> 00:13:13.291 ‫مشخصاً بچه بودیم و همه... 286 00:13:13.375 --> 00:13:15.377 ‫...دنبال وقت تلف کردن با هم بودیم. 287 00:13:15.460 --> 00:13:17.504 ‫کریس کلمبوس ‫جو رو یه طوری کرد... 288 00:13:17.587 --> 00:13:19.172 ‫...که خیلی شبیه شهربازی شده بود. 289 00:13:19.256 --> 00:13:22.592 ‫ما سر صحنه قشنگ بچگی می کردیم. 290 00:13:22.676 --> 00:13:24.094 ‫- اوهوم. ‫- خاطره ای که تو ذهن من... 291 00:13:24.177 --> 00:13:26.513 ‫...از فیلم اول...یعنی از «سنگ جادو» مونده، 292 00:13:26.596 --> 00:13:28.306 ‫اینه که تازه بازی «اسلم» رو یاد گرفته بودم. 293 00:13:28.390 --> 00:13:31.101 ‫- می دونین، یه کار دیگه که زیاد می کردیم، این بازی بود. ‫- اُه، خدا. 294 00:13:31.101 --> 00:13:32.018 ‫- نون بیار کباب ببر. ‫- خیلی... 295 00:13:32.102 --> 00:13:33.478 ‫- ...نون بیار کباب ببر بازی می کردیم. ‫- اُه، نون بیار کباب ببر. 296 00:13:33.562 --> 00:13:34.896 ‫همه مون دست های سرخ... 297 00:13:34.980 --> 00:13:36.648 ‫...و ملتهب داشتیم، 298 00:13:36.731 --> 00:13:38.150 ‫- چون هم دیگه رو می زدیم. ‫- فکر می کنم ما مشت رو هم... 299 00:13:38.233 --> 00:13:40.318 ‫- ...وارد کار کردیم. ‫- و ساق پا رو. 300 00:13:40.402 --> 00:13:41.736 ‫- آره. ‫- مدل ساق پاش رو یادمه. 301 00:13:41.820 --> 00:13:43.572 ‫- اوهوم. ‫- آره، آره، آره. 302 00:13:44.698 --> 00:13:47.325 ‫ببخشید. باید جبران کنم. 303 00:13:47.409 --> 00:13:50.036 ‫من قهرمانم! 304 00:13:50.120 --> 00:13:52.664 ‫احتمالاً کار خودشون رو سخت تر کردن... 305 00:13:52.747 --> 00:13:54.499 ‫...که گذاشتن ما اون قدر خوش بگذرونیم، 306 00:13:54.583 --> 00:13:56.126 ‫چون حواسمون رو از کاری... 307 00:13:56.209 --> 00:13:57.752 ‫...که باید می کردیم، پرت می کرد. 308 00:13:57.836 --> 00:14:00.589 ‫و برای بقیه بیننده ها، ‫یه تله موش بگیر. 309 00:14:00.672 --> 00:14:02.048 ‫عزیزم، نذارش رو بینیت. 310 00:14:02.132 --> 00:14:03.425 ‫آرایشت پاک میشه. 311 00:14:03.508 --> 00:14:05.135 ‫یه مشکل بزرگ این بود... 312 00:14:05.218 --> 00:14:08.346 ‫...که تو طول یه برداشت، توجهمون... 313 00:14:08.430 --> 00:14:10.307 ‫...کم می شد و میومد و می رفت. 314 00:14:10.307 --> 00:14:12.517 ‫دیالوگشون رو می گفتن ‫و بعد به دوربین لبخند می زدن، 315 00:14:12.601 --> 00:14:15.186 ‫چون این قدر خوشحال بودن ‫که تو فیلم های هری پاترن... 316 00:14:15.270 --> 00:14:17.731 ‫...که نمی تونستن هیجانشون رو ‫به اندازه کافی کنترل کنن... 317 00:14:17.814 --> 00:14:19.691 ‫...که بتونن رو یه صحنه کامل تمرکز کنن. 318 00:14:19.774 --> 00:14:21.276 ‫بچه ها، بچه ها، بچه ها. 319 00:14:21.359 --> 00:14:24.237 ‫کلمبوس خیلی با بچه ها کار کرده بود. 320 00:14:24.321 --> 00:14:26.281 ‫کارش با اونا حرف نداشت. واقعاً حرف نداشت. 321 00:14:26.364 --> 00:14:28.867 ‫زانو می زد که باهاشون حرف بزنه... 322 00:14:28.950 --> 00:14:31.369 ‫...و درگوشی حرف می زد ‫که کسی نتونه بشنوه. 323 00:14:31.453 --> 00:14:32.913 ‫خیلی هم شبیه باباها بود. 324 00:14:32.996 --> 00:14:34.456 ‫یعنی واقعاً می تونستین حس کنین... 325 00:14:34.539 --> 00:14:37.208 ‫...که عضو خانواده شین. 326 00:14:37.292 --> 00:14:39.544 ‫یه کم شل تر تکونش بده. 327 00:14:39.628 --> 00:14:41.630 ‫همین طوری حرف بزن. می دونی چی میگم؟ 328 00:14:41.713 --> 00:14:42.923 ‫- آره. ‫- بیارش بالا، بعد خشک شو، 329 00:14:43.006 --> 00:14:44.758 ‫ولی می تونی این کار رو هم بکنی... 330 00:14:44.841 --> 00:14:46.176 ‫«واقعاً فکر کردی...» 331 00:14:46.259 --> 00:14:48.261 ‫«البته که می تونم ازش استفاده کنم.» ‫این طوری، خب؟ 332 00:14:48.345 --> 00:14:50.055 ‫- باشه. ‫- ایول. 333 00:14:50.138 --> 00:14:51.723 ‫ولی کار آسونی نیست، چون باید... 334 00:14:51.806 --> 00:14:53.892 ‫...کلی با بچه ها صبوری کنی، 335 00:14:53.975 --> 00:14:56.978 ‫مخصوصاً بچه هایی ‫که به اندازه ماها... 336 00:14:57.062 --> 00:14:58.396 ‫...بیش فعال و هیجانی باشن. 337 00:14:58.396 --> 00:15:00.565 ‫«بانک گرینگوتز» 338 00:15:00.732 --> 00:15:02.317 ‫- عالی شده. ‫- خب، می خواستن... 339 00:15:02.400 --> 00:15:03.818 ‫شما کجا، این جا کجا؟ 340 00:15:03.902 --> 00:15:06.446 ‫- سلام. ‫- یواشکی اومدیم. 341 00:15:06.529 --> 00:15:08.198 ‫دو تا گریفندوری ‫دارن استراحت می کنن. 342 00:15:08.281 --> 00:15:10.075 ‫- بیا این جا. ‫- خوشحالم می بینمت، داداش. 343 00:15:11.201 --> 00:15:14.162 ‫چطوری روحیه کریس کلمبوس بالا می موند؟ 344 00:15:14.162 --> 00:15:16.623 ‫زیاد بازیگوشی می کردیم. ‫گمونم همه یازده سالمون بود. 345 00:15:16.706 --> 00:15:18.917 ‫- شاید می شد سه نفر رو وادار کرد کار درست رو بکنن، ‫- آره. 346 00:15:19.000 --> 00:15:20.377 ‫ولی دلیل نمی شد پنج تای دیگه... 347 00:15:20.460 --> 00:15:21.836 ‫- ...که تو پشت صحنه بودن کار درست رو بکنن. ‫- نه. نه. 348 00:15:21.920 --> 00:15:23.338 ‫روپرت هم امون نمی داد! 349 00:15:23.421 --> 00:15:24.964 ‫وقتی شروع می کرد... ‫وقتی دست به کار می شد... 350 00:15:25.048 --> 00:15:26.716 ‫- خدایا، آره. ‫- ولی موضوع همینه. 351 00:15:26.800 --> 00:15:28.301 ‫برای همین جواب داد، مگه نه؟ 352 00:15:28.385 --> 00:15:29.636 ‫چون کلمبوس عملا اجازه داد... 353 00:15:29.719 --> 00:15:31.137 ‫- ...بچگی کنیم. ‫- آره، درسته. 354 00:15:31.221 --> 00:15:33.014 ‫یادم نمیاد هیچ وقت ‫حس کرده باشم داریم کار می کنیم. 355 00:15:33.098 --> 00:15:34.641 ‫ولی مهم همینه، مگه نه؟ این که ما... 356 00:15:34.724 --> 00:15:36.142 ‫آره، برای همین وقتی تماشا می کنیم، 357 00:15:36.226 --> 00:15:37.435 ‫همچین حسی داریم. ‫حس می کنیم... 358 00:15:37.519 --> 00:15:38.978 ‫- آره. درسته. ‫- بچه ن. 359 00:15:39.062 --> 00:15:40.313 ‫ولی نکته جالبش، این بود... 360 00:15:40.397 --> 00:15:41.981 ‫...که دور تا دورمون ‫پر از گل های سرسبدِ... 361 00:15:42.065 --> 00:15:44.359 ‫...صنعت بازیگری انگلیس بود، 362 00:15:44.442 --> 00:15:46.444 ‫ولی روحمون خبر نداشت کی به کیه. 363 00:15:46.528 --> 00:15:48.363 ‫من تا یه مدت فکر می کردم... 364 00:15:48.446 --> 00:15:50.532 ‫...کار ریچارد هریس، راهنمای گشتی چیزیه. 365 00:15:54.369 --> 00:15:57.288 ‫فکر نمی کنم در اون مقطع ‫هیچ کدوم از بچه ها... 366 00:15:57.372 --> 00:15:59.040 ‫...ظرفیت درک عظمت کسایی که باهاشون... 367 00:15:59.124 --> 00:16:00.959 ‫...سر و کار داشتن رو داشته بوده باشن. 368 00:16:01.042 --> 00:16:03.586 ‫کسی که هاگرید تو دهکده دید، غریبه نبوده. 369 00:16:03.670 --> 00:16:05.338 ‫اسنیپ بوده! که یعنی... 370 00:16:05.422 --> 00:16:07.382 ‫...اون می دونه چطوری ‫از فلافی رد بشه. 371 00:16:07.465 --> 00:16:08.883 ‫حالا که دامبلدور رفته هم... 372 00:16:08.967 --> 00:16:10.385 ‫بعد از ظهر بخیر. 373 00:16:10.468 --> 00:16:13.012 ‫اشراف بریتانیایی دنیای بازیگری. 374 00:16:13.096 --> 00:16:14.597 ‫در دفاع از خودت ‫چی داری که بگی؟ 375 00:16:14.681 --> 00:16:16.266 ‫قسم می خورم نمی دونم چطور اتفاق افتاد! 376 00:16:16.349 --> 00:16:18.643 ‫وقتی به آدمایی فکر می کنم... 377 00:16:18.726 --> 00:16:21.980 ‫...که کنارشون ‫بزرگ شدم و شاهد تعامل... 378 00:16:22.063 --> 00:16:24.566 ‫...و زودفهمیشون بودم... 379 00:16:24.649 --> 00:16:27.110 ‫بازیگرهای بزرگسال یه جور بامزه ای... 380 00:16:27.193 --> 00:16:29.195 ‫...با شیطنت وارد شدن. 381 00:16:31.823 --> 00:16:32.991 ‫اتفاقاً عالیه. 382 00:16:33.074 --> 00:16:34.534 ‫مثلاً رابی کالترین. 383 00:16:34.617 --> 00:16:35.660 ‫خودش عینهو بچه ها بود، 384 00:16:35.743 --> 00:16:37.537 ‫خیلی نپخته بود... 385 00:16:37.620 --> 00:16:41.040 ‫...و باهاش حسابی خوش می گذشت. 386 00:16:41.124 --> 00:16:42.292 ‫عاشق خندوندن ما بود... 387 00:16:42.375 --> 00:16:44.169 ‫...و همیشه به شدت توش ماهر بود. 388 00:16:44.252 --> 00:16:46.421 ‫من همه چیز رو امتحان کردم. 389 00:16:46.504 --> 00:16:49.090 ‫خمیر و ژل رو امتحان کرده م. 390 00:16:49.174 --> 00:16:50.550 ‫سعی کردم بتراشمش. 391 00:16:50.633 --> 00:16:52.427 ‫به محض این که بیدار میشم، انگار... 392 00:16:52.510 --> 00:16:54.679 ‫همسرم تهدیدم می کنه که ترکم می کنه. 393 00:16:54.762 --> 00:16:56.222 ‫اگه واقعاً عاشقم بود، 394 00:16:56.306 --> 00:16:58.600 ‫مطمئنم یه کوچولو ریش اهمیتی براش نداشت، 395 00:16:58.683 --> 00:17:01.060 ‫اما داره خیلی خیلی اذیتم می کنه. 396 00:17:01.561 --> 00:17:03.980 ‫«سالن عمومی گریفندور» ‫«مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز» 397 00:17:04.105 --> 00:17:06.566 ‫اون مهربونی و گرمایی که می دادی، 398 00:17:06.649 --> 00:17:08.902 ‫- آه. ‫- خیلی تفاوت ایجاد می کرد. 399 00:17:08.985 --> 00:17:11.029 ‫خب، ما کلی وقت ‫با هم سپری کردیم. 400 00:17:11.029 --> 00:17:12.947 ‫می دونم. می دونم. ‫در یه مقطعی با شماها... 401 00:17:13.031 --> 00:17:14.741 ‫- ...بیشتر از بچه های خودم وقت می گذروندم. ‫- می دونم. 402 00:17:14.824 --> 00:17:15.825 ‫باورنکردنیه! 403 00:17:15.909 --> 00:17:17.452 ‫اوه. می دونم. 404 00:17:17.535 --> 00:17:19.287 ‫راستش رو بگم، ‫وقتی یادی از گذشته ها می کنم، 405 00:17:19.370 --> 00:17:22.707 ‫فکر کنم بیشتر صحنه های محبوبم ‫همونایین که تو و بچه ها تو کلبه هاگریدید. 406 00:17:22.790 --> 00:17:24.667 ‫همه ش به اون صحنه فکر می کنم... 407 00:17:24.751 --> 00:17:26.044 ‫- ...که گندزاده صدام می کنن. ‫- آره. 408 00:17:26.127 --> 00:17:28.546 ‫- تو هم اون روز خیلی باهام مهربون بودی. ‫- آره. 409 00:17:28.630 --> 00:17:30.757 ‫آخه می دونی، ‫اولین صحنه بزرگِ... 410 00:17:30.840 --> 00:17:32.175 ‫...نقشم بود. 411 00:17:36.804 --> 00:17:38.139 ‫بهم گفت گندزاده. 412 00:17:38.222 --> 00:17:40.600 ‫نه بابا!؟ 413 00:17:40.683 --> 00:17:41.935 ‫گندزاده چیه؟ 414 00:17:42.018 --> 00:17:43.853 ‫معنیش خونِ کثیفه. 415 00:17:43.937 --> 00:17:46.773 ‫گندزاده یه ناسزاست که به بچه هایی ‫که مامان باباشون مشنگن نسبت میدن. 416 00:17:46.856 --> 00:17:50.193 ‫یکی که مامان باباش جادوگر نیستن. ‫یکی مثل من. 417 00:17:50.276 --> 00:17:52.195 ‫هر سه تاتون چنان بازیگرهای خوبی شدین... 418 00:17:52.195 --> 00:17:53.821 ‫...که وقتی رو صحنه بودین، 419 00:17:53.905 --> 00:17:56.074 ‫- حس می کردین واقعاً وارد اون جهان شدین. ‫- آره. 420 00:17:56.157 --> 00:17:58.743 ‫- تو تک تک ست های استوارت کریگ، ‫- آره. 421 00:17:58.826 --> 00:18:00.244 ‫توجه به جزئیات خارق العاده بود. 422 00:18:02.830 --> 00:18:05.041 ‫«خلق غیرممکن ها» 423 00:18:05.041 --> 00:18:08.294 ‫همیشه گیر می دادیم ‫که هاگوارتز نباید طوری باشه... 424 00:18:08.378 --> 00:18:12.548 ‫...که انگار دنیاییه که نمی تونه ‫تو واقعیت وجود داشته باشه. 425 00:18:12.632 --> 00:18:14.801 ‫آزادی خلاقانه زیادی داشتم، 426 00:18:14.884 --> 00:18:18.137 ‫برای همین تونستیم ‫این جهان رو از هیچ بنا کنیم. 427 00:18:18.221 --> 00:18:21.015 ‫بعضی از ست های «پاتر» ‫منی که 35 ساله کارم اینه رو هم... 428 00:18:21.099 --> 00:18:22.600 ‫...حیرت زده می کردن. 429 00:18:22.684 --> 00:18:23.976 ‫می دونین؟ ‫«اُه، خداوندا!» 430 00:18:24.060 --> 00:18:26.646 ‫اولین باری که به صحنه سر زدم، 431 00:18:26.729 --> 00:18:28.523 ‫من رو از سرسرای بزرگ رد کردن... 432 00:18:28.606 --> 00:18:31.818 ‫...که باعث می شد آدم کف کنه. 433 00:18:31.901 --> 00:18:34.320 ‫کف همه جا واقعاً ‫ماسه سنگ یورک شره. 434 00:18:34.404 --> 00:18:36.489 ‫خیلی از صحنه ها ‫250 تا سیاهی لشکر داشتن... 435 00:18:36.572 --> 00:18:38.366 ‫...که همگی حول و حوش 18 سالشونه ‫و همه جا راه میرن. 436 00:18:38.449 --> 00:18:40.076 ‫نمیشه کف پلاستیکی کار کرد. 437 00:18:40.159 --> 00:18:41.869 ‫باید اصل جنس باشه. 438 00:18:41.953 --> 00:18:44.497 ‫تازه تمام شمع های روشن هم ‫با سیم بالا و پایین می شدن. 439 00:18:44.580 --> 00:18:46.207 ‫یکی از لحظات محبوبم تو ست، 440 00:18:46.290 --> 00:18:47.834 ‫اون موقعی بود ‫که تمام شمع های معلق... 441 00:18:47.917 --> 00:18:49.544 ‫...کم کم طناب هایی که از سقف... 442 00:18:49.627 --> 00:18:51.170 ‫...آویزونشون می کردن رو سوزوندن و کم کم... 443 00:18:51.254 --> 00:18:53.506 ‫- ...تو سرسرای بزرگ سقوط کردن. ‫- صدها شمع واقعی... 444 00:18:53.589 --> 00:18:55.299 ‫- ...که روشن هم بودن... ‫- «اُه، خدایا.» 445 00:18:55.383 --> 00:18:58.344 ‫...و با نخ ماهیگیری ‫از سقف آویزون بودن! 446 00:18:58.428 --> 00:19:00.054 ‫این روزها بیشترش رو ‫با جلوه های ویژه می سازن. 447 00:19:00.054 --> 00:19:01.764 ‫این که تونستیم واقعاً ‫تو اون صحنه باشیم... 448 00:19:01.848 --> 00:19:03.516 ‫واقعاً راست میگی. ‫خیلی باحال بود. 449 00:19:03.599 --> 00:19:05.059 ‫- مرسی، استوارت کریگ. ‫- آره. 450 00:19:05.143 --> 00:19:06.686 ‫- آره. ‫- عاشقتیم، استوارت کریگ. 451 00:19:17.029 --> 00:19:18.948 ‫سخت ترین صحنه برای فیلم برداری، کوئیدیچ بود. 452 00:19:19.031 --> 00:19:20.199 ‫تماشاچی ها باید فوراً... 453 00:19:20.283 --> 00:19:21.492 ‫...قوانین رو درک می کردن. 454 00:19:21.576 --> 00:19:24.036 ‫کوئیدیچ به قدر کافی ‫آسون هست که بفهمیدش. 455 00:19:24.120 --> 00:19:27.665 ‫هر تیم هفت بازیکن داره. ‫سه تا مهاجم، دو تا مدافع، 456 00:19:27.748 --> 00:19:30.334 ‫یه دروازه بان و یه جستجوگر...که تو باشی. 457 00:19:30.418 --> 00:19:33.713 ‫جو رولینگ عملاً ‫یه آیین نامه برامون درست کرده. 458 00:19:33.796 --> 00:19:35.089 ‫آیین نامه کوئیدیچ... 459 00:19:35.173 --> 00:19:38.342 ‫...که جزئیات بازی رو ‫مفصل توضیح می داد. 460 00:19:38.426 --> 00:19:40.303 ‫بعد، استوارت کریگ، ‫طراح تولیدمون، 461 00:19:40.386 --> 00:19:42.513 ‫ظاهر زمین کوئیدیچ رو طراحی کرد... 462 00:19:42.597 --> 00:19:47.518 ‫...و زمینی ساخت که واقعاً ‫احساس اصل و واقعی بودن می داد، 463 00:19:47.602 --> 00:19:50.521 ‫اون هم برای بازی ای ‫که کاملاً تخیلی بود. 464 00:19:50.605 --> 00:19:53.524 ‫انرژی بالا، شور و شوق نشون بدین! 465 00:19:53.608 --> 00:19:55.026 ‫آماده و حرکت! 466 00:19:55.109 --> 00:19:57.987 ‫- گل زد! ‫- آنجلینا جانسون گل می زنه! 467 00:19:58.070 --> 00:19:59.780 ‫ده امتیاز برای گریفندور! 468 00:19:59.864 --> 00:20:01.032 ‫همیشه می خواستم ‫این رو بهت بگم... 469 00:20:01.115 --> 00:20:02.450 ‫...که تو روز دوم یا شاید سوم، 470 00:20:02.533 --> 00:20:03.826 ‫یه لحظه ای بود... 471 00:20:03.910 --> 00:20:06.537 ‫...که دوربین میاد رو تو و میگی: 472 00:20:06.829 --> 00:20:08.289 ‫«نمیریم خونه. نه واقعاً.» 473 00:20:08.372 --> 00:20:11.876 ‫حس عجیبیه که داریم میریم خونه، مگه نه؟ 474 00:20:11.959 --> 00:20:14.128 ‫من نمیرم خونه. 475 00:20:14.212 --> 00:20:15.630 ‫نه واقعاً. 476 00:20:15.922 --> 00:20:17.506 ‫اشک تو چشمام... ‫هنوز هم وقتی فکرش رو می کنم، 477 00:20:17.590 --> 00:20:19.884 ‫اشک تو چشمام جمع میشه. ‫فکر کردم «این آدم، 478 00:20:19.967 --> 00:20:21.886 ‫این بچه بازیگر محشریه.» 479 00:20:21.969 --> 00:20:24.138 ‫- اُه، این... ‫- و تو اون لحظه بود... 480 00:20:24.222 --> 00:20:26.349 ‫...که دنیا یه جورایی ‫به رومون باز شد. 481 00:20:26.432 --> 00:20:29.477 ‫اولین فیلم خیلی داستانی بود و دعوت می کرد. 482 00:20:29.477 --> 00:20:30.478 ‫آره، دوست داشتنیه و... 483 00:20:30.478 --> 00:20:31.771 ‫انگار میگه: «به هاگوارتز خوش اومدین.» 484 00:20:31.854 --> 00:20:32.939 ‫تا وقتی به ته فیلم می رسی. 485 00:20:32.939 --> 00:20:34.398 ‫به اون جا...اون جا ‫که صورت یه مرده رو ذوب می کنم. 486 00:20:34.398 --> 00:20:35.816 ‫آره، دقیقاً. 487 00:20:40.404 --> 00:20:43.449 ‫- اولین فیلم حسابی گرفت. ‫- آره. 488 00:20:43.449 --> 00:20:45.785 ‫وقتی که فیلم گرفت ‫و مردم نه تنها فیلم، 489 00:20:45.868 --> 00:20:47.078 ‫بلکه بازیگرهاش رو هم... 490 00:20:47.161 --> 00:20:48.579 ‫- ...پذیرفتن، ‫- درسته، آره. 491 00:20:48.663 --> 00:20:50.206 ‫با فیلم دوم، «تالار اسرار»، 492 00:20:50.289 --> 00:20:52.708 ‫حسابی حال کردم ‫چون دستم باز بود. 493 00:21:08.265 --> 00:21:13.646 ‫«ارزش های خانوادگی ویزلی ها» 494 00:21:16.649 --> 00:21:19.694 ‫خیلی خوب. بیاین. هیس، هیس. 495 00:21:19.777 --> 00:21:21.320 ‫خیلی خوب، بیاین. 496 00:21:22.863 --> 00:21:23.906 ‫هیس. بیاین. 497 00:21:25.700 --> 00:21:27.618 ‫صبح بخیر، ویزلی ها. 498 00:21:27.702 --> 00:21:29.286 ‫صبح بخیر، بابا. 499 00:21:29.370 --> 00:21:32.581 ‫همیشه عاشق صحنه هایی بودم... 500 00:21:32.665 --> 00:21:34.125 ‫...که ویزلی ها با همن، ‫مثلاً صحنه های پناهگاه. 501 00:21:34.208 --> 00:21:35.793 ‫یه انرژی جنون آمیزی داشت. 502 00:21:35.876 --> 00:21:37.670 ‫همه با هم دیگه بازی می کردن. 503 00:21:37.670 --> 00:21:38.462 ‫«پناهگاه ویزلی ها» 504 00:21:38.713 --> 00:21:40.631 ‫چیزی که من درباره پناهگاه یادم میاد، اینه... 505 00:21:40.715 --> 00:21:41.924 ‫...که همیشه در حال تغییر بود. 506 00:21:42.008 --> 00:21:43.592 ‫یه جورایی منبسط و منقبص می شد. 507 00:21:43.676 --> 00:21:46.429 ‫یه لحظه، یه شومینه بزرگ ‫پر از پودر پرواز بود... 508 00:21:46.512 --> 00:21:49.724 ‫...و بعد یهو...کوچیک تر می شد. 509 00:21:49.807 --> 00:21:52.518 ‫آره، مثل یه ست زنده بود ‫که نفس می کشه و تغییر می کنه. 510 00:21:52.601 --> 00:21:53.853 ‫حس می کنم ویزلی بودن... 511 00:21:53.936 --> 00:21:55.438 ‫...بهترین بخش تو هری پاتر بودنه. 512 00:21:55.521 --> 00:21:57.857 ‫خانواده هاگوارتز رو داشتیم، ‫ولی من حس خیلی خاصی داشتم... 513 00:21:57.940 --> 00:22:00.443 ‫...که یه خانواده واقعی اضافی دارم. 514 00:22:00.526 --> 00:22:02.027 ‫- عالی بود. ‫- همه صحنه هایی... 515 00:22:02.111 --> 00:22:03.320 ‫...که علاوه بر چیزهای دیگه داشتیم. 516 00:22:03.404 --> 00:22:05.114 ‫کار کردن با جولی محشره. 517 00:22:05.197 --> 00:22:08.451 ‫ما می گفتیم...رون می گفت: ‫«سلام، مامان. سلام، بابا.» 518 00:22:08.534 --> 00:22:11.078 ‫جولی والترز نقش مادرم، ‫خانم ویزلی رو بازی می کرد... 519 00:22:11.162 --> 00:22:13.956 ‫...و واقعاً برام فوق العاده و معرکه بود. 520 00:22:14.039 --> 00:22:16.000 ‫من رو واقعاً زیر بال و پرش گرفت... 521 00:22:16.083 --> 00:22:18.586 ‫...و بهترین مادر ممکن بود. 522 00:22:18.669 --> 00:22:21.005 ‫من با دوقلوها واقعاً صمیمی بودم. 523 00:22:21.088 --> 00:22:23.007 ‫اونا در واقع مثل داداش بزرگ هام بودن. 524 00:22:23.090 --> 00:22:25.176 ‫جولی والترز و مارک ویلیامز... 525 00:22:25.259 --> 00:22:26.886 ‫...مثل خانواده دومم بودن. 526 00:22:26.969 --> 00:22:28.387 ‫همیشه تو نقششون می موندن... 527 00:22:28.471 --> 00:22:30.181 ‫...و یه جوری هم رو... 528 00:22:30.264 --> 00:22:31.724 ‫...تکمیل می کردن. 529 00:22:31.807 --> 00:22:33.893 ‫دامبلدو...دوم...میت. 530 00:22:33.976 --> 00:22:35.686 ‫کی؟ کی، عزیزم؟ 531 00:22:35.769 --> 00:22:37.688 ‫حتماً دامبلدور می دونه ‫این جایی، هری. 532 00:22:39.273 --> 00:22:40.566 ‫کات. 533 00:22:40.649 --> 00:22:42.276 ‫وایستین. وایستین. 534 00:22:42.359 --> 00:22:44.028 ‫این طوری جواب نمیده. 535 00:22:44.069 --> 00:22:45.529 ‫- عالی شدین. ‫- سلام. 536 00:22:45.613 --> 00:22:47.072 ‫چطورین؟ ‫این محشره. 537 00:22:47.156 --> 00:22:48.324 ‫- شماها چطورین؟ ‫- عالی، ممنون. 538 00:22:48.407 --> 00:22:49.783 ‫- تو چطوری؟ ‫- خوبم. 539 00:22:49.867 --> 00:22:51.494 ‫- خیلی هیجان انگیزه. ‫- آره. 540 00:22:51.577 --> 00:22:52.912 ‫از «آزکابان» به بعد ‫اولین باره برمی گردم. 541 00:22:52.995 --> 00:22:54.663 ‫نمی دونستیم کی برمی گردی. 542 00:22:54.747 --> 00:22:58.501 ‫خانواده ویزلی برای مراعات، ملاحظه... 543 00:22:58.584 --> 00:23:01.128 ‫...و تفریح ارزش قائله! 544 00:23:01.212 --> 00:23:04.423 ‫هری، حتماً مشنگ ها رو ‫مثل کف دستت می شناسی. 545 00:23:04.423 --> 00:23:08.344 ‫بهم بگو، کاربرد اردک پلاستیکی دقیقاً چیه؟ 546 00:23:08.636 --> 00:23:11.180 ‫وقتی همه با هم بودیم، ‫خیلی طبیعی بود. 547 00:23:11.263 --> 00:23:14.350 ‫خانواده بودیم، می دونین؟ ‫از هر نظر غیر از اسم. 548 00:23:14.433 --> 00:23:15.976 ‫یه نکته جالب دیگه اش اینه... 549 00:23:16.060 --> 00:23:19.021 ‫...که می بینین چه قدر پذیرائن. 550 00:23:19.104 --> 00:23:22.233 ‫بعد برعکسش رو تو مالفوی ها می بینین. 551 00:23:22.316 --> 00:23:24.318 ‫آره، خیلی جالبه که دو خانواده رو... 552 00:23:24.401 --> 00:23:25.653 ‫...کنار هم مقایسه کنیم. 553 00:23:25.736 --> 00:23:27.404 ‫واقعاً برعکس همن. 554 00:23:27.488 --> 00:23:30.241 ‫خیلی خوب، دراکو. ‫درست رفتار کن. 555 00:23:31.533 --> 00:23:32.785 ‫آقای پاتر. 556 00:23:32.785 --> 00:23:35.120 ‫«این شما و این مالفوی ها» 557 00:23:35.162 --> 00:23:37.122 ‫لوسیوس مالفوی هستم. 558 00:23:37.206 --> 00:23:38.874 ‫بالاخره هم دیگه رو دیدیم. 559 00:23:38.958 --> 00:23:40.376 ‫اولین بار وقتی دیدم همه تو مترو... 560 00:23:40.459 --> 00:23:41.919 ‫...کتاب های هری پاتر رو می خونن، 561 00:23:42.002 --> 00:23:43.837 ‫باهاش آشنا شدم. 562 00:23:43.921 --> 00:23:45.589 ‫مطئمنم عاقبت ‫نقش لوسیوس بهم رسید، 563 00:23:45.673 --> 00:23:47.174 ‫چون دلم نمی خواست بازیش کنم. 564 00:23:47.258 --> 00:23:48.801 ‫من واسه گیلدروی لاکهارت آزمون دادم... 565 00:23:48.884 --> 00:23:50.427 ‫...و کریس گفت: ‫«عالی بود. 566 00:23:50.511 --> 00:23:52.096 ‫میشه یه نقش دیگه رو هم بخونی؟» 567 00:23:52.179 --> 00:23:54.306 ‫قرار بود نقش کاپیتان هوک رو ‫تو پیتر پن بازی کنم... 568 00:23:54.390 --> 00:23:55.599 ‫...و پیش خودم گفتم: ‫«نمی خوام نقش دو تا... 569 00:23:55.683 --> 00:23:57.101 ‫...شرور داستان بچه ها رو بازی کنم.» 570 00:23:57.184 --> 00:23:59.728 ‫با دندون قروچه خوندم. 571 00:23:59.812 --> 00:24:01.272 ‫اوقاتم بدجوری تلخ بود... 572 00:24:01.355 --> 00:24:03.565 ‫...و البته، دقیقاً لازمه ش همین بود. 573 00:24:03.649 --> 00:24:06.944 ‫اونا هم ازم خواستن نقش لوسیوس رو ‫بازی کنم و خدا رو شکر که خواستن. 574 00:24:07.027 --> 00:24:08.946 ‫چطور جرئت می کنی؟ 575 00:24:09.029 --> 00:24:11.156 ‫به نظرم هدف از بودنش تو داستان، 576 00:24:11.240 --> 00:24:14.201 ‫این بود که توضیح بده ‫چرا دراکو تو مدرسه... 577 00:24:14.285 --> 00:24:16.996 ‫...همچین قلدر مردم آزار، بی رحم و وحشتناکیه. 578 00:24:17.079 --> 00:24:20.332 ‫موی قرمز و ردای دسته دوم؟ 579 00:24:20.416 --> 00:24:22.584 ‫حتماً ویزلی هستی. 580 00:24:22.668 --> 00:24:24.712 ‫دراکو دست پرورده خانواده شه... 581 00:24:24.795 --> 00:24:27.798 ‫...و والدینش هم واقعاً افتضاحن. 582 00:24:27.881 --> 00:24:29.591 ‫اگه الگوی اولتون هاگرید می بود، 583 00:24:29.675 --> 00:24:30.968 ‫احتمالاً این طوری می شدین که... 584 00:24:31.051 --> 00:24:31.760 ‫«خیلی خوب، رفیق.» 585 00:24:31.760 --> 00:24:34.013 ‫دوست داشتنی و بغلی می شدین. 586 00:24:34.096 --> 00:24:36.682 ‫قشنگ نیست؟ ‫اُه، خدا حفظش کنه. 587 00:24:36.765 --> 00:24:40.102 ‫ببینین، مامانش رو می شناسه! 588 00:24:40.185 --> 00:24:41.979 ‫اوه! 589 00:24:42.855 --> 00:24:44.440 ‫اگه باباتون یه روانی باشه... 590 00:24:44.523 --> 00:24:46.984 ‫...که عصای کبرایی همراهش داره، 591 00:24:47.067 --> 00:24:49.570 ‫بعیده آدم خوش خلقی بشین! 592 00:24:49.570 --> 00:24:51.655 ‫37. برداشت اول. ‫دوربین حاضر. 593 00:24:51.739 --> 00:24:55.826 ‫تام، یادت باشه. یواش. ‫داری داستان تعریف می کنی، 594 00:24:55.909 --> 00:24:59.455 ‫ولی با خباثت و یواش. ‫آماده و حرکت. 595 00:24:59.538 --> 00:25:01.790 ‫به محض این که تام رو دیدم، ازش خوشم اومد. 596 00:25:01.874 --> 00:25:04.752 ‫همیشه عزیز دل بود. 597 00:25:04.835 --> 00:25:07.463 ‫کار کردن با جیسون ‫واقعاً محشر بود. 598 00:25:08.547 --> 00:25:11.008 ‫در واقع، کار کردن با جیسون ‫همیشه محشر نبود. 599 00:25:11.091 --> 00:25:15.512 ‫اون بلافاصله تبدیل می شد ‫به سردترین... 600 00:25:15.596 --> 00:25:17.723 ‫...و وحشتناک ترین ‫کسی که تا حالا دیده م. 601 00:25:17.806 --> 00:25:20.517 ‫فقط یادم میاد می گرفتمش و...و... 602 00:25:20.601 --> 00:25:22.352 ‫...تا جای ممکن تلخ رفتار می کردم... 603 00:25:22.436 --> 00:25:25.314 ‫...و می دیدم که صورت کوچولوش ‫مدام دنبال تأیید منه. 604 00:25:25.397 --> 00:25:28.066 ‫اولین صحنه ای که گرفتم، 605 00:25:28.150 --> 00:25:29.651 ‫یکی از صحنه های حذف شده بود. 606 00:25:29.735 --> 00:25:31.945 ‫دراکو به یه چیزی دست زد ‫و من از عصام استفاده کردم... 607 00:25:32.029 --> 00:25:33.113 ‫...و این طوری.... 608 00:25:33.197 --> 00:25:35.657 ‫به چیزی دست نزن، دراکو. 609 00:25:35.741 --> 00:25:37.785 ‫ولی نمی دونستم ‫دندوناش چه قدر تیزن... 610 00:25:37.868 --> 00:25:39.912 ‫...و مستقیم رفتن تو دست تام کوچولو... 611 00:25:39.995 --> 00:25:43.332 ‫...و اون با چشم های پر از اشک نگاهم کرد. 612 00:25:43.415 --> 00:25:44.833 ‫چشم، پدر. 613 00:25:44.917 --> 00:25:46.752 ‫منم گفتم: «تام، خیلی متأسفم. نمی دونستم... 614 00:25:46.835 --> 00:25:48.545 ‫...چه قدر تیزن و عصا چه قدر سنگینه.» 615 00:25:48.629 --> 00:25:50.172 ‫اون هم گفت: ‫«نه، نه. عیبی نداره.» 616 00:25:50.255 --> 00:25:51.298 «.به درد صحنه می خوره» 617 00:25:51.381 --> 00:25:52.841 ‫اون یه پدر خبیث می شد... 618 00:25:52.925 --> 00:25:54.384 ‫...و تا می گفتن «کات»، 619 00:25:54.468 --> 00:25:56.011 ‫میومد بغلم می کرد و می گفت: 620 00:25:56.094 --> 00:25:57.846 ‫«اُه، خیلی محکم زدمت؟ ‫خیلی محکم زدمت؟» 621 00:25:57.930 --> 00:26:00.849 ‫الحق که با جکیل و هاید مو نمی زنه. 622 00:26:03.393 --> 00:26:05.979 ‫آره! آره! 623 00:26:06.063 --> 00:26:08.899 ‫ووهو! آره! 624 00:26:08.982 --> 00:26:11.109 ‫هری پاتر. 625 00:26:11.193 --> 00:26:12.903 ‫افتخار بزرگیه! 626 00:26:12.986 --> 00:26:14.696 ‫یادمه به یه دوست گفتم: 627 00:26:14.780 --> 00:26:18.450 ‫«می دونی، یه نقش گرفته م. ‫نقش یه جن خونگی تو هری پاتر.» 628 00:26:18.534 --> 00:26:24.289 ‫اون از خوشحالی جیغ می زد ‫و از این که من درک نمی کردم... 629 00:26:24.373 --> 00:26:27.459 ‫...این شخصیت چه قدر مهمه، 630 00:26:27.543 --> 00:26:29.795 ‫حسابی درمونده شده بود، می دونین؟ 631 00:26:33.340 --> 00:26:34.925 ‫یه صحنه رو گرفتیم و اون گفت: 632 00:26:35.008 --> 00:26:36.885 ‫«ممنون، همین کافیه» ‫و من با پام لگد زدم... 633 00:26:36.969 --> 00:26:38.929 ‫...و اومدم پایین و عصام رو تکون دادم، 634 00:26:39.012 --> 00:26:40.305 ‫کریس گفت: «کات. 635 00:26:40.305 --> 00:26:42.432 ‫میشه زمینی که جیسون روش ‫لیز خورد رو تمیز کنین، لطفاً؟» 636 00:26:42.516 --> 00:26:44.184 ‫من گفتم: «نه، من سر نخوردم.» 637 00:26:44.268 --> 00:26:45.769 ‫گفت: «پس چی شد؟» 638 00:26:45.852 --> 00:26:48.188 ‫منم گفتم: «دابی رو با لگد ‫پرت کردم پایین پله ها.» 639 00:26:54.611 --> 00:26:56.530 ‫پیش خودم فکر کردم ‫«عجب تفریحی... 640 00:26:56.613 --> 00:26:58.865 ‫...قراره بکنیم!» 641 00:26:58.949 --> 00:27:01.285 ‫آقای مالفوی. 642 00:27:01.368 --> 00:27:03.870 ‫آقای مالفوی! 643 00:27:03.954 --> 00:27:06.415 ‫یه چیزی دارم که مال شماست. 644 00:27:07.541 --> 00:27:10.002 ‫از یه طرف، جورابه رقت انگیزه، نه؟ 645 00:27:10.085 --> 00:27:12.170 ‫از طرف دیگه، خیلی مهمه... 646 00:27:12.254 --> 00:27:15.632 ‫...و فکر می کنم ‫زیبایی شخصیت به همینه. 647 00:27:15.716 --> 00:27:19.011 ‫ارباب به دابی یه جوراب دادن؟ 648 00:27:19.094 --> 00:27:21.179 ‫چی؟ من به تو... 649 00:27:21.263 --> 00:27:25.309 ‫ارباب به دابی لباس دادن! 650 00:27:25.392 --> 00:27:27.686 ‫دابی آزاد شد! 651 00:27:27.978 --> 00:27:30.355 ‫یکی از مضمون های اصلی اتحادِ... 652 00:27:30.439 --> 00:27:32.858 ‫...دوستانیه که سختی رو تحمل می کنن. 653 00:27:42.784 --> 00:27:45.787 ‫من و تو یه دفعه از خنده روده بر شدیم... 654 00:27:45.871 --> 00:27:47.331 ‫- آره. ‫- با ریچارد هریس. 655 00:27:47.414 --> 00:27:50.375 ‫یه مدل انیماترونیک داشتیم... 656 00:27:50.459 --> 00:27:51.710 ‫...از فاوکس ققنوس... 657 00:27:51.793 --> 00:27:53.503 ‫...که یه پرنده... ‫یه پرنده بزرگ و قرمز بود... 658 00:27:53.587 --> 00:27:54.963 ‫- ...که در واقع وجود نداره. ‫- وجود نداره. 659 00:27:55.047 --> 00:27:56.673 ‫دور از واقعیت نبود. 660 00:27:56.757 --> 00:27:58.341 ‫یعنی گمونم می تونست وجود داشته باشه. 661 00:27:58.425 --> 00:28:02.012 ‫ریچارد اومد تو، ‫به ققنوس نگاه کرد و گفت: 662 00:28:02.095 --> 00:28:05.140 ‫«وای، این روزها عجب ‫آموزشی به حیوونا میدن!» 663 00:28:05.223 --> 00:28:06.933 ‫چون تو چشم هاش دوربین گذاشته بودن، 664 00:28:07.017 --> 00:28:08.810 ‫برای همین می تونستن ببینن ‫که ریچارد داره نگاهش می کنه... 665 00:28:08.894 --> 00:28:10.228 ‫...و گفتن: «خب، 666 00:28:10.312 --> 00:28:12.606 ‫ما که نمی خوایم ‫طلسم رو بشکونیم، 667 00:28:12.689 --> 00:28:14.441 ‫پس بهتره کاری کنیم ‫پرنده هه واکنش بده و حرکت کنه.» 668 00:28:14.524 --> 00:28:16.401 ‫بعدش یه چرخه ای ایجاد شد... 669 00:28:16.485 --> 00:28:18.487 ‫...که ریچارد فکر می کرد ‫پرنده هه داره به اون جواب میده. 670 00:28:18.570 --> 00:28:22.699 ‫آه، ققنوس ها موجودات شگفت انگیزین. 671 00:28:22.783 --> 00:28:26.161 ‫می تونن بار سنگینی رو حمل کنن... 672 00:28:26.244 --> 00:28:29.623 ‫...و اشکشون خاصیت شفا داره. 673 00:28:29.706 --> 00:28:31.166 ‫- هیچ وقت بهش نگفتیم. ‫- نه، هیچ وقت بهش نگفتیم. 674 00:28:31.249 --> 00:28:32.292 ‫- نه. ‫- اون فکر می کرد... 675 00:28:32.375 --> 00:28:33.085 ‫- ...یه پرنده واقعیه. ‫- آره. 676 00:28:33.085 --> 00:28:35.295 ‫باورنکردنی بود ‫که ما بخشی از این بودیم. 677 00:28:35.378 --> 00:28:37.047 ‫می دونی، من هیچ انسان دیگه ای رو نمی شناسم... 678 00:28:37.130 --> 00:28:38.632 ‫...که بتونه سری رو مثل تو شروع کنه. 679 00:28:38.715 --> 00:28:40.092 ‫خب، باعث میشه حس خیلی خوبی داشته باشم. 680 00:28:40.175 --> 00:28:41.426 ‫همیشه احساس گناه داشتم که رفتم. 681 00:28:41.510 --> 00:28:42.844 ‫- واقعاً داشتم. ‫- نداشته باش. 682 00:28:42.928 --> 00:28:45.430 ‫وقتی ازتون خداحافظی کردم، ‫فکر می کردم: 683 00:28:45.514 --> 00:28:47.516 ‫«باورم نمیشه دارم این آدما رو ترک می کنم.» 684 00:28:47.599 --> 00:28:49.351 ‫و فکر می کنم واقعاً... ‫فکر نمی کنم هیچ وقت... 685 00:28:49.434 --> 00:28:52.270 ‫...بابت دستاوردهات ‫تو دو فیلم اول و کار با ما، 686 00:28:52.354 --> 00:28:54.397 ‫به قدر کافی تحسین شده باشی، 687 00:28:54.481 --> 00:28:55.941 ‫بنابراین خیلی ممنون واسه همه ش. 688 00:28:56.024 --> 00:28:58.693 ‫بهترین تجربه زندگیم بود. 689 00:29:01.363 --> 00:29:04.783 ‫گویا متوجه نیستی ‫که مهم نیست... 690 00:29:04.866 --> 00:29:08.078 ‫...آدم چی به دنیا میاد، 691 00:29:08.161 --> 00:29:11.039 ‫بلکه مهم اینه ‫به چی تبدیل میشه. 692 00:29:14.918 --> 00:29:19.714 ‫«بخش دوم: رسیدن به سن بلوغ» ‫«هری پاتر و زندانی آزکابان» ‫«هری پاتر و جام آتش» 693 00:29:19.798 --> 00:29:22.467 ‫سلام! 694 00:29:23.718 --> 00:29:24.636 ‫«کلاس معجون سازی» ‫«مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز» 695 00:29:25.470 --> 00:29:27.889 ‫اُه، ممنون که اومدی. 696 00:29:27.973 --> 00:29:29.474 ‫بابت صحبت هم ممنون. 697 00:29:30.183 --> 00:29:31.101 ‫«فرار از آزکابان» 698 00:29:31.142 --> 00:29:34.604 ‫اون کیه؟ اون مرده. 699 00:29:34.688 --> 00:29:36.231 ‫این کیه؟ 700 00:29:36.314 --> 00:29:38.942 ‫این سیریوس بلکه، کی باشه؟ 701 00:29:40.652 --> 00:29:43.405 ‫سیریوس بلک برای هری یه شخصیت حیاتیه. 702 00:29:43.488 --> 00:29:44.906 ‫بخشی از مضمون «کتاب رو... 703 00:29:44.990 --> 00:29:46.741 ‫...از رو جلدش قضاوت نکنین» جوئه، می دونین؟ 704 00:29:46.825 --> 00:29:48.577 ‫تصویر سیریوس بلک ‫به عنوان یه مجرم، 705 00:29:48.660 --> 00:29:50.787 ‫همون چیزیه که به هری نشون میدن. 706 00:29:50.870 --> 00:29:52.914 ‫یه قاتل فراری داریم. 707 00:29:52.998 --> 00:29:54.916 ‫منظورتون سیریوس بلکه؟ 708 00:29:55.000 --> 00:29:56.710 ‫ولی اون چه ربطی به من داره؟ 709 00:29:56.793 --> 00:29:59.004 ‫با این حال، وقتی هری می بیندش... 710 00:29:59.087 --> 00:30:01.131 ‫...در طول سومین فیلم، 711 00:30:01.214 --> 00:30:04.926 ‫متوجه میشه که سیریوس ‫اون چیزی که میگن نیست، 712 00:30:05.010 --> 00:30:06.761 ‫یه آدم کاملاً متفاوته. 713 00:30:06.845 --> 00:30:09.723 ‫گری هم بازیگر فوق العاده ایه. 714 00:30:09.806 --> 00:30:11.766 ‫یکی از دلایلی که انتخابش کردیم، ‫این بود که مشخصاً... 715 00:30:11.850 --> 00:30:14.269 ‫...پتانسیل بد بودن رو داره، 716 00:30:14.352 --> 00:30:19.941 ‫ولی درونش روح بزرگ و گرمای زیادی داره. 717 00:30:20.025 --> 00:30:21.776 ‫میشه ازت بپرسم اولین بار، 718 00:30:21.860 --> 00:30:23.820 ‫کی می خواستی سیریوس باشی؟ 719 00:30:23.903 --> 00:30:25.447 ‫من می دونستم هری پاتر چیه، 720 00:30:25.530 --> 00:30:28.950 ‫ولی غالباً یه چیز مخصوص بچه ها بود. 721 00:30:29.034 --> 00:30:32.454 ‫مردم بهم می گفتن کتاب هاش رو ‫بخونم، من هم بچه داشتم، 722 00:30:32.537 --> 00:30:35.457 ‫بنابراین بالاخره یه جای جهانم جا می داشت. 723 00:30:35.540 --> 00:30:39.336 ‫بعدش رویکردشون یه کم تاریک تر شد. 724 00:30:39.419 --> 00:30:41.004 ‫- آره. ‫- کتاب جالب بود. 725 00:30:41.087 --> 00:30:43.590 ‫آلفونسو رو دیدم ‫و فکر کنم اون زمان، 726 00:30:43.673 --> 00:30:44.966 ‫جاذبه اصلی اون بود. 727 00:30:45.050 --> 00:30:46.676 ‫بچه ها، یادتون باشه که باید... 728 00:30:46.760 --> 00:30:48.928 ‫- ...مراقب قورباغه هاتون باشین. ‫- آره. نگران نباش. 729 00:30:49.012 --> 00:30:52.557 ‫«آزکابان» داستان به بلوغ رسیدنه. 730 00:30:52.640 --> 00:30:55.894 ‫دارن از مرز کودکی و سال های نوجوونی... 731 00:30:55.977 --> 00:30:58.730 ‫...عبور می کنن. 732 00:30:58.813 --> 00:31:02.150 ‫تو دو فیلم اول، ‫هری هنوز بچه ست. 733 00:31:02.233 --> 00:31:08.490 ‫حس و حال کار خیلی خوش بینانه تره. 734 00:31:08.573 --> 00:31:11.242 ‫با این حال، وقتی سیزده سالش میشه، 735 00:31:11.326 --> 00:31:12.577 ‫یه ابر بزرگ هست... 736 00:31:12.660 --> 00:31:15.497 ‫...که به تمام چیزهای دور هری سایه میندازه... 737 00:31:15.580 --> 00:31:19.167 ‫...و باید این حس رو ‫با سبکمون منتقل می کردیم. 738 00:31:27.884 --> 00:31:30.011 ‫چه خبره؟ 739 00:31:30.095 --> 00:31:33.431 ‫نمی دونم، شاید قطار خراب شده. 740 00:31:41.481 --> 00:31:46.277 ‫«زندانی آزکابان» در واقع ‫حس یه عصر جدید رو داشت. 741 00:31:46.361 --> 00:31:49.030 ‫یه داستان تاریک تر بود. 742 00:31:49.114 --> 00:31:51.866 ‫کلی مضمون های بزرگانه توش داشت. 743 00:31:51.950 --> 00:31:54.369 ‫توصیفاتی که جی. کی. رولینگز... 744 00:31:54.452 --> 00:31:57.205 ‫...از دیوانه سازها می کنه، خیلی ترسناکن... 745 00:31:57.288 --> 00:32:01.251 ‫...و واقعاً می خواستم ‫این حس رو منتقل کنم که دیوانه سازها... 746 00:32:01.334 --> 00:32:05.713 ‫...کارشون مکیدن خوشی از جون آدمه، 747 00:32:05.797 --> 00:32:10.134 ‫این که جوهر هری رو ازش می کشن، 748 00:32:10.218 --> 00:32:13.221 ‫ولی فکر کنم مهم ترین لازمه... 749 00:32:13.304 --> 00:32:16.474 ‫...رسیدن بهش، اجرای دن بود. 750 00:32:18.017 --> 00:32:21.062 ‫«آزکابان» کی بود؟ ‫اصلاً چند سالت بود؟ 751 00:32:21.145 --> 00:32:22.397 ‫چهارده. 752 00:32:22.480 --> 00:32:22.897 ‫واقعاً؟ 753 00:32:22.897 --> 00:32:24.274 ‫- آره. آره. ‫- اولین بار که هم دیگه رو دیدیم، 754 00:32:24.274 --> 00:32:28.736 ‫فکر کنم یه جور حس غریزی پدرانه داشتم. 755 00:32:34.909 --> 00:32:36.953 ‫می خوای من رو بکشی، هری؟ 756 00:32:37.036 --> 00:32:38.872 ‫اولین کسی که یادمه... 757 00:32:38.955 --> 00:32:40.790 ‫...وقتی اومد، براش احترام ‫قائل بودم، گری بود. 758 00:32:40.874 --> 00:32:42.375 ‫- گری اولدمن. ‫- یادمه. یادمه. 759 00:32:42.458 --> 00:32:44.919 ‫- یادمه داشتی نطق «گری» رو برام می کردی. ‫- داشتی من رو می ترسوندی. 760 00:32:45.003 --> 00:32:47.589 ‫آره، می گفتی: «گوش کن، اما. ‫باید خونسرد باشی، 761 00:32:47.672 --> 00:32:50.133 ‫چون گری اولدمن... ‫واقعاً کم چیزی نیست... 762 00:32:50.216 --> 00:32:52.719 ‫...و باید خونسرد باشی.» ‫منم گفتم: «خیلی خوب.» 763 00:32:52.802 --> 00:32:54.470 ‫در واقع این انعکاسی... 764 00:32:54.554 --> 00:32:56.222 ‫...از ترس های خودم بود، چون من تو دلم می گفتم: 765 00:32:56.306 --> 00:32:59.225 ‫«دن، باید خونسرد باشی. ‫طرف خیلی کله گنده ست.» 766 00:33:00.351 --> 00:33:02.937 ‫دن اولش یه خرده ترسیده بود. 767 00:33:03.021 --> 00:33:06.441 ‫گری هم آدم به شدت سخاوتمندی بود، 768 00:33:06.524 --> 00:33:09.319 ‫ولی به عنوان هنرپیشه هم همین طور ‫و بلافاصله اون رو پذیرفت... 769 00:33:09.402 --> 00:33:12.447 ‫...و تو پروسه بازیگری دخیلش کرد. 770 00:33:12.530 --> 00:33:15.742 ‫دیدن دو تاشون با هم، ‫واقعاً خیلی شیرین بود... 771 00:33:15.825 --> 00:33:20.288 ‫...و تقریباً انگار آینه همون ارتباط بود، 772 00:33:20.371 --> 00:33:23.333 ‫چون از بسیاری جهات، ‫هری از سیریوس بلک... 773 00:33:23.416 --> 00:33:25.293 ‫...توتم ساخته بود. 774 00:33:25.376 --> 00:33:28.588 ‫توتمی که یه جورایی نمیشه بهش نزدیک شد... 775 00:33:28.671 --> 00:33:30.632 ‫...و از خیلی جهات ترسناکه. 776 00:33:30.715 --> 00:33:32.925 ‫این هم بی شباهت به فیلم نبود... 777 00:33:33.009 --> 00:33:35.553 ‫...که درش کشف می کنن واقعاً کین... 778 00:33:35.637 --> 00:33:38.139 ‫...و همون موقع ‫یه پیوند فوق العاده شکل می گیره. 779 00:33:38.222 --> 00:33:40.391 ‫می تونستین بین برداشت ها ببینیدشون... 780 00:33:40.475 --> 00:33:43.227 ‫...که کنار هم نشسته ن ‫و حرف می زنن و می خندن. 781 00:33:43.311 --> 00:33:46.147 ‫از جوری که دن به گری ‫نگاه می کرد، می تونستین ببینین... 782 00:33:46.230 --> 00:33:49.984 ‫...که چه قدر ستایشش می کنه ‫و براش احترام قائله. 783 00:33:50.068 --> 00:33:51.653 ‫همه اتفاقات پایانی تو «شیون آوارگان»، 784 00:33:51.736 --> 00:33:53.321 ‫حس می کنم من و اما ‫و روپرت انگار در حال... 785 00:33:53.404 --> 00:33:54.530 ‫...تماشای تنیس باشیم، می گفتیم: 786 00:33:54.614 --> 00:33:56.074 ‫«بازیگری یعنی این، بچه ها. 787 00:33:56.157 --> 00:33:58.159 ‫این چیزیه که باید بهش برسیم.» 788 00:33:58.242 --> 00:34:00.328 ‫تیم اسپال بود، 789 00:34:00.411 --> 00:34:02.288 ‫- آلن ریکمن بی همتا بود. ‫- آره. 790 00:34:02.372 --> 00:34:06.209 ‫دیوید تیولیس، ‫تو، اما، روپرت. 791 00:34:06.209 --> 00:34:08.044 ‫واقعاً لطف داری که من ‫و اما و روپرت رو... 792 00:34:08.044 --> 00:34:08.711 ‫...میاری تو این گروه. 793 00:34:08.711 --> 00:34:10.755 ‫هم تماشای بازیتون... 794 00:34:10.838 --> 00:34:12.465 ‫...و هم تماشاتون به عنوان آدم... 795 00:34:12.548 --> 00:34:14.675 ‫...و دیدن بازیگرهای خارق العاده ای... 796 00:34:14.759 --> 00:34:16.344 ‫...که میگن: ‫«اُه، آره. نه بابا. 797 00:34:16.427 --> 00:34:18.262 ‫شما هم آدمین و وسط کار خوش می گذرونین... 798 00:34:18.346 --> 00:34:20.098 ‫...و لازم نیست کل ماجرا دردناک باشه.» 799 00:34:20.181 --> 00:34:22.058 ‫می تونه پرتنش باشه ‫و تو عجایبش رو... 800 00:34:22.141 --> 00:34:24.519 ‫...نشونم دادی و این واقعاً مهم بود. 801 00:34:24.602 --> 00:34:26.187 ‫- بیا بکشیمش! ‫- صبر کن. 802 00:34:26.270 --> 00:34:31.484 ‫من به اندازه کافی صبر کرده م! دوازده سال! 803 00:34:31.567 --> 00:34:33.152 ‫تو آزکابان! 804 00:34:33.152 --> 00:34:34.529 ‫تا حالا تو عمرم ‫صحنه ای... 805 00:34:34.612 --> 00:34:36.948 ‫...با این همه بازیگر خارق العاده نگرفته بودم. 806 00:34:37.031 --> 00:34:38.616 ‫صحنه خیلی بلندیه. 807 00:34:38.699 --> 00:34:40.576 ‫صحنه ایه که کلی پیچش داستانی... 808 00:34:40.660 --> 00:34:43.121 ‫...تو خودش داره ‫و خیلی مفرح هم بود. 809 00:34:43.204 --> 00:34:46.791 ‫صحنه پرتنشیه که توش ‫خیلی چیزها در خطرن. 810 00:34:46.874 --> 00:34:49.335 ‫نه! من بهت اعتماد کردم! 811 00:34:49.418 --> 00:34:52.922 ‫و میشه دید که روپرت و اما و دن... 812 00:34:53.005 --> 00:34:56.008 ... دارن برای صحنه سنگ تموم می ذارن. 813 00:34:56.092 --> 00:34:59.512 ‫عاشقشم. خاطره خیلی خوبی ازش دارم. 814 00:34:59.595 --> 00:35:02.140 ‫به دامبلدور گفتم داری ‫به دوست قدیمیت کمک می کنی... 815 00:35:02.223 --> 00:35:04.934 ‫...وارد قلعه بشه، ‫این هم مدرکش! 816 00:35:04.976 --> 00:35:06.936 ‫آفرین، اسنیپ. ‫دوباره تمرکزِ ذهن... 817 00:35:07.019 --> 00:35:08.938 ‫...تیز و نافذت رو ‫گذاشتی رو یه کار... 818 00:35:09.021 --> 00:35:11.232 ‫...و مثل همیشه، ‫نتیجه اشتباهی گرفتی. 819 00:35:12.108 --> 00:35:13.943 ‫همیشه عاشق شخصیت سیریوس بودم. 820 00:35:14.026 --> 00:35:15.736 ‫عاشق رابطه هری و سیریوسم. 821 00:35:15.820 --> 00:35:19.699 ‫- اون مثل یه عموی باحال و در عین حال یه داداش بزرگه. ‫- آره. 822 00:35:19.782 --> 00:35:22.410 ‫به عنوان یه آدم شرور به تصویر می کشنش... 823 00:35:22.493 --> 00:35:24.996 ‫...و بعد، تغییری پیش میاد و میگین: 824 00:35:25.079 --> 00:35:28.082 ‫«اُه، براش پاپوش دوخته ن و آدم خوبیه.» 825 00:35:28.166 --> 00:35:29.584 ‫خیلی مهربون و گرمه. 826 00:35:29.667 --> 00:35:30.918 ‫- مهربون و گرمه... ‫- و باحال. 827 00:35:31.002 --> 00:35:32.795 ‫- ...و یه جورایی باحاله. ‫- آره. 828 00:35:32.879 --> 00:35:35.798 ‫کاش کلیت ماجرا رو می دونستم. 829 00:35:35.882 --> 00:35:37.800 ‫می دونی، خبردار شدن ما کتاب به... 830 00:35:37.884 --> 00:35:39.218 ‫- آره، کتاب به کتاب بود. ‫- نمی دونم تو... 831 00:35:39.302 --> 00:35:40.720 ‫- ...چون هری پاتر بودی، ‫- خبر نداشتم. 832 00:35:40.803 --> 00:35:42.179 ‫- خبر داشتی یا نه... ‫- فقط ریکمن. ریکمن. 833 00:35:42.263 --> 00:35:43.514 ‫- ریکمن خبر داشت. همین. ‫- ریکمن؟ 834 00:35:43.598 --> 00:35:45.224 ‫اون استثنا بود. 835 00:35:45.308 --> 00:35:46.517 ‫چه خوب کارش رو کرد. 836 00:35:46.601 --> 00:35:48.311 ‫از همون اولِ اول به جو گفت: 837 00:35:48.394 --> 00:35:50.855 ‫«فکر می کنم باید بدونم چی میشه.» 838 00:35:50.938 --> 00:35:52.273 ‫«باید بدونم»! 839 00:35:53.524 --> 00:35:56.861 ‫یه دلیل برام بیار. ‫تمنا می کنم. 840 00:35:56.944 --> 00:35:58.571 ‫ریکمن خبر داشت، مگه نه؟ 841 00:35:58.654 --> 00:35:59.906 ‫داشت، بله. 842 00:35:59.989 --> 00:36:01.449 ‫هیچ وقت هم نه به کریس گفت نه به کس دیگه. 843 00:36:01.532 --> 00:36:02.909 ‫کریس بهش می گفت: 844 00:36:02.992 --> 00:36:04.201 ‫«چرا این طوری انجامش میدی؟» 845 00:36:04.285 --> 00:36:05.745 ‫اون می گفت: ‫«بعداً بهت میگم.» 846 00:36:10.291 --> 00:36:13.002 ‫آره، «به موقعش می فهمی». 847 00:36:13.085 --> 00:36:14.503 ‫یه دهه صبر کن. 848 00:36:14.587 --> 00:36:18.382 ‫دن یه بچه بازیگر نبود. ‫یه بازیگر عادی بود. 849 00:36:18.466 --> 00:36:20.635 ‫آلفونسو می گفت: ‫«شما دیگه نوجوون شدین... 850 00:36:20.718 --> 00:36:22.136 ‫- ...و منم مثل نوجوون ها باهاتون رفتار می کنم.» ‫- آره. 851 00:36:22.219 --> 00:36:23.679 ‫اون اولین کسی بود که به ما... 852 00:36:23.763 --> 00:36:26.140 ‫- ...تکلیف داد. ‫- آره. 853 00:36:26.223 --> 00:36:27.516 ‫شل کنین. شل کنین. 854 00:36:27.600 --> 00:36:29.435 ‫می خواست ما رو بشناسه، 855 00:36:29.518 --> 00:36:32.480 ‫برای همین یه تمرین ‫درست کرد که توش ازمون می خواست... 856 00:36:32.563 --> 00:36:34.357 ‫...وقتی تو نقشیم، ‫مقاله بنویسیم. 857 00:36:37.068 --> 00:36:39.320 ‫اون می گفت: ‫«در این مقطع، شما این شخصیت ها رو... 858 00:36:39.403 --> 00:36:41.656 ‫...از چیزی که من بتونم روزی درک کنم، 859 00:36:41.739 --> 00:36:44.617 ‫خیلی بهتر می شناسین، ‫پس خودتون بهم بگین.» 860 00:36:44.700 --> 00:36:46.243 ‫بعد از مثلاً... 861 00:36:46.327 --> 00:36:48.204 ‫...نیم صفحه آ4 می گفتم: 862 00:36:48.287 --> 00:36:50.289 ‫«فکر کنم همه چیز رو نوشتم. 863 00:36:50.373 --> 00:36:53.584 ‫جو 500 صفحه درست درمون درباره ش نوشته، 864 00:36:53.668 --> 00:36:56.170 ‫ولی حس می کنم همین یکی ‫عملاً همه چیز رو جمع بندی می کنه. 865 00:36:56.253 --> 00:36:58.506 ‫عالیه. حله. آره، خوبه. ‫بهش افتخار می کنم. تحویلش میدم.» 866 00:36:58.589 --> 00:37:02.677 ‫البته که اما 12 صفحه می نویسه، 867 00:37:02.760 --> 00:37:04.136 ‫با نثر خوشگل. 868 00:37:04.220 --> 00:37:08.307 ‫روپرت هیچی تحویل نمی داد. 869 00:37:08.391 --> 00:37:09.850 ‫من انجامش نمی دادم. 870 00:37:09.934 --> 00:37:11.686 ‫بهش می گفتم: «روپرت، تکلیفت کو؟» 871 00:37:11.769 --> 00:37:17.233 ‫اون می گفت: «خب، ‫فکر کردم رون انجامش نمیده، 872 00:37:17.316 --> 00:37:20.111 ‫بنابراین انجامش ندادم.» 873 00:37:20.194 --> 00:37:22.363 ‫یعنی...خوشبختانه ‫آلفونسو متوجه بود... 874 00:37:22.446 --> 00:37:24.240 ‫...که به نقش من کاملاً می خوره... 875 00:37:24.323 --> 00:37:25.658 ‫...که انجامش ندم. 876 00:37:25.741 --> 00:37:29.203 ‫روپرت خود رونه. 877 00:37:29.286 --> 00:37:31.997 ‫صد درصد رونه. 878 00:37:32.081 --> 00:37:36.544 ‫اما بازیگر بی دردسریه. 879 00:37:36.627 --> 00:37:38.421 ‫خوب خودش رو آماده می کنه. 880 00:37:38.504 --> 00:37:40.881 ‫وقتی دارین صحنه رو می گیرین، ‫انگار همه چیز... 881 00:37:40.965 --> 00:37:42.550 ‫...داره ازش جاری میشه بیرون. 882 00:37:42.633 --> 00:37:45.678 ‫در حقیقت اونا بازیگرهای خیلی خوبین. 883 00:37:45.761 --> 00:37:49.807 ‫وقتی هری می فهمه ‫سیریوس بلک... 884 00:37:49.890 --> 00:37:54.311 ‫...واقعاً کیه، سیریوس به رستگاری می رسه. 885 00:37:54.395 --> 00:37:56.313 ‫این لحظه توأم با رهایی بزرگ... 886 00:37:56.397 --> 00:37:58.065 ‫...و آزادی بزرگیه... 887 00:37:58.149 --> 00:38:02.153 ‫...و وقتی دو تایی شبانه ‫زیر نور مهتاب پرواز می کنن، 888 00:38:02.236 --> 00:38:05.865 ‫به شکل نمادینی منتقل میشه. 889 00:38:10.744 --> 00:38:12.580 ‫مثل یه خانواده بود، مگه نه؟ 890 00:38:12.663 --> 00:38:13.789 ‫- آره. ‫- بیشتر... 891 00:38:13.873 --> 00:38:16.167 ‫...از هر تجربه دیگه. 892 00:38:16.250 --> 00:38:17.918 ‫تو فیلم ها هیچ وقت ‫همچین چیزی نیست، 893 00:38:18.002 --> 00:38:19.753 ‫چون با یه تعداد آدم کار می کنی... 894 00:38:19.837 --> 00:38:21.338 ‫...که باهاشون دوست میشی، 895 00:38:21.422 --> 00:38:24.049 ‫بعد بیشترشون رو ‫دیگه هیچ وقت نمی بینی، 896 00:38:24.133 --> 00:38:27.344 ‫ولی تو «پاتر»، برمی گردین... 897 00:38:27.428 --> 00:38:31.974 ‫...و همین یکی از چیزهای بسیاریه... 898 00:38:32.057 --> 00:38:34.143 ‫- ...که خاصش کرده. ‫- آره. 899 00:38:34.226 --> 00:38:36.478 ‫انگار با بودن تو این فیلم ها، 900 00:38:36.562 --> 00:38:38.939 ‫می تونی بخشی از تاریخ فیلم سازی باشی. 901 00:38:40.274 --> 00:38:44.195 ‫«عصری جدید و بزرگ» 902 00:38:47.698 --> 00:38:49.617 ‫هاگوارتز انتخاب شده... 903 00:38:49.700 --> 00:38:53.120 ‫...تا میزبان مسابقه سه جادوگر باشه. 904 00:38:55.748 --> 00:38:57.249 ‫تو «جام آتش»، 905 00:38:57.333 --> 00:39:00.294 ‫حین ماجراهای مسابقه سه جادوگر، 906 00:39:00.377 --> 00:39:05.216 ‫خیلی قشنگ بود که جادوی صحنه ها... 907 00:39:05.299 --> 00:39:10.971 ‫...غافلگیر و متحیرمون کنه ‫و ببردمون به دنیای دیگه. 908 00:39:11.055 --> 00:39:12.014 ‫این که سورپرایز میشیم... 909 00:39:12.056 --> 00:39:13.641 ‫مثلاً یادمه اومدن و ورودِ... 910 00:39:13.724 --> 00:39:15.517 ‫...بوباتونی ها رو دیدم... 911 00:39:15.601 --> 00:39:17.811 ‫...و بعدش دورمسترانگی ها. 912 00:39:17.895 --> 00:39:19.647 ‫واقعاً باحال بود. 913 00:39:21.398 --> 00:39:23.817 ‫برای چهارمین فیلم، ‫کارگردان انگلیسی می خواستیم. 914 00:39:23.901 --> 00:39:25.527 ‫می خواستیم یه چیز درخور تماشا داشته باشیم. 915 00:39:25.611 --> 00:39:26.946 ‫کات، خیلی ممنون. 916 00:39:27.029 --> 00:39:31.033 ‫مایک یه مرد هیجان زده، 917 00:39:31.116 --> 00:39:34.036 ‫پر سر و صدا و مشتاقه. 918 00:39:35.704 --> 00:39:37.539 ‫برای اون فیلم، ‫بهترین کارگردان بود. 919 00:39:37.623 --> 00:39:40.125 ‫واقعاً فیلم توپ، 920 00:39:40.209 --> 00:39:44.129 ‫پرتحرک، شگفت انگیز ‫و عجیب و غریبی بود. 921 00:39:44.213 --> 00:39:45.798 ‫من عاشق مایکم. ‫کارش عالی بود. 922 00:39:45.881 --> 00:39:47.841 ‫یعنی تقریباً انگار ‫از تو کتاب در اومده بود. 923 00:39:47.925 --> 00:39:50.678 ‫مثل یکی از شخصیت های هاگوارتز بود. 924 00:39:50.761 --> 00:39:52.972 ‫کتاب چهارم ‫بزرگ ترین کتابه. 925 00:39:53.055 --> 00:39:55.683 ‫تقریباً 900 صفحه ست. ‫اندازه یه زیردری. 926 00:39:55.766 --> 00:39:57.309 ‫یه آجر. 927 00:39:57.393 --> 00:39:58.769 ‫حرکت! 928 00:39:58.852 --> 00:40:01.772 ‫منم گفتم اگه واقعاً قرار باشه... 929 00:40:01.855 --> 00:40:03.691 ‫...بچه های عزیز رو میخکوب صندلیشون کنه، 930 00:40:03.774 --> 00:40:09.530 ‫باید یه هسته بزرگ و پرانرژی داشته باشه. 931 00:40:10.406 --> 00:40:12.866 ‫اون مثل یه ترقه انرژی داشت. 932 00:40:12.950 --> 00:40:14.535 ‫از همه چیز هیجان زده می شد... 933 00:40:14.618 --> 00:40:16.870 ‫...و یه حس کودکانه... 934 00:40:16.954 --> 00:40:18.706 ‫...واقعاً دوست داشتنی داشت. 935 00:40:19.164 --> 00:40:21.542 ‫عاشق شوخ طبعی هم هست ‫و همیشه می گفت... 936 00:40:21.625 --> 00:40:23.460 ‫...سعی کنیم تو همه صحنات پیداش کنیم. 937 00:40:23.544 --> 00:40:26.296 ‫احتمالاً همین یکی دو فیلم قبل بود... 938 00:40:26.380 --> 00:40:28.382 ‫...که کم کم احساس اضطراب کردم. 939 00:40:28.465 --> 00:40:30.217 ‫- یادم میاد. ‫- اوضاع وقتی کلمبوس رفت، 940 00:40:30.300 --> 00:40:31.552 ‫تغییر کرد. 941 00:40:31.635 --> 00:40:32.344 ‫قطعاً یه کم فرق داشت. 942 00:40:32.428 --> 00:40:34.054 ‫آره، یه حال و هوای متفاوتی داشت. 943 00:40:34.096 --> 00:40:36.557 ‫- مایک نیوول. ‫- مایک مثل آدم بزرگ ها باهامون رفتار می کرد. 944 00:40:36.640 --> 00:40:37.808 ‫- خودشه. ‫- آره. 945 00:40:37.891 --> 00:40:39.727 ‫- گمونم درسته. ‫- آره. 946 00:40:39.810 --> 00:40:41.437 ‫رو صحنه بهمون خوش می گذشت. 947 00:40:44.815 --> 00:40:48.193 ‫دوقلوهای ویزلی ‫که خیلی دوستشون داشتم، 948 00:40:48.277 --> 00:40:50.779 ‫باید دعوا می کردن. 949 00:40:50.863 --> 00:40:53.073 ‫داشتیم صحنه ای رو ‫می گرفتیم که فرد و جرج... 950 00:40:53.157 --> 00:40:55.242 ‫...از مسابقه سه جادوگر ‫پرت میشن بیرون... 951 00:40:55.325 --> 00:40:57.995 ‫...و بعدش کلاه گیس ‫و ریش چسبونده بودیم. 952 00:40:58.078 --> 00:40:59.830 ‫شبیه پیرمردها. 953 00:40:59.913 --> 00:41:01.665 ‫مایک گفت: «خیلی خوب، ‫فکر می کنم شماها باید... 954 00:41:01.748 --> 00:41:03.000 ‫...حسابی از هم شاکی باشین. ‫فکر می کنم باید... 955 00:41:03.083 --> 00:41:04.543 ‫...یه دعوای جانانه سرش بکنین.» 956 00:41:04.626 --> 00:41:08.589 ‫این دو تا یه جورایی ‫سرش بگو مگو می کردن. 957 00:41:08.672 --> 00:41:10.257 ‫کات! 958 00:41:10.340 --> 00:41:12.759 ‫منم گفتم: «نه، یالا بچه ها. ‫جدی باشین، دعواست دیگه.» 959 00:41:12.843 --> 00:41:14.094 ‫مایک اومد و گفت: ‫«نه، نه، نه. 960 00:41:14.178 --> 00:41:15.262 ‫نه، نه، نه.» 961 00:41:15.345 --> 00:41:16.805 ‫خیلی خوب، کی دلش دعوا می خواد؟ 962 00:41:16.889 --> 00:41:19.391 ‫منم مثل یه احمق ‫گفتم: «اُه، باشه. خیلی خوب.» 963 00:41:19.475 --> 00:41:22.644 ‫خب، البته که سر صحنه ‫من یه پیرمرد چاق... 964 00:41:22.728 --> 00:41:24.104 ‫...60 ساله بودم... 965 00:41:24.188 --> 00:41:28.317 ‫...و واقعاً نباید این کار رو می کردم. 966 00:41:28.400 --> 00:41:30.986 ‫بعد شیرجه زد رو من... 967 00:41:31.069 --> 00:41:33.489 ‫...و این طوری کرد. 968 00:41:33.572 --> 00:41:36.033 ‫منم جواب دادم: «باشه.» ‫و همین کار رو باهاش کردم. 969 00:41:36.116 --> 00:41:38.994 ‫یادمه از کمر گرفتمش... 970 00:41:39.077 --> 00:41:41.538 ‫...و چنان سعی کردم ‫پرتش کنم... 971 00:41:41.622 --> 00:41:44.124 ‫...که یکی دو تا دنده م ترک خورد! 972 00:41:44.208 --> 00:41:47.544 ‫بنابراین از اون به بعدش ‫به شدت درد داشتم، 973 00:41:47.628 --> 00:41:50.047 ‫ولی مسلما نکته معرکه ش این بود... 974 00:41:50.130 --> 00:41:52.758 ‫...که خودم رو کاملاً ‫مسخره کرده بودم... 975 00:41:52.841 --> 00:41:55.552 ‫...و به همین خاطر، ‫حال همه خیلی بهتر بود! 976 00:41:55.636 --> 00:41:59.223 ‫می دونین کی نباید ‫دنده کارگردان رو بشکونین؟ 977 00:42:03.685 --> 00:42:08.398 ‫«جادو در هواست» 978 00:42:10.567 --> 00:42:11.818 ‫فیلم «جام آتش»... 979 00:42:11.902 --> 00:42:14.446 ‫...همه ش درباره نوجوون هاست. 980 00:42:14.488 --> 00:42:16.323 ‫می دونین، خاطرخواه شدن ‫برای اولین بار، 981 00:42:16.406 --> 00:42:19.117 ‫این که از کسی بخواین باهاتون ‫قرار بذاره، بیاد به جشن کریسمس. 982 00:42:19.201 --> 00:42:21.536 ‫تمام اون دوره های شرم آوری که نوجوون ها... 983 00:42:21.620 --> 00:42:22.996 ‫...تجربه می کنن رو نشون دادن. 984 00:42:23.080 --> 00:42:24.665 ‫واقعاً هم همچین حسی داشتن، 985 00:42:24.748 --> 00:42:27.167 ‫چون به معنی واقعی کلمه ‫ما هم همین رو تجربه می کردیم. 986 00:42:27.251 --> 00:42:30.045 ‫اون قدری که من و اما به هم دیگه... 987 00:42:30.128 --> 00:42:31.630 ‫...روحیه و آموزش می دادیم که چطور... 988 00:42:31.713 --> 00:42:33.507 ‫...به جنس مخالف پیامک بزنیم، 989 00:42:33.590 --> 00:42:35.050 ‫مثلاً اگه اون به یه پسر یا من ‫به یه دختر پیامک می زدیم، 990 00:42:35.133 --> 00:42:36.885 ‫می گفتم: «اون برام فلان پیام رو فرستاد. 991 00:42:36.969 --> 00:42:38.679 ‫چی کار کنم؟ این کابوسه.» 992 00:42:38.762 --> 00:42:42.349 ‫رابطه ما یه جورایی مثل ‫داداش بزرگ و خواهر کوچیکه بود. 993 00:42:42.349 --> 00:42:44.059 ‫فیلم خیلی جالبی بود. 994 00:42:45.477 --> 00:42:46.812 ‫خاطرخواهی داشتیم، 995 00:42:46.895 --> 00:42:48.397 ‫بچه ها با هم قرار می ذاشتن... 996 00:42:48.480 --> 00:42:50.273 ‫...و از هم جدا می شدن، ‫درست همون طور... 997 00:42:50.357 --> 00:42:51.650 ‫...که تو مدرسه انجام میدن. 998 00:42:51.733 --> 00:42:53.860 ‫دقیقاً همون محیط بود، 999 00:42:53.944 --> 00:42:56.530 ‫تنها فرقش این بود ‫که تو کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه بود. 1000 00:42:59.741 --> 00:43:03.203 ‫اون فیلم احتمالاً از همه بیشتر ‫حال و هوای بلوغ داشت، لااقل برای من. 1001 00:43:06.873 --> 00:43:08.458 ‫دقیقاً همون چیزی بود که انتظارش رو دارین. 1002 00:43:08.542 --> 00:43:10.127 ‫مخصوصاً چهارمین فیلم اونی بود... 1003 00:43:10.210 --> 00:43:13.171 ‫...که بوباتونی ها ‫و دورمسترانگی ها می رسن، 1004 00:43:13.255 --> 00:43:15.549 ‫برای همین همین طوریش هم... 1005 00:43:15.632 --> 00:43:17.300 ‫...یه گروه نوجوون تو سن بلوغ داشتین... 1006 00:43:17.384 --> 00:43:20.303 ‫...که دو گروه بزرگ ‫آدم جدید هم بهشون اضافه میشن. 1007 00:43:20.387 --> 00:43:23.140 ‫همه شون هم به خاطر فیلم ‫عمداً جذابن. 1008 00:43:23.223 --> 00:43:25.767 ‫آم، بنابراین...آره، تو اون فیلم... 1009 00:43:25.851 --> 00:43:27.477 ‫تو اون فیلم همه چیز ‫داشت شروع می شد. 1010 00:43:27.561 --> 00:43:30.188 ‫مگه مجبورن گروه گروه رفت و آمد کنن؟ 1011 00:43:30.272 --> 00:43:33.150 ‫اون به طرز خیلی عادی ای... 1012 00:43:33.233 --> 00:43:35.360 ‫...یه نوجوون به نسبت کم روئه... 1013 00:43:35.444 --> 00:43:36.820 ‫...که گمونم برای یه شخصیت قهرمان... 1014 00:43:36.903 --> 00:43:38.572 ‫...تو هر داستانی، چیز خارق العاده ایه. 1015 00:43:38.655 --> 00:43:40.157 ‫تو اژدها زخمی می کنی. 1016 00:43:40.240 --> 00:43:41.825 ‫اگه تو نتونی همراه گیر بیاری، کی می تونه؟ 1017 00:43:41.908 --> 00:43:43.452 ‫الان همون اژدها رو ترجیح میدم. 1018 00:43:43.535 --> 00:43:47.122 ‫جو تو اون سال ها هری رو ‫خیلی دوست داشتنی نوشته... 1019 00:43:47.205 --> 00:43:52.252 ‫...و حس می کنم ‫نقش آفرینی سختی برای من نبود... 1020 00:43:52.335 --> 00:43:57.340 ‫...که به اون روی نوجوون کم رو ‫و ضایعم رو بندازم. 1021 00:43:57.424 --> 00:43:59.843 ‫- چو. ‫- بله؟ 1022 00:43:59.926 --> 00:44:03.054 ‫آم، می خواستم بدونم... ‫می خواستم بدونم... 1023 00:44:03.138 --> 00:44:05.348 ‫...دلت می خواد با من بیای جشن؟ 1024 00:44:05.432 --> 00:44:07.976 ‫ببخشید، نفهمیدم چی گفتی. 1025 00:44:08.059 --> 00:44:10.187 ‫مشخصاً مضمون داستان رسیدن به سن بلوغ بود. 1026 00:44:14.316 --> 00:44:15.901 ‫یکی از اساسی ترین سکانس ها، 1027 00:44:15.984 --> 00:44:17.778 ‫جشن کریسمس بود. 1028 00:44:17.861 --> 00:44:24.534 ‫جشن کریسمس، در وهله اول پایکوبیه! 1029 00:44:24.618 --> 00:44:28.497 ‫صحنه ای که دانش آموزها ‫دارن والتز یاد می گیرن، 1030 00:44:28.580 --> 00:44:29.873 ‫کم و بیش همون والتزِ... 1031 00:44:29.956 --> 00:44:31.374 ‫...معمول مدرسه ای اون سن بود. 1032 00:44:31.458 --> 00:44:33.835 ‫دخترها یه سمت، ‫پسرها سمت مخالف. 1033 00:44:33.919 --> 00:44:36.546 ‫تو یه اتاق بزرگ تو آکسفورد بودیم. 1034 00:44:36.630 --> 00:44:38.507 ‫مگی درست وسطمون بود و گفت: 1035 00:44:38.590 --> 00:44:40.383 ‫«خیلی خوب، بهتون ‫پایکوبی یاد میدم.» 1036 00:44:40.467 --> 00:44:44.554 ‫روپرت رو انتخاب کرد و گفت... 1037 00:44:44.721 --> 00:44:47.015 ‫در نتیجه، چنین کاری ‫برام خیلی جدید بود. 1038 00:44:47.182 --> 00:44:49.768 ‫اصلا نمی ذارین چنین لحظه ای ‫رو از یاد ببره، مگه نه؟ 1039 00:44:49.935 --> 00:44:50.894 ‫- اصلا. ‫- اصلا. 1040 00:44:50.977 --> 00:44:53.188 ‫آره خب، مسلما جیمز الیور، دوقلوها... 1041 00:44:53.271 --> 00:44:55.857 ‫مدام به طریقی مسخره ام می کردن. 1042 00:44:56.525 --> 00:44:57.651 ‫قبل از فیلم برداری اذیتش می کردیم. 1043 00:44:57.734 --> 00:44:59.152 ‫قبل از آغاز فیلم برداری، 1044 00:44:59.236 --> 00:45:00.737 ‫قانعم کرده بودن... 1045 00:45:00.820 --> 00:45:03.490 ‫که رقصش روند و قوانین خاصی داره. 1046 00:45:03.573 --> 00:45:05.659 ‫بهش گفته بودیم: ‫«بلدی چطوری قدم برداری؟» 1047 00:45:05.742 --> 00:45:07.744 ‫«بلدی دیگه، نه؟ ‫نه، قوانینش رو می گم.» 1048 00:45:07.827 --> 00:45:09.371 ‫«الان شش هفته است که همگیمون داریم...» 1049 00:45:09.454 --> 00:45:10.830 ‫«از قوانین یکسانی پیروی می کنیم.» 1050 00:45:10.914 --> 00:45:13.792 ‫سعی می کردن بیشتر ‫تحت فشارم بذارن. 1051 00:45:14.918 --> 00:45:19.381 ‫یکی از خوش آیندترین روزهای فیلم برداری، ‫«مراسم بزرگ» بود... 1052 00:45:19.464 --> 00:45:21.758 ‫آخه کلی جوان به شدت خوش سیما... 1053 00:45:21.841 --> 00:45:24.636 ‫و خوش لباس جمع شده بودن. 1054 00:45:25.762 --> 00:45:27.514 ‫ای بابا. 1055 00:45:31.434 --> 00:45:34.813 ‫اون دیگه چیه؟ ‫اون دیگه چیه؟ 1056 00:45:34.896 --> 00:45:36.106 ‫ردای لباسمه دیگه. 1057 00:45:36.189 --> 00:45:37.524 ‫لباس هامون... 1058 00:45:37.607 --> 00:45:39.109 ‫یقه دار و به شدت گشاد بودن... 1059 00:45:39.192 --> 00:45:41.653 ‫و رو زمین کشیده می شدن، ‫آره خب، 1060 00:45:41.736 --> 00:45:44.155 ‫آدم اصلا با اون لباس ها... 1061 00:45:44.239 --> 00:45:46.324 ‫احساس خفن بودن نمی کنه. 1062 00:45:46.408 --> 00:45:48.535 ‫شبیه عمه تسی خانم خودم شدم. 1063 00:45:51.037 --> 00:45:53.290 ‫بوی عمه تسی خانم رو هم می دم. 1064 00:45:53.373 --> 00:45:56.459 ‫من فقط همون لباس شش لایه یقه دار... 1065 00:45:56.543 --> 00:45:59.004 ‫شلوغ پلوغی که پوشیده بودی رو یادمه. 1066 00:45:59.087 --> 00:46:00.463 ‫آها، همون پف پفیه رو می گی. 1067 00:46:00.547 --> 00:46:02.007 ‫ولی راستش، من یه کم دوستش داشتم. 1068 00:46:02.090 --> 00:46:04.384 ‫می شه گفت... ‫خوراک خاندان ویزلی بود دیگه. 1069 00:46:04.426 --> 00:46:06.302 ‫- آره، حرف نداشت. ‫- حس می کنم بهم می اومد. 1070 00:46:06.386 --> 00:46:07.971 ‫اون لباس به کمتر کسی میاد. 1071 00:46:08.054 --> 00:46:09.681 ‫مسلما اما خیلی خوشگل شده بود... 1072 00:46:09.764 --> 00:46:12.517 ‫و پیراهن خارق العاده ای پوشیده بود. 1073 00:46:12.600 --> 00:46:13.727 ‫ولی، اِم، من و روپرت شبیه... 1074 00:46:13.810 --> 00:46:16.229 ‫چه بدونم، رفقای «آستین پاورز»... 1075 00:46:16.312 --> 00:46:18.440 ‫یا نخاله های مراسم شده بودیم. 1076 00:46:18.523 --> 00:46:21.651 ‫چه خوشگل شده. 1077 00:46:21.735 --> 00:46:25.321 ‫اولین بار بود ‫که هری و رون، 1078 00:46:25.405 --> 00:46:27.532 ‫مخصوصا رون، 1079 00:46:27.615 --> 00:46:32.746 ‫هرماینی رو به چشم زنی جوان می بینن... 1080 00:46:32.829 --> 00:46:37.167 ‫که صرفا دستیارشون نیست. 1081 00:46:37.250 --> 00:46:40.587 ‫اون هرماینی گرنجره ‫که کنار ویکتور کرامه؟ 1082 00:46:40.670 --> 00:46:43.506 ‫نه، امکان نداره. 1083 00:46:45.008 --> 00:46:47.302 ‫بالاخره همه تا حدی ‫اون صحنه رو درک می کنن دیگه. 1084 00:46:47.427 --> 00:46:49.095 ‫از همین خصوصیت این داستان ها خوشم میاد... 1085 00:46:49.262 --> 00:46:51.598 ‫که به موازات زندگی روزمره پیش می ره، 1086 00:46:51.681 --> 00:46:56.060 ‫اولین مراسم مدرسه و اون احساسات، اضطراب... 1087 00:46:56.144 --> 00:46:59.355 ‫و عدم اعتماد به نفس رو در بر می گیره. 1088 00:46:59.439 --> 00:47:03.234 ‫می دونستم صحنه خیلی مهمیه، ‫ولی بیچاره شده بودم. 1089 00:47:03.359 --> 00:47:04.569 ‫خودم... خودم... 1090 00:47:04.778 --> 00:47:06.905 ‫خودم می دونستم که قراره عین... 1091 00:47:06.988 --> 00:47:08.990 ‫قو شدن جوجه اردک زشت باشه. 1092 00:47:09.073 --> 00:47:12.035 ‫می دونستم که یهویی کلی تحت فشار قرار گرفتم. 1093 00:47:12.243 --> 00:47:14.704 ‫خب، دستت رو تاب نده، باشه؟ 1094 00:47:14.788 --> 00:47:16.039 ‫مایک نیوول پایین اومدن... 1095 00:47:16.122 --> 00:47:18.500 ‫از راه پله با اون پیراهن رو یادم داد. 1096 00:47:18.583 --> 00:47:20.126 ‫«دستت رو زیاد تاب می دی.» 1097 00:47:20.210 --> 00:47:22.545 ‫«خیلی سریع راه می ری. ‫باید آروم تر راه بری.» 1098 00:47:22.629 --> 00:47:24.672 ‫داشت در راستای پایین اومدن از راه پله، 1099 00:47:24.756 --> 00:47:26.549 ‫به یه میلیون طریق مختلف ‫راهنماییم می کرد. 1100 00:47:26.674 --> 00:47:29.010 ‫من هم که مسلما ‫از راه پله افتادم پایین دیگه. 1101 00:47:30.428 --> 00:47:33.223 ‫وارد اتاق کلاس خصوصیمون شده بودم. 1102 00:47:33.306 --> 00:47:34.849 ‫تکلیف اون روزمون این بود... 1103 00:47:34.933 --> 00:47:38.269 ‫که خدا رو از دید خودمون نقاشی کنیم. 1104 00:47:38.353 --> 00:47:43.316 ‫تام هم یه دختر اسکیت برد سوار کشیده بود ‫که کلاهش رو برعکس گذاشته بود. 1105 00:47:43.399 --> 00:47:46.110 ‫گمون کنم رو صندلی گریم نشسته بودم... 1106 00:47:46.194 --> 00:47:48.446 ‫که یکی یه چیزی تو این مایه ها گفت که: 1107 00:47:48.530 --> 00:47:49.656 ‫«آره، دلش پیشت گیره.» 1108 00:47:49.739 --> 00:47:51.199 ‫هر روز که می اومدم سر کلاس، 1109 00:47:51.282 --> 00:47:52.951 ‫تو فهرست بازیگرها دنبال شماره اش می گشتم. 1110 00:47:53.034 --> 00:47:54.494 ‫شماره اش هفت بود. 1111 00:47:54.577 --> 00:47:57.247 ‫خلاصه که اگه... اگه شماره اش ‫تو فهرست بازیگرها می بود، 1112 00:47:57.372 --> 00:47:59.290 ‫هیجان اون روز بیشتر می شد. 1113 00:47:59.374 --> 00:48:01.459 ‫سه سال ازم بزرگ تر بود. 1114 00:48:01.543 --> 00:48:05.380 ‫در نتیجه، اون از دید خودش می گفت: ‫«تو عین خواهر کوچک ترم می مونی.» 1115 00:48:05.463 --> 00:48:07.549 ‫به مرور خیلی هواش رو داشتم. 1116 00:48:07.632 --> 00:48:10.218 ‫آره، همیشه تو دلم جا داشت... 1117 00:48:10.301 --> 00:48:13.263 ‫و هنوز هم که هنوزه جا داره. 1118 00:48:13.346 --> 00:48:16.140 ‫به نظرم واقعا حقیقت از این قرار بوده... 1119 00:48:16.224 --> 00:48:21.229 ‫که همیشه می تونستم ‫کنار تام آسیب پذیرتر باشم. 1120 00:48:21.312 --> 00:48:22.897 ‫همیشه یه حسی بینمون بوده که... 1121 00:48:22.981 --> 00:48:24.399 ‫چه بدونم، عین خویشاوندی می مونه. 1122 00:48:24.482 --> 00:48:26.818 ‫هیچ وقت، به هیچ وجه، ‫هیچ عشق و عاشقی ای... 1123 00:48:26.901 --> 00:48:28.361 ‫بینمون نبوده. 1124 00:48:28.444 --> 00:48:30.822 ‫صرفا خیلی همدیگه رو دوست داریم. 1125 00:48:30.905 --> 00:48:32.657 ‫در همین حد بگم. 1126 00:48:32.699 --> 00:48:34.617 ‫با همدیگه می گیریمش! ‫یک... 1127 00:48:34.701 --> 00:48:36.202 ‫دو، سه. 1128 00:48:42.792 --> 00:48:47.005 ‫تو «جام آتش»، ‫دنیای فیلم تغییر می کنه... 1129 00:48:47.088 --> 00:48:50.675 ‫و یهویی با ولدمورت رو به رو می شیم. 1130 00:48:50.675 --> 00:48:56.556 ‫««اسمش رو نبر».» 1131 00:48:57.473 --> 00:48:59.934 ‫دلیل انتخاب ریف فاینز این بود... 1132 00:49:00.018 --> 00:49:03.479 ‫که یکی از قوی ترین بازیگران نسل خودشه. 1133 00:49:03.563 --> 00:49:06.441 ‫ضمنا، می دونستم که قدرت زیادی داره، 1134 00:49:06.524 --> 00:49:11.195 ‫شخصیتش قدرت ظریف و دقیقی داره. 1135 00:49:11.279 --> 00:49:14.490 ‫خواهرم بچه هایی داره که اون موقع... 1136 00:49:14.574 --> 00:49:16.367 ‫حدودا، ده، یازده، دوازده ساله بودن. 1137 00:49:16.451 --> 00:49:18.953 ‫بهش گفتم: «مارتا، من از جریان ‫این هری پاتر خبر ندارم.» 1138 00:49:19.037 --> 00:49:20.997 ‫«ولدمورت کیه؟» 1139 00:49:21.080 --> 00:49:22.290 ‫«چی؟» 1140 00:49:22.373 --> 00:49:24.500 ‫«ازت خواستن نقش ولدمورت رو ایفا کنی؟» 1141 00:49:24.584 --> 00:49:26.544 ‫«باید قبول کنی!» 1142 00:49:32.091 --> 00:49:34.302 ‫بعدش هم چند تا نقاشی بهم نشون دادن... 1143 00:49:34.385 --> 00:49:35.762 ‫که داشتن واسه ظاهرش ‫ایده پردازی می کردن. 1144 00:49:35.845 --> 00:49:37.889 ‫انتظار چنین ظاهری نداشتم. 1145 00:49:37.972 --> 00:49:41.017 ‫و با خودم گفتم: ‫«وای، چه ظاهر قدرتمندی داره.» 1146 00:49:41.100 --> 00:49:43.394 ‫فکر نمی کردم ولدمورت انسان باشه. 1147 00:49:43.478 --> 00:49:45.646 ‫حس می کردم عصاره ای از شرارت باشه. 1148 00:49:45.730 --> 00:49:47.065 ‫می دونم که قبلا انسان بوده، 1149 00:49:47.148 --> 00:49:49.776 ‫ولی دیگه به یه موجود مارگونه تبدیل شده. 1150 00:49:49.859 --> 00:49:51.110 ‫در نتیجه، صداش رو درآوردیم. 1151 00:49:51.194 --> 00:49:53.780 ‫تا حدی شبیه مار زمزمه می کرد، ‫خشک صحبت می کرد... 1152 00:49:53.863 --> 00:49:58.201 ‫و به نظرم... ‫به نوعی زمزمه می کرد دیگه. 1153 00:49:58.284 --> 00:50:01.162 ‫نفس هاش رو روی همدیگه می انداخت. 1154 00:50:01.245 --> 00:50:03.998 ‫«عجب، هری پاتر...» 1155 00:50:04.082 --> 00:50:06.209 ‫بیا بمیر. 1156 00:50:06.292 --> 00:50:09.504 ‫ریف می خواست نهایت شرارت... 1157 00:50:09.587 --> 00:50:10.671 ‫و فرازمینی بودن رو به نمایش دربیاره. 1158 00:50:10.755 --> 00:50:13.007 ‫بهترین روش انجام این کار هم... 1159 00:50:13.091 --> 00:50:15.426 ‫حذف کردن دماغش بود. 1160 00:50:15.510 --> 00:50:17.762 ‫خودش که دماغ داره... ‫داستان براتون لو نره... 1161 00:50:17.845 --> 00:50:19.639 ‫ولی روش کلی برچسب زده بودن. 1162 00:50:19.722 --> 00:50:23.726 ‫در نتیجه، ظاهرش به اندازه ‫خود فیلم ترسناک نبود، 1163 00:50:23.810 --> 00:50:25.520 ‫البته قبل از این که ‫فیلم برداری رو شروع کنن. 1164 00:50:25.603 --> 00:50:27.605 ‫من هم نمی دونم چرا ازش وحشت می کردم. 1165 00:50:27.688 --> 00:50:31.359 ‫می تونم بهت دست بزنم. 1166 00:50:31.442 --> 00:50:33.277 ‫گریمم تقریبا سه ساعت طول می کشید، 1167 00:50:33.361 --> 00:50:35.488 ‫باید دستم، ناخنم و دندونم رو رنگ می کردن... 1168 00:50:35.571 --> 00:50:38.115 ‫و با این که خودم دماغ داشتم، 1169 00:50:38.199 --> 00:50:42.745 ‫اِم، حس می کردم... 1170 00:50:44.622 --> 00:50:48.125 ‫قوی شدم. احساس قدرت داشتم. ‫احساس شرارت داشتم. 1171 00:50:48.209 --> 00:50:53.714 ‫یکی از نکات مهم این بود ‫که مخاطب فرض می کنه... 1172 00:50:53.798 --> 00:50:58.261 ‫سدریک دیگوری قراره یکی از ‫شخصیت های به شدت مهم داستان باشه. 1173 00:50:58.344 --> 00:51:03.099 ‫سدریک در حین مواجهه با ولدمورت کشته می شه. 1174 00:51:03.182 --> 00:51:05.142 ‫اضافیه رو بکش. 1175 00:51:05.226 --> 00:51:07.687 ‫- آواداکداورا! ‫- سدریک! 1176 00:51:09.313 --> 00:51:14.610 ‫هری هم موفق می شه جسدش رو برداره... 1177 00:51:14.694 --> 00:51:19.031 ‫و خودش رو با سقوط آزاد ‫به انتهای مسابقات برسونه، 1178 00:51:19.115 --> 00:51:23.244 ‫پدر سدریک دیگوری هم ‫فکر می کنه پسرش پیروز شده، 1179 00:51:23.327 --> 00:51:26.205 ‫ولی بعدش می فهمه بچه اش مرده... 1180 00:51:26.289 --> 00:51:28.541 ‫و عین سگ زوزه سر می ده. 1181 00:51:28.624 --> 00:51:30.001 ‫این که پسر منه! 1182 00:51:32.753 --> 00:51:35.673 ‫این که پسر منه! 1183 00:51:35.756 --> 00:51:38.718 ‫یهویی اتفاقی به شدت غیرمنتظره... 1184 00:51:38.801 --> 00:51:41.304 ‫و جدی رخ می ده... 1185 00:51:41.387 --> 00:51:45.016 ‫و مخاطب یهویی می فهمه ‫که این فیلم راجع به زندگی نیست. 1186 00:51:45.099 --> 00:51:46.225 ‫راجع به مرگه. 1187 00:51:46.309 --> 00:51:47.685 ‫صحنه خیلی مهمیه، 1188 00:51:47.768 --> 00:51:49.270 ‫آخه علاوه بر این مسائل، اولین باره... 1189 00:51:49.353 --> 00:51:52.273 ‫که هری مرگ یکی از عزیزانش... 1190 00:51:52.356 --> 00:51:54.734 ‫رو به عبارتی حس می کنه. 1191 00:51:55.484 --> 00:51:57.695 ‫فیلم برداری اون صحنه رو با جزئیات یادمه ‫و با خودم می گفتم: 1192 00:51:57.778 --> 00:51:59.530 ‫«عه، الان... ‫آره، این فیلم ها مخصوص کودکانن،» 1193 00:51:59.614 --> 00:52:01.365 ‫«ولی یا خدا، چه اتفاقات ‫پرتنشی توشون رخ می ده.» 1194 00:52:01.449 --> 00:52:05.870 ‫برگشته، برگشته. ‫ولدمورت برگشته. 1195 00:52:05.953 --> 00:52:08.122 ‫لحظه مرگ سدریک دیگوری، 1196 00:52:08.205 --> 00:52:12.668 ‫لحظه به بلوغ رسیدن این فیلم هاست... 1197 00:52:12.752 --> 00:52:16.922 ‫و بچه ها دیگه دوران کودکیشون ‫رو پشت سر گذاشتن... 1198 00:52:17.006 --> 00:52:19.133 ‫و قراره با خطرات بزرگسالی... 1199 00:52:19.216 --> 00:52:21.469 ‫رو به رو بشن. 1200 00:52:21.552 --> 00:52:24.722 ‫کل این جریانات از اون لحظه مرگش آغاز می شن. 1201 00:52:24.805 --> 00:52:27.558 ‫سدریک دیگوری به دست لرد ولدمورت... 1202 00:52:27.641 --> 00:52:29.393 ‫به قتل رسید. 1203 00:52:31.187 --> 00:52:33.856 ‫هر سه تاشون تو شرایط سختی قرار دارن... 1204 00:52:33.939 --> 00:52:37.401 ‫و همون طور که می دونیم، ‫چنین شرایطی موجب ایجاد دوستی می شه. 1205 00:52:45.117 --> 00:52:47.536 ‫دامبلدور مهربانانه گفت: 1206 00:52:47.620 --> 00:52:50.039 ‫«خلاصه بگم، توانایی دوست داشتنت...» 1207 00:52:50.122 --> 00:52:52.541 ‫«ازت محافظت می کنه.» 1208 00:52:52.625 --> 00:52:55.378 ‫«فقط همین نوع محافظت می تونه...» 1209 00:52:55.461 --> 00:52:59.090 ‫«آدم رو از دام قدرت ‫امثال ولدمورت نجات بده.» 1210 00:52:59.173 --> 00:53:01.383 ‫«علی رغم این همه وسوسه...» 1211 00:53:01.467 --> 00:53:04.887 ‫«که شامل حالت شده ‫و این همه رنجی که کشیدی،» 1212 00:53:04.970 --> 00:53:08.224 ‫«همچنان دل پاکی داری.» 1213 00:53:10.559 --> 00:53:14.980 ‫«فصل سوم: نور و تاریکی درونی. ‫«محفل ققنوس» و «شاهزاده دورگه».» 1214 00:53:15.022 --> 00:53:18.776 ‫«بانک گرینگاتس.» 1215 00:53:22.196 --> 00:53:24.615 ‫چقدر لطف کردی که گذاشتی ‫تو خونه ات جمع بشیم. 1216 00:53:24.698 --> 00:53:26.742 ‫واقعا خیلی لطف کردم. 1217 00:53:26.826 --> 00:53:28.244 ‫می دونی همیشه می خواستم چیکار کنم؟ 1218 00:53:28.327 --> 00:53:31.372 ‫بذار ببینم می شه یا نه... ‫می خواستم برم اینجا. 1219 00:53:32.832 --> 00:53:35.209 ‫عه، اینجا رو، انگار حالشون خیلی بده. 1220 00:53:36.836 --> 00:53:39.130 ‫- هنوز همگیشون همین جان. ‫- واقعا هنوز همین جان. 1221 00:53:39.213 --> 00:53:42.633 ‫اصلا کسی بهشون غذا داده؟ ‫چه غم انگیز. 1222 00:53:42.716 --> 00:53:44.385 ‫خیلی خب، تو می تونی هری پاتر باشه. 1223 00:53:44.468 --> 00:53:45.678 ‫خیلی خب، واقعا هری پاتر می شم. 1224 00:53:47.596 --> 00:53:49.473 ‫من از سمت راست می رم، ‫تو از سمت چپ برو. 1225 00:53:49.557 --> 00:53:52.226 ‫باشه، ولی بیا مسابقه بدیم، خب؟ ‫با اعلام تو می ریم، آماده، حرکت. 1226 00:53:52.309 --> 00:53:53.602 ‫وای خدا. 1227 00:53:54.728 --> 00:53:56.272 ‫داریم این پایین بازی می کنیم. 1228 00:53:57.565 --> 00:53:59.233 ‫- بازیه دیگه. ‫- می دونی چیه؟ 1229 00:53:59.316 --> 00:54:01.485 ‫از یه چیزی عکس گرفته بودم. 1230 00:54:01.569 --> 00:54:04.822 ‫دیشب با خودم گفتم ‫این چیزها رو پیدا کنم... 1231 00:54:04.905 --> 00:54:06.907 ‫و دیدم ازت امضا گرفته بودم. 1232 00:54:06.991 --> 00:54:08.409 ‫ای خدا. واقعا؟ 1233 00:54:08.576 --> 00:54:09.410 ‫نه. بخونش. 1234 00:54:09.493 --> 00:54:12.955 ‫خیلی از دیدنت خوشحالم. ‫چی نوشته؟ 1235 00:54:13.038 --> 00:54:14.540 ‫- «ه ب ک عزیزم،» ‫- درسته. 1236 00:54:14.623 --> 00:54:18.586 ‫«همبازی بودن باهات و زیرلیوانی شما بودن ‫مایه افتخارم بود.» 1237 00:54:18.669 --> 00:54:19.670 ‫عجب. 1238 00:54:19.753 --> 00:54:21.505 ‫عجب... عجب هم آوایی زیرکانه ای داشت. 1239 00:54:21.589 --> 00:54:22.298 ‫زیرکانه بود. 1240 00:54:22.381 --> 00:54:23.799 ‫یعنی راستش رو بخوای، ‫هنوز هم از خودم راضی ام. 1241 00:54:23.883 --> 00:54:25.175 ‫شاعرانه امضا می کردی. ‫آره، آره. 1242 00:54:25.259 --> 00:54:26.635 ‫«آخه همیشه خودم...» 1243 00:54:26.719 --> 00:54:28.721 ‫«قهوه ات رو می آوردم. ‫خیلی دوستت دارم.» 1244 00:54:28.804 --> 00:54:30.431 ‫بعدش چی نوشته؟ 1245 00:54:33.767 --> 00:54:35.311 ‫- می تونی بخونی دیگه. ‫- می تونم. 1246 00:54:35.394 --> 00:54:37.104 ‫الان دیگه می شه خوندش. ‫نوشته بودم: «خیلی دوستت دارم.» 1247 00:54:37.187 --> 00:54:38.856 ‫«اصلا کاش ده سال زودتر ‫به دنیا اومده بودم...» 1248 00:54:38.939 --> 00:54:40.357 ‫«که شاید می تونستم ‫دلت رو به دست بیارم.» 1249 00:54:40.441 --> 00:54:41.817 ‫الان دیگه اشکالی نداره. 1250 00:54:41.901 --> 00:54:43.736 ‫«خیلی دوستت دارم ‫و مرسی که این قدر باحالی.» 1251 00:54:43.777 --> 00:54:44.403 ‫قشنگ نیست؟ 1252 00:54:44.486 --> 00:54:45.863 ‫همیشه برام عزیز می مونه. 1253 00:54:45.946 --> 00:54:48.574 ‫- ممنون. ‫- تو مستراح نگهش می دارم دن. 1254 00:54:55.331 --> 00:54:56.707 ‫طوفانی در راهه هری. 1255 00:54:56.790 --> 00:54:58.876 ‫به نفعمونه که موقع ‫از راه رسیدنش آماده باشیم. 1256 00:55:00.586 --> 00:55:04.632 ‫ایول! 1257 00:55:04.715 --> 00:55:07.259 ‫من تو فیلم شماره پنجم، ‫«محفل ققنوس»، حضور داشتم. 1258 00:55:07.343 --> 00:55:08.761 ‫- آره. ‫- ببین، دندونم رو هم آوردم. 1259 00:55:08.844 --> 00:55:10.179 ‫- هلنا دندونش رو آورده. ‫- دندونمه. 1260 00:55:10.262 --> 00:55:11.805 ‫بهم اطمینان داده که اصلا... 1261 00:55:11.889 --> 00:55:13.766 ‫به هیچ وجه تمیزشون نکرده. 1262 00:55:13.849 --> 00:55:17.603 ‫نه، واقعا عتیقه ان. ‫یازده سال قدمت دارن. 1263 00:55:17.686 --> 00:55:20.189 ‫آره، یه کم بوی ناخوش آیندی داره، ‫ولی... 1264 00:55:20.272 --> 00:55:21.607 ‫می خوای همین جوری بذاریش تو دهنت، مگه نه؟ 1265 00:55:21.690 --> 00:55:22.858 ‫نه، ولی این دندون به کارم اومده بود. 1266 00:55:22.941 --> 00:55:24.360 ‫- آره. ‫- خیلی خب، گذاشتیش دهنت. 1267 00:55:24.443 --> 00:55:26.403 ‫- نظرت چیه؟ ‫- آره، یادم رفته بود. 1268 00:55:26.487 --> 00:55:28.155 ‫من رو یادت میاد؟ 1269 00:55:28.238 --> 00:55:29.156 ‫یادم میاد... خیلی... آره. 1270 00:55:32.743 --> 00:55:34.703 ‫- دندونم به کمکم اومده بود. ‫- به کمک ایفای نقش شخصیتت؟ 1271 00:55:34.787 --> 00:55:36.455 ‫گمون کنم می خواستم ‫یه پوششی داشته باشم. 1272 00:55:36.538 --> 00:55:38.624 ‫اولش که این نقش رو بهم پیشنهاد دادن، ‫جو یه پیام... 1273 00:55:38.707 --> 00:55:40.000 ‫سری برام فرستاده بود که: 1274 00:55:40.084 --> 00:55:41.543 ‫«شاید تو فیلم نامه اطلاعات ‫خاص ذکر نشده باشه،» 1275 00:55:41.627 --> 00:55:43.712 ‫«ولی قراره کار مهمی انجام بده.» 1276 00:55:43.796 --> 00:55:45.130 ‫اجرای بلاتریکس باحال بود، 1277 00:55:45.214 --> 00:55:46.882 ‫آخه خصوصیاتی... کودکانه... 1278 00:55:46.965 --> 00:55:49.426 ‫و شیطنت آمیز داشت. ‫من هم با خودم گفته بودم... 1279 00:55:49.510 --> 00:55:50.928 ‫- خیلی هرج و مرج طلبم. ‫- روان آزار هم بود، آره. 1280 00:55:51.011 --> 00:55:52.137 ‫سرخوشی خاصی هم داشت... 1281 00:55:52.221 --> 00:55:53.514 ‫سرخوش بود. 1282 00:55:53.597 --> 00:55:55.057 ‫که بیش از پیش آدم رو عصبی می کرد. 1283 00:55:55.140 --> 00:55:56.600 ‫مسلما بلاتریکس از نظر خودش خبیث نیست. 1284 00:55:56.683 --> 00:55:58.268 ‫- از نظر خودش کاملا برعکسه. ‫- نه. درسته. 1285 00:55:58.352 --> 00:55:59.436 ‫واسه همین باید به عبارتی برای... 1286 00:55:59.520 --> 00:56:01.522 ‫آسیب رسوندنش به بقیه... 1287 00:56:01.605 --> 00:56:05.776 ‫و از بین رفتن احساساتش ‫دلیلی ایجاد می کردم. 1288 00:56:05.859 --> 00:56:08.237 ‫این جوری احساس قدرت بهش دست می ده. 1289 00:56:08.320 --> 00:56:09.905 ‫هه! 1290 00:56:09.988 --> 00:56:12.741 ‫اتل، متل، پاتوره. 1291 00:56:12.825 --> 00:56:15.369 ‫ایول! 1292 00:56:17.579 --> 00:56:19.873 ‫بلاتریکس شخصیتی وحشی... 1293 00:56:19.957 --> 00:56:21.291 ‫و غیر قابل کنترل بود. 1294 00:56:21.375 --> 00:56:22.668 ‫آدم اصلا نمی تونه بفهمه... 1295 00:56:22.751 --> 00:56:24.503 ‫الان می خواد چی بگه. 1296 00:56:26.213 --> 00:56:28.048 ‫واسه بازیگرش خیلی هیجان انگیزه، ‫آخه به این شکل بود... 1297 00:56:28.132 --> 00:56:30.634 ‫که هیچ کدوم از کارهای برداشت قبلیش... 1298 00:56:30.717 --> 00:56:32.094 ‫رو تو برداشت بعدی تکرار نمی کرد. 1299 00:56:32.177 --> 00:56:34.221 ‫یادمه که سعی می کردم ‫صحنه رو به دست بگیرم، 1300 00:56:34.304 --> 00:56:35.806 ‫اون هم داشت عشق دنیا رو می کرد. 1301 00:56:37.391 --> 00:56:38.976 ‫بهش اجازه داده بودیم ‫هر کاری می خواد بکنه. 1302 00:56:39.059 --> 00:56:40.811 ‫می تونست قهقهه بزنه، ‫بالا و پایین بپره. 1303 00:56:40.894 --> 00:56:42.312 ‫آروم باش. 1304 00:56:42.396 --> 00:56:43.981 ‫هر چی هم دلش می خواد بگه. 1305 00:56:44.064 --> 00:56:47.484 ‫ما هم اصلا نمی دونستیم... نمی... ‫سعی داشتیم حواسمون بهش باشه. 1306 00:56:47.568 --> 00:56:49.111 ‫ای دورگه کثیف! 1307 00:56:49.194 --> 00:56:51.488 ‫مشکلی نیست، صرفا کنجکاویش گل کرده، مگه نه؟ 1308 00:56:51.572 --> 00:56:53.157 ‫مدام می خواستم بگم: ‫«خفه شو.» 1309 00:56:53.240 --> 00:56:55.200 ‫دراکو. 1310 00:57:02.749 --> 00:57:04.543 ‫- من کشته بودمت، مگه نه؟ ‫- من رو کشتی، ولی... 1311 00:57:04.626 --> 00:57:06.086 ‫آره، ببخشید. 1312 00:57:06.170 --> 00:57:07.796 ‫- اِم... ‫- مجبور بودم بکشمت دیگه. 1313 00:57:07.880 --> 00:57:09.756 ‫یادمه که کلی طلسم تمرین کرده بودیم، 1314 00:57:09.840 --> 00:57:11.300 ‫آخه تو جادوگر خیلی خوبی بودی. 1315 00:57:11.383 --> 00:57:13.051 ‫من هم جادوگر خیلی خوبی بودم. 1316 00:57:13.135 --> 00:57:15.554 ‫دوئل خیلی خوبی هم داشتیم، ‫ولی کل اون بخش رو حذف کردن. 1317 00:57:16.680 --> 00:57:17.598 ‫کارشون خیلی زشت بود، 1318 00:57:17.681 --> 00:57:18.932 ‫آخه با خودم گفته بودم: 1319 00:57:19.016 --> 00:57:20.767 ‫«من که چند هفته ‫تو مدرسه چوبدستی درس خوندم.» 1320 00:57:20.851 --> 00:57:22.853 ‫چندین روز هم سر فیلم برداری بودیم. 1321 00:57:22.936 --> 00:57:24.313 ‫چندین روز مشغول فیلم برداری بودیم. 1322 00:57:24.396 --> 00:57:26.565 ‫گمون کنم یکی از اولین صحنه های خودم بود، 1323 00:57:26.648 --> 00:57:28.358 ‫تو هم افتادی تو مه. ‫چی بود؟ تو مه افتادی؟ 1324 00:57:28.442 --> 00:57:29.484 ‫- آره، آره. ‫- درست گفتم؟ 1325 00:57:29.568 --> 00:57:31.028 ‫افتادم تو مه. 1326 00:57:31.111 --> 00:57:34.615 ‫عده ای می گفتن ‫برمی گرده یا نه؟ 1327 00:57:34.698 --> 00:57:36.909 ‫می گفتن می شه ‫از مه برگشت؟ 1328 00:57:36.992 --> 00:57:38.619 ‫- نه، نمی شه. ‫- نه، نمی شه. 1329 00:57:38.702 --> 00:57:40.954 ‫آواداکداورا! 1330 00:57:57.888 --> 00:57:59.097 ‫این رو بگم که از نظر... 1331 00:57:59.181 --> 00:58:00.307 ‫تک تک ما بازیگران کم سن و سال، 1332 00:58:00.390 --> 00:58:01.767 ‫نکته جالبی وجود داشت. 1333 00:58:01.850 --> 00:58:04.186 ‫آخه گروه خاصی متشکل از مگی، 1334 00:58:04.269 --> 00:58:06.355 ‫- آره. ‫- دیوید بردلی و آلن حضور داشتن. 1335 00:58:06.438 --> 00:58:08.649 ‫این افراد ما رو از ‫ده، یازده سالگی می شناختن. 1336 00:58:08.732 --> 00:58:11.109 ‫ولی تو که اون موقع وارد فیلم شدی، ‫پونزده، شونزده ساله بودم. 1337 00:58:11.193 --> 00:58:13.445 ‫در نتیجه، خودت، گری و دیوید بیشتر عین... 1338 00:58:13.528 --> 00:58:15.822 ‫آدم بزرگ ها باهامون رفتار می کردین؛ ‫حرف نداشت. 1339 00:58:15.906 --> 00:58:17.866 ‫شما متوجه شده بودین که بعضی هامون... 1340 00:58:17.949 --> 00:58:19.660 ‫دیگه آماده بودیم و می خواستیم بگیم: ‫«می شه بیشتر تحت فشارمون بذارین؟» 1341 00:58:19.743 --> 00:58:21.828 ‫«آخه ما هم می خوایم سعی کنیم بازیگر باشیم.» 1342 00:58:22.829 --> 00:58:28.251 ‫«بزرگ شدن.» 1343 00:58:29.670 --> 00:58:32.339 ‫تا به «محفل ققنوس» برسیم، 1344 00:58:32.422 --> 00:58:35.008 ‫دنیای فیلم سیاسی تر شد. 1345 00:58:35.092 --> 00:58:37.469 ‫من هم حس کردم کارگردانی لازم داریم... 1346 00:58:37.552 --> 00:58:40.180 ‫که بتونه به شکل سرگرم کننده ای ‫از پس این موضوع بربیاد. 1347 00:58:40.263 --> 00:58:42.724 ‫دیوید ییتس خیلی خوب ‫با بازیگران کار می کنه... 1348 00:58:42.808 --> 00:58:45.769 ‫و واقعا در جهت درستی هدایتشون می کنه. 1349 00:58:45.852 --> 00:58:49.189 ‫پیشرفت بی هدف... 1350 00:58:49.272 --> 00:58:51.817 ‫باید مورد نکوهش قرار بگیره. 1351 00:58:51.900 --> 00:58:55.237 ‫دیوید آدم خیلی مهربون و متشخصی بود... 1352 00:58:55.320 --> 00:58:58.615 ‫که واقعا خیلی به کل شخصیت ها اهمیت می داد. 1353 00:58:58.699 --> 00:59:00.367 ‫ضمنا، خودم کلی تنهایی با دیوید ییتس... 1354 00:59:00.450 --> 00:59:01.827 ‫صحبت کرده بودم. 1355 00:59:01.910 --> 00:59:03.870 ‫موقع شروع «محفل ققنوس»... 1356 00:59:03.954 --> 00:59:05.872 ‫به فکر بازیگران جوانمون بودم ‫و می خواستم ببینم... 1357 00:59:05.956 --> 00:59:08.208 ‫چطوری می تونیم کل فیلم ‫رو به بلوغ برسونیم... 1358 00:59:08.291 --> 00:59:10.544 ‫و یه مقدار بزرگسالانه تر، موضوع محورتر... 1359 00:59:10.627 --> 00:59:14.005 ‫و یه کوچولو تاریک ترش کنیم. 1360 00:59:18.593 --> 00:59:20.887 ‫فیلم باید گسترش پیدا می کرد، ‫بزرگ تر... 1361 00:59:20.971 --> 00:59:23.265 ‫و ترسناک و ترسناک تر می شد. 1362 00:59:25.058 --> 00:59:27.102 ‫آخ! 1363 00:59:27.185 --> 00:59:30.897 ‫وسعت و پیچیدگی فیلم ‫به شدت افزایش یافت، 1364 00:59:30.981 --> 00:59:34.526 ‫از کودکانه بودن خارج شد، ‫رو وقایع تأثیر گذاشت... 1365 00:59:34.609 --> 00:59:37.529 ‫و بخشی از دنیای بزرگ ‫خودش شد. 1366 00:59:37.612 --> 00:59:39.906 ‫اون که پسرکی بیش نیست. 1367 00:59:39.990 --> 00:59:41.324 ‫اگه اطلاعات بیشتری بهش بدی، ‫بد نیست همین الان... 1368 00:59:41.408 --> 00:59:42.826 ‫یه راست تو «محفل» عضوش کنی دیگه. 1369 00:59:42.909 --> 00:59:44.453 ‫خوبه. خودم می خوام عضو بشم. 1370 00:59:44.536 --> 00:59:46.538 ‫اگه ولدمورت داره ارتش جمع می کنه، ‫من هم می خوام مبارزه کنم. 1371 00:59:50.667 --> 00:59:53.962 ‫موقع شروع به کارم، ‫یکی از مسائلی که دیوید... 1372 00:59:54.045 --> 00:59:55.755 ‫و استودیو باهام در میون گذاشتن... 1373 00:59:55.839 --> 01:00:00.677 ‫این بود که اما مطمئن نیست بخواد باز هم ‫تو فیلم های پاتر بازی کنه یا نه. 1374 01:00:01.261 --> 01:00:04.014 ‫قطعا مردم یادشون رفته ‫چه نقش سختی رو ایفا کرد... 1375 01:00:04.097 --> 01:00:06.183 ‫و چقدر هم شکوهمندانه ایفاش کرد. 1376 01:00:07.267 --> 01:00:10.103 ‫دن و روپرت همدیگه رو داشتن. 1377 01:00:10.187 --> 01:00:12.189 ‫من هم رفقای خودم رو داشتم، 1378 01:00:12.272 --> 01:00:14.024 ‫ولی اما نه تنها کم سن و سال تر بود، 1379 01:00:14.107 --> 01:00:17.819 ‫بلکه واقعا... تک و تنها بود. 1380 01:00:17.903 --> 01:00:21.948 ‫یکی از خاطراتم رو پیدا کردم ‫که می شه گفت، هوم... 1381 01:00:22.782 --> 01:00:26.745 ‫معلوم که گاهی اوقات ‫احساس تنهایی می کردم. 1382 01:00:26.828 --> 01:00:28.538 ‫اصلا سر فیلم برداری راجع بهش صحبت نکردیم، 1383 01:00:28.622 --> 01:00:30.248 ‫آخه همگی بچه بودیم دیگه. 1384 01:00:31.333 --> 01:00:32.876 ‫من چهارده ساله... 1385 01:00:32.959 --> 01:00:34.544 ‫که اصلا قرار نبود ‫به یه چهارده ساله دیگه بگم: 1386 01:00:34.628 --> 01:00:35.879 ‫«سلام، حالت چطوره؟» 1387 01:00:35.962 --> 01:00:37.756 ‫«همه چی رو به راهه؟» 1388 01:00:37.839 --> 01:00:39.382 ‫یعنی «محفل ققنوس»... 1389 01:00:39.466 --> 01:00:41.551 ‫فیلمی بود که شرایط همگیمون ‫یه مقدار هیجان انگیزتر شد. 1390 01:00:41.635 --> 01:00:43.887 ‫هوم، ولی تو ‫تو فکرش بودی که کناره گیری کنی. 1391 01:00:43.970 --> 01:00:45.555 ‫اصلا راجع به این موضوع ‫باهات صحبت نکرده بودم. 1392 01:00:45.639 --> 01:00:48.225 ‫آره، گمونم، اِم... 1393 01:00:48.308 --> 01:00:49.768 ‫- گمونم ترسیده بودم. ‫- آها. 1394 01:00:49.851 --> 01:00:51.394 ‫نمی دونم... ‫خودت هم حس کرده بودی... 1395 01:00:51.478 --> 01:00:52.729 ‫که شرایط به نقطه عطفی رسیده بود که انگار... 1396 01:00:52.812 --> 01:00:54.397 ‫آره بابا، معلومه. 1397 01:00:54.481 --> 01:00:55.774 ‫الان دیگه اون شرایط ابدیه. 1398 01:00:55.857 --> 01:00:57.776 ‫آره. ‫نه، چنین احساساتی به من هم دست می داد. 1399 01:00:57.859 --> 01:00:59.069 ‫می شه گفت از اول تا آخرش بهم دست می داد. 1400 01:01:00.862 --> 01:01:04.449 ‫احساسات من هم تا حدی ‫با اما مشابه بود. 1401 01:01:05.075 --> 01:01:07.285 ‫گاهی فکر می کردم که ‫اگه بخوام کناره گیری کنم، 1402 01:01:07.369 --> 01:01:09.913 ‫زندگیم چطوری می شه، ولی... 1403 01:01:09.996 --> 01:01:12.207 ‫اصلا راجع بهش صحبت نکرده بودیم... ‫لابد هر کدوممون... 1404 01:01:12.290 --> 01:01:14.084 ‫داشتیم طبق روند خودمون ‫باهاش دست و پنجه نرم می کردیم. 1405 01:01:14.167 --> 01:01:15.877 ‫درگیر شرایط شده بودیم. 1406 01:01:15.961 --> 01:01:19.881 ‫اون موقع اصلا به ذهنمون خطور نکرده بود... 1407 01:01:19.965 --> 01:01:23.635 ‫که احساسات نسبتا مشابهی بهمون دست داده. 1408 01:01:25.261 --> 01:01:27.722 ‫آره، اِم... 1409 01:01:27.806 --> 01:01:31.601 ‫جنبه شهرتش بالاخره به طرز عظیمی عملی شد. 1410 01:01:33.478 --> 01:01:36.815 ‫کسی قانعم نکرده بود ‫که حقیقت اون شرایط رو درک کنم. 1411 01:01:38.274 --> 01:01:40.610 ‫طرفداران از صمیم قلب می خواستن موفق بشیم، 1412 01:01:40.694 --> 01:01:44.114 ‫ما هم از صمیم قلب هوای همدیگه رو داشتیم. 1413 01:01:44.197 --> 01:01:45.407 ‫خیلی خفنه، مگه نه؟ 1414 01:01:54.874 --> 01:01:56.626 ‫خیلی شگفت انگیزه که این فیلم ها... 1415 01:01:56.710 --> 01:01:58.628 ‫این قدر براشون عزیزن، ‫آخه ما... 1416 01:01:58.712 --> 01:02:01.589 ‫می شه گفت کنار خودمون بزرگ شدن و ما هم... 1417 01:02:01.673 --> 01:02:04.008 ‫تو یه سری مسائل دشوار ‫زندگیشون کمکشون کردیم. 1418 01:02:04.092 --> 01:02:07.387 ‫من هم صرفا خیلی افتخار می کنم که تو چنین... 1419 01:02:07.470 --> 01:02:11.266 ‫چیزی که واسه خیلی ها عزیزه نقش داشتم. 1420 01:02:17.355 --> 01:02:18.523 ‫یکی از حرف های دامبلدور... 1421 01:02:18.606 --> 01:02:20.817 ‫خیلی ذهنم رو درگیر کرده. 1422 01:02:20.900 --> 01:02:22.152 ‫چه حرفی؟ 1423 01:02:23.069 --> 01:02:26.072 ‫گفته بود با این که نبردی پیش رو داریم، 1424 01:02:26.156 --> 01:02:28.616 ‫یه چیزی داریم که ولدمورت نداره. 1425 01:02:29.534 --> 01:02:30.660 ‫جدی؟ 1426 01:02:32.787 --> 01:02:34.998 ‫یه چیزی داریم که ارزش مبارزه کردن داره. 1427 01:02:38.293 --> 01:02:41.171 ‫من و پسرم، بیلی، ‫قبلا هر شب تماشاشون می کردیم. 1428 01:02:41.254 --> 01:02:43.131 ‫هر یکشنبه ای که تو خودش می رفت، 1429 01:02:43.214 --> 01:02:45.508 ‫یکی از فیلم های پاتر رو تماشا می کرد. 1430 01:02:45.592 --> 01:02:47.010 ‫تو اون حالت احساس امنیت می کرد. 1431 01:02:47.093 --> 01:02:48.720 ‫واقعا مشتاقم که یه روزی فیلم ها رو... 1432 01:02:48.803 --> 01:02:50.680 ‫با فرزندان فرضی خودم ببینم. 1433 01:02:50.763 --> 01:02:53.224 ‫تأثیر عظیمی می ذاره. ‫خارق العاده است. 1434 01:02:53.308 --> 01:02:54.517 ‫باورنکردنیه. 1435 01:02:55.560 --> 01:02:58.229 ‫«غریبه ها.» 1436 01:02:58.229 --> 01:03:01.483 ‫من از یازده سالگی واسه ‫جی کی رولینگ نامه می نوشتم... 1437 01:03:01.566 --> 01:03:03.193 ‫که ازش تشکر کنم و بهش بگم... 1438 01:03:03.276 --> 01:03:06.154 ‫اگه هری پاتر نبود، ‫زندگیم خیلی ناامید کننده می شد. 1439 01:03:06.237 --> 01:03:08.323 ‫از شانس خوب من، ‫نامه ام رو خوند... 1440 01:03:08.406 --> 01:03:09.866 ‫و جوابم رو داد. 1441 01:03:09.949 --> 01:03:13.870 ‫خلاصه که من یکی از افراد به شدت ‫خوش شانسی هستم که می تونم بگم... 1442 01:03:13.953 --> 01:03:15.747 ‫جی کی رولینگ دوست مکاتباتیم بوده. 1443 01:03:16.039 --> 01:03:19.209 ‫«می خوای تو یه فیلم بازی کنی؟» 1444 01:03:19.375 --> 01:03:21.419 ‫اولین بخش گزینش بازیگریمون... 1445 01:03:21.503 --> 01:03:23.087 ‫فراخوان گسترده بود. 1446 01:03:23.171 --> 01:03:25.215 ‫واقعا هر کسی می تونست شرکت کنه. 1447 01:03:25.340 --> 01:03:26.674 ‫«تجربه بازیگری الزامی نیست.» 1448 01:03:26.674 --> 01:03:28.218 ‫فرصتم رو به دست آوردم. ‫بزن بریم. 1449 01:03:28.301 --> 01:03:29.260 ‫بریم لندن. 1450 01:03:29.344 --> 01:03:30.970 ‫مسلما پرواز می کنیم دیگه. 1451 01:03:31.054 --> 01:03:34.474 ‫چندین هزار نفر هم صف کشیده بودن. 1452 01:03:34.557 --> 01:03:37.435 ‫دن رو خیلی دقیق به خاطر میارم. 1453 01:03:37.518 --> 01:03:38.895 ‫سر آزمون بازیگریم بود. 1454 01:03:38.978 --> 01:03:40.313 ‫دارواشه. 1455 01:03:40.313 --> 01:03:41.856 ‫«بداهه.» 1456 01:03:41.856 --> 01:03:43.441 ‫یادمه که خودش باهام صحبت می کرد، 1457 01:03:43.524 --> 01:03:45.151 ‫ولی خودم یادم می رفت ‫باید جوابش رو بدم، 1458 01:03:45.235 --> 01:03:47.904 ‫آخه عادت داشت رو صفحه نمایش ‫باهام صحبت کنه. 1459 01:03:47.987 --> 01:03:49.489 ‫خلاصه که این جوری می کردم... 1460 01:03:50.448 --> 01:03:52.408 ‫به نظرم می شه گفت ‫شخصیت لانا لاوگود... 1461 01:03:52.492 --> 01:03:57.205 ‫اون جوری بهتر در اومد، ‫آخه یه مقداری سر به هواست. 1462 01:03:57.288 --> 01:03:58.665 ‫سلام به همگی. 1463 01:03:59.916 --> 01:04:01.668 ‫چه وحشتناک شدی رون. 1464 01:04:01.751 --> 01:04:05.546 ‫ولی بعدش دنیایی سری ‫متشکل از افراد غیرعادی و نخاله... 1465 01:04:05.630 --> 01:04:08.675 ‫رو پیدا می کنه که قدرت عجیبی دارن، 1466 01:04:08.758 --> 01:04:10.009 ‫ولی با این حال، حجم زیادی انسانیت... 1467 01:04:10.093 --> 01:04:12.011 ‫یادمه اولش که باهاتون آشنا شده بودم، 1468 01:04:12.095 --> 01:04:15.181 ‫نخاله هایی در حد خودتون ندیده بودم، 1469 01:04:15.265 --> 01:04:16.849 ‫ولی الان کارمون به اینجا کشیده. 1470 01:04:16.933 --> 01:04:18.393 ‫ما که هنوز هم نخاله ایم. 1471 01:04:18.476 --> 01:04:21.229 ‫خب، شاید این طور باشه، ‫ولی همدیگه رو داریم دیگه. 1472 01:04:22.271 --> 01:04:23.940 ‫درس و مشقم خوب نبود. 1473 01:04:24.023 --> 01:04:25.733 ‫بهتره «مبانی گیاه شناس گوشاک» رو بخونی. 1474 01:04:25.817 --> 01:04:27.652 ‫دوستان زیادی نداشتم. 1475 01:04:28.486 --> 01:04:30.613 ‫جلوی پات رو بپا لانگ باتم. 1476 01:04:32.448 --> 01:04:33.992 ‫به نظر من که نخاله بودن حرف نداره. 1477 01:04:34.075 --> 01:04:36.369 ‫ضمنا، به نظرم احتمالا ‫واسه همین این قدر محبوب شده. 1478 01:04:36.452 --> 01:04:39.038 ‫همه می خوان جایگاه خودشون رو پیدا کنن. 1479 01:04:39.122 --> 01:04:41.582 ‫به نظرم آدم خیلی ‫از حس تنهایی رهایی پیدا می کنه. 1480 01:04:41.666 --> 01:04:43.126 ‫من بچه نسبتا خجالتی ای بودم. 1481 01:04:43.209 --> 01:04:45.503 ‫حسی که آدم از جایگاهش... 1482 01:04:45.586 --> 01:04:49.048 ‫خبر نداشته باشه، ‫برام قابل درک بود. 1483 01:04:49.132 --> 01:04:51.050 ‫تلاش کردن مهمه، 1484 01:04:51.134 --> 01:04:52.719 ‫ولی یه موضوع دیگه ‫از اون هم مهم تره. 1485 01:04:52.802 --> 01:04:55.013 ‫- استوپیفای! ‫- باور داشتن به خودتون رو می گم! 1486 01:04:57.432 --> 01:05:00.476 ‫همه با مشاهده شخصیت هایی ‫که جایگاه مناسبی نداشتن، 1487 01:05:00.560 --> 01:05:03.646 ‫بیش از پیش تو جایگاهشون احساس راحتی کردن. 1488 01:05:05.481 --> 01:05:06.899 ‫«آشنایی هری و جینی.» 1489 01:05:06.899 --> 01:05:08.735 ‫اولین باری که بانی ‫تو فیلم بازی کرد، 1490 01:05:08.818 --> 01:05:12.113 ‫نه سال بیشتر نداشت. 1491 01:05:12.196 --> 01:05:13.698 ‫مامان، پلیور من رو ندیدی؟ 1492 01:05:13.781 --> 01:05:16.033 ‫چرا عزیزم، تن گربه بود. 1493 01:05:16.117 --> 01:05:17.493 ‫سلام. 1494 01:05:17.577 --> 01:05:20.621 ‫به نظرم عواطف بین جینی و هری... 1495 01:05:20.705 --> 01:05:23.499 ‫به آرومی شکل گرفت، 1496 01:05:23.791 --> 01:05:25.460 ‫بانی کم سن و سال ترین بازیگرمون بود. 1497 01:05:25.543 --> 01:05:28.045 ‫خلاصه که با خودم می گفتم: ‫«عه، چی؟ خیلی عجیبه که.» 1498 01:05:29.046 --> 01:05:30.506 ‫چشمت رو ببند. 1499 01:05:30.590 --> 01:05:32.717 ‫ضمنا، به نوعی تحت فشار هم هستیم. 1500 01:05:32.800 --> 01:05:36.471 ‫بالاخره پای قهرمان محبوب داستان وسطه. 1501 01:05:36.554 --> 01:05:38.639 ‫خب، شش هفت ساله ‫که کل دست اندر کاران فیلم... 1502 01:05:38.723 --> 01:05:41.017 ‫آدم رو می شناسن و شاهد بزرگ شدنش بودن، 1503 01:05:41.100 --> 01:05:43.561 ‫الان هم می خوان شاهد ‫ابراز علاقه اشون باشن. 1504 01:05:43.644 --> 01:05:44.854 ‫ایول. باشه. 1505 01:05:44.979 --> 01:05:50.485 ‫من خیلی به هویت بانی، ‫اوانا و کیتی... 1506 01:05:50.568 --> 01:05:51.986 ‫و به هویت کنونیشون افتخار می کنم. 1507 01:05:52.069 --> 01:05:55.198 ‫همگیشون کنشگرهای خارق العاده ای شدن. 1508 01:05:55.281 --> 01:05:58.868 ‫تک تک اون دخترها، انسان های... 1509 01:05:58.951 --> 01:06:01.037 ‫خیلی خوب و عزیزی بودن. 1510 01:06:06.125 --> 01:06:08.044 ‫واقعا دلم برات تنگ شده بود. 1511 01:06:08.127 --> 01:06:09.879 ‫- واقعا؟ آخی، ممنون. ‫- شک نکن. 1512 01:06:09.962 --> 01:06:11.547 ‫تو چیزی برنداشتی؟ ‫آخه من خیلی چیزها رو دزدیدم. 1513 01:06:11.631 --> 01:06:12.924 ‫- واقعا دزدیدی؟ ‫- آره، آره، آره. 1514 01:06:13.007 --> 01:06:14.592 ‫من ندزدیدم. ‫کاش می دونستم. 1515 01:06:14.675 --> 01:06:16.219 ‫- بهتر بود بهت می گفتم. ‫- خیالم خیلی راحت شد. 1516 01:06:16.302 --> 01:06:19.388 ‫آخه قطعا سعی داشتم ‫چوبدستیم رو بدزدم. 1517 01:06:19.472 --> 01:06:20.848 ‫ولی نگرانم که اگه می دزدیدمش، 1518 01:06:20.932 --> 01:06:22.350 ‫احتمالا تا الان گمش کرده بودم. 1519 01:06:22.433 --> 01:06:24.310 ‫خودت که می دونی ‫واقعا کار نمی کنن تام. 1520 01:06:24.393 --> 01:06:25.686 ‫خب، بهم اطمینان داده بودن... 1521 01:06:25.770 --> 01:06:28.689 ‫که اگه آدم به قدر کافی تمرین کنه، ‫به مرور زمان... 1522 01:06:28.773 --> 01:06:30.650 ‫- به مرور زمان کار می کنه. ‫- آره. 1523 01:06:30.733 --> 01:06:32.610 ‫ولی الان که به یادش می افتم، ‫خیلی بامزه است... 1524 01:06:32.693 --> 01:06:34.904 ‫که اون حرکات ماهرانه رو اجرا می کردیم، 1525 01:06:34.987 --> 01:06:36.489 ‫ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد. 1526 01:06:36.572 --> 01:06:38.783 ‫هیچ اتفاقی... البته یه بار ‫واسه من اتفاق افتاد. 1527 01:06:38.866 --> 01:06:41.786 ‫گفته بودن این دفعه می خوایم ‫هاگوارتز رو منفجر کنیم. 1528 01:06:41.869 --> 01:06:43.913 ‫آها، آره، تو تونستی منفجرش کنی، مگه نه؟ ‫آره، آره، آره. 1529 01:06:43.996 --> 01:06:46.082 ‫گفتن طبق حرکات خودت پیش می ریم. 1530 01:06:46.165 --> 01:06:48.459 ‫وقت طلسمت رو اجرا کنی، ‫منفجر می شه. 1531 01:06:50.378 --> 01:06:54.382 ‫من هم واقعا خیلی ‫از واکنش خودم غافلگیر شده... 1532 01:06:54.465 --> 01:06:56.759 ‫و ترسیده بودم، ‫آخه با خودم گفته بودم: «وای». 1533 01:07:00.346 --> 01:07:02.265 ‫شوق قدرت عظیمی وجودم رو فرا گرفته بود. 1534 01:07:02.348 --> 01:07:03.766 ‫درسته. 1535 01:07:03.849 --> 01:07:05.977 ‫انگار اون همه... ‫صرفا با اشاره کردن... 1536 01:07:06.060 --> 01:07:08.104 ‫چوبدستیم منفجر می شد. 1537 01:07:08.187 --> 01:07:09.939 ‫آره، چنین کاری خیلی از معلق کردن... 1538 01:07:10.022 --> 01:07:11.816 ‫یه پر رضایت بخش تره. 1539 01:07:11.899 --> 01:07:14.610 ‫آره. 1540 01:07:15.569 --> 01:07:16.946 ‫خب، دراکو با اون کمد... 1541 01:07:17.029 --> 01:07:18.489 ‫عجیب و غریب چیکار داشت؟ 1542 01:07:18.572 --> 01:07:21.117 ‫ضمنا، اون همه آدم کی بودن؟ ‫مگه نمی فهمین؟ 1543 01:07:21.200 --> 01:07:23.536 ‫مراسم گرفته بودن، ‫مراسم معارفه بود. 1544 01:07:23.619 --> 01:07:24.829 ‫بس کن هری. 1545 01:07:24.912 --> 01:07:26.122 ‫خودم می دونم منظورت چیه. 1546 01:07:26.205 --> 01:07:28.499 ‫همین طور بود. ‫بهشون ملحق شده. 1547 01:07:28.582 --> 01:07:29.667 ‫کجا ملحق شده؟ 1548 01:07:30.751 --> 01:07:32.003 ‫هری گمون می کنه... 1549 01:07:32.086 --> 01:07:34.380 ‫دراکو مالفوی الان دیگه «مرگ خوار» شده. 1550 01:07:35.464 --> 01:07:38.384 ‫«دراکو.» 1551 01:07:38.384 --> 01:07:40.177 ‫بچه ای که از سمت والدینش... 1552 01:07:40.261 --> 01:07:43.264 ‫با بزرگسالان ‫عشق و محبتی ندیده، 1553 01:07:43.347 --> 01:07:46.475 ‫ممکنه از دنیا خشمگین بشه... 1554 01:07:46.559 --> 01:07:48.019 ‫و به جناح تاریکی ملحق بشه. 1555 01:07:48.102 --> 01:07:50.229 ‫خجالت نمی کشی تو خونه خودم ‫این شکلی باهام صحبت می کنی؟ 1556 01:07:50.312 --> 01:07:51.522 ‫لوسیوس. 1557 01:07:51.605 --> 01:07:53.816 ‫بخش اعظمی از مسیر زندگی دراکو... 1558 01:07:53.899 --> 01:07:55.526 ‫به تلاش یا عدم تلاشش در راستای... 1559 01:07:55.609 --> 01:07:57.028 ‫جلب رضایت پدرش مربوط می شه. 1560 01:07:57.111 --> 01:07:58.988 ‫تو فیلم ششم، ‫مجبورش می کنن... 1561 01:07:59.071 --> 01:08:01.407 ‫بدترین کار تاریخ رو انجام بده، ‫یا در این راستا اقدام کنه... 1562 01:08:01.490 --> 01:08:04.660 ‫و دامبلدور رو بکشه، ما هم که ‫به وضوح شاهد کم آوردنش هستیم. 1563 01:08:04.744 --> 01:08:08.622 ‫دراکو، من سال ها پیش ‫پسری رو می شناختم... 1564 01:08:08.706 --> 01:08:11.709 ‫که تصمیمات به شدت اشتباهی گرفت. 1565 01:08:12.960 --> 01:08:15.838 ‫- خواهشا بذار کمکت کنم. ‫- نمی خوام کمکم کنی. 1566 01:08:16.839 --> 01:08:18.841 ‫واقعا نمی فهمی؟ 1567 01:08:18.924 --> 01:08:20.593 ‫مجبورم این کار رو بکنم. 1568 01:08:21.677 --> 01:08:23.763 ‫مجبورم بکشمت. 1569 01:08:23.846 --> 01:08:25.389 ‫وگرنه خودش من رو می کشه. 1570 01:08:25.473 --> 01:08:26.974 ‫یکی از نکات خیلی خوب ‫«شاهزاده دورگه» این بود... 1571 01:08:27.058 --> 01:08:29.685 ‫که شخصیت تام تا اونجا... 1572 01:08:29.769 --> 01:08:31.228 ‫آدم بدی بود... 1573 01:08:31.312 --> 01:08:34.190 ‫که همیشه تا حدی دو بعدی بوده. 1574 01:08:34.273 --> 01:08:36.859 ‫ولی بعدش یهویی تونستیم بهش فرصت بدیم... 1575 01:08:36.942 --> 01:08:41.280 ‫که ابعاد پیچیده تر و جالب تر ‫زندگیش رو هم کند و کاو کنه. 1576 01:08:41.363 --> 01:08:43.449 ‫من هم باهاش صحبت کردم ‫و بهش گفتم: «ببین تام،» 1577 01:08:43.532 --> 01:08:46.118 ‫«الان فرصت داری که واقعا بدرخشی.» 1578 01:08:46.202 --> 01:08:49.371 ‫یادمه که دیوید ییتس می گفت اگه بتونیم... 1579 01:08:49.455 --> 01:08:52.833 ‫صرفا همدلی یا همدردی یه درصد ‫از مخاطبین رو باهاش به دست بیاریم، 1580 01:08:52.917 --> 01:08:54.710 ‫کارمون رو درست انجام دادیم. 1581 01:08:54.794 --> 01:08:56.170 ‫بکشش دیگه. 1582 01:08:57.129 --> 01:08:58.672 ‫از نظر من، دراکو قهرمانه. 1583 01:08:58.756 --> 01:09:00.174 ‫هری که همیشه کار درستی می کنه. 1584 01:09:00.257 --> 01:09:01.675 ‫هری همیشه تصمیمات درستی می گیره. 1585 01:09:01.759 --> 01:09:03.636 ‫اصلا هیچ دوراهی خاصی ‫سر راهش سبز نمی شه. 1586 01:09:03.719 --> 01:09:06.764 ‫دراکو غل و زنجیر ‫خاندان بدنجسش رو در راستای... 1587 01:09:06.847 --> 01:09:09.225 ‫مسئولیتش و انتظاراتشون از خودش پاره می کنه. 1588 01:09:09.308 --> 01:09:13.562 ‫مشاهده ایفای نقش تام، ‫ایفای تقلاش، 1589 01:09:13.646 --> 01:09:15.731 ‫به تصویر کشیدن اون همه ظرافت، 1590 01:09:15.815 --> 01:09:16.899 ‫اون همه پیچیدگی... 1591 01:09:16.982 --> 01:09:18.651 ‫و اون میدون مین اخلاقی ای که باید... 1592 01:09:18.734 --> 01:09:22.530 ‫با احتیاط ازش عبور می کرد هم... ‫واقعا خیلی فوق العاده بود. 1593 01:09:22.613 --> 01:09:23.948 ‫نه. 1594 01:09:35.834 --> 01:09:37.419 ‫سوروس. 1595 01:09:46.303 --> 01:09:47.888 ‫خواهش می کنم. 1596 01:09:48.806 --> 01:09:50.641 ‫آواداکداورا! 1597 01:10:01.193 --> 01:10:02.945 ‫مسلما برگشتن به اینجا ‫خیلی شگفت انگیزه، 1598 01:10:03.028 --> 01:10:05.948 ‫ولی انگار خیلی... 1599 01:10:06.031 --> 01:10:08.951 ‫به نظرم، خیلی شوکه کننده است ‫که خیلی از افرادی... 1600 01:10:09.034 --> 01:10:11.704 ‫که جفتمون خیال می کردیم ‫مدت خیلی بیشتری همراهمون باشن، 1601 01:10:11.787 --> 01:10:13.789 ‫الان دیگه... 1602 01:10:13.872 --> 01:10:18.544 ‫مثلا هلن، آلن، ریچارد و... 1603 01:10:18.627 --> 01:10:21.463 ‫آره، عین اعضای خانواده امون می مونن، 1604 01:10:21.547 --> 01:10:23.299 ‫همون شکلی براشون سوگواری کردیم. 1605 01:10:23.382 --> 01:10:26.468 ‫- آره. ‫- خیلی زود از بینمون رفتن. 1606 01:10:26.552 --> 01:10:28.095 ‫آره. 1607 01:10:28.971 --> 01:10:32.016 ‫دلت واسه مردگان نسوزه هری. 1608 01:10:32.099 --> 01:10:34.518 ‫دلت واسه زنده ها بسوزه، 1609 01:10:34.601 --> 01:10:38.772 ‫بیش از هر چیز هم دلت به حال افرادی ‫که بدون عشق زندگی می کنن بسوزه. 1610 01:10:44.111 --> 01:10:47.781 ‫فکر کردن به رویاها ‫و از یاد بردن زندگی... 1611 01:10:47.865 --> 01:10:50.117 ‫به درد نمی خوره هری. 1612 01:10:53.120 --> 01:10:58.375 ‫ریچارد هریس آدم به شدت ‫خاص و مهربونی بود. 1613 01:10:59.668 --> 01:11:01.503 ‫خیلی خوشرو بود. 1614 01:11:03.672 --> 01:11:05.174 ‫خب، ریچارد که به یاد موندنیه. 1615 01:11:05.257 --> 01:11:07.885 ‫احتمالا یکی از بامزه ترین افرادی باشه ‫که به عمرم دیدم. 1616 01:11:07.968 --> 01:11:09.887 ‫پسر یازده ساله شیطونی بود... 1617 01:11:09.970 --> 01:11:12.973 ‫که تو جسم یه پیرمرد ‫هفتاد و اندی ساله گیر افتاده بود. 1618 01:11:13.057 --> 01:11:15.309 ‫می شه یه دور دیگه بچرخی؟ 1619 01:11:17.061 --> 01:11:18.604 ‫چشمش تلألو خاصی داشت... 1620 01:11:18.687 --> 01:11:21.023 ‫که به همین خاطر دامبلدور بی نقصی می شد. 1621 01:11:21.106 --> 01:11:23.150 ‫- به شدت بامزه بود. ‫- هوم، چه حیف. 1622 01:11:24.777 --> 01:11:26.195 ‫جرم گوش بود. 1623 01:11:26.278 --> 01:11:30.991 ‫ریچارد گریفیتس هم ‫عین آقای دارسلی بامزه بود. 1624 01:11:31.075 --> 01:11:34.078 ‫جادو اصلا وجود نداره. 1625 01:11:35.120 --> 01:11:38.415 ‫خباثتش رو با شوق و ذوق... 1626 01:11:38.499 --> 01:11:40.584 ‫زیادی ایفا کرد. 1627 01:11:40.667 --> 01:11:42.961 ‫فوت ایشون بیش از بقیه ‫تحت تأثیرم قرار داد، 1628 01:11:43.045 --> 01:11:44.588 ‫آخه در زمینه اطلاعات خساست نمی کرد. 1629 01:11:44.671 --> 01:11:46.590 ‫می خواست همه چی ‫رو با آدم در میون بذاره. 1630 01:11:53.263 --> 01:11:57.434 ‫تو فکرش بودم که قراره ‫کی ببینمتون آقای پاتر. 1631 01:11:58.435 --> 01:12:01.271 ‫حس می کنم خیلی خوش شانسم ‫که تونستم تا حدی، 1632 01:12:01.355 --> 01:12:02.940 ‫تا حدی با اون همه... 1633 01:12:03.023 --> 01:12:05.234 ‫آدم شگفت انگیز که فوت شدن، ‫ارتباط داشته بوده باشم. 1634 01:12:06.610 --> 01:12:09.112 ‫راستش، یه روز که خیلی پیر بشم، می گم: 1635 01:12:09.196 --> 01:12:11.782 ‫«من اون بازیگر افسانه ای رو می شناختم.» 1636 01:12:11.865 --> 01:12:13.742 ‫خودم می دونم ‫نباید بیام اینجا. 1637 01:12:15.369 --> 01:12:18.580 ‫«لرد سیاه» شخصا بهم گفتن ‫نباید راجع به این موضوع صحبت کنم. 1638 01:12:18.664 --> 01:12:20.374 ‫هلن مک کروری نقش همسرم رو ایفا می کرد. 1639 01:12:20.457 --> 01:12:22.334 ‫گفته بودم: «گمون کنم با...» 1640 01:12:22.417 --> 01:12:24.795 ‫«بهترین بازیگری که به عمرم دیدم، ‫آشنا شده باشم.» 1641 01:12:25.838 --> 01:12:26.964 ‫بیا. 1642 01:12:27.047 --> 01:12:28.966 ‫حس می کنم خوش شانس بودم که تونستم... 1643 01:12:29.049 --> 01:12:31.134 ‫اون همه باهاش همبازی بشم... 1644 01:12:31.218 --> 01:12:33.929 ‫و راستش رو بخواین، ‫با شور و شوق سر صحنه باهاش بخندم. 1645 01:12:35.889 --> 01:12:37.599 ‫کلی ازش درس گرفتم. 1646 01:12:38.767 --> 01:12:40.811 ‫ببینین، حتی نمی تونم بگم. 1647 01:12:45.190 --> 01:12:46.692 ‫یه قابلیتی داشت که، آره، 1648 01:12:46.775 --> 01:12:51.530 ‫می شه گفت همدلی خاصی ‫تو چشمش دیده می شد. 1649 01:12:52.239 --> 01:12:54.491 ‫همکاری باهاشون هم... ‫واقعا خیلی خوش آیند بود. 1650 01:12:59.746 --> 01:13:01.164 ‫می تونم افسون کردن ذهن... 1651 01:13:01.248 --> 01:13:05.544 ‫و دام انداختن احساساتش ‫رو بهت یاد بدم. 1652 01:13:05.627 --> 01:13:08.755 ‫آلن ریکمن هیچ وقت ‫عین بچه ها باهام صحبت نمی کرد. 1653 01:13:08.839 --> 01:13:12.217 ‫همیشه افکار و نظراتم رو... 1654 01:13:12.301 --> 01:13:16.930 ‫خیلی جدی می گرفت ‫و همیشه تحت تأثیر قرار می گرفتم. 1655 01:13:17.014 --> 01:13:20.851 ‫آلن از دوستان به شدت عزیزم بود ‫و آخرین صحنه هم با من بود. 1656 01:13:20.934 --> 01:13:22.644 ‫آخرین صحنه اش رو با من بود. 1657 01:13:23.520 --> 01:13:27.024 ‫فقط و فقط به خودتون... 1658 01:13:27.107 --> 01:13:29.526 ‫جواب پس می ده. 1659 01:13:30.360 --> 01:13:31.778 ‫واقعا؟ 1660 01:13:31.862 --> 01:13:34.114 ‫یه مقدار ازش می ترسیدم. 1661 01:13:34.197 --> 01:13:37.451 ‫از ظرافت و اجرای متبهرانه ‫دیالوگ هاش می ترسیدم. 1662 01:13:37.534 --> 01:13:39.745 ‫ما هم به عبارتی با همدیگه رقابت می کردیم؛ 1663 01:13:39.828 --> 01:13:41.538 ‫اسنیپ و ولدمورت رو می گم. 1664 01:13:41.622 --> 01:13:43.081 ‫گاهی اوقات دو بازیگر... 1665 01:13:43.165 --> 01:13:44.833 ‫از شمشیربازی استعاری با همدیگه لذت می برن. 1666 01:13:44.916 --> 01:13:48.128 ‫آلن در قامت یه بازیگر، ‫در این زمینه جادوگر محسوب می شد. 1667 01:13:53.133 --> 01:13:55.594 ‫کسانی که براشون عزیز بودیم، ‫هیچ وقت واقعا از پیشمون نمی رن. 1668 01:13:56.970 --> 01:13:58.722 ‫آدم همیشه می تونه اینجا... 1669 01:14:01.391 --> 01:14:02.559 ‫پیداشون کنه. 1670 01:14:09.733 --> 01:14:13.820 ‫«به یاد درگذشتگان.» 1671 01:14:38.512 --> 01:14:40.013 ‫یادت باشه... 1672 01:14:41.264 --> 01:14:43.183 ‫که تنها نیستی. 1673 01:14:47.187 --> 01:14:48.814 ‫«ابرچوبدستی»... 1674 01:14:51.358 --> 01:14:53.985 ‫که قدرتمندترین چوبدستی تاریخه، 1675 01:14:54.069 --> 01:14:56.446 ‫«سنگ زندگی مجدد»... 1676 01:15:00.992 --> 01:15:03.954 ‫و «شنل نامرئی»، 1677 01:15:05.205 --> 01:15:07.457 ‫با همدیگه «یادگاران مرگ» رو تشکیل می دن. 1678 01:15:07.541 --> 01:15:11.336 ‫با همدیگه یه «ارباب مرگ» رو تشکیل می دن. 1679 01:15:12.420 --> 01:15:14.422 ‫پسری که زنده موند. 1680 01:15:17.050 --> 01:15:18.176 ‫هری! 1681 01:15:24.099 --> 01:15:25.433 ‫بیا بمیر. 1682 01:15:25.517 --> 01:15:26.434 ‫نه! 1683 01:15:29.187 --> 01:15:31.022 ‫آواداکداورا! 1684 01:15:43.660 --> 01:15:46.997 ‫با مشاهده کارهایی که جهت محافظت ‫از خانواده اشون انجام داده بودن، 1685 01:15:47.080 --> 01:15:50.417 ‫بیش از پیش متوجه شد که... 1686 01:15:50.500 --> 01:15:53.169 ‫که واقعا قراره باهاش بیان... 1687 01:15:53.253 --> 01:15:57.173 ‫و کاملا از خطرات احتمالی ‫این راه خبر دارن. 1688 01:15:57.257 --> 01:15:59.968 ‫می خواست بهشون بگه ‫که کارشون چقدر براش عزیزه، 1689 01:16:00.051 --> 01:16:04.222 ‫ولی اصلا نمی تونست حسش ‫رو با واژگان بیان کنه. 1690 01:16:07.225 --> 01:16:13.440 ‫«بخش چهارم: چیزی که ارزش مبارزه داشته باشد. ‫قسمت یکم و دوم «یادگاران مرگ».» 1691 01:16:13.607 --> 01:16:15.191 ‫هم خیلی باحاله، 1692 01:16:15.275 --> 01:16:18.445 ‫هم خیلی... حس عجیبی داره، ‫آخه اینجا قدم می زنیم... 1693 01:16:18.528 --> 01:16:21.865 ‫و صحنه های دوران کودکیمون رو می بینیم... 1694 01:16:21.948 --> 01:16:23.742 ‫و اون موقع عین بقیه بچه ها ‫که دنبال عشق و حالن، 1695 01:16:23.825 --> 01:16:25.410 ‫زیاد به این صحنه ها احترام نمی ذاشتیم. 1696 01:16:25.493 --> 01:16:26.786 ‫- آره. ‫- خیلی عجیبه. 1697 01:16:26.870 --> 01:16:28.079 ‫حس نوستالژی عجیبی بهم دست داده. 1698 01:16:28.163 --> 01:16:29.372 ‫همسترم رو یادتونه؟ 1699 01:16:29.456 --> 01:16:30.415 ‫کسی همسترم رو یادش نیست؟ 1700 01:16:30.498 --> 01:16:31.875 ‫- چرا. ‫- میلی رو می گم. 1701 01:16:31.958 --> 01:16:33.209 ‫چرا. اسم همستره رو یادم نبود. 1702 01:16:33.293 --> 01:16:34.586 ‫- شرمنده. ‫- آره، آره، آره. 1703 01:16:34.669 --> 01:16:35.879 ‫اشکالی نداره. ‫روحت شاد میلی. 1704 01:16:35.962 --> 01:16:37.422 ‫یادمه که همستر داشتی... 1705 01:16:37.505 --> 01:16:39.090 ‫و یه کم حسودیم می شد که حیوونی داشتی... 1706 01:16:39.174 --> 01:16:41.468 ‫- که باهات سر صحنه فیلم برداری بود. ‫- براش تابوت هم درست کردن. 1707 01:16:41.551 --> 01:16:42.886 ‫- بخش نجاری درست کرده بودن. ‫- آره، همین طوره. 1708 01:16:42.969 --> 01:16:45.096 ‫میلی که مرد، ‫طراحان صحنه یه تابوت مخصوص... 1709 01:16:45.180 --> 01:16:48.808 ‫و دست ساز واسه میلی درست کردن... 1710 01:16:48.892 --> 01:16:50.477 ‫که توش مخمل داشت. 1711 01:16:50.560 --> 01:16:51.728 ‫- قشنگ بود. ‫- عجب! 1712 01:16:51.811 --> 01:16:53.897 ‫ضمنا... ضمنا، اسمش ‫رو هم روش حک کرده بودن، 1713 01:16:53.980 --> 01:16:56.274 ‫آخه من که، یعنی... ‫خیلی ناراحت شده بودم. 1714 01:16:56.358 --> 01:16:57.567 ‫براش مراسم هم گرفتیم؟ 1715 01:16:57.651 --> 01:16:59.235 ‫حس می کنم یه کم به یادش صحبت کرده باشیم. 1716 01:16:59.319 --> 01:17:02.614 ‫همه اش می خواستم جنازه میلی رو بردارم.... 1717 01:17:02.697 --> 01:17:04.783 ‫و نازش کنم و بهش دست بزنم. 1718 01:17:04.866 --> 01:17:06.493 ‫این هم می گفت: «اما،» 1719 01:17:06.576 --> 01:17:09.746 ‫«میلی دیگه باید ‫تو همون تابوتش بمونه.» 1720 01:17:09.829 --> 01:17:12.123 ‫خیلی چیزها رو فراموش کردم ها. 1721 01:17:12.207 --> 01:17:15.085 ‫به نظر من که مدت زیادی نگذشته. 1722 01:17:15.168 --> 01:17:16.670 ‫واقعا همین طوره. 1723 01:17:16.753 --> 01:17:18.046 ‫همچنان همگیمون نسبت به ‫آخرین صحنه فیلم خوش قیافه تریم. 1724 01:17:18.129 --> 01:17:19.756 ‫- آره. ‫- من هم می خواستم بگم. 1725 01:17:19.839 --> 01:17:21.174 ‫خیلی هم عالیه. ‫انگار از قبلش موفق شده بودیم. 1726 01:17:23.718 --> 01:17:25.762 ‫- ساکت رو برداشتی؟ ‫- آره. 1727 01:17:25.845 --> 01:17:27.055 ‫پلیورت رو برداشتی؟ 1728 01:17:27.138 --> 01:17:30.392 ‫من کلا یه پیشونی ‫و یه لباس گشاد بودم. 1729 01:17:30.475 --> 01:17:32.560 ‫- آره، من خیلی، خیلی... ‫- به نظرم خودم... 1730 01:17:32.644 --> 01:17:33.978 ‫آره، تو پایه بودی. 1731 01:17:34.062 --> 01:17:35.397 ‫گفتی: «پایه همه چی هستم، هر چی...» 1732 01:17:35.480 --> 01:17:36.481 ‫آره، همین طوره. ‫پایه همه چی هستم. 1733 01:17:36.564 --> 01:17:37.690 ‫آره، خیلی پایه بودی. 1734 01:17:37.774 --> 01:17:40.193 ‫- آره. ‫- خیلی بهت افتخار می کردم. 1735 01:17:42.195 --> 01:17:44.197 ‫کس دیگه ای نمی تونه واقعا... 1736 01:17:44.280 --> 01:17:46.491 ‫تجربه امون رو درک کنه؛ ‫خیلی منحصر به فرد بود. 1737 01:17:46.574 --> 01:17:49.828 ‫گمون کنم دیوید ییتس می گفت ‫ما عین فضانوردها می مونیم، 1738 01:17:49.911 --> 01:17:53.832 ‫آخه کس دیگه ای واقعا ‫چنین تجربه عظیمی نداشته. 1739 01:17:53.915 --> 01:17:56.584 ‫و می شه گفت تا ابد به همین خاطر ‫با همدیگه رفیق می مونیم. 1740 01:18:01.506 --> 01:18:02.924 ‫یه سری از قشنگ ترین خاطراتی که... 1741 01:18:03.007 --> 01:18:04.551 ‫از سه تامون دارم، ‫مربوط به لحظاتی ان... 1742 01:18:04.634 --> 01:18:07.053 ‫که هر کدوممون می دونستیم ‫چطوری با یه کار جزئی... 1743 01:18:07.137 --> 01:18:08.555 ‫هوای همدیگه رو داشته باشیم. 1744 01:18:08.638 --> 01:18:10.473 ‫مثلا وقتی هوا خیلی سرد بود، 1745 01:18:10.557 --> 01:18:13.810 ‫همگی کنار هم وایمیستادیم... ‫و به همدیگه می چسبیدیم، 1746 01:18:13.893 --> 01:18:15.436 ‫یا وقتی خیلی خسته بودم. 1747 01:18:15.520 --> 01:18:18.398 ‫می گفتم دن، اشکالی نداره بین این دو صحنه... 1748 01:18:18.481 --> 01:18:22.152 ‫رو شونه ات بخوابم؟ ‫آخه خیلی خسته بودم یا... 1749 01:18:22.235 --> 01:18:24.487 ‫گمون کنم همگیمون ‫به کرات تو یه سری از... 1750 01:18:24.571 --> 01:18:25.905 ‫کلیساهای جامع انگلستان، 1751 01:18:25.989 --> 01:18:27.824 ‫رو شونه همدیگه... 1752 01:18:27.907 --> 01:18:30.577 ‫خوابمون برده. 1753 01:18:30.660 --> 01:18:32.328 ‫در طول اون ده سال... 1754 01:18:32.412 --> 01:18:35.498 ‫به حدی اعتمادمون به همدیگه زیاد شده بود... 1755 01:18:35.582 --> 01:18:37.167 ‫که اگه می خواستیم بدلکاری کنیم، 1756 01:18:37.250 --> 01:18:40.003 ‫بهتون اعتماد داشتم ‫که یکیتون من رو می گیره. 1757 01:18:40.086 --> 01:18:41.796 ‫به نظرم اون حجم از اعتماد... 1758 01:18:41.880 --> 01:18:43.923 ‫خیلی دیر شکل می گیره، 1759 01:18:44.007 --> 01:18:45.508 ‫محیط های کاری انگشت شماری هستن... 1760 01:18:45.592 --> 01:18:47.010 ‫که آدم این همه وقت داشته باشه ‫تا به بقیه اعتماد کنه. 1761 01:18:47.093 --> 01:18:48.761 ‫ضمنا، چیزی هم نمی گفتیم. ‫انگار... 1762 01:18:48.845 --> 01:18:50.597 ‫ما سه نفر می تونستیم بدون این که... 1763 01:18:50.680 --> 01:18:52.891 ‫چیزی بگیم، با همدیگه ارتباط برقرار کنیم. 1764 01:18:52.974 --> 01:18:54.851 ‫خودمون می دونستیم باید چیکار کنیم. 1765 01:18:54.934 --> 01:18:58.271 ‫تک تکمون به شدت هوای همدیگه رو داشتیم. 1766 01:18:59.522 --> 01:19:01.107 ‫باید لباسمون رو عوض کنیم. 1767 01:19:07.447 --> 01:19:08.698 ‫چطوری چنین کاری کردی هرماینی؟ 1768 01:19:08.781 --> 01:19:10.742 ‫افسون گسترش غیر قابل شناساییه. 1769 01:19:12.035 --> 01:19:13.411 ‫واقعا شگفت انگیزی ها. 1770 01:19:14.495 --> 01:19:16.456 ‫همیشه غافلگیر می شی ها. 1771 01:19:16.539 --> 01:19:19.000 ‫حال و هوای این فیلم ها خیلی فرق می کرد. 1772 01:19:19.083 --> 01:19:20.585 ‫از هاگوارتز دور شده بودیم. 1773 01:19:20.668 --> 01:19:23.755 ‫اکثر اوقات جاهای مختلف مستقر می شدیم. 1774 01:19:23.838 --> 01:19:25.506 ‫جو فیلم خیلی تاریک تر شده بود. 1775 01:19:25.590 --> 01:19:27.216 ‫انگار یه فیلم دیگه بود. 1776 01:19:27.300 --> 01:19:29.302 ‫دامبلدور جناب عالی رو فرستاده ‫کل این «جان پیچ»ها رو پیدا کنی، 1777 01:19:29.385 --> 01:19:31.054 ‫ولی نابود کردنشون ‫رو بهت یاد نداد؟ 1778 01:19:31.137 --> 01:19:32.764 ‫به نظرم خیلی طراوت بخش بود، 1779 01:19:32.847 --> 01:19:36.267 ‫آخه همگی تونستیم ‫صحنه های جدی تری بازی کنیم. 1780 01:19:36.351 --> 01:19:37.936 ‫و فرصت خوبی پیدا کرده بودیم... 1781 01:19:38.019 --> 01:19:39.562 ‫که به شخصیت هامون ‫عمق بیشتری ببخشیم. 1782 01:19:39.646 --> 01:19:41.439 ‫میای یا می مونی؟ 1783 01:19:45.985 --> 01:19:48.404 ‫خودم شما دو تا رو دیشب دیدم. 1784 01:19:48.488 --> 01:19:51.032 ‫رون، دیشب... دیشب که چیزی نشده بود. 1785 01:19:53.117 --> 01:19:54.327 ‫رون... 1786 01:19:55.078 --> 01:19:57.080 ‫صحنه ای که خیال می کردم ‫قراره خیلی جو رو سنگین کنه... 1787 01:19:57.163 --> 01:19:58.915 ‫و اصلا از بابتش مطمئن نبودم، 1788 01:19:58.998 --> 01:20:00.917 ‫رقصیدنمون بود. 1789 01:20:01.000 --> 01:20:03.086 ‫- آره. ‫- یعنی... الان که یکی از... 1790 01:20:03.169 --> 01:20:06.506 ‫محبوب ترین صحنه هام ‫بین کل فیلم هامونه، 1791 01:20:06.589 --> 01:20:09.092 ‫آخه اون موقع من و تو خیلی با همدیگه... 1792 01:20:09.175 --> 01:20:11.094 ‫آشنایی داشتیم و گمون نکنم... 1793 01:20:11.177 --> 01:20:13.137 ‫می تونستم چنین صحنه ای ‫رو با بازیگر دیگه ای ایفا کنم. 1794 01:20:13.221 --> 01:20:14.847 ‫خب، یکی دیگه از دلایل جالب بودنش این بود... 1795 01:20:14.931 --> 01:20:16.724 ‫که اولا، داشتیم فیلم های ‫هری پاتر رو می ساختیم. 1796 01:20:16.808 --> 01:20:18.643 ‫ولی بعدش کارگردان سر فیلم آخر گفت: 1797 01:20:18.726 --> 01:20:20.770 ‫«بچه ها، نظرتون چیه که ‫پنج دقیقه آروم با یکی از...» 1798 01:20:20.853 --> 01:20:22.271 ‫«آهنگ های نیک کیو برقصین؟» 1799 01:20:22.355 --> 01:20:23.606 ‫ما هم گفتیم: «وایستین ببینم، ‫مگه الان سر چه فیلمی هستیم؟» 1800 01:20:23.690 --> 01:20:25.108 ‫گفتیم: «چه عالی، ولی قبوله.» 1801 01:20:25.108 --> 01:20:28.152 ‫ای بدبخت خائن. ‫یعنی به هیچ کس نمی شه اعتماد کرد؟ 1802 01:20:28.236 --> 01:20:30.029 ‫تو آخرین فیلم یه صحنه بود... 1803 01:20:30.113 --> 01:20:31.864 ‫که داشتیم وسط جنگل می دویدیم. 1804 01:20:31.948 --> 01:20:33.366 ‫داشتیم با سرعت وسط جنگل می دویدیم... 1805 01:20:33.449 --> 01:20:35.326 ‫و سعی می کردیم ‫از دست «آدم قاپ ها» فرار کنیم. 1806 01:20:35.410 --> 01:20:36.744 ‫خب، اکشن. 1807 01:20:38.287 --> 01:20:40.873 ‫خب، دست رو دست نذارین دیگه. ‫بقاپینش. 1808 01:20:40.957 --> 01:20:43.209 ‫اما، راستش رو بخوای، ‫یادمه که ما دوتا... 1809 01:20:43.292 --> 01:20:44.502 ‫کل کل بینمون خیلی بالا گرفت... 1810 01:20:44.585 --> 01:20:45.795 ‫خیلی کل کل می کردیم. 1811 01:20:45.878 --> 01:20:48.089 ‫سر این که کی سریعتره. 1812 01:20:48.172 --> 01:20:49.882 ‫بزن قدش. عالی بود! ایول! 1813 01:20:49.966 --> 01:20:51.634 ‫حس می کنم روپرت همیشه یه کم... 1814 01:20:51.717 --> 01:20:53.219 ‫اینطوری بود که: ‫«شماها هر کاری دوست دارین بکنین.» 1815 01:20:53.302 --> 01:20:55.221 ‫می گفت: «شما واسه خودتون حال کنین.» 1816 01:20:55.304 --> 01:20:56.472 ‫- آره... ‫- من همینجام. 1817 01:20:56.556 --> 01:20:58.558 ‫دویدن واسه من بدلکاری به حساب میاد... 1818 01:20:58.641 --> 01:21:00.226 ‫راه رفتن هم همینطور. 1819 01:21:03.146 --> 01:21:04.564 ‫اوف. 1820 01:21:06.482 --> 01:21:08.067 ‫اصلا دوست ندارم... 1821 01:21:08.151 --> 01:21:09.861 ‫زیاد سکانس های خودم رو ببینم... 1822 01:21:09.944 --> 01:21:11.654 ‫ولی سکانس های شما ‫دوتا رو دیده ام و به نظرم کارتون حرف نداره. 1823 01:21:11.737 --> 01:21:13.573 ‫ولی یادمه خیلی قشنگ بود. 1824 01:21:13.656 --> 01:21:15.992 ‫یادمه که ما سه تا به همدیگه می گفتیم... 1825 01:21:16.075 --> 01:21:18.202 ‫کارمون خیلی خوبه ‫یا یه صحنه رو خیلی خوب بازی کردیم. 1826 01:21:18.286 --> 01:21:20.288 ‫خصوصا چون کارمون ‫رو از سن پایین شروع کرده بودیم... 1827 01:21:20.371 --> 01:21:21.789 ‫و واقعا نمی دونستیم داریم چیکار می کنیم. 1828 01:21:21.873 --> 01:21:23.416 ‫واسه همین وقتی می دیدیم ‫یکیمون یه چشمه ای از بازیگری واقعی رو می کنه... 1829 01:21:23.499 --> 01:21:25.209 ‫بهش می گفتیم: «چه باحال.» 1830 01:21:25.293 --> 01:21:26.919 ‫- «باحال...باحال بود.» ‫- آره. «آفرین.» 1831 01:21:27.003 --> 01:21:28.379 ‫آره، اون...«گمونم همه امون داریم پیشرفت می کنیم.» 1832 01:21:28.463 --> 01:21:29.547 ‫- «ترکوندی.» ‫- «عالیه. آفرین.» 1833 01:21:29.630 --> 01:21:31.132 ‫- آره، آره. ‫- البته... 1834 01:21:31.215 --> 01:21:35.803 ‫وحشتناکترین تجربه زندگی ما دوتا... 1835 01:21:35.887 --> 01:21:37.221 ‫- مربوط به... ‫- اوه. 1836 01:21:37.305 --> 01:21:39.515 ‫- آره. ‫- صحنه های عاشقانه امون می شه. 1837 01:21:40.808 --> 01:21:43.519 ‫«چشم انتظاری» 1838 01:21:44.228 --> 01:21:45.813 ‫من هرماینی گرنجرم. 1839 01:21:45.897 --> 01:21:48.441 ‫اسم شما چیه؟ 1840 01:21:48.524 --> 01:21:51.319 ‫- رون ویزلی. ‫- خوشوقتم. 1841 01:21:51.402 --> 01:21:55.740 ‫«درستش لوی اوه ساست، نه لویوساه.» 1842 01:21:55.823 --> 01:21:57.992 ‫واقعا مثل کابوس می مونه. 1843 01:21:58.075 --> 01:22:00.119 ‫جای تعجبی هم نداره که کسی باهاش دوست نمی شه. 1844 01:22:01.913 --> 01:22:03.456 ‫فکر کنم صدات رو شنید. 1845 01:22:03.539 --> 01:22:05.666 ‫آخه داستان از اول مجموعه داشت ‫به اون سمت حرکت می کرد و اِلمان خیلی برجسته ای بود. 1846 01:22:05.750 --> 01:22:06.918 ‫هشتا فیلم. 1847 01:22:07.001 --> 01:22:08.628 ‫من عاشق عشق بین رون و هرماینی ام، 1848 01:22:08.711 --> 01:22:11.297 ‫از ته دل این که دائما یه جورایی زیر سایه داستان اصلی... 1849 01:22:11.380 --> 01:22:13.216 ‫ساخته و پرداخته می شه، خوشم میاد. 1850 01:22:19.764 --> 01:22:23.559 ‫رابطه بینشون مدت خیلی زیادی ‫به شکل شدیدا مهار شده ای مطرحه. 1851 01:22:23.643 --> 01:22:25.478 ‫یه کم خمیر دندون گوشه لبته. 1852 01:22:27.313 --> 01:22:29.982 ‫اسلاگهورن هم واسه کریسمس مهمونی می گیره ها. 1853 01:22:30.066 --> 01:22:31.400 ‫باید یکی رو هم با خودمون ببریم. 1854 01:22:31.484 --> 01:22:33.319 ‫گمونم می خوای مک کلاگن رو با خودت ببری؟ 1855 01:22:33.402 --> 01:22:36.781 ‫مخاطب از ته دلش می خواد ‫این دوتا احساس واقعیشون رو نسبت به همدیگه بروز بدن. 1856 01:22:36.864 --> 01:22:38.491 ‫راستش می خواستم از تو بخوام. 1857 01:22:38.574 --> 01:22:40.159 ‫واقعا؟ 1858 01:22:40.242 --> 01:22:42.078 ‫یه صحنه هست که باید...صحنه دوست داشتنی ایه... 1859 01:22:42.161 --> 01:22:43.579 ‫بعد از خوندن متنش، ‫باید در موردش حرف بزنیم. 1860 01:22:43.663 --> 01:22:44.872 ‫چون نقطه اوج عاشقانه بین رون و هرماینی... 1861 01:22:44.956 --> 01:22:46.415 ‫- رو همین هفته فیلمبرداری می کنیم. ‫- چی؟ 1862 01:22:46.499 --> 01:22:47.875 ‫نقطه اوج عاشقانه بین رون و هرماینی... 1863 01:22:47.959 --> 01:22:49.168 ‫- این هفته؟ ‫- این هفته؟ 1864 01:22:49.251 --> 01:22:51.170 ‫توی تالار اسرار. 1865 01:22:51.253 --> 01:22:53.965 ‫اون لحظه خطرات خیلی زیادی تهدیدشون می کنن، ‫ولی اونا جلوی هم می ایستن... 1866 01:22:54.048 --> 01:22:57.385 ‫و به همدیگه محبت می کنن. 1867 01:23:00.221 --> 01:23:03.140 ‫هفت فیلم برای این لحظه صبر کردیم. 1868 01:23:03.224 --> 01:23:05.476 ‫رفتم توی تریلراشون و با جفتشون حرف زدم... 1869 01:23:05.559 --> 01:23:07.687 ‫تا مطمئن بشم که احساس راحتی می کنن. 1870 01:23:07.770 --> 01:23:11.565 ‫انگار داشتم ‫برای یه رویداد ورزشی بزرگ آماده اشون می کردم. 1871 01:23:11.649 --> 01:23:13.776 ‫بهشون می گفتم: «بچه ها، شما از پسش برمیاین. 1872 01:23:13.859 --> 01:23:15.528 ‫عالی می شه.» 1873 01:23:15.611 --> 01:23:18.197 ‫قرار بود صحنه تاثیرگذار و غلو شده ای باشه. 1874 01:23:18.280 --> 01:23:19.699 ‫ولی من و تو مدام از حس صحنه در می اومدیم... 1875 01:23:19.782 --> 01:23:21.158 ‫- همه اش خنده امون می گرفت. ‫- آره، آره. 1876 01:23:21.242 --> 01:23:22.535 ‫من هم واقعا می ترسیدم... 1877 01:23:22.618 --> 01:23:23.911 ‫که کلا نتونیم این صحنه رو بگیریم... 1878 01:23:23.995 --> 01:23:25.246 ‫چون نمی تونستیم جدیش بگیریم. 1879 01:23:26.956 --> 01:23:28.999 ‫من هم بیشتر به قضیه دامن می زدم، 1880 01:23:29.083 --> 01:23:31.377 ‫بارها بهم گفته شده ‫واقعا بی شعور بازی درمیاوردم... 1881 01:23:31.460 --> 01:23:32.837 ‫بهشون گفته بودم... 1882 01:23:32.920 --> 01:23:34.547 ‫«می خوام بیام سر صحنه ‫و محبت کردنتون به همدیگه رو ببینم.» 1883 01:23:34.630 --> 01:23:36.424 ‫بابا همه می خواستن این صحنه ‫رو از نزدیک ببینن. 1884 01:23:36.507 --> 01:23:38.926 ‫چون همه می گفتن: «بچه ها، عجب صحنه ای بشه.» 1885 01:23:39.009 --> 01:23:40.553 ‫- انگار نیازی به... ‫- ببخشید، بچه ها. 1886 01:23:40.636 --> 01:23:42.054 ‫آره، آره، آره. 1887 01:23:42.138 --> 01:23:43.889 ‫می دونستم خودم باید... 1888 01:23:43.973 --> 01:23:45.766 ‫این قضیه رو پیش ببرم... 1889 01:23:47.601 --> 01:23:50.521 ‫روپرت هم...توی برداشت اول، از حالت چهره... 1890 01:23:50.604 --> 01:23:54.233 ‫روپرت مشخص بود ‫که خیلی غافلگیر شده... 1891 01:23:54.316 --> 01:23:56.318 ‫چون پیش خودش فکر کرده بود که: ‫«این تازه برداشت اوله.» 1892 01:23:58.821 --> 01:24:00.072 ‫هری؟ 1893 01:24:00.156 --> 01:24:01.741 ‫فکر می کنم هر سه تامون قبول داشته باشیم... 1894 01:24:01.824 --> 01:24:04.660 ‫که این رابطه چقدر برامون ارزشمند بود. 1895 01:24:05.661 --> 01:24:07.830 ‫اون صحنه که می گفتی: «نه بچه ها، 1896 01:24:07.913 --> 01:24:09.749 ‫این یکی رو باید خودم تنهایی... 1897 01:24:09.832 --> 01:24:11.584 ‫انجام بدم.» رو یادمه. 1898 01:24:11.667 --> 01:24:13.085 ‫بعدش هم واسه خداحافظی بغلت کردم. 1899 01:24:13.169 --> 01:24:15.713 ‫- باهات میام. ‫- نه، ماره رو بکشین. 1900 01:24:20.217 --> 01:24:26.182 ‫«نبرد پایانی» 1901 01:24:28.559 --> 01:24:29.935 ‫صحنه ای که هاگرید هری رو بلند کرده... 1902 01:24:30.019 --> 01:24:31.979 ‫و از روی پل رد می کنه، ‫یادآور متون مذهبیه. 1903 01:24:34.732 --> 01:24:37.985 ‫اگه از جو یا کس دیگه ای ‫که نقش عمیقی توی خلق این اثر داشته بپرسین... 1904 01:24:38.068 --> 01:24:40.821 ‫صرفا می گن این نبرد بین خیر و شره. 1905 01:24:40.905 --> 01:24:42.364 ‫به همین سادگی. 1906 01:24:45.659 --> 01:24:48.579 ‫من شخصیتم رو خیلی مدیون نویلم. 1907 01:24:48.662 --> 01:24:50.122 ‫قبلا خیلی خیلی خجالتی بودم و... 1908 01:24:50.206 --> 01:24:51.749 ‫اصلا توی کلاسا صحبت نمی کردم. 1909 01:24:51.832 --> 01:24:53.042 ‫اصلا دستم رو بلند نمی کردم. 1910 01:24:53.125 --> 01:24:55.794 ‫چون خیلی شبیه اش بودم. 1911 01:24:57.379 --> 01:25:01.133 ‫سرگذشت نویل خیلی عالیه، ‫اون قهرمان داستانه. 1912 01:25:03.260 --> 01:25:04.803 ‫اون قسمت پایانی فوق العاده است. 1913 01:25:04.887 --> 01:25:06.847 ‫منظورم سخنرانی فوق العاده متیوئه. 1914 01:25:08.766 --> 01:25:10.643 ‫معلومه که خیر باید پیروز باشه. 1915 01:25:11.518 --> 01:25:13.020 ‫مهم نیست که هری مرده. 1916 01:25:13.103 --> 01:25:14.480 ‫نویل، بیا عقب. 1917 01:25:14.563 --> 01:25:16.690 ‫آدما هر روز می میرن. 1918 01:25:16.774 --> 01:25:18.525 ‫امشب هری رو از دست دادیم. 1919 01:25:20.736 --> 01:25:24.365 ‫ولی اون هنوز اینجا باهامونه. 1920 01:25:27.284 --> 01:25:28.786 ‫مرگش بیهوده نبوده. 1921 01:25:28.869 --> 01:25:30.537 ‫هری پاتر، هم به عنوان... 1922 01:25:30.621 --> 01:25:34.416 ‫یه داستان و هم به عنوان یه اثری که بازیگرش بودم... 1923 01:25:34.500 --> 01:25:36.043 ‫ولی مرگ تو بیهوده خواهد بود. 1924 01:25:36.126 --> 01:25:38.420 ‫این بود که کمکم کرد ‫بفهمم چه جور آدمی نیستم. 1925 01:25:38.504 --> 01:25:42.049 ‫دل هری برای ما می تپید. برای همه امون. 1926 01:25:42.132 --> 01:25:45.469 ‫در نتیجه این درک، ‫فهمیدم که چه جور آدمی هستم. 1927 01:25:47.471 --> 01:25:49.306 ‫کانفرینگو! 1928 01:25:58.482 --> 01:26:00.609 ‫ببینین، درگیری پایانی بین هری و ولدمورت... 1929 01:26:00.693 --> 01:26:02.736 ‫توی کتاب...اینطوریه که... 1930 01:26:02.820 --> 01:26:04.113 ‫اون نبرد توی سرسرای بزرگ اتفاق میفته... 1931 01:26:04.196 --> 01:26:06.281 ‫و افراد زیادی ناظرشن. 1932 01:26:06.365 --> 01:26:09.827 ‫من واقعا می خواستم ‫که این درگیری خاکی تر و شدیدتر... 1933 01:26:09.910 --> 01:26:12.329 ‫و تاثیرگذارتر از اون باشه. 1934 01:26:12.413 --> 01:26:16.291 ‫چون اون دو دشمن ‫تقریبا از منظر روحانی... 1935 01:26:16.375 --> 01:26:20.754 ‫و از طریق جان پیچ ها، ‫به هم پیوسته بودن... 1936 01:26:20.838 --> 01:26:22.464 ‫پیش خودم فکر کردم که عالی نمی شه... 1937 01:26:22.548 --> 01:26:26.927 ‫که دن، ریف رو بگیره ‫و از این برج پایین بندازه؟ 1938 01:26:27.011 --> 01:26:30.264 ‫تام، بیا این ماجرا رو همونطوری ‫که شروع شد تموم کنیم. 1939 01:26:30.347 --> 01:26:32.099 ‫با همدیگه. 1940 01:26:32.182 --> 01:26:34.601 ‫موقع غیب و ظاهر شدن، ‫با همدیگه یکی می شن... 1941 01:26:34.685 --> 01:26:36.770 ‫اون رابطه عمیقی که... 1942 01:26:36.854 --> 01:26:39.898 ‫توی کتاب ها و فیلم ها بهش پرداخته شده... 1943 01:26:39.982 --> 01:26:41.567 ‫قبل از افتادنشون توی حیاط مدرسه... 1944 01:26:41.650 --> 01:26:43.986 ‫اینطوری به تصویر کشیده می شه. 1945 01:26:48.157 --> 01:26:49.575 ‫یادمه که از نظر جسمانی خیلی خسته بودم. 1946 01:26:49.658 --> 01:26:50.951 ‫تمام قوتمون رو پاش گذاشته بودیم. 1947 01:26:51.035 --> 01:26:52.578 ‫فکر کنم آخرش دیگه نا نداشتیم. 1948 01:26:52.661 --> 01:26:54.455 ‫توی ماه های سرد سال ‫فیلمبرداری می کردیم... 1949 01:26:54.538 --> 01:26:55.581 ‫و آسمون هم همیشه خاکستری بود. 1950 01:26:55.664 --> 01:26:57.291 ‫ساعدم بدجوری گرفته بود... 1951 01:26:57.374 --> 01:26:59.334 ‫چون باید جریانی که توی بدنم بود رو... 1952 01:26:59.418 --> 01:27:01.670 ‫به سمت اون... 1953 01:27:01.754 --> 01:27:03.088 ‫هل می دادم. 1954 01:27:03.964 --> 01:27:07.342 ‫علاوه بر سختی جسمانی ساخت فیلم ها... 1955 01:27:07.426 --> 01:27:09.887 ‫یه فشار ذهنی کوچیکی هم بود که... 1956 01:27:09.970 --> 01:27:11.638 ‫«تو قراره این مجموعه رو به پایان برسونی. 1957 01:27:11.722 --> 01:27:14.641 ‫باید با اثر خوبی پرونده اش رو ببندی. ‫باید اثر پر معنایی باشه. 1958 01:27:14.725 --> 01:27:17.978 ‫باید به دل مخاطبان بنشینه. ‫نباید ناامیدکننده باشه.» 1959 01:28:01.146 --> 01:28:07.528 ‫«آغازی نو» 1960 01:28:07.528 --> 01:28:10.364 ‫- شما کی هستی؟ ‫- سلام، اسم من اما واتسونه. 1961 01:28:10.447 --> 01:28:12.324 ‫نقش هرماینی گرنجر رو بازی می کنم. 1962 01:28:12.407 --> 01:28:14.868 ‫- خیلی می ترسم. ‫- نه، عمرا. 1963 01:28:14.952 --> 01:28:16.703 ‫- چیه؟ ‫- بیخیال، هیچی. 1964 01:28:16.787 --> 01:28:18.080 ‫ترجیح می دی ‫کسی تو رو اینطوری نبینه؟ 1965 01:28:18.163 --> 01:28:19.623 ‫- آره. ‫- چرا؟ 1966 01:28:19.706 --> 01:28:21.208 ‫چون از گیره لای موهاش خوشش نمیاد. 1967 01:28:21.291 --> 01:28:23.043 ‫- آره. ‫- آقای رادکلیف. 1968 01:28:23.126 --> 01:28:24.836 ‫- بله. آه! ‫- آه؟ 1969 01:28:24.920 --> 01:28:26.296 ‫دوربین، آه! 1970 01:28:26.380 --> 01:28:27.756 ‫خبرنگاری؟ 1971 01:28:27.839 --> 01:28:29.841 ‫دقیقا، خبرنگارم. ‫از کجا فهمیدی؟ 1972 01:28:29.925 --> 01:28:31.885 ‫این اولین روز کاریته. چه حسی داری؟ 1973 01:28:31.969 --> 01:28:34.221 ‫حس فوق العاده ای دارم. 1974 01:28:34.304 --> 01:28:35.430 ‫هیجان زده ای؟ 1975 01:28:35.514 --> 01:28:38.517 ‫- خیلی. نمی تونم صبر کنم. 1976 01:28:38.600 --> 01:28:41.812 ‫بعد از این همه آمادگی، ‫بالاخره داره اتفاق میفته. 1977 01:28:41.895 --> 01:28:44.481 ‫خیله خب، برگرد سر کارت. ‫بقیه می خوان لوست کنن. 1978 01:28:44.564 --> 01:28:46.024 ‫- آره. ‫- درسته. 1979 01:28:50.696 --> 01:28:52.572 ‫روپ، الان که به گذشته فکر می کنی، ‫چه چیزایی به ذهنت می رسن؟ 1980 01:28:52.656 --> 01:28:53.865 ‫وقتی به گذشته فکر می کنی... 1981 01:28:53.949 --> 01:28:55.117 ‫برای من که پر از خاطرات خیلی خوبه. 1982 01:28:55.200 --> 01:28:56.493 ‫برای تو چطوریه؟ 1983 01:28:56.576 --> 01:28:58.161 ‫خیلی افتخار می کنم ‫که بخشی از اون فیلما بودم. 1984 01:28:58.245 --> 01:29:00.789 ‫فکر می کنم نزدیکای آخرش ‫دوره عجیبی بود... 1985 01:29:00.872 --> 01:29:02.749 ‫خصوصا صحنه های پایانی. 1986 01:29:02.833 --> 01:29:04.418 ‫حس می کنم مرز بین خودم... 1987 01:29:04.501 --> 01:29:06.586 ‫و اون شخصیت برام از بین رفته بود. 1988 01:29:06.670 --> 01:29:09.256 ‫نمی دونستم چه فاصله ای بینشون هست. 1989 01:29:09.339 --> 01:29:10.674 ‫آره، بعضی وقتا می گفتم... 1990 01:29:10.757 --> 01:29:11.717 ‫من کی ام؟ 1991 01:29:11.800 --> 01:29:12.801 ‫من از چه کارایی خوشم میاد؟ 1992 01:29:12.884 --> 01:29:14.219 ‫چی...چی برای من مهمه؟ 1993 01:29:14.303 --> 01:29:15.512 ‫چیزای عجیب و غریبا. 1994 01:29:15.595 --> 01:29:16.805 ‫حتی اسمم هم انگار مال خودم نبود. 1995 01:29:16.888 --> 01:29:18.140 ‫- آره. ‫- حس می کردم... 1996 01:29:18.223 --> 01:29:19.433 ‫واقعا فقط یه کار بلدم. 1997 01:29:19.516 --> 01:29:20.851 ‫- آره. ‫- بلد بودم نقش رون رو بازی کنم. 1998 01:29:20.934 --> 01:29:22.311 ‫رون شخصیت مورد علاقه ام بود... 1999 01:29:22.394 --> 01:29:24.604 ‫واسه همین ایفای نقشش ‫توی فیلم خیلی باحال بود. 2000 01:29:24.688 --> 01:29:26.106 ‫تقریبا انگار... 2001 01:29:26.189 --> 01:29:29.860 ‫شدیدترین شکل بازیگری متد ‫رو اجرا کرده بودیم. 2002 01:29:29.943 --> 01:29:31.862 ‫از اولش هم بالاخره ‫یه زمانی قرار بود تموم بشه. 2003 01:29:31.945 --> 01:29:35.449 ‫قرار نبود داستان رو تا ابد ادامه بدیم. 2004 01:29:35.532 --> 01:29:37.284 ‫الان که بعد از چند وقت... 2005 01:29:37.367 --> 01:29:40.454 ‫اینجا می بینمت، حس می کنم... 2006 01:29:41.371 --> 01:29:43.331 ‫بذار سعی کنم احساساتی نشم. 2007 01:29:43.415 --> 01:29:46.043 ‫حس می کنم یکی از ستون های زندگیمی. 2008 01:29:46.126 --> 01:29:47.294 ‫مثل یه وزنه خیلی سنگین می مونه... 2009 01:29:47.377 --> 01:29:48.712 ‫چون من بزرگ شدنت رو دیده ام. 2010 01:29:48.795 --> 01:29:49.796 ‫بزرگ شدن همدیگه رو دیدیم. 2011 01:29:49.880 --> 01:29:51.006 ‫با همدیگه بزرگ شدیم. 2012 01:29:51.089 --> 01:29:53.341 ‫مثل یه خانواده ایم. ‫تا ابد هم می مونیم. 2013 01:29:53.425 --> 01:29:56.344 ‫نیازی نیست همدیگه رو ببینیم...ای خدا. 2014 01:29:56.428 --> 01:30:00.390 ‫با این که همه اش همدیگه رو نمی بینیم. 2015 01:30:00.474 --> 01:30:02.225 ‫آره، این یه... 2016 01:30:03.685 --> 01:30:04.936 ‫یه پیوند... 2017 01:30:05.020 --> 01:30:06.563 ‫یه پیوند محکمی بینمون هست ‫که تا ابد باقی می مونه. 2018 01:30:06.646 --> 01:30:10.650 ‫و همیشه هم بخشی از زندگی همدیگه می مونیم. 2019 01:30:16.990 --> 01:30:18.241 ‫دوستت دارم. 2020 01:30:24.247 --> 01:30:25.332 ‫البته مثل یه دوست ها. 2021 01:30:27.918 --> 01:30:29.503 ‫- فقط واسه این که سوء تفاهم نشه. ‫- فقط واسه این که سوء تفاهم نشه. 2022 01:30:29.586 --> 01:30:31.171 ‫یعنی برای بیننده ها. 2023 01:30:31.254 --> 01:30:34.508 ‫ولی جدی می گم. ‫خیلی دوستت دارم. 2024 01:30:34.591 --> 01:30:36.134 ‫مرسی روپس. 2025 01:30:36.218 --> 01:30:37.677 ‫بیاین یه برداشت تمرینی داشته باشیم... 2026 01:30:37.761 --> 01:30:40.222 ‫تا واسه خودش پخش بشه... ‫می خوام صحنه از اول پخش بشه. 2027 01:30:40.305 --> 01:30:42.432 ‫هر وقت آماده بودین بگین که شروع کنیم. 2028 01:30:43.558 --> 01:30:46.311 ‫وقتی داشتیم سکانس های پایانی رو می گرفتیم... 2029 01:30:46.394 --> 01:30:50.690 ‫توی یکی از آخرین سکانس های کل فیلمبرداری... 2030 01:30:50.774 --> 01:30:53.151 ‫قرار بود از جلوی دوربین بپریم... 2031 01:30:53.235 --> 01:30:56.196 ‫و روی یه تشک سقوط از ارتفاع گنده بیفتیم. 2032 01:30:56.279 --> 01:30:58.865 ‫این برداشت توی همین خلاصه می شد. 2033 01:30:58.949 --> 01:31:01.034 ‫پریدن توی یه دودکش. 2034 01:31:01.117 --> 01:31:04.538 ‫استعاره خیلی خوبی از اتفاقی ‫که در واقع داشت میفتاد، بود. 2035 01:31:04.621 --> 01:31:07.374 ‫برای سفر به یه دنیای دیگه... 2036 01:31:07.457 --> 01:31:09.501 ‫باید روی یه تشک می پریدیم. 2037 01:31:10.418 --> 01:31:13.922 ‫همه آشکارا احساساتی شده بودن... 2038 01:31:14.005 --> 01:31:15.757 ‫هم خودشون، هم افرادی... 2039 01:31:15.840 --> 01:31:17.842 ‫که در طول ساخت فیلما هواشون رو داشته ان ‫و تکیه گاهشون بوده ان. 2040 01:31:17.926 --> 01:31:21.513 ‫همه افرادی ‫که بزرگ شدنشون رو دیده بودن. 2041 01:31:25.308 --> 01:31:27.769 ‫روز آخر دیگه واقعا کنترلم رو از دست دادم. 2042 01:31:34.234 --> 01:31:36.069 ‫رو پردازش کنیم و ازش آگاه بشیم. 2043 01:31:36.152 --> 01:31:37.737 ‫این فیلما واقعا توی وجودم ریشه کرده ان... 2044 01:31:37.821 --> 01:31:40.532 ‫من زندگیم رو با اونا می سنجم. 2045 01:31:40.615 --> 01:31:42.659 ‫مثلا وقتی ازم می پرسن: «کی گواهینامه گرفتی؟»... 2046 01:31:42.742 --> 01:31:45.453 ‫می گم: «موقع محفل ققنوس.» 2047 01:31:45.537 --> 01:31:50.208 ‫تمام بخشای زندگیم به پاتر متصلن. 2048 01:31:52.085 --> 01:31:54.796 ‫وقتی با آدمایی آشنا می شم که کتابا... 2049 01:31:54.879 --> 01:31:57.507 ‫یا فیلما به یه نحوی بخش خیلی مهمی از زندگیشونن... 2050 01:31:57.591 --> 01:31:59.175 ‫یعنی بخشی از هویتشونن... 2051 01:31:59.259 --> 01:32:01.845 ‫واقعا به خودم افتخار می کنم. 2052 01:32:01.928 --> 01:32:04.097 ‫هری پاتر یه ویژگی خاصی داره... 2053 01:32:04.180 --> 01:32:05.849 ‫که به زندگی غنا می بخشه. 2054 01:32:05.932 --> 01:32:09.102 ‫یعنی وقتایی که زندگی خیلی تلخ و سخت می شه... 2055 01:32:09.185 --> 01:32:11.521 ‫داستان ها فضاهایی رو بهمون ارائه می دن ‫که می تونیم بهشون بریم... 2056 01:32:11.604 --> 01:32:16.109 ‫و استراحت کنیم ‫و حس کنیم که یکی ما رو در آغوش گرفته. 2057 01:32:16.192 --> 01:32:17.861 ‫به نظرم وقتی که داشتم ‫توی این فیلما بازی می کردم... 2058 01:32:17.944 --> 01:32:20.322 ‫واقعا نمی دونستم که تا چه حد می تونن تاثیرگذار باشن. 2059 01:32:20.405 --> 01:32:22.032 ‫خیلی ها بهم گفته ان که...مثلا... 2060 01:32:22.115 --> 01:32:24.034 ‫«من و بابام فقط همین فیلم ها ‫رو با هم دیدیم. 2061 01:32:24.117 --> 01:32:25.577 ‫نمی تونیم در مورد چیز دیگه ای حرف بزنیم. 2062 01:32:25.660 --> 01:32:27.037 ‫با همدیگه هری پاتر نگاه می کنیم. 2063 01:32:27.120 --> 01:32:28.580 ‫و این رابطه امون رو تعریف می کنه.» 2064 01:32:28.663 --> 01:32:31.958 ‫این که آدم نقش کوچیکی ‫توی همچین چیزی ایفا کنه...شگفت انگیزه. 2065 01:32:32.042 --> 01:32:35.211 ‫و این که می بینم یه جورایی به حیات خودش ادامه می ده ‫و حوزه های هنری جدیدی مثل... 2066 01:32:35.295 --> 01:32:37.339 ‫تئاتر «جانوران شگفت انگیز» رو تجربه می کنه، فوق العاده است. 2067 01:32:37.422 --> 01:32:40.050 ‫یه جورایی جاودانه است... 2068 01:32:40.133 --> 01:32:42.052 ‫و دیدنش واقعا فوق العاده است. 2069 01:32:42.135 --> 01:32:44.846 ‫هری پاتر! هری پاتر! 2070 01:32:44.929 --> 01:32:48.058 ‫داستان های هری پاتر بی مانندن. 2071 01:32:48.141 --> 01:32:49.434 ‫داستان هایی که داخلشون روایت می شن... 2072 01:32:49.517 --> 01:32:51.644 ‫سرگذشت هر کدوم از شخصیت ها. 2073 01:32:51.728 --> 01:32:53.229 ‫به نظرم این... 2074 01:32:53.313 --> 01:32:55.607 ‫اثر خیلی متحول کننده ای روی آدما می ذاره. 2075 01:32:55.690 --> 01:32:56.608 ‫جادوی واقعی اینه. 2076 01:32:56.691 --> 01:32:58.068 ‫اینجا قشنگه. 2077 01:32:58.151 --> 01:33:02.072 ‫همه بچه ها به این فکر می کنن ‫که چطوری خودشون رو بین بقیه جا کنن. 2078 01:33:02.155 --> 01:33:05.575 ‫این یه سفر حماسیه ‫که همه بچه ها تجربه اش می کنن. 2079 01:33:05.658 --> 01:33:07.994 ‫دابی همیشه هوای هری پاتر رو خواهد داشت. 2080 01:33:08.078 --> 01:33:10.246 ‫وقتی می بینم بچه ها می گن... 2081 01:33:10.330 --> 01:33:12.791 ‫«اوه، من هم اگه جاش بودم شاید شک می کردم، 2082 01:33:12.874 --> 01:33:15.835 ‫یا دودل می شدم ‫یا با پدر و مادرم بحث می کردم» برام خیلی الهام بخشه. 2083 01:33:17.587 --> 01:33:19.422 ‫ازم دور نشین. 2084 01:33:19.506 --> 01:33:21.466 ‫تا آخرش پیشت می مونیم. 2085 01:33:22.675 --> 01:33:25.512 ‫به عنوان کسی که نقشی توی خلق این دنیا داشته، 2086 01:33:25.595 --> 01:33:26.971 ‫به نظرم خارق العاده است. 2087 01:33:27.055 --> 01:33:29.682 ‫دنیای زیباییه. 2088 01:33:29.766 --> 01:33:30.725 ‫هری. 2089 01:33:30.809 --> 01:33:32.227 ‫هری. 2090 01:33:32.310 --> 01:33:33.770 ‫هری. 2091 01:33:33.853 --> 01:33:35.772 ‫بخاطر همین هم عمیقا التیام بخش... 2092 01:33:35.855 --> 01:33:38.149 ‫و خوبه، بخاطر این که... 2093 01:33:38.233 --> 01:33:40.944 ‫باعث شده آدمایی ‫که قبل از تجربه اش احساس تنهایی می کردن... 2094 01:33:41.027 --> 01:33:42.529 ‫به یه چیزی احساس تعلق خاطر کنن. 2095 01:33:42.612 --> 01:33:44.489 ‫- هری، اون رو بهش نده. ‫- هیس. 2096 01:33:46.324 --> 01:33:48.118 ‫اکثر طرفدارایی که... 2097 01:33:48.201 --> 01:33:49.452 ‫این روزا میان و بهم سلام می کنن... 2098 01:33:49.536 --> 01:33:51.287 ‫موقع ساختن فیلما اصلا به دنیا نیومده بودن. 2099 01:33:51.371 --> 01:33:56.167 ‫این باعث می شه ‫آدم احساس کنه یه کم پیرتر شده... 2100 01:33:56.251 --> 01:33:58.878 ‫و بابت این که بقیه نسل ها هم تجربه اش کردن... 2101 01:33:58.962 --> 01:34:02.507 ‫احساس قدردانی هم بکنه. 2102 01:34:02.590 --> 01:34:04.551 ‫پاتر، تمرین باله می کنی؟ 2103 01:34:08.513 --> 01:34:10.640 ‫یکی از ویژگی های خاص هری پاتر... 2104 01:34:10.723 --> 01:34:13.184 ‫فارغ از جهان ها و شخصیت های... 2105 01:34:13.268 --> 01:34:16.980 ‫تخیلی ساخته و پرداخته جو رولینگ، 2106 01:34:17.063 --> 01:34:20.316 ‫این بود که آدم می تونست رشد... 2107 01:34:20.400 --> 01:34:23.152 ‫بچه های کوچیک ‫و بلوغشون رو ببینه، 2108 01:34:23.236 --> 01:34:25.238 ‫دیدن همچین چیزی ‫روی پرده سینما، بی ماننده. 2109 01:34:25.321 --> 01:34:27.657 ‫فکر نمی کنم قبلش همچون چیزی دیده باشیم. 2110 01:34:27.740 --> 01:34:29.367 ‫نمی دونم که باز هم همچین چیزی رو می بینیم یا نه. 2111 01:34:29.450 --> 01:34:31.786 ‫واقعا احساس خوش شانسی می کنم ‫که تونسته ام بخشی از... 2112 01:34:31.870 --> 01:34:36.332 ‫دنیایی باشم که آدما انقدر عاشقشن ‫و شادشون می کنه. 2113 01:34:36.416 --> 01:34:37.542 ‫یه جور خاصی... 2114 01:34:37.625 --> 01:34:39.294 ‫به نظرم کاری که هری پاتر می کنه... 2115 01:34:39.377 --> 01:34:41.212 ‫اون حس فرار از واقعیاتیه که به آدم می ده... 2116 01:34:41.296 --> 01:34:44.173 ‫که البته از نوع سالمش هم هست. 2117 01:34:44.257 --> 01:34:45.842 ‫و هدف از وجود این داستان ها هم همینه. 2118 01:34:45.925 --> 01:34:48.011 ‫راهنمای طرز زندگی هستن 2119 01:34:48.094 --> 01:34:49.387 ‫به نظرم پایان یه دوران هست. 2120 01:34:49.470 --> 01:34:51.055 ‫10 سال از زندگیم منه. 2121 01:34:51.139 --> 01:34:54.142 ‫طبیعتا بچه های من موقع ساخت این فیلما بزرگ شده ان. 2122 01:34:54.225 --> 01:34:58.062 ‫ایشون رابی کالترینن، ‫بهترین شکاربان هاگوارتز... 2123 01:34:58.146 --> 01:34:59.856 ‫این آخرین روزی هست ‫که در دنیای هری پاتر می گذرونن. 2124 01:35:04.944 --> 01:35:06.988 ‫فکر می کنم میراث این فیلم ها... 2125 01:35:07.071 --> 01:35:08.865 ‫اینه که نسل بچه هام... 2126 01:35:08.948 --> 01:35:11.451 ‫اونا رو به بچه های خودشون نشون می دن. 2127 01:35:11.534 --> 01:35:14.454 ‫یعنی 50 سال بعد هم به راحتی می شه دیدشون. 2128 01:35:15.538 --> 01:35:18.541 ‫متاسفانه اون روز زنده نیستم، اما... 2129 01:35:19.250 --> 01:35:22.045 ‫حتی یه لحظه هم فکرشو نکن. 2130 01:35:22.128 --> 01:35:25.006 ‫اما هاگرید زنده می مونه، بله. 2131 01:35:26.466 --> 01:35:29.594 ‫حالا که به اون زمان فکر می کنم... 2132 01:35:29.677 --> 01:35:31.095 ‫فقط خاطرات خیلی خوب یادمه. 2133 01:35:31.179 --> 01:35:33.598 ‫بهش خیلی فکر می کنم. ‫دوره بی نظیری بود. 2134 01:35:33.681 --> 01:35:35.641 ‫جدی می گم... 2135 01:35:36.893 --> 01:35:40.313 ‫واقعا نمیشه توضیح بدم ... 2136 01:35:40.396 --> 01:35:42.607 ‫اونا آدمای خیلی خوبی هستن 2137 01:35:42.690 --> 01:35:45.068 ‫خیلی مهربون بودن... 2138 01:35:45.151 --> 01:35:48.321 هردوشون ‫مسئولیتشون ‫رو خیلی جدی می گرفتن. 2139 01:35:48.404 --> 01:35:52.367 ‫این واسم خیلی با ارزش بود. 2140 01:35:52.450 --> 01:35:53.785 ‫واقعا شبیه یه خانوادست. 2141 01:35:53.868 --> 01:35:56.704 ‫به صورت خیلی طبیعی ‫به هم متصل هستیم. 2142 01:35:57.872 --> 01:35:59.916 ‫اونا واسم خیلی آدمای مهمی هستن 2143 01:36:00.833 --> 01:36:03.086 ‫بچه های پشت صحنه درست کردن این فیلما ‫فوق العاده بودن. 2144 01:36:03.169 --> 01:36:06.798 ‫کسایی روی این فیلما کار کردن... 2145 01:36:06.881 --> 01:36:11.677 ‫که اثر مهمی روی شکل گیری من... 2146 01:36:14.180 --> 01:36:17.433 ‫به عنوان یه شخص و یه بازیگر داشتن. 2147 01:36:17.517 --> 01:36:19.435 ‫خیلی حس خوش شانسی می کنم ‫که رسیدم اینجا ... 2148 01:36:19.519 --> 01:36:21.187 ‫و همچین یه زندگی دارم... 2149 01:36:21.270 --> 01:36:23.981 ‫و می تونم با همکارای الان خودم کار کنم... 2150 01:36:24.065 --> 01:36:28.152 ‫اما این قضایا ‫بدون هری پاتر، ممکن نبودن. 2151 01:36:28.236 --> 01:36:32.698 ‫پس آره، 10...10... 2152 01:36:32.782 --> 01:36:34.742 خیلی ‫10 سال خوبی بود. 2153 01:36:38.371 --> 01:36:41.499 ‫اکسپکتو پاترونوم. 2154 01:36:52.802 --> 01:36:55.596 ‫بعد از این همه وقت؟ 2155 01:36:55.680 --> 01:36:57.723 برای همیشه