WEBVTT 1 00:00:10.440 --> 00:00:14.440 «هملت» با اجرای «بندیکت کامبربچ» - اثر ویلیام شکسپیر - 3 00:00:26.560 --> 00:00:29.840 ‫♪ خشکی و دریا ♪ 4 00:00:32.280 --> 00:00:36.240 ‫♪ کمی خجالتی ♪ 5 00:00:37.720 --> 00:00:41.960 ‫♪ با چشمانی غمگین ♪ 6 00:00:42.600 --> 00:00:49.440 ‫♪ ولی بسیار عاقل ♪ 7 00:00:52.960 --> 00:00:56.440 ‫♪ و یک روز ♪ 8 00:00:57.040 --> 00:01:02.280 ‫♪ روزی سحرآمیز که گذرش به من خورد ♪ 9 00:01:02.400 --> 00:01:08.200 ‫♪ اگرچه از چیزهای زیادی صحبت کردیم ♪ ‫♪ پادشاهان و دلقک ها ♪ 10 00:01:09.000 --> 00:01:13.000 ‫♪ به من گفت ♪ 11 00:01:16.000 --> 00:01:19.400 ‫♪ بزرگترین چیزی ♪ 12 00:01:20.720 --> 00:01:22.480 ‫♪ که یاد خواهی گرفت... ♪ 13 00:01:26.920 --> 00:01:28.880 ‫چه کسی آنجاست؟ 14 00:01:30.960 --> 00:01:33.680 ‫جوابم را بده. ‫بیا، خود را نشان بده. 15 00:01:33.800 --> 00:01:39.240 ‫- درود بر شما، سرورم! ‫- هوراشیو، اگر اشتباه نکرده باشم. 16 00:01:39.360 --> 00:01:41.800 ‫خودمم، سرورم. ‫همواره خدمتگزار حقیرتان. 17 00:01:41.920 --> 00:01:45.440 ‫دوست خوبم، این عنوان را با تو عوض می کنم 18 00:01:45.600 --> 00:01:47.920 ‫چه تو را از ویتنبرگ به اینجا کشانده؟ 19 00:01:48.000 --> 00:01:50.160 ‫- اوه، چه خوشحالم که می بینمت. ‫- سرور مهربانم. 20 00:01:50.280 --> 00:01:51.960 ‫ولی به راستی چه چیز ‫تو را از ویتنبرگ به اینجا کشانده؟ 21 00:01:52.080 --> 00:01:54.160 ‫ذوق ولگردی، سرور عزیزم. 22 00:01:54.280 --> 00:01:57.920 ‫من این حرف را از زبان دشمنت هم ‫نمی پذیرم و تو نیز نمی توانی گوشم را وادار کنی... 23 00:01:58.000 --> 00:02:01.520 که آن چه ناروا به خود ‫نسبت می دهی را باور کند. 24 00:02:01.640 --> 00:02:04.600 ‫می دانم که به هیچ وجه ولگرد نیستی، 25 00:02:04.720 --> 00:02:07.880 ‫ولی در السینور چیکار داری؟ 26 00:02:08.000 --> 00:02:10.160 ‫پیش از برگشتت، به تو ‫خواهیم آموخت چگونه بنوشی. 27 00:02:10.280 --> 00:02:12.520 ‫سرورم، برای مراسم سوگواری پدرتان آمده ام. 28 00:02:13.600 --> 00:02:17.760 ‫تمنا می کنم مرا به سخره نگیر، دوست من. ‫تصور می کنم برای جشن عروسی مادرم آمده باشی. 29 00:02:17.880 --> 00:02:20.320 ‫به هم نزدیک بوده اند. ‫به راستی، سرورم، بسیار 30 00:02:20.440 --> 00:02:22.760 ‫صرفه جویی. ‫صرفه جویی، هوراشیو. 31 00:02:22.880 --> 00:02:26.400 ‫خوراک گوشت سرد عزا ‫میز جشن عروسی را مزین کرد. 32 00:02:28.000 --> 00:02:32.800 ‫ای کاش به جای دیدن چنین روزی، ‫بدترین دشمنم را در بهشت می دیدم، هوراشیو. 33 00:02:35.320 --> 00:02:38.960 ‫- چه شده، سرورم، چرا رنگ از رختان پرید؟ ‫- پدرم! 34 00:02:41.240 --> 00:02:43.480 ‫- گویی پدرم را می بینم. ‫- کجا؟ 35 00:02:43.600 --> 00:02:49.480 ‫- در خیالاتم، هوراشیو. ‫- یک بار ایشان را دیدم. شاه برازنده ای بودند. 36 00:02:51.040 --> 00:02:57.360 ‫مردی تمام و کمال بود. ‫هرگز نظیر او را نخواهم دید. 37 00:03:00.440 --> 00:03:02.480 ‫سرورم، ملکه، مادرتان... 38 00:03:02.600 --> 00:03:04.960 ‫...مرا فرستاده اند ‫تا شما را به عجله وادارم. 39 00:03:05.080 --> 00:03:08.360 ‫موعدش رسیده. مهمانان ‫جمع شده اند و منتظر شما هستند. 40 00:03:08.480 --> 00:03:11.720 ‫بگو دندان به جگر بگذارد، ‫من خودم را می رسانم. 41 00:03:14.600 --> 00:03:17.880 ‫هوراشیوی عزیز، ‫به السینور خوش آمدی. 42 00:03:19.360 --> 00:03:21.840 ‫از آن روز که این تن ‫توانست صاحب اختیار خود شود... 43 00:03:21.960 --> 00:03:23.160 ‫و مردم را تمیز دهد، 44 00:03:23.280 --> 00:03:25.480 ‫تو را به عنوان دوست برای خودش برگزیده 45 00:03:25.600 --> 00:03:29.720 ‫سرور مهربانم، مدتی از محضرتان ‫مرخص می شوم. بدرود. 46 00:04:10.520 --> 00:04:12.520 ‫مرا فورا نزد حضرتعالی فرستادند! 47 00:04:12.640 --> 00:04:14.640 ‫آرام، آمدم. 48 00:04:43.640 --> 00:04:47.280 ‫اگرچه داغ مرگ برادر گرامیمان، هملت، 49 00:04:47.400 --> 00:04:48.880 ‫همچنان تازه است... 50 00:04:49.000 --> 00:04:51.600 و شایسته است ‫که دلمان اندوهگین... 51 00:04:51.720 --> 00:04:55.440 و قلمرویمان سراسر ‫زیر بار اندوه خم شده باشد، 52 00:04:55.560 --> 00:04:59.160 ‫اما بصیرت در ما چنان ‫به جنگ با طبیعت برخاسته... 53 00:04:59.280 --> 00:05:02.400 که او را با غمی ‫توأم با عقل به یاد می آوریم... 54 00:05:02.520 --> 00:05:05.120 و در عین حال ‫خود را نیز به یاد داریم. 55 00:05:05.240 --> 00:05:07.920 ‫بنابراین، آن که زمانی ‫خواهر و اکنون ملکه ما... 56 00:05:08.040 --> 00:05:11.080 و وارث همایونی ‫این کشور جنگاور است را... 57 00:05:11.200 --> 00:05:14.040 ‫با خوشی و نشاط... 58 00:05:14.160 --> 00:05:16.240 ،در مراسم تشییع و در جشن ازدواج 59 00:05:16.360 --> 00:05:20.920 ‫در حالی که شادی و اندوه را ‫برابر می دانیم، به همسری گرفتیم. 60 00:05:21.040 --> 00:05:23.960 ‫این را هم بی آن که از رأی ‫خردمندانه شما که همواره... 61 00:05:24.080 --> 00:05:27.480 در این کار آزادانه ‫پشتیبان ما بوده، انجام ندادیم. 62 00:05:27.600 --> 00:05:29.680 ‫از همه شما متشکریم. 63 00:05:34.440 --> 00:05:39.920 ‫حال، خود می دانید ‫که فورتینبراس جوان... 64 00:05:40.040 --> 00:05:42.880 ‫که قدرت ما را دست کم می گیرد... 65 00:05:42.960 --> 00:05:44.920 یا تصور می کند ‫با درگذشت برادر مرحوممان، 66 00:05:45.040 --> 00:05:47.760 ‫دولت متلاشی ‫و از مدار خارج می شود، 67 00:05:47.880 --> 00:05:53.640 ‫مدام با پیامی ما را می آزارد ‫و سرزمین هایی که پدرش قانوناً... 68 00:05:53.760 --> 00:05:58.600 به برادر دلاور ما باخته است را، مطالبه می کند 69 00:05:59.720 --> 00:06:01.720 ‫از او همین انتظار هم می رود. 70 00:06:01.840 --> 00:06:03.680 ‫اینک مبحث خودمان... 71 00:06:03.800 --> 00:06:06.960 ‫که علت جلسه هم هست، ‫از این قرار است: 72 00:06:07.080 --> 00:06:10.760 ‫به پادشاه نروژ، عموی فورتینبراس جوان که اکنون... 73 00:06:10.880 --> 00:06:12.720 ‫زمین گیر و بستریست... 74 00:06:12.840 --> 00:06:15.120 و اهداف برادرزاده اش ‫به ندرت به گوشش می رسد، 75 00:06:15.240 --> 00:06:18.200 ‫نامه نوشتیم که نگذارد ‫او در این مسیر گام بردارد. 76 00:06:18.320 --> 00:06:23.240 ‫حال نیز، کورنلیوس عزیز، ‫تو و ولتیماند را می فرستیم... 77 00:06:23.360 --> 00:06:25.800 تا حامل درودهای ما ‫به شاه پیر نروژ باشید. 78 00:06:25.920 --> 00:06:30.880 ‫خدانگهدار. وفاداری خود را ‫با تعجیل در ترک این جا نشان دهید. 79 00:06:31.680 --> 00:06:34.160 ‫با این کار و هر کار دیگری ‫وفاداری خویش را نشان می دهیم. 80 00:06:34.280 --> 00:06:37.840 ‫اینک، لایرتیس، از تو چه خبر؟ 81 00:06:37.960 --> 00:06:41.080 ‫برای ما از تقاضایی گفتی. ‫چه تقاضایی، لایرتیس؟ 82 00:06:41.200 --> 00:06:42.960 ‫تاج و تخت دانمارک و پدر تو... 83 00:06:43.080 --> 00:06:45.240 ‫از سر و قلب به هم نزدیک ترند. 84 00:06:45.360 --> 00:06:47.400 ‫چه می خواهی، لایرتیس؟ 85 00:06:47.520 --> 00:06:51.400 ‫سرور عزیزم، رخصت بازگشت ‫به فرانسه می خواهم، چرا که... 86 00:06:51.520 --> 00:06:56.080 ‫اگرچه با کمال میل به دانمارک ‫آمدم تا وفاداری خود به تاج گذاریتان را نشان دهم، 87 00:06:56.200 --> 00:06:59.160 ‫اعتراف می کنم ‫که حال که وظیفه انجام شده، 88 00:06:59.280 --> 00:07:02.240 ‫اندیشه ها و آرزوهای من ‫باز رو به سوی فرانسه دارند... 89 00:07:02.360 --> 00:07:05.040 و از حضرتعالی ‫تقاضای پوزش و رخصت دارند. 90 00:07:05.160 --> 00:07:07.560 ‫آیا اجازه پدرت را داری؟ 91 00:07:07.680 --> 00:07:08.880 ‫نظر پولونیوس چیست؟ 92 00:07:09.000 --> 00:07:13.520 ‫دارد، سرورم. تمنا می کنم ‫اجازه بفرمائید برود. 93 00:07:13.640 --> 00:07:16.280 ‫لایرتیس، هر وقت خواستی برو. ‫فرصت از آن توست... 94 00:07:16.400 --> 00:07:19.200 و هر آنچه می خواهی، از آن بهره بگیر 95 00:07:19.960 --> 00:07:24.560 ‫اما اکنون...برادرزاده و پسرم هملت 96 00:07:24.680 --> 00:07:27.600 ‫کمی بیشتر از برادرزاده و کمتر از فرزند. 97 00:07:31.480 --> 00:07:35.800 ‫چگونه است که ابر اندوه ‫هنوز بر تو سایه افکنده؟ 98 00:07:36.840 --> 00:07:39.600 ‫چنین نیست، سرورم، ‫من سراسر در آفتابم. 99 00:07:39.720 --> 00:07:44.760 ‫هملت عزیز، جامه سیاه ‫و شبگون از تنت بکَن... 100 00:07:44.880 --> 00:07:49.080 و بگذار چشمت دوستانه به شاه دانمارک بنگرد 101 00:07:50.080 --> 00:07:55.920 ‫با این پلک های فروافتاده ‫در میان خاک پدرت را مجو. 102 00:07:56.040 --> 00:07:57.880 ‫خود می دانی ‫این سرنوشتی عام است. 103 00:07:58.000 --> 00:08:04.440 ‫هر آنچه جان دارد، باید بمیرد ‫و از طبیعت روانه ابدیت شود. 104 00:08:04.560 --> 00:08:06.080 ‫بله، بانوی من، «عام» است. 105 00:08:06.200 --> 00:08:09.560 ‫اگر این طور است، چرا ‫برای تو چنین خاص می نماید؟ 106 00:08:09.680 --> 00:08:12.840 ‫«می نماید»، بانو؟ نه، واقعاً همین طور است. ‫برای من «می نماید» در کار نیست. 107 00:08:15.120 --> 00:08:17.600 ‫مادر عزیز، برای من ‫فقط ردای تیره، 108 00:08:17.720 --> 00:08:19.680 ‫جامه های سیاه مرسوم در سوگواری... 109 00:08:19.800 --> 00:08:22.920 ‫...یا ناله های میان شیون های ساختگی نیست. 110 00:08:23.040 --> 00:08:27.800 ‫خیر. نه جوی های پرآب چشمم، ‫نه افسردگی چهره ام... 111 00:08:27.920 --> 00:08:33.440 ‫...و نه هیچ شکل و شیوه و جلوه دیگری ‫از اندوه نمی تواند به درستی مرا تصویر کند. 112 00:08:33.560 --> 00:08:35.280 ‫الحق که این ها «می نمایند»، 113 00:08:35.400 --> 00:08:38.200 ‫چرا که نقش هایی هستند ‫که انسان می تواند بازی کند، 114 00:08:38.320 --> 00:08:40.480 ‫اما من چیزی فراتر ‫از «نمود» دارم... 115 00:08:40.600 --> 00:08:42.720 ‫...که تنها جلوه و ظاهر درد است. 116 00:08:42.840 --> 00:08:46.040 ‫هملت، این از سرشت خوب و ستودنی توست... 117 00:08:46.160 --> 00:08:48.880 ‫...که وظایف سوگواری را ‫چنین در حق پدرت به جا می آوری، 118 00:08:49.000 --> 00:08:53.480 ‫اما بدان که پدرت هم ‫پدر خویش را از دست داد، 119 00:08:53.600 --> 00:08:54.720 ‫پدر او هم پدرش را... 120 00:08:54.840 --> 00:08:57.640 ‫...و اگرچه بازماندگان ‫به اقتضای وظیفه فرزندی، 121 00:08:57.760 --> 00:08:59.720 ‫می بایست مدتی ‫متملقانه به سوگ بنشینند، 122 00:09:00.600 --> 00:09:08.600 ‫اما اصرار ورزیدن بر این ماتم زدگی، ‫نشانه لجاجتی ناپرهیزگارانه و اندوهیست... 123 00:09:10.280 --> 00:09:16.520 ‫...که برازنده انسان نیست ‫و حاکی از اراده ای گستاخ در برابر مشیت آسمان، 124 00:09:16.640 --> 00:09:22.880 ‫قلبی ناتوان، جانی لگام گسیخته ‫و قضاوتی خام و ناپخته است. 125 00:09:23.000 --> 00:09:27.640 ‫آه! این گناهی در پیشگاه خدا، ‫گناه در حق رفتگان... 126 00:09:27.760 --> 00:09:34.160 ‫...و گناه در برابر طبیعت است و از آن جا ‫که هر پدری می میرد، عقلانی نیست. 127 00:09:34.280 --> 00:09:37.600 ‫عقلی که از نخستین مرگ ‫تا آن که امروز درگذشت... 128 00:09:37.720 --> 00:09:41.800 ‫...فریاد زده: «باید چنین باشد!» 129 00:09:41.920 --> 00:09:43.920 ‫تمنا می کنیم... 130 00:09:44.040 --> 00:09:49.640 ‫...این اندوه عاجزانه را بر خاک بینداز ‫و ما را پدر خویش بدان. 131 00:09:49.760 --> 00:09:55.160 ‫بگذار جهان بداند که تو ‫نزدیک ترین به تاج و تخت مایی... 132 00:09:55.280 --> 00:09:57.440 ‫...و محبتی که من به تو دارم، 133 00:09:57.560 --> 00:09:59.800 ‫از مهربان ترین پدر به پسرش... 134 00:09:59.920 --> 00:10:02.360 ‫...کمتر نیست. 135 00:10:03.760 --> 00:10:08.760 ‫درباره قصدت برای بازگشت ‫به دانشگاه ویتنبرگ نیز... 136 00:10:08.880 --> 00:10:11.800 ‫...کاملاً با میل ما مغایر است... 137 00:10:11.920 --> 00:10:12.920 ‫...و از تو خواهش می کنیم... 138 00:10:13.040 --> 00:10:15.680 ‫...قبول کنی به شادی ‫و رامش دیدگان ما، به عنوانِ... 139 00:10:15.800 --> 00:10:19.640 ‫...نخستین درباری، برادرزاده ‫و پسرمان این جا بمانی. 140 00:10:20.240 --> 00:10:23.360 ‫هملت، دست رد ‫به سینه مادرت نزن. 141 00:10:23.480 --> 00:10:28.080 ‫خواهش می کنم پیش ما بمان، ‫به ویتنبرگ نرو. 142 00:10:32.720 --> 00:10:39.400 ‫- بانوی من، تمام تلاشم را می کنم که فرمانبردارتان باشم. ‫- عجب جواب مهرآمیز و بجایی! 143 00:10:42.480 --> 00:10:49.600 ‫این موافقت آزادانه و محبت آمیز هملت ‫به دلم خوش می نشیند. 144 00:10:51.400 --> 00:10:56.760 ‫اُه، کاش این تنِ جان سخت ‫می توانست بگدازد... 145 00:10:58.600 --> 00:11:03.400 ‫...و آب شود و همچون شبنم ‫محو گردد... 146 00:11:05.320 --> 00:11:10.800 ‫...یا ای کاش پروردگار جاوید ‫خودکشی را نهی نفرموده بود! 147 00:11:10.920 --> 00:11:12.600 ‫آه، خداوندا! 148 00:11:13.680 --> 00:11:14.880 ‫خداوندا! 149 00:11:17.920 --> 00:11:24.960 ‫چه قدر امور این جهان ‫در نظرم طاقت فرسا، 150 00:11:25.080 --> 00:11:28.080 ‫نابکار، بی مزه و سترون می نماید! 151 00:11:28.880 --> 00:11:30.680 ‫اُه، تف بر این جهان باد! 152 00:11:30.800 --> 00:11:33.600 ‫باغی است پر گیاه هرز ‫که دانه بر آورده... 153 00:11:33.720 --> 00:11:37.560 ‫...و چیزهای پست و ناهنجار ‫آن را در تصرف گرفته اند... 154 00:11:39.000 --> 00:11:41.320 ‫...که کار به این جا کشیده است! 155 00:11:43.880 --> 00:11:46.760 ‫آن هم تنها دو ماه پس از مرگ پدرم. 156 00:11:48.680 --> 00:11:50.960 ‫حتی دو ماه هم نه. 157 00:11:52.800 --> 00:11:58.480 ‫شاهی به آن خوبی و شایستگی که مانند ‫هیپریون در مقایسه باساتیر می مانست... 158 00:11:58.600 --> 00:12:03.040 ‫...و چنان با مادرم مهربان بود ‫که اجازه نمی داد بادهای آسمان... 159 00:12:03.160 --> 00:12:05.080 ‫...با خشونت به چهره اش بوزند. 160 00:12:07.480 --> 00:12:09.720 ‫آه، ای زمین و آسمان! ‫آیا لازم است به یاد آرم؟ 161 00:12:12.280 --> 00:12:19.920 ‫آخر مادرم بود که چنان به دنبالش می افتاد ‫که گویی به جای سیری از عشقش، تشنه تر می شد... 162 00:12:20.040 --> 00:12:22.040 ‫...و با این همه، پس از یک ماه؟ 163 00:12:23.240 --> 00:12:25.480 ‫همان بهتر که نیندیشم. 164 00:12:27.800 --> 00:12:30.040 ‫شما زن ها سستید. 165 00:12:30.160 --> 00:12:34.000 ‫تنها یک ماه ناقابل گذشته ‫و هنوز کفش های مادرم... 166 00:12:34.120 --> 00:12:37.440 ‫...که آن روز اشک ریزان ‫مانند نیوبه به دنبال پیکرِ... 167 00:12:37.560 --> 00:12:39.840 ‫...پدر بیچاره ام می رفت، فرسوده نشده. 168 00:12:39.960 --> 00:12:41.760 ‫چرا او... 169 00:12:43.760 --> 00:12:45.280 ‫اُه، خدایا. 170 00:12:45.400 --> 00:12:50.440 ‫حتی یک حیوان بی عقل هم ‫از این بیشتر به عزا می نشست. 171 00:12:50.560 --> 00:12:52.880 ‫با عموی من وصلت کرده! 172 00:12:54.920 --> 00:12:56.800 ‫برادر پدرم... 173 00:12:56.920 --> 00:13:00.680 ‫...که همان قدر به پدرم ‫شباهت دارد که من به هرکول! 174 00:13:01.760 --> 00:13:04.000 ‫ظرف یک ماه! 175 00:13:07.960 --> 00:13:11.040 ‫آه، چه شتاب شرورانه ای! 176 00:13:11.160 --> 00:13:15.520 ‫چنین چالاک به سمت بی وفایی می دود! 177 00:13:17.200 --> 00:13:20.320 ‫کار خوبی نیست ‫و عاقبت خوشی نخواهد داشت، 178 00:13:21.280 --> 00:13:25.720 ‫اما قلب من، بشکن ‫که باید زبان به دندان گرفت. 179 00:13:32.400 --> 00:13:34.200 ‫صبر کنید. یکی دو کلام ‫حرف دارم، سرورم. 180 00:13:35.320 --> 00:13:36.680 ‫- هوراشیو؟ ‫- دوستداران این آب و خاک... 181 00:13:36.800 --> 00:13:37.800 ‫...و جان نثاران شاه دانمارک. 182 00:13:37.920 --> 00:13:40.040 ‫- درود بر حضرت عالی. ‫- سرور مهربانم. 183 00:13:40.160 --> 00:13:42.160 ‫از دیدن هر دویتان خرسندم. 184 00:13:42.280 --> 00:13:44.840 ‫لطفاً به آن ها اجازه دهید ‫کلامی با شما سخن گویند. 185 00:13:44.960 --> 00:13:46.760 ‫پس صحبت کنید. 186 00:13:49.840 --> 00:13:52.240 ‫به حق آسمان صحبت کنید. 187 00:13:52.360 --> 00:13:55.840 ‫- سرورم، فکر می کنم دیشب دیدمشان. ‫- که را دیدی؟ 188 00:13:55.960 --> 00:13:58.840 ‫- سرورم، پادشاه، پدرتان. ‫- پادشاه، پدر من؟ 189 00:13:58.960 --> 00:14:01.840 ‫لحظه ای بر حیرت خود ‫چیره شوید و خوب گوش کنید... 190 00:14:01.960 --> 00:14:04.920 ‫- ...تا این شگفتی را به شما گزارش کنم. ‫- محض رضای خدا، بگو بشنوم. 191 00:14:05.040 --> 00:14:08.600 ‫این آقایان، مارسلوس ‫و برناردو، دو شب پیاپی... 192 00:14:08.720 --> 00:14:09.720 ‫...در خاموشی بی کرانِ... 193 00:14:09.840 --> 00:14:11.560 ‫...نیمه شب، نگهبان بودند ‫که چنین برخوردی داشتند: 194 00:14:11.680 --> 00:14:14.560 ‫هیئتی شبیه به پدرتان ‫پیش رویشان پدیدار شد... 195 00:14:14.680 --> 00:14:17.400 ‫...و با گام های باشکوه آهسته گذشت... 196 00:14:17.520 --> 00:14:20.200 ‫...در حالی که آنان از وحشت ‫کرخت گشته بودند، 197 00:14:20.320 --> 00:14:22.280 ‫گنگ ماندند و با او سخن نگفتند. 198 00:14:22.400 --> 00:14:24.720 ‫سپس پنهانی این راز را ‫با ترس و لرز با من در میان گذاشتند. 199 00:14:24.840 --> 00:14:27.120 ‫پدرتان را به جا آوردم، ‫از دو دستم به ایشان شبیه تر بودند. 200 00:14:28.160 --> 00:14:30.720 ‫- اما این کجا بود؟ ‫- در میدان نگهبانیمان. 201 00:14:30.840 --> 00:14:33.840 ‫- با او سخن نگفتی؟ ‫- سرورم، گفتم، اما پاسخی نداد. 202 00:14:33.960 --> 00:14:36.800 ‫با این حال فکر می کنم ‫یک بار سر بلند کرد، 203 00:14:36.920 --> 00:14:40.280 ‫گویی برای سخن گفتن ‫به حرکت در می آمد، 204 00:14:40.400 --> 00:14:44.760 ‫ولی درست در همان دم، خروس سحر ‫بلند آواز خواند و او آناً ناپدید شد. 205 00:14:44.880 --> 00:14:47.640 ‫شنیده ام خروسی که شیپور ‫سپیده دم است، 206 00:14:47.760 --> 00:14:51.000 ‫با بانگ بلند و تیزش ‫ایزد روز را بیدار می کند... 207 00:14:51.120 --> 00:14:52.720 ‫...و شنیدن این اخطار، 208 00:14:52.840 --> 00:14:55.240 ‫همه ارواح سرگردان، چه در دریا، 209 00:14:55.360 --> 00:14:58.600 ‫چه در آتش، چه بر زمین و چه بر هوا، ‫شتابان به زندان گور خود می روند... 210 00:14:58.720 --> 00:15:01.880 ‫...و آن چه اینک دیده اند ‫گواه درستی این نکته است. 211 00:15:02.000 --> 00:15:04.760 ‫- بسی عجیب است. ‫- همان قدر حقیقت دارد... 212 00:15:04.880 --> 00:15:06.200 ‫...که زنده بودن من. 213 00:15:06.320 --> 00:15:09.080 ‫ما هم چنین پنداشتیم ‫که از آن آگاهتان کنیم. 214 00:15:11.040 --> 00:15:12.880 ‫- چهره اش را دیدید؟ ‫- بله. 215 00:15:13.000 --> 00:15:14.040 ‫چطور بود؟ خشمگین؟ 216 00:15:14.160 --> 00:15:16.560 ‫بیشتر حالتی غمگین داشت تا خشمناک. 217 00:15:16.680 --> 00:15:18.440 ‫- رنگ پریده یا برافروخته؟ ‫- نه. بسیار رنگ پریده. 218 00:15:18.560 --> 00:15:20.800 ‫- و چشمانش به شما دوخته شده بود؟ ‫- سخت خیره شده بود. 219 00:15:20.920 --> 00:15:23.320 ‫- کاش من آن جا بودم. ‫- حیرت زده می شدید. 220 00:15:23.440 --> 00:15:25.880 ‫یقیناً، یقیناً. امشب ‫دوباره پاسبانی می دهید؟ 221 00:15:26.000 --> 00:15:27.760 ‫- آری، سرورم. ‫- شاید باز برگردد. 222 00:15:27.880 --> 00:15:30.200 ‫اگر در هیئت پدر بزرگوارم ‫ظاهر شود، با او سخن می گویم، 223 00:15:30.320 --> 00:15:32.600 ‫حتی اگر دوزخ دهان باز کند ‫و مرا به خاموشی فرمان دهد. 224 00:15:32.720 --> 00:15:33.720 ‫از همه شما خواهش می کنم، 225 00:15:33.840 --> 00:15:37.720 ‫اگر تا کنون آن چه دیده اید ‫پنهان داشته اید، همچنان خاموش بمانید... 226 00:15:37.840 --> 00:15:42.040 ‫...و هر چیز دیگری که امشب ‫رو نماید، آن را به جان بسپارید، اما به زبان نیاورید. 227 00:15:42.160 --> 00:15:44.680 ‫بین ساعت 11 و 12 شب ‫در میدان به شما خواهم پیوست. 228 00:15:44.800 --> 00:15:48.080 ‫- وظیفه ای که نسبت به شما داریم انجام خواهیم داد. ‫- به جایش، شما مرا دوست بدارید و من شما را. بدرود. 229 00:15:50.680 --> 00:15:52.160 ‫هیچ چیز رو به راه نیست. 230 00:15:53.520 --> 00:15:55.080 ‫کاش شب برسد. 231 00:15:56.120 --> 00:15:58.040 ‫تا آن موقع، روح من، آرام بگیر. 232 00:16:00.040 --> 00:16:05.920 ‫حتی اگر خاک سراسر زمین را ‫برداشته باشد، تبهکاری باز سر بر می آورد. 233 00:16:28.800 --> 00:16:32.040 ‫بار سفرم در کشتی ‫نهاده است. خدانگهدار. 234 00:16:32.160 --> 00:16:36.320 ‫هر زمان که باد مساعد ‫و کاروان دریا آماده بود، خواهر، 235 00:16:36.440 --> 00:16:40.240 ‫- به خواب نروید و مرا از حال خود باخبر دارید. ‫- مگر تردید داشتی؟ 236 00:16:43.640 --> 00:16:47.280 ‫می بینم که شاهزاده هملت ‫علاقه اش را ابراز می دارد. 237 00:16:47.400 --> 00:16:51.080 ‫اوفلیا، آگاه باش، ‫به قول هایش اعتماد نکن. 238 00:16:51.160 --> 00:16:56.280 ‫آن را جز بازی و شور جوانی ندان، ‫گویی بنفشه ای در آغاز بهار است، 239 00:16:56.400 --> 00:16:58.120 ‫زودرس و بی دوام، 240 00:16:58.240 --> 00:17:02.880 ‫خوش بو و ناپایدار، ‫عطر و خوشی لحظه ای و دیگر هیچ. 241 00:17:03.000 --> 00:17:06.400 ‫- همین و دیگر هیچ؟ ‫- جز هیچ ندانش. 242 00:17:06.520 --> 00:17:08.880 ‫شاید اکنون عاشق تو باشد... 243 00:17:09.000 --> 00:17:12.800 ‫...و زبانش آن چه در دل دارد ‫سخن می گوید، اما مراقب باش. 244 00:17:12.920 --> 00:17:15.360 ‫با توجه به جایگاه بالایش، ‫اراده اش دست خود نیست... 245 00:17:15.480 --> 00:17:17.840 ‫...چرا که خود فرمانبردار نسب والای خویش است. 246 00:17:17.960 --> 00:17:22.320 ‫او نمی تواند مانند مردم بی نام و نشان ‫به دلخواه خود رفتار کند، 247 00:17:22.440 --> 00:17:27.720 ‫چرا که ایمنی و سلامت سراسر کشور ‫به انتخاب او وابسته است، 248 00:17:28.320 --> 00:17:31.560 ‫از این رو، انتخاب او ‫به ناچار با رأی... 249 00:17:31.680 --> 00:17:35.200 ‫...و خواست پیکری که او ‫سر آن است محدود می گردد. 250 00:17:36.240 --> 00:17:41.680 ‫پس اگر بگوید که دوستت دارد، ‫عقل حکم می کند که تا جایی آن را باور کنی... 251 00:17:41.800 --> 00:17:46.560 ‫...که خود با مقام و مرتبه خاصش ‫می تواند به آن جامه عمل بپوشاند... 252 00:17:46.680 --> 00:17:50.040 ‫...و بسنجی که شرفت ‫چه زیانی خواهد دید... 253 00:17:50.160 --> 00:17:51.240 ‫...اگر با خوش باوری... 254 00:17:51.360 --> 00:17:54.080 ‫- ...به سرود های او گوش دهی و دل ببازی. ‫- هیس! 255 00:17:54.200 --> 00:17:58.320 ‫بر حذر باش، اوفلیا. ‫بر حذر باش، خواهر عزیزم... 256 00:18:00.880 --> 00:18:03.880 ‫...و بر احساس خویش مسلط باش... 257 00:18:04.000 --> 00:18:08.040 ‫...که در دسترس خطر عشق او نباشی. 258 00:18:12.440 --> 00:18:15.880 ‫من این اندرزهای نیکو را... 259 00:18:16.000 --> 00:18:18.040 ‫...آویزه گوشم خواهم کرد، 260 00:18:19.000 --> 00:18:21.400 ‫اما برادر عزیزم، 261 00:18:21.520 --> 00:18:25.480 ‫خود از آن کشیش های ناپارسا نباش که راه دشوار ‫و پر خس و خاشاک بهشت را نشانم می دهند، 262 00:18:25.600 --> 00:18:29.320 ‫در حالی که خود به سان ‫ولگردی خودخواه و بی باک... 263 00:18:29.440 --> 00:18:31.960 ‫...در جاده پر گل عشق گام برمی دارند... 264 00:18:32.080 --> 00:18:35.000 ‫...و پروایی از مواعظ خود ندارند. 265 00:18:35.120 --> 00:18:37.040 ‫اُه، نگران من نباش! 266 00:19:00.880 --> 00:19:03.160 ‫بیش از حد ماندم ‫اما اینک پدرم می آید. 267 00:19:03.280 --> 00:19:07.280 ‫دعای خیر دوباره، فیض دوباره است ‫و دوباره بدرود گفتن مانند لبخند بخت است. 268 00:19:07.400 --> 00:19:08.960 ‫برو، برو به کشتی. شرم کن. 269 00:19:09.080 --> 00:19:12.160 ‫باد در بادبان ها افتاده ‫و کشتی در انتظار توست. 270 00:19:12.280 --> 00:19:13.800 ‫این هم دعای خیر من! 271 00:19:13.920 --> 00:19:18.320 ‫اگر این چند اندرز را به خاطر ‫بسپاری، شخصیتت را می سازند. 272 00:19:18.440 --> 00:19:24.560 ‫«افکار خویش به زبان میاور ‫و به اندیشه های نسنجیده جامه عمل مپوشان.» 273 00:19:24.680 --> 00:19:27.280 ‫«با دیگران مهربان باش، ‫اما زیاده روی مکن.» 274 00:19:27.400 --> 00:19:29.280 ‫«دوستان خود را پس از آزمودن، 275 00:19:29.400 --> 00:19:31.920 ‫با پنجه فولادین ‫در جان خود جای ده، 276 00:19:32.040 --> 00:19:33.960 ‫ولی دست های خود را برای پذیرایی... 277 00:19:34.080 --> 00:19:38.520 ‫...از هر خام سر از تخم در آورده ای فرسوده مکن.» 278 00:19:38.640 --> 00:19:41.040 ‫«از ستیزه جویی بر حذر باش، 279 00:19:41.160 --> 00:19:43.920 ‫اما اگر بدان کشانده شدی، ‫چنان بکوش که از تو بترسند.» 280 00:19:44.040 --> 00:19:46.000 ‫«به گفته هر کس گوش ده، ‫اما با هر کسی سخن مگو.» 281 00:19:46.120 --> 00:19:48.920 ‫«با هر کسی رأی بزن، ‫اما قضاوت خود فاش مکن.» 282 00:19:49.040 --> 00:19:53.040 ‫از همه مهم تر: ‫«با خود صادق باش.» 283 00:19:53.160 --> 00:19:59.920 ‫«و چنان که شب از پس روز می آید، ‫نمی توانی با دیگران دغلکار باشی.» 284 00:20:01.160 --> 00:20:04.280 ‫خدانگهدار، دعای خیر من ‫در مسیرت همراهت باشد. 285 00:20:06.000 --> 00:20:07.840 ‫خدانگهدار، اوفلیا...و خوب ‫به یاد داشته باش که چه گفتم. 286 00:20:07.840 --> 00:20:10.280 ‫مگر به تو چه گفته، اوفلیا؟ 287 00:20:10.400 --> 00:20:14.360 ‫اُه! با اجازه ات، ‫چیزی درباره والاحضرت هملت. 288 00:20:14.480 --> 00:20:15.480 ‫فکر خوبی بود. 289 00:20:15.600 --> 00:20:18.400 ‫به من گفته اند از چندی پیش ‫بارها تو را در خلوت دیده است... 290 00:20:18.520 --> 00:20:21.520 ‫...و تو نیز مرتب او را پذیرفتی. 291 00:20:21.640 --> 00:20:23.360 ‫اگر هشداری که به من داده اند، 292 00:20:23.480 --> 00:20:26.000 ‫درست باشد، باید بگویم... 293 00:20:26.120 --> 00:20:32.680 ‫...که تو آن گونه که برازنده دختر من ‫و شرافت خودتت هست، درکی از کار خود نداری. 294 00:20:33.720 --> 00:20:36.400 ‫بین شما چه می گذرد؟ ‫حقیقت را بگو. 295 00:20:40.360 --> 00:20:42.160 ‫سرورم، اخیراً او... 296 00:20:42.280 --> 00:20:45.240 ‫...به من بسیار ابراز علاقه کرده است. 297 00:20:45.360 --> 00:20:49.560 ‫علاقه؟ مثل دختری خام و ساده حرف می زنی ‫که هیچ از این بازی های خطرناک سر در نمی آورد. 298 00:20:49.680 --> 00:20:52.720 ‫به قول خودت این «ابراز علاقه» را ‫باور می کنی؟ 299 00:20:52.840 --> 00:20:54.720 ‫سرورم، نمی دانم ‫باید چه فکری بکنم. 300 00:20:54.840 --> 00:20:56.640 ‫پس من یادت می دهم. ‫فکر کن دخترکی بیش نیستی... 301 00:20:56.760 --> 00:21:00.080 ‫...و این ابراز علاقه ها که هیچ ارزشی ‫ندارند را جدی گرفته ای. 302 00:21:00.200 --> 00:21:06.320 ‫سرورم، او شرافتمندانه ‫به من اظهار عشق کرده. 303 00:21:06.440 --> 00:21:08.200 ‫آری، شاید تو بگویی شرافتمندانه. 304 00:21:08.320 --> 00:21:14.280 ‫و سرورم سخنانش را همراه ‫با سوگندهای آسمانی می گفت. 305 00:21:14.400 --> 00:21:15.920 ‫می دانم هنگامی ‫که خون به جوش می افتد، 306 00:21:16.040 --> 00:21:18.880 ‫روح چه سخاوتمندانه ‫سوگند به زبان می آورد. 307 00:21:19.000 --> 00:21:23.600 ‫دخترم، این فروزندگی ها آن قدر که روشنایی دارند، ‫گرما ندارند. نباید آن ها را به اشتباه آتش تصور کنی. 308 00:21:23.720 --> 00:21:27.200 ‫دخترم، از این پس او را کمتر ‫در محضر دوشیزه وار خود بپذیر. 309 00:21:27.320 --> 00:21:31.440 ‫برای ملاقات خود ارزشی بالاتر ‫از دستور گفتگو قائل شو. 310 00:21:31.560 --> 00:21:34.720 ‫درباره والاحضرت هملت هم... ‫تنها بدان که او اشراف زاده است... 311 00:21:34.840 --> 00:21:37.960 ‫...و بسیار بیشتر از آن چه ‫در اختیار توست، آزادی دارد. 312 00:21:38.080 --> 00:21:41.240 ‫مختصر بگویم، عهدهای او را باور مکن. 313 00:21:41.360 --> 00:21:45.120 ‫یک بار برای همیشه و برای آن ‫که سخنم رک و روشن باشد، 314 00:21:45.240 --> 00:21:48.800 ‫می گویم که دیگر نمی خواهم ‫کمترین اوقات فراغت خود را... 315 00:21:48.920 --> 00:21:54.040 ‫...در گفت و شنود ‫با والاحضرت هملت تلف کنی. 316 00:21:54.160 --> 00:21:56.200 ‫مراقب باش، به تو دستور می دهم. 317 00:22:02.640 --> 00:22:04.760 ‫اطاعت می کنم، سرورم. 318 00:22:19.960 --> 00:22:23.120 ‫- ساعت چند است؟ ‫- گمان می کنم چیزی به نیمه شب نمانده. 319 00:22:23.240 --> 00:22:27.680 ‫- نه، زنگ نیمه شب زده شده. ‫- راستی؟ من نشنیدم. 320 00:22:28.920 --> 00:22:34.000 ‫پس ساعتی که شبح ‫معمولاً راه می افتد نزدیک است. 321 00:22:35.280 --> 00:22:37.760 ‫دو بار تا کنون، ‫درست دیروقت شب، 322 00:22:37.880 --> 00:22:40.920 ‫با همین گام های جنگجووار ‫از میدان پاسبانی ما گذشته است. 323 00:22:41.040 --> 00:22:43.280 ‫نمی دانم دقیقاً چطور توضیح بدهم، 324 00:22:43.400 --> 00:22:47.360 ‫اما روی هم رفته معتقدم... 325 00:22:47.480 --> 00:22:50.600 ‫...که برای کشور ما ‫خبر از آشوب های شگرف می دهد. 326 00:22:53.160 --> 00:22:57.080 ‫بسیار خوب، حال اگر ‫می دانید به من بگویید... 327 00:22:57.200 --> 00:22:59.720 ‫...چرا این دیده بانی دقیق و جدی... 328 00:22:59.840 --> 00:23:02.280 ‫...شب ها از مردم کشور محافظت می کند... 329 00:23:02.400 --> 00:23:07.800 ‫...و روزها این همه توپ برنزی تولید ‫و آن همه مصالح جنگی وارد می شود؟ 330 00:23:07.920 --> 00:23:09.960 ‫مگر چه در پیش است ‫که این شتاب تب آلود... 331 00:23:10.080 --> 00:23:12.360 ‫...شب را همکار روز می کند؟ 332 00:23:13.360 --> 00:23:18.560 ‫جنگ، پسرم، جنگ! ‫لااقل چنین زمزمه می کنند. 333 00:23:19.560 --> 00:23:23.680 ‫همان طور که می دانی، ‫فورتینبراس، پادشاه نروژ، 334 00:23:23.800 --> 00:23:27.080 ‫با غرور جاه طلبانه اش ‫شاه مرحوممان را... 335 00:23:27.200 --> 00:23:32.320 ‫...به مبارزه ای خواند که در آن ‫هملت دلاورمان فورتینبراس را کشت. 336 00:23:32.440 --> 00:23:34.760 ‫فورتینبراسی ‫که طبق پیمان امضا شده، 337 00:23:34.880 --> 00:23:36.680 ‫همراه با جانش، هر سرزمینی... 338 00:23:36.800 --> 00:23:40.200 ‫...که در تصرف خویش داشت ‫به آن که بر او پیروز شده بود واگذار کرد. 339 00:23:41.320 --> 00:23:48.760 ‫اینک، فورتینبراس جوان ‫با سرشت خام و تیز خود، 340 00:23:48.880 --> 00:23:51.680 ‫این جا و آن جا ‫در مرزهای نروژ... 341 00:23:51.800 --> 00:23:55.080 ‫...سپاهی از مجرمان بی باک را گرد آورده... 342 00:23:55.200 --> 00:23:58.120 ‫...که به زور ‫سرزمین های مذکور... 343 00:23:58.240 --> 00:24:01.800 ‫...که پدرش به ما باخت را پس بستاند... 344 00:24:01.920 --> 00:24:06.080 ‫...و من چنین می پندارم ‫که علت عمده تدارکات ما... 345 00:24:06.200 --> 00:24:10.120 ‫...و عمده دلیل جنب و جوش و شتاب بزرگی ‫که در کشور ماست، همین است. 346 00:24:10.240 --> 00:24:12.000 ‫به نظر من هم چیزی ‫جز این نیست. 347 00:24:12.120 --> 00:24:14.920 ‫خوب می دانم که باید از تو تشکر کنم. 348 00:24:15.040 --> 00:24:17.960 ‫- مارسلوس، برناردو. ‫- سرور شریفم. 349 00:24:19.640 --> 00:24:24.080 ‫باد سختی می وزد، ‫خیلی سرد است. 350 00:24:24.200 --> 00:24:27.600 ‫باد پرسوز و گزنده ایست. ‫امشب هم پدیدار شده است؟ 351 00:24:27.720 --> 00:24:29.800 ‫من که چیزی ندیدم. 352 00:24:29.920 --> 00:24:31.320 ‫این چیست، سرورم؟ 353 00:24:31.440 --> 00:24:34.480 ‫شاه امشب را زنده می دارد و می نوشد، 354 00:24:34.600 --> 00:24:37.000 ‫به خوشی و شادی می گذراند... 355 00:24:37.120 --> 00:24:40.320 ‫...و با هر جامی که فرو می دهد، 356 00:24:40.440 --> 00:24:43.880 ‫طبل و شیپور بر پیروزی او ‫در شرطی که بسته است چنین بانگ برمی دارد. 357 00:24:44.000 --> 00:24:46.880 ‫- این رسم این جاست؟ ‫- آری، الحق که چنین است. 358 00:24:47.600 --> 00:24:50.200 ‫به نظر من، اگرچه از همین سرزمینم ‫و با چنین مراسمی زاده و پرورده شده ام، 359 00:24:50.320 --> 00:24:53.440 ‫بر آنم که همان بهتر ‫که این رسم منسوخ گردد. 360 00:24:53.560 --> 00:24:55.560 ‫هیس، ساکت! 361 00:24:55.680 --> 00:24:58.720 ‫- ببینید، سرورم، آمد! ‫- شبیه به شاه نیست؟ 362 00:24:58.840 --> 00:25:01.560 ‫ای فرشتگان و کارگزاران رحمت، ‫یاریمان کنید! 363 00:25:01.680 --> 00:25:06.680 ‫خواه تو روحی آمرزیده باشی ‫یا اهریمنی نفرین شده، 364 00:25:06.800 --> 00:25:10.680 ‫خواه با خود هوای بهشت ‫آورده باشی، خواه نفس دوزخ، 365 00:25:10.800 --> 00:25:12.960 ‫خواه نیت بد داشته باشی و خواه نیک، 366 00:25:13.080 --> 00:25:17.520 ‫باری با چنان هیئت اسرارآمیزی ‫آمده ای که ناچار با تو سخن خواهم گفت. 367 00:25:18.480 --> 00:25:20.400 ‫تو را هملت می خوانم! 368 00:25:21.920 --> 00:25:23.400 ‫پادشاه! 369 00:25:24.440 --> 00:25:26.400 ‫پدر؟ 370 00:25:26.520 --> 00:25:29.120 ‫فرمانروای دانمارک، ‫پاسخم گو! 371 00:25:30.360 --> 00:25:32.040 ‫به شما اشاره می کند ‫که با وی بروید. 372 00:25:32.160 --> 00:25:33.160 ‫نروید. 373 00:25:33.280 --> 00:25:34.280 ‫اگر پاسخم نمی دهد، ‫دنبالش خواهم رفت. 374 00:25:34.400 --> 00:25:35.400 ‫نروید، سرورم. 375 00:25:35.520 --> 00:25:40.240 ‫چرا؟ چه جای ترس است؟ ‫هیچ نگران زندگی خویش نیستم. 376 00:25:40.360 --> 00:25:44.280 ‫درباره روحم هم...او که نامیراست ‫چه زیانی می تواند به روح من برساند؟ 377 00:25:44.400 --> 00:25:45.880 ‫باز مرا می خواند، ‫دنبالش می روم. 378 00:25:46.000 --> 00:25:48.160 ‫اگر شما را به سوی دریا بکشد چه، سرورم؟ 379 00:25:48.280 --> 00:25:51.640 ‫یا به سوی قله سهمناک صخره ای ‫که در دریا پیش رفته باشد... 380 00:25:51.760 --> 00:25:55.440 ‫...و آن جا هیئت وحشتناک دیگری بگیرد ‫که عقل شما را زایل کرده... 381 00:25:55.560 --> 00:25:58.160 ‫...و شما را به جنون اندازد؟ ‫به این بیندیشید. 382 00:25:58.920 --> 00:26:00.600 ‫باز به من اشاره می کند. ‫دنبالش خواهم رفت. 383 00:26:00.720 --> 00:26:01.880 ‫نباید بروید، سرورم! 384 00:26:02.000 --> 00:26:04.240 ‫- دست از من بکشید. ‫- به خود مسلط باشید، نباید بروید. 385 00:26:04.360 --> 00:26:05.760 ‫سرنوشتم مرا می خواند... 386 00:26:05.880 --> 00:26:11.320 ‫...و ریزترین تارهای وجودم را هم ‫چون اعصاب «شیر نیمیایی» نیرومند می سازد. 387 00:26:11.440 --> 00:26:14.880 ‫ولم کنید، آقایان، وگرنه به خدا سوگند ‫از هر که جلودارم شود، شبحی خواهم ساخت. 388 00:26:15.000 --> 00:26:17.680 ‫گفتم بروید کنار! 389 00:26:18.760 --> 00:26:21.840 ‫برو! دنبالت می آیم! 390 00:26:21.960 --> 00:26:25.840 ‫- خیالاتشان دیوانه شان می کنند. ‫- بجا نیست که از ایشان اطاعت کنیم. 391 00:26:25.960 --> 00:26:27.080 ‫سرانجام چه می شود؟ 392 00:26:27.200 --> 00:26:29.360 ‫ریگی به کفش کار دانمارک هست. 393 00:26:29.480 --> 00:26:32.480 ‫- خدا مسئله را حل می کند. ‫- زود، برویم دنبالشان. 394 00:26:48.560 --> 00:26:51.000 ‫مرا به کجا می کشانی؟ 395 00:26:53.400 --> 00:26:56.720 ‫سخن بگو! ‫از این دورتر نمی آیم. 396 00:26:58.000 --> 00:27:00.640 ‫بگو، ناچارم بشنوم. 397 00:27:00.760 --> 00:27:03.080 ‫من روح پدرت هستم. 398 00:27:04.160 --> 00:27:08.280 ‫تا چندی بدین محکومم ‫که شب ها سرگردان باشم... 399 00:27:08.400 --> 00:27:12.120 ‫...و روزها در زندانی آتشین روزه بگیرم... 400 00:27:12.240 --> 00:27:13.680 ‫...تا گناهان زشتِ... 401 00:27:13.800 --> 00:27:17.680 ‫...دوران زندگانیم ‫بسوزند و پاک شوند. 402 00:27:18.600 --> 00:27:23.600 ‫اگر از افشای رازهای زندان خود ‫منع نشده بودم، می توانستم چنان توصیفش کنم... 403 00:27:23.720 --> 00:27:26.440 ‫...که کوچک ترین کلمه اش ‫روح تو را آشفته سازد... 404 00:27:26.560 --> 00:27:28.560 ‫...و خون جوان تو را منجمد کند، 405 00:27:29.400 --> 00:27:34.280 ‫ولی راز جهان جاوید برای ‫گوش های ساخته از گوشت و خون نیست. 406 00:27:35.320 --> 00:27:37.800 ‫گوش کن، هملت. ‫آه، گوش کن. 407 00:27:37.920 --> 00:27:40.000 ‫اگر پدر عزیزت را دوست داشتی، 408 00:27:40.120 --> 00:27:41.120 ‫اُه، خداوندا! 409 00:27:41.240 --> 00:27:44.480 ‫انتقام قتل فجیع ‫و بس ناهنجار او را بگیر. 410 00:27:44.600 --> 00:27:47.760 ‫- قتل؟ ‫- هر قتلی فجیع است، 411 00:27:47.880 --> 00:27:52.600 ‫اما این قتل از همه فجیع تر، ‫عجیب تر و ناهنجارتر است. 412 00:27:52.720 --> 00:27:54.000 ‫زودتر آگاهم کن... 413 00:27:54.120 --> 00:27:57.880 ‫...تا با بال هایی به تیزی خیال ‫برای انتقام به پرواز در بیایم. 414 00:27:58.000 --> 00:28:00.760 ‫گفته شد که هنگامی ‫که در باغستانم خفته بودم، 415 00:28:00.880 --> 00:28:02.800 ‫ماری مرا گزید. 416 00:28:03.680 --> 00:28:05.240 ‫بدین سان سراسر دانمارک... 417 00:28:05.360 --> 00:28:09.440 ‫...با گزارشی دروغ درباره مرگم، ‫فریبی فاحش خورد، 418 00:28:10.520 --> 00:28:12.480 ‫ولی تو ای جوان آزاده، بدان... 419 00:28:12.600 --> 00:28:15.760 ‫...که ماری که بر جان پدرت نیش زد، 420 00:28:15.880 --> 00:28:19.960 ‫- اکنون تاج او را بر سر دارد. ‫- آه از ذهن غیبگوی من! عمویم! 421 00:28:20.080 --> 00:28:24.240 ‫آری، آن حیوان بی وفا... 422 00:28:24.360 --> 00:28:26.040 ‫...به جادوی زیرکی، 423 00:28:26.160 --> 00:28:31.560 ‫ملکه مرا که چنان به درستکاری تظاهر می کرد، ‫با حرص شرم آور خود هم دست کرد. 424 00:28:32.440 --> 00:28:40.000 ‫آه، هملت، این چه لغزشی بود! گذشتن ‫از منی که عشقم از بلندهمتی با سوگندی... 425 00:28:40.120 --> 00:28:43.800 ‫...که به هنگام ازدواج یاد کرده بودم ‫دست در دست می رفت... 426 00:28:43.920 --> 00:28:46.480 ‫...و آن گاه بر ناکسی فرود آمدن... 427 00:28:46.600 --> 00:28:49.720 ‫...که برازندگی های او ‫در برابر من بس ناچیز بود! 428 00:28:49.840 --> 00:28:50.840 ‫ولی چیزی مگو. 429 00:28:51.560 --> 00:28:54.040 ‫گمان می کنم بوی صبح ‫به مشامم می رسد. 430 00:28:55.400 --> 00:28:56.640 ‫باید سخن کوتاه کنم. 431 00:28:57.840 --> 00:29:02.280 ‫من به عادت هر روزه ‫بعد از ظهر در باغستان خود خفته بودم. 432 00:29:02.400 --> 00:29:09.800 ‫عمویت که شیره نفرین شده سیکران ‫در شیشه ای همراه خود داشت، حین خوابم آمد... 433 00:29:09.920 --> 00:29:14.000 ‫...و آن جوهر جذام آسا را ‫در دروازه های گوش من ریخت، 434 00:29:14.120 --> 00:29:17.480 ‫زهری که چنان در خون آدمی اثر می گذارد... 435 00:29:17.600 --> 00:29:18.880 ‫...که به چابکی سیماب... 436 00:29:19.000 --> 00:29:22.200 ‫...از دروازه ها و مجراهای طبیعی بدن می شتابد... 437 00:29:22.320 --> 00:29:24.280 ‫...و با نیروی ناگهانی، 438 00:29:24.400 --> 00:29:26.880 ‫همچون قطره های ترشی ‫که در شیر بریزند، 439 00:29:27.000 --> 00:29:30.960 ‫خون روان و سالم را ‫لخته می کند و منجمد می سازد. 440 00:29:31.080 --> 00:29:38.520 ‫با خون من نیز چنین کرد. جوششی آنی ‫مانند جذام، پوست نرم و سالم مرا... 441 00:29:38.640 --> 00:29:42.920 ‫...با زخم های زشت و نفرت انگیز پوشاند! 442 00:29:45.560 --> 00:29:49.560 ‫بدین سان بود ‫که وقتی خفته بودم، 443 00:29:49.680 --> 00:29:53.480 ‫برادرم به یک باره از من... 444 00:29:53.600 --> 00:29:56.680 ‫...زندگی، تاج و تخت ‫و ملکه ام را گرفت... 445 00:29:56.800 --> 00:29:59.680 ‫...و در عین شکفتگی گناهانم، ‫ناکام، بی تلقین و تدهین درویده شدم. 446 00:29:59.800 --> 00:30:07.160 ‫بی آن که آماده گشته باشم، ‫با همه معایب خویش به پای حساب فرستاده شدم. 447 00:30:09.400 --> 00:30:11.400 ‫وای، چه وحشتناک. 448 00:30:12.200 --> 00:30:13.760 ‫چه وحشتناک. 449 00:30:15.040 --> 00:30:16.480 ‫چه وحشتناک است. 450 00:30:18.680 --> 00:30:22.440 ‫اگر جوهری در توست، ‫این را برمتاب. 451 00:30:23.840 --> 00:30:29.040 ‫مگذار که خوابگاه شاهی دانمارک ‫بستر حرص و بی وفایی شود، 452 00:30:31.200 --> 00:30:33.200 ‫اما به هر صورت ‫که دست اندر کار شدی، 453 00:30:34.200 --> 00:30:39.080 ‫روح خود را آلوده مدار و مگذار که جانب ‫بر ضد مادرت به چاره اندیشی برآید. 454 00:30:40.440 --> 00:30:42.200 ‫او را به خدا واگذار... 455 00:30:42.320 --> 00:30:46.560 ‫...و به خارهایی که در قلبش جای دارند ‫تا در او فرو روند و نیشش بزنند. 456 00:30:48.160 --> 00:30:52.960 ‫هم اینک خدانگهدار. رنگ باختنِ ‫کرم شب تاب خبر از آمدن صبح می دهد. 457 00:30:56.000 --> 00:30:57.400 ‫بدرود. 458 00:30:58.920 --> 00:31:00.240 ‫بدرود. 459 00:31:04.000 --> 00:31:08.800 ‫هملت، فراموشم مکن! 460 00:31:20.800 --> 00:31:23.120 ‫فراموشت مکنم؟ 461 00:31:24.960 --> 00:31:30.640 ‫نمی کنم، ای شبح بی نوا. تا زمانی ‫که حافظه در این گوی سراسیمه جایی دارد. 462 00:31:30.760 --> 00:31:33.600 ‫فراموشت مکنم؟ ‫آری، من از لوح حافظه ام... 463 00:31:33.720 --> 00:31:37.440 ‫...همه خاطرات ناچیز، ‫همه مضامین کتاب ها را... 464 00:31:37.560 --> 00:31:41.320 ‫...و هر تأثر و هر تصویری را ‫که جوانی یا مشاهده... 465 00:31:41.440 --> 00:31:43.280 ‫...بر آن نگاشته اند، خواهم زدود... 466 00:31:43.400 --> 00:31:47.720 ‫...و تنها فرموده تو، بی آن ‫که با موضوعات سبک تر بیامیزمش، 467 00:31:47.840 --> 00:31:50.240 ‫در کتاب مغزم زنده خواهد ماند. 468 00:31:50.360 --> 00:31:52.960 ‫آه، آری! آری، به خدا سوگند! 469 00:31:57.560 --> 00:31:59.640 ‫آه، عجب زن ویرانگری. 470 00:32:01.440 --> 00:32:03.120 ‫ای ناکس. 471 00:32:04.880 --> 00:32:06.280 ‫ناکس! 472 00:32:07.320 --> 00:32:11.080 ‫ناکس ملعون خنده رو! 473 00:32:11.200 --> 00:32:13.960 ‫دفترم...خوب است ‫که در آن یادداشت کنم... 474 00:32:14.080 --> 00:32:19.200 ‫...که می توان لبخند زد ‫و لبخند زد و باز رذل و ناکس بود. 475 00:32:19.320 --> 00:32:21.880 ‫خوب، عمو، ‫در این جا ثبتت کردم! 476 00:32:23.560 --> 00:32:26.280 ‫و حال شعار من چنین خواهد بود: ‫«بدرود، بدرود! فراموشم مکن.» 477 00:32:26.400 --> 00:32:28.240 ‫و من بر این سوگند خورده ام. 478 00:32:28.360 --> 00:32:30.960 ‫- سرورم، سرورم! ‫- والاحضرت هملت! 479 00:32:31.080 --> 00:32:33.200 ‫- خدا حفظشان کند! ‫- بگذار چنین باشد. 480 00:32:33.320 --> 00:32:35.880 ‫- چه خبر، سرور شریفم؟ ‫- آه، خبرهای شگرف! 481 00:32:36.000 --> 00:32:37.960 ‫- بفرمایید، سرور مهربانم. ‫- نه، بازگو می کنید. 482 00:32:38.080 --> 00:32:40.360 ‫- من نمی کنم، سرورم. ‫- من نیز. ‫- خوب، چه می گویید؟ این راز را نگه می دارید؟ 483 00:32:40.480 --> 00:32:41.800 ‫آری، به خدا قسم، سرورم. 484 00:32:41.920 --> 00:32:44.120 ‫در سراسر دانمارک ‫هیچ ناکسی نیست... 485 00:32:44.240 --> 00:32:45.520 ‫...که پاک رذل و فرومایه نباشد. 486 00:32:45.640 --> 00:32:48.520 ‫سرورم، نیازی نبود شبحی ‫از گور برآید و این را به ما بگوید. 487 00:32:49.360 --> 00:32:51.680 ‫آری، درست فهمیده ای. 488 00:32:51.800 --> 00:32:54.320 ‫باید به شما بگویم ‫که روح راستگوییست، 489 00:32:54.440 --> 00:32:57.360 ‫اما درباره میلتان به دانستن ‫آن چه میان ما گذشت، 490 00:32:57.480 --> 00:32:59.480 ‫این میل را در خود به هر تدبیر ‫که می توانید لگام بزنید. 491 00:32:59.600 --> 00:33:01.840 ‫- استدعای ناچیز مرا برآورده دارید. ‫- چیست، سرورم؟ 492 00:33:01.960 --> 00:33:03.040 ‫هرگز آن چه امشب دیدید را فاش نکنید. 493 00:33:03.160 --> 00:33:04.720 ‫- سرورم، نمی کنیم. ‫- نه، سوگند یاد کنید. 494 00:33:04.840 --> 00:33:09.800 ‫- سوگند یاد کنید. ‫- آه، جانم! تویی که چنین می گویی؟ 495 00:33:11.320 --> 00:33:14.080 ‫بیایید به حرفش گوش کنید. ‫سوگند یاد کنید. 496 00:33:14.200 --> 00:33:15.400 ‫سرورم، سوگند را ‫خودتان تلقین بفرمایید. 497 00:33:15.520 --> 00:33:17.320 ‫هرگز از آن چه امشب دیدید سخن مگویید. 498 00:33:17.440 --> 00:33:19.000 ‫- سرورم، نخواهیم گفت. ‫- سوگند یاد کنید! 499 00:33:19.120 --> 00:33:21.320 ‫- سرورم، به خدا نمی گویم. ‫- سرورم، من نیز به خدا نمی گویم. 500 00:33:21.440 --> 00:33:23.440 ‫سوگند بخورید! 501 00:33:23.560 --> 00:33:25.800 ‫پس جای خود را عوض می کنیم. 502 00:33:25.920 --> 00:33:29.320 ‫دست بر دست من بگذارید و سوگند یاد کنید ‫که حرفی از آن چه شنیدید به میان نمی آورید. 503 00:33:29.440 --> 00:33:31.000 ‫سوگند یاد کنید! 504 00:33:31.120 --> 00:33:34.760 ‫گل گفتی، موش کور! چگونه می توانی ‫به این سرعت زیر زمین کار کنی؟ 505 00:33:36.160 --> 00:33:38.120 ‫دوستان مهربانم، بار دیگر دورتر برویم. 506 00:33:38.240 --> 00:33:40.760 ‫آه، به روز و شب سوگند ‫که معجزه غریبی است. 507 00:33:40.840 --> 00:33:43.640 ‫پس به او که غریب است بگو: ‫«خوش آمدید.» 508 00:33:44.480 --> 00:33:47.440 ‫هوراشیو، در زمین و آسمان ‫بسیار چیزها هست... 509 00:33:47.560 --> 00:33:49.640 ‫...که فلسفه ما به خواب هم ندیده، 510 00:33:49.760 --> 00:33:52.640 ‫اما بیایید و این جا ‫چون کمی قبل، سوگند یاد کنید. 511 00:33:52.760 --> 00:33:53.760 ‫سوگند یاد کنید! 512 00:33:53.840 --> 00:33:55.240 ‫من سوگند یاد می کنم! 513 00:33:55.400 --> 00:33:58.760 ‫آرام، آرام باش، ای روح مضطرب. 514 00:34:01.640 --> 00:34:06.200 ‫سوگند یاد کنید که هر چند ‫رفتارم شگرف و غریب بنماید، 515 00:34:06.280 --> 00:34:09.200 ‫چون امکان آن هست ‫که به زودی چنین صلاح بدانم... 516 00:34:09.280 --> 00:34:11.240 ‫...که خود را به مسخرگی بزنم، 517 00:34:11.320 --> 00:34:15.240 ‫هرگز، وقتی که مرا بدان حال می بینید، ‫دست ها را بدین سال چلیپا مکنید... 518 00:34:15.320 --> 00:34:18.160 ‫...و این گونه سر نجنبانید ‫یا با جملات شبهه آمیز مانند... 519 00:34:18.240 --> 00:34:19.760 ‫...«خوب، به، می دانیم»... 520 00:34:19.880 --> 00:34:24.840 ‫...یا «اگر می خواستیم، می توانستیم...» ‫نفهمانید که چیزی از من می دانید. سوگند یاد کنید! 521 00:34:25.880 --> 00:34:27.880 ‫به خدا سوگند! 522 00:34:28.000 --> 00:34:29.600 ‫آقایان، خود را با تمام محبت خویش ‫به شما می سپارم... 523 00:34:29.720 --> 00:34:33.280 ‫...و خواهشمندم همواره لب از سخن بدوزید. 524 00:34:38.440 --> 00:34:40.320 ‫زمانه از مدار خود خارج شده. 525 00:34:41.760 --> 00:34:45.320 ‫آه، چه رنج و شکنجه ای که من ‫برای اصلاح آن زاده شده ام. 526 00:35:14.760 --> 00:35:18.400 ‫چه خبر، اوفلیا؟ ‫چه شده است؟ 527 00:35:18.520 --> 00:35:22.280 ‫افسوس، سرورم، ‫بسیار وحشت کرده ام. 528 00:35:22.400 --> 00:35:24.280 ‫محض رضای خدا...از چه؟ 529 00:35:24.400 --> 00:35:27.280 ‫سرورم، در اتاقم سرگرم دوخت و دوز بودم... 530 00:35:27.400 --> 00:35:29.640 ‫...که والاحضرت هملت با ارخالقی باز، 531 00:35:29.760 --> 00:35:32.440 ‫رخی به سفیدی پیراهنش، ‫زانوانی که بهم می خوردند... 532 00:35:32.560 --> 00:35:34.640 ‫...و سیمایی چنان ترحم انگیز... 533 00:35:34.760 --> 00:35:37.880 ‫...که گویی دوزخ او را بیرون فرستاده ‫تا وحشت های آن را بازگو کند، نزد من آمد. 534 00:35:38.000 --> 00:35:40.880 ‫- عشق تو دیوانه اش کرده؟ ‫- سرورم، نمی دانم. 535 00:35:41.000 --> 00:35:42.320 ‫چه گفت؟ 536 00:35:45.160 --> 00:35:47.960 ‫آستینم را گرفت ‫و سخت فشار داد. 537 00:35:48.880 --> 00:35:50.440 ‫سپس یک «ذراع» از من فاصله گرفت، ‫(از آرنج تا نوک انگشت) 538 00:35:50.560 --> 00:35:52.240 ‫دست دیگرش را این طور ‫بالای ابروانش نگه داشت... 539 00:35:52.360 --> 00:35:57.280 ‫...و در چهره ام چنان نگاه دقیقی دوخت ‫که گویی می خواهد تصویرم را بکشد. 540 00:35:58.400 --> 00:36:02.080 ‫در نهایت، سه بار سرش را ‫بدین گونه بالا و پایین کرد... 541 00:36:02.200 --> 00:36:05.160 ‫...و آهی چنان عمیق و رقت انگیز سر داد... 542 00:36:05.280 --> 00:36:10.080 ‫...که گویی پیکرش از آن ‫از هم می پاشید و زندگانیش پایان می یافت. 543 00:36:11.760 --> 00:36:14.360 ‫آن گاه رهایم کرد... 544 00:36:15.280 --> 00:36:16.800 ‫...و همچنان که سرش ‫از فراز شانه به سوی من بود... 545 00:36:16.920 --> 00:36:19.120 ‫...و گویی بدون کمک چشم ها ‫راه خود را می جست، 546 00:36:19.240 --> 00:36:23.000 ‫و بدون کمک آن ها، به همان حال از در بیرون رفت... 547 00:36:23.120 --> 00:36:25.640 ‫...و تا به آخر، پرتوی چشمانش را بر من تاباند. 548 00:36:25.760 --> 00:36:27.280 ‫این همان جذبه عشق است... 549 00:36:27.400 --> 00:36:30.360 ‫...که فرط حدت آن را ‫به نابودی دارد و مانند... 550 00:36:30.480 --> 00:36:34.120 ‫...هر سودای دیگری در جهان ‫که سرشت ما بدان دچار می گردد، 551 00:36:34.240 --> 00:36:36.240 ‫اراده را به راه کارهای پرخطر می کشاند. 552 00:36:37.040 --> 00:36:40.560 ‫ببینم، آیا تازگی ها با او ‫به درشتی سخن گفته اید؟ 553 00:36:41.600 --> 00:36:43.720 ‫نه، سرور عزیزم! 554 00:36:44.640 --> 00:36:46.360 ‫اما همان طور که فرمودید، 555 00:36:46.480 --> 00:36:50.400 ‫نامه هایش را پس فرستاده ‫و از دیدنش سر باز زده ام. 556 00:36:50.520 --> 00:36:52.760 ‫همین دیوانه اش کرده است. 557 00:36:52.880 --> 00:36:57.160 ‫پشیمانم که او را با هوشیاری ‫و خردمندی بیشتری نگاه نکردم. 558 00:36:57.280 --> 00:37:01.400 ‫می ترسیدم که قصد جدی نداشته باشد ‫و در پی تباهی تو باشد. 559 00:37:01.520 --> 00:37:05.600 ‫بیا، نزد شاه می رویم. ‫باید به اطلاعشان برسانیم. 560 00:37:34.640 --> 00:37:38.400 ‫فرمانروا و بانوی من! بحث در این مورد ‫که فر شاهی چه باید باشد یا وظیفه چیست، 561 00:37:38.520 --> 00:37:40.320 ‫چرا روز روز است و شب ‫شب است و زمان زمان، 562 00:37:40.440 --> 00:37:42.840 ‫جز هدر دادن روز ‫و شب و زمان نیست. 563 00:37:42.960 --> 00:37:44.960 ‫از این رو، چون ایجاز ‫روح دانایی است... 564 00:37:45.080 --> 00:37:48.520 ‫...و اطناب جوارح و پیرایه آن، ‫من سخن به ایجاز خواهم گفت. 565 00:37:49.960 --> 00:37:51.440 ‫پسر بزرگوارتان دیوانه شده است. 566 00:37:52.280 --> 00:37:54.560 ‫دیوانه اش می خوانم ‫چرا که مگر تعریف جنون حقیقی... 567 00:37:54.680 --> 00:37:58.080 ‫...جز این است که شخص ‫دیوانه باشد و بس؟ ولی بگذریم. 568 00:37:58.200 --> 00:38:00.680 ‫به مطلب بپردازید ‫و کمتر هنرنمایی کنید. 569 00:38:00.800 --> 00:38:03.360 ‫بانوی من، سوگند می خورم ‫که هیچ در پی هنرنمایی نیستم. 570 00:38:03.480 --> 00:38:05.120 ‫دیوانه بودن او درست است و مسلم. 571 00:38:05.240 --> 00:38:09.280 ‫اکنون تنها باید علت ‫این معلول را پیدا کنیم... 572 00:38:09.400 --> 00:38:12.480 ‫...یا بهتر است بگویم ‫علت این علیل! 573 00:38:12.600 --> 00:38:15.880 ‫من دختری دارم؛ یعنی ‫تا زمانی که با من است، دارمش... 574 00:38:16.000 --> 00:38:20.920 ‫...و توجه بفرمایید که او به اقتضای ‫وظیفه شناسی و فرمان برداری این را به من داده. 575 00:38:21.760 --> 00:38:24.000 ‫اینک حدس بزنید ‫و نتیجه بگیرید. 576 00:38:24.120 --> 00:38:30.480 ‫«به دوشیزه آسمانی و معبود جان من، ‫اوفلیایی که از همه زیباتر است.» 577 00:38:30.600 --> 00:38:33.360 ‫این را هملت برایش نوشته است؟ 578 00:38:33.480 --> 00:38:35.720 ‫بانوی من، یک دم صبر بفرمایید ‫که همه را به درستی عرض کنم. 579 00:38:36.560 --> 00:38:41.880 ‫«از آتشین بودن ستارگان ‫و حرکت خورشید مطمئن نباش، 580 00:38:42.000 --> 00:38:46.760 ‫حتی در راستی حقیقت تردید کن، ‫اما هرگز به عشق من شک مکن.» 581 00:38:46.880 --> 00:38:49.200 ‫این آن چیزیست که دختر مطیعم ‫به من نشان داده است... 582 00:38:49.320 --> 00:38:50.840 ‫...و از آن گذشته، تقاضاهای او... 583 00:38:50.960 --> 00:38:55.280 ‫...و این که به چه وسیله، کی و در کجا ‫بوده اند را هم به من گزارش کرده. 584 00:38:55.400 --> 00:38:58.760 ‫و دخترت عشق او را ‫چگونه تلقی کرد؟ 585 00:38:58.880 --> 00:39:00.800 ‫مرا چه تصور می کنید؟ 586 00:39:00.920 --> 00:39:04.840 ‫- تو را مردی درست و شریف می دانم. ‫- منت دارم که چنین باشم! 587 00:39:04.960 --> 00:39:08.000 ‫باری، پس از آن که پی بردم ‫این عشق پرشور بال می گشاید... 588 00:39:08.120 --> 00:39:11.240 ‫...و باید بگویم که من این را پیش از آن که دخترم ‫چیزی بر زبان آرد به حدس دریافتم، 589 00:39:11.360 --> 00:39:13.960 ‫اعلی حضرت و ملکه گرامی ‫که حضور دارند، چه تصور می فرمایند... 590 00:39:14.080 --> 00:39:16.080 ‫...که من قلب خود را ‫به گنگی و کری زدم... 591 00:39:16.200 --> 00:39:19.280 ‫...و یا این عشق را با چشمانی ‫بی اعتنا نگریستم؟ 592 00:39:19.400 --> 00:39:23.800 ‫نه، من راست به قلب مطلب ‫رفتم و به دختر جوانم چنین گفتم: 593 00:39:23.920 --> 00:39:28.400 ‫«والاحضرت هملت شاهزاده ایست ‫بیرون از مدار سرنوشت تو.» 594 00:39:29.280 --> 00:39:30.680 ‫آن گاه به وی دستور دادم... 595 00:39:30.800 --> 00:39:33.080 ‫...که از دیدن ایشان پرهیز کند... 596 00:39:33.200 --> 00:39:35.680 ‫...و هیچ پیغام و هیچ هدیه ای ‫از او قبول نکند. 597 00:39:35.800 --> 00:39:38.360 ‫دخترم چنین کرد و از اندرزهای من برگرفت، 598 00:39:38.480 --> 00:39:41.440 ‫اما مختصر بگویم که او ‫همین که خود را رانده یافت، 599 00:39:41.560 --> 00:39:44.800 ‫غرق اندوه شد ‫و سپس ضعف... 600 00:39:44.920 --> 00:39:49.520 ‫...تا کارش به دیوانگی کشید ‫که اکنون به پریشان گوییش وا می دارد. 601 00:39:49.640 --> 00:39:51.800 ‫فکر می کنید همین طور باشد؟ 602 00:39:51.920 --> 00:39:55.200 ‫بسیار احتمال دارد. 603 00:39:55.320 --> 00:39:57.520 ‫می خواهم بدانم آیا هرگز اتفاق افتاده است... 604 00:39:57.640 --> 00:40:01.120 ‫...که من به صراحت بگویم ‫«چنین است» و غیر از آن بوده باشد؟ 605 00:40:01.240 --> 00:40:02.280 ‫تا جایی که من می دانم، خیر. 606 00:40:02.400 --> 00:40:04.480 ‫اگر جز این بود، ‫سرم را قطع کنید. 607 00:40:04.600 --> 00:40:08.440 ‫اگر شرایط و احوال، رهبرم باشد، ‫حتی اگر حقیقت به راستی در زمین... 608 00:40:08.560 --> 00:40:11.680 ‫...نهفته باشد، پیدایش خواهم کرد. 609 00:40:11.800 --> 00:40:13.560 ‫چگونه می توانیم مطمئن شویم؟ 610 00:40:13.680 --> 00:40:17.960 ‫می دانید که گاهی وقت ها ‫ساعت ها در سرسرا قدم می زند. 611 00:40:18.080 --> 00:40:19.400 ‫الحق که چنین است. 612 00:40:19.520 --> 00:40:22.880 ‫در یکی از همین مواقع، ‫دخترم را به ملاقاتش می فرستم. 613 00:40:23.000 --> 00:40:26.600 ‫من و شما نیز پشت پرده می مانیم ‫و ناظر برخوردشان می شویم. 614 00:40:26.720 --> 00:40:27.720 ‫اگر او را دوست نداشته باشد... 615 00:40:27.840 --> 00:40:30.480 ‫...و علت زوال عقل او این نباشد، 616 00:40:30.600 --> 00:40:33.760 ‫می توانید مرا از کار ‫در دربار منع کنید... 617 00:40:33.880 --> 00:40:36.640 ‫...تا در مزرعه با گاریچی ها سر و کله بزنم. 618 00:40:57.600 --> 00:40:59.840 ‫سرور عزیزم در چه حالند؟ 619 00:40:59.960 --> 00:41:05.160 ‫- خوب، خدا را شکر. ‫- مرا می شناسید، سرورم؟ 620 00:41:05.280 --> 00:41:09.400 ‫بسیار خوب می شناسم. ‫ماهی فروش هستید. 621 00:41:09.520 --> 00:41:12.640 ‫- نه، سرورم. نیستم. ‫- پس کاش به همان اندازه درستکار بودید. 622 00:41:12.760 --> 00:41:14.480 ‫- درستکار، سرورم؟ ‫- آری، آقا. 623 00:41:14.600 --> 00:41:15.720 ‫در این دوره و زمانه، 624 00:41:15.840 --> 00:41:18.360 ‫از هزار مرد می توان ‫یک تن درستکار دستچین کرد. 625 00:41:18.480 --> 00:41:19.880 ‫الحق که چنین است، سرورم. 626 00:41:22.440 --> 00:41:25.080 ‫- شما دختری دارید؟ ‫- آری، سرورم. 627 00:41:25.200 --> 00:41:27.800 ‫نگذارید آفتاب را ببیند. ‫حتماً چنین کنید! 628 00:41:27.920 --> 00:41:31.960 ‫منظور از این حرف چیست؟ ‫هنوز به دنبال دخترم است. 629 00:41:33.240 --> 00:41:36.480 ‫- چه می خوانید، سرورم؟ ‫- حرف. 630 00:41:38.360 --> 00:41:39.440 ‫حرف. 631 00:41:40.520 --> 00:41:42.880 ‫حرف! 632 00:41:43.000 --> 00:41:46.720 ‫- موضوع چیست، سرورم؟ ‫- موضوع کدام بحث، آقا؟ 633 00:41:46.840 --> 00:41:48.840 ‫منظورم موضوعیست ‫که می خوانید، سرورم. 634 00:41:48.960 --> 00:41:51.200 ‫آه، مشتی افترا، آقا. 635 00:41:51.320 --> 00:41:55.120 ‫این هجاگوی بی شرم این جا می گوید ‫که پیرمردان چهره ای چروکیده... 636 00:41:55.240 --> 00:41:57.200 ‫...و ریش خاکستری دارند... 637 00:41:57.320 --> 00:42:00.000 ‫...و به شدت دچار کمبود عقلند... 638 00:42:00.120 --> 00:42:01.760 639 00:42:01,880 --> 00:42:04,280 ‫آقا، گرچه این ها را تمام و کمال ‫با قوت و قدرت باور دارم، 639 00:42:04.400 --> 00:42:07.240 ‫باز بدین گونه روی کاغذ آوردنشان را ‫بی ادبانه می دانم. 640 00:42:08.240 --> 00:42:12.760 ‫آقا، خود شما اگر می توانستید مثل خرچنگ ‫پس پس بروید، به اندازه من پیر می شدید. 641 00:42:14.200 --> 00:42:17.280 ‫اگرچه جنون آمیز است، ‫از منطق به دور نیست. 642 00:42:17.400 --> 00:42:21.800 ‫- سرورم، بیرون نمی روید؟ ‫- بروم به درک؟ 643 00:42:21.920 --> 00:42:25.000 ‫سرور شریفم، از شما ‫رخصت رفتن می خواهم. 644 00:42:25.120 --> 00:42:28.720 ‫آقا، شما نمی توانید از من چیزی بخواهید ‫که به میل خودم خواهان دادنش نباشم. 645 00:42:31.280 --> 00:42:33.280 ‫غیر از جانم. 646 00:42:34.720 --> 00:42:37.040 ‫غیر از جانم! 647 00:42:37.160 --> 00:42:39.480 ‫خدانگهدار، سرورم. 648 00:42:52.960 --> 00:42:55.160 ‫بودن یا نبودن، 649 00:42:57.720 --> 00:42:59.440 ‫مسئله این است. 650 00:43:02.080 --> 00:43:03.720 ‫آیا بزرگواری آدمی ‫بیشتر در آن است... 651 00:43:03.840 --> 00:43:07.600 ‫...که زخم فلاخن و تیرِ بخت ستمگر را تاب آورد... 652 00:43:07.720 --> 00:43:12.920 ‫...یا آن که در برابر دریای فتنه ‫و آشوب، سلاح برگیرد... 653 00:43:13.040 --> 00:43:15.800 ‫...و با ایستادگی خویش ‫بدان همه پایان دهد؟ 654 00:43:18.760 --> 00:43:20.040 ‫مردن. 655 00:43:22.360 --> 00:43:24.680 ‫خفتن، همین و بس... 656 00:43:27.560 --> 00:43:30.600 ‫...و پنداری که ما با خواب ‫به دردهای قلب... 657 00:43:30.720 --> 00:43:34.600 ‫...و هزاران آسیب طبیعی ‫که نصیب تن آدمی است پایان می دهیم؛ 658 00:43:38.800 --> 00:43:41.440 ‫چنین فرجامی سخت خواستنی است. 659 00:43:43.520 --> 00:43:47.040 ‫مردن...خفتن! 660 00:43:48.080 --> 00:43:50.240 ‫خفتن، شاید هم خواب دیدن. 661 00:43:50.360 --> 00:43:51.800 ‫آه، دشواری کار همین است، 662 00:43:52.800 --> 00:43:55.800 ‫زیرا این که در این خواب مرگ ‫پس از آن که از این هیاهوی کشنده... 663 00:43:55.920 --> 00:44:01.480 ‫...فارغ شدیم، چه رویاهایی می توانند ‫به سراغمان بیایند، باید سستمان کند. 664 00:44:05.840 --> 00:44:12.240 ‫همین است که موجب می شود ‫عمر مصایب بدین حد دراز باشد، 665 00:44:15.280 --> 00:44:20.040 ‫چون چه کسی به تازیانه ها ‫و خواری های زمانه، 666 00:44:20.160 --> 00:44:24.240 ‫بیداد ستمگران، اهانت مردم خودبین، 667 00:44:24.360 --> 00:44:28.200 ‫دلهره عشق خوار، دیرجنبی قانون، 668 00:44:28.320 --> 00:44:31.800 ‫گستاخی درباریان و پاسخی ردی ‫که شایستگان شکیبا از فرومایگان می شنوند، تن می داد... 669 00:44:31.920 --> 00:44:36.040 ‫....در حالی که می توانست خود را ‫با خنجری برهنه آسوده سازد؟ 670 00:44:36.160 --> 00:44:41.240 ‫چه کسی زیر چنین باری می رفت ‫و عرق ریزان از زندگی طاقت فرسا می نالید، 671 00:44:41.360 --> 00:44:46.200 ‫مگر بدان رو که هراس چیزی ‫پس از مرگ را داشته باشد؟ 672 00:44:50.840 --> 00:44:55.640 ‫مرگ که سرزمینی ناشناخته است ‫که هیچ مسافری از مرزش بازنمی گردد، 673 00:44:57.440 --> 00:45:02.760 ‫اراده را سرگشته می دارد و ما را وا می دارد ‫که بدبختی هایی را که بدان دچاریم، تحمل کنیم... 674 00:45:02.880 --> 00:45:05.560 ‫...و به سوی ناشناخته ها نشتابیم. 675 00:45:08.040 --> 00:45:11.920 ‫این ادراک همه ما را ‫بزدل ساخته است... 676 00:45:14.560 --> 00:45:17.880 ‫...و از این رو، رنگ اصلی عزم... 677 00:45:18.000 --> 00:45:21.760 ‫...زیر سایه ضعیف اندیشه ‫بیمارگونه می نماید... 678 00:45:23.720 --> 00:45:27.760 ‫...و کارهای بزرگ و خطیر، 679 00:45:30.040 --> 00:45:35.840 ‫به همین سبب از مسیر خود منحرف می گردند ‫و حتی نام «عمل» را از دست می دهند. 680 00:46:00.320 --> 00:46:03.760 ‫سفیرانمان به خوشی ‫از نروژ بازگشته اند! 681 00:46:03.880 --> 00:46:06.400 ‫هر دو خوش آمده اند، ‫از آنان استقبال کنید. 682 00:46:06.520 --> 00:46:09.440 ‫مشتاقم بشنوم چگونه ‫از آنان استقبال کرده اند. 683 00:46:11.080 --> 00:46:12.640 ‫خوش آمدید، دوستان عزیز. 684 00:46:12.760 --> 00:46:14.600 ‫بگو، ولتیماند، 685 00:46:14.720 --> 00:46:17.400 ‫چه خبر از برادرم، شاه نروژ؟ 686 00:46:17.520 --> 00:46:21.520 ‫بهترین سلام و دعای خود را عرضه می دارد. 687 00:46:21.640 --> 00:46:25.160 ‫سرور مقتدرم، ‫خبر صلح بین کشورمان... 688 00:46:25.280 --> 00:46:27.840 ‫...و کشور همسایه رسیده است. 689 00:46:27.960 --> 00:46:30.280 ‫خدا را شکر. 690 00:46:30.400 --> 00:46:33.880 ‫پس از وارسی، به درستی پی برد ‫که کار گردآوری سپاه برادرزاده اش... 691 00:46:34.000 --> 00:46:37.960 ‫...که آن را تدارکاتی بر ضد لهستانیان ‫پنداشته بود، بر ضد حضرت عالیست... 692 00:46:38.080 --> 00:46:40.200 ‫...و به نخستین اشاره ما، 693 00:46:40.320 --> 00:46:42.560 ‫فرمود تا آن را متوقف سازند. 694 00:46:42.680 --> 00:46:47.280 ‫دستورهای مؤکدی برای فورتینبراس نیز فرستاد. ‫مختصر آن که فورتینبراس سر فرود آورد... 695 00:46:47.400 --> 00:46:53.480 ‫...و به سرزنش های شاه نروژ تن داد ‫و سرانجام در برابر عموی خود سوگند یاد کرد... 696 00:46:53.600 --> 00:46:57.520 ‫...که دیگر هرگز با حضرت عالی ‫سلاح آزمایی نکند. 697 00:46:58.840 --> 00:47:03.480 ‫شاه پیر نروژ از این امر ‫سخت شادمان شد... 698 00:47:03.600 --> 00:47:06.480 ‫...و به او اجازه داد سربازان مذکور... 699 00:47:06.600 --> 00:47:10.200 ‫...در سپاه گردآمده را ‫بر ضد لهستانیان به کار برد. 700 00:47:10.320 --> 00:47:14.560 ‫در این نامه که اینک تقدیم می کنم ‫خواهش کرده است که لطف فرموده... 701 00:47:14.680 --> 00:47:19.520 ‫...و برای این اقدام، پروانه عبور ‫از خاک خود به وی اعطا کنید. 702 00:47:19.640 --> 00:47:21.400 ‫چه خبر خوشی! 703 00:47:21.520 --> 00:47:26.920 ‫در فرصتی مناسب تر، این نامه را ‫می خوانیم و پس از بررسی امر پاسخ می دهیم. 704 00:47:27.040 --> 00:47:30.160 ‫اینک از زحمت ثمربخشتان سپاسگزاریم. 705 00:47:30.280 --> 00:47:32.800 ‫بروید استراحت کنید. ‫امشب با هم شام می خوریم. 706 00:47:32.920 --> 00:47:37.440 ‫تنها وظیفه ام در حق اعلی حضرت ‫و خداوند را انجام می دهم. 707 00:47:37.560 --> 00:47:39.440 ‫به خانه بسیار خوش آمدید. 708 00:47:39.560 --> 00:47:41.600 ‫این کار سرانجام خوشی داشت. 709 00:47:41.720 --> 00:47:47.680 ‫گرترود نازنینم، تو نیز ما را تنها بگذار. ‫ما ترتیبی داده ایم که هملت به این جا بیاید... 710 00:47:47.800 --> 00:47:51.000 ‫...و گویی بر حسب تصادف، ‫خود را با اوفلیا رو به رو ببیند. 711 00:47:51.120 --> 00:47:57.040 ‫آرزوی من این است که زیبایی پسندیده تو ‫علت خجسته شوریدگی هملت باشد، 712 00:47:57.800 --> 00:48:03.040 ‫بنابراین امیدوارم فضیلت های تو ‫او را به حال اولش بازگرداند. 713 00:48:03.160 --> 00:48:06.760 ‫- بانوی من، آرزو می کنم همین طور شود. ‫- اوفلیا، بیا این جا. 714 00:48:06.880 --> 00:48:08.400 ‫این کتاب را بخوان. 715 00:48:08.520 --> 00:48:12.120 ‫تظاهر به این کار می تواند ‫آب و رنگی به تنهایی ات ببخشد. 716 00:48:12.240 --> 00:48:14.320 ‫بیا برویم، جناب. 717 00:48:54.520 --> 00:48:55.840 ‫اوفلیای زیبا. 718 00:48:58.520 --> 00:49:02.080 ‫ای پریرو، همه گناهان من را ‫در نیایش های خود به یاد آر. 719 00:49:04.440 --> 00:49:08.840 ‫سرور عزیزم، پس از آن همه روزها ‫که گذشت، حال مبارکتان چطور است؟ 720 00:49:08.960 --> 00:49:11.080 ‫با خاکساری سپاسگزارم. خوبم. 721 00:49:13.280 --> 00:49:14.280 ‫خوبم. 722 00:49:16.880 --> 00:49:17.880 ‫خوبم. 723 00:49:22.920 --> 00:49:25.440 ‫سرور ارجمندم، خودتان ‫خوب می دانید که داده اید... 724 00:49:26.400 --> 00:49:30.760 ‫...و همراهشان، سخنانی بس شیرین ‫که آن چیزها را حتی گران بهاتر می نمود، 725 00:49:31.800 --> 00:49:33.800 ‫اما اینک که عطر خود را ‫از دست داده اند، پسشان بگیرید، 726 00:49:33.920 --> 00:49:37.560 ‫زیرا اگر اعطاکننده نامهربان گردد، ‫هدایای گران بها در دیده مردم شریف از ارج می افتد. 727 00:49:38.440 --> 00:49:39.680 ‫بفرمایید، سرورم. 728 00:49:43.200 --> 00:49:45.920 ‫- جدی می گویی؟ ‫- بله، سرورم. 729 00:49:50.280 --> 00:49:54.280 ‫- من زمانی دوستت داشتم. ‫- آری، سرورم، باعث شدید چنین باور کنم. 730 00:49:54.400 --> 00:49:55.720 ‫نباید باور می کردی. ‫من دوستت نداشتم. 731 00:49:55.840 --> 00:49:56.920 ‫پس سخت فریب خوردم. 732 00:49:58.000 --> 00:49:59.480 ‫برو به درک. 733 00:50:02.120 --> 00:50:06.240 ‫چرا می خواهی گناهکاری در دامن خود ‫بپرورانی؟ اگرچه من خود کم و بیش درستکارم، 734 00:50:06.360 --> 00:50:11.280 ‫می توانم چنان خود را متهم کنم ‫که بهتر بود مادرم هرگز مرا نمی زایید. 735 00:50:11.400 --> 00:50:16.200 ‫من بسیار خودبین، ‫کینه توز و جاه طلبم. 736 00:50:16.320 --> 00:50:18.760 ‫بیش آن چه اندیشه برای دریافتن ‫و تخیل برای انگاشتن و وقت... 737 00:50:18.880 --> 00:50:21.280 ‫...برای انجام لازم است، ‫گناهان به سوی من روی می آورند. 738 00:50:21.400 --> 00:50:24.280 ‫موجوداتی مانند من که میان ‫زمین و آسمان می خزند، به چه کار آیند؟ 739 00:50:24.400 --> 00:50:27.240 ‫همه ما نابکاران گستاخی هستیم. ‫سخن هیچ یک از ما را باور مکن. 740 00:50:29.880 --> 00:50:31.760 ‫- پدرت کجاست؟ ‫- در خانه است، سرورم. 741 00:50:31.880 --> 00:50:33.680 ‫درها بر او بسته باد... 742 00:50:33.800 --> 00:50:35.760 ‫برو. دیگر برنمی تابم، ‫دیوانه شدم. 743 00:50:37.000 --> 00:50:39.720 ‫به نظر من دیگر وصلتی صورت نگیرد! 744 00:50:41.360 --> 00:50:46.160 ‫ازدواج همه به جز یک زوج ‫پا بر جا خواهد ماند. 745 00:50:48.600 --> 00:50:50.960 ‫مابقی مانند قبل بمانند. 746 00:50:51.080 --> 00:50:52.760 ‫برو به درک. 747 00:50:53.680 --> 00:50:57.200 ‫آه، عجب روح بزرگواری ‫چنین از پا در آمد. 748 00:50:58.640 --> 00:51:01.600 ‫تیزبینی درباریان، سخن دانشوران، شمشیر سپاهیان، 749 00:51:01.720 --> 00:51:05.400 ‫امیدواری و گل سرسبد کشوری خوش بخت، 750 00:51:05.520 --> 00:51:09.760 ‫آینه خوش ذوقی ‫و نمونه برازندگی، 751 00:51:09.880 --> 00:51:14.440 ‫آن که هر چشمی بدو بود، ‫ناگهان از پا در آمد! 752 00:51:17.840 --> 00:51:25.200 ‫و من که از جمله زنان افسرده تر و بدبخت ترم ‫و شهد سوگندهای دلنواز او را چشیده ام، 753 00:51:25.320 --> 00:51:29.280 ‫اکنون می باید این خرد بزرگ را ‫همچون ناقوس خوش نوایی... 754 00:51:30.440 --> 00:51:35.960 ‫...که از کوک خارج شده و بانگِ زننده ‫و ناهنجاری سر می دهد، ببینم. 755 00:51:38.880 --> 00:51:45.880 ‫جنون آن پیکر و شمایل بی همتایی ‫که در اوج جوانی داشت را نابود ساخته! 756 00:51:46.000 --> 00:51:49.120 ‫آه، وای بر من... 757 00:51:50.280 --> 00:51:53.280 ‫...که چیزی که دیده ام را دیده ام... 758 00:51:54.520 --> 00:51:56.080 ‫...و چیزی که می بینم را می بینم. 759 00:51:56.760 --> 00:52:01.720 ‫عشق؟ عواطفش این گونه نیست! 760 00:52:01.840 --> 00:52:07.000 ‫آن چه می گوید نیز گرچه ‫اندکی آشفته است، به دیوانگی نمی ماند! 761 00:52:07.120 --> 00:52:11.280 ‫با این همه من هنوز مطمئنم ‫که علت و سرآغاز این اندوه، 762 00:52:11.400 --> 00:52:13.960 ‫عشقی نافرجام است. 763 00:52:14.080 --> 00:52:19.960 ‫در روحش چیزیست ‫که سودازدگی بر آن سایه انداخته... 764 00:52:20.080 --> 00:52:23.920 ‫...و می ترسم آن چه از آن ‫حاصل می شود، خطرآفرین باشد. 765 00:52:26.120 --> 00:52:26.680 ‫حال چه، سرور عزیزم؟ 766 00:52:58.800 --> 00:53:02.760 ‫خوش آمدید، روزن کرانتس ‫و گیلد استرن عزیز. 767 00:53:02.880 --> 00:53:06.560 ‫علاوه بر این که سخت مشتاق دیدارتان بودیم، 768 00:53:06.680 --> 00:53:10.720 ‫نیازی که به خدمت شما داریم ‫ما را بر آن داشت که به تعجیل پیتان بفرستیم. 769 00:53:10.840 --> 00:53:15.400 ‫لابد خبر دگرگونی حال هملت را شنیده اید. 770 00:53:15.520 --> 00:53:20.880 ‫تا جایی که می دانم، چه ظاهر ‫و چه باطن او دیگر مانند سابق نیست. 771 00:53:21.000 --> 00:53:24.640 ‫گذشته از مرگ پدر، ‫نمی توانم تصور کنم... 772 00:53:24.760 --> 00:53:27.240 ‫...که از خود بی خود شدن او، چه علت دیگری... 773 00:53:27.360 --> 00:53:29.120 ‫...می تواند داشته باشد. 774 00:53:29.240 --> 00:53:31.840 ‫از هر دوی شما که از کودکی... 775 00:53:31.960 --> 00:53:35.320 ‫...با وی پرورش یافته اید ‫و سن و سال و خلق و خویتان... 776 00:53:35.440 --> 00:53:37.040 ‫...به هم نزدیک است، ‫خواهش می کنم... 777 00:53:37.160 --> 00:53:39.560 ‫...او را سر شادی و نشاط بیاورید... 778 00:53:39.680 --> 00:53:45.240 ‫...و معلوم دارید آیا او ‫درد ناشناخته ای دارد... 779 00:53:45.360 --> 00:53:49.600 ‫...که بتوانیم درمان کنیم یا نه. 780 00:53:49.720 --> 00:53:53.880 ‫اخیراً از شما آقایان عزیز ‫بسیار یاد می کند... 781 00:53:54.000 --> 00:53:57.200 ‫...و مطمئنم هیچ دو مرد دیگری ‫در جهان نیست... 782 00:53:57.320 --> 00:53:59.160 ‫...که او به آن ها بیشتر دلبسته باشد. 783 00:53:59.280 --> 00:54:04.000 ‫اگر مایل باشید از مهربانی ‫و خیرخواهی اندکی از وقت خود را... 784 00:54:04.120 --> 00:54:10.000 ‫...برای به ثمر رسیدن امیدواری ما ‫نزد ما سپری کنید، 785 00:54:10.120 --> 00:54:15.800 ‫از این بازدید شما چنان که درخور ‫حق شناسی شاهان است، سپاسگزاری به عمل خواهد آمد. 786 00:54:15.920 --> 00:54:20.400 ‫با قدرت فرمانروایی والایی ‫که هر دو اعلی حضرت بر ما دارند، 787 00:54:20.520 --> 00:54:25.040 ‫به جای خواهش می توانند اراده رعب انگیز خود را ‫همچون فرمانی بر زبان آورند. 788 00:54:25.160 --> 00:54:28.760 ‫اما هر دو اطاعت می کنیم ‫و اینک خدمات خود را... 789 00:54:28.880 --> 00:54:34.320 ‫...آزادانه در اختیار شما ‫می گذاریم که فرمان دهید. 790 00:54:34.440 --> 00:54:40.160 ‫خدا کند حضور و مراقبت های ما ‫برایش خوشایند و سلامت بخش باشد! 791 00:54:40.280 --> 00:54:44.720 ‫سپاس، روزن کرانتس ‫و گیلد استرن مهربان. 792 00:54:45.560 --> 00:54:49.000 ‫سپاس، گیلد استرن ‫و روزن کرانتس مهربان. 793 00:54:49.920 --> 00:54:55.400 ‫در ضمن تمنا می کنم فوراً ‫به پسر دگرگون شده من سر بزنید. 794 00:54:56.520 --> 00:55:01.080 ‫ولتیماند، دستور می دهم ‫آقایان را نزد هملت ببری. 795 00:55:02.360 --> 00:55:04.680 ‫دنبال والاحضرت هملت می گردید؟ 796 00:55:06.680 --> 00:55:09.440 ‫- ایشان این جا هستند. ‫- خدا خیرت دهد! 797 00:55:22.800 --> 00:55:25.920 ‫- سرور شریفم؟ ‫- سرور عزیزم! 798 00:55:31.800 --> 00:55:33.400 ‫دوستان خوبم! 799 00:55:34.360 --> 00:55:36.360 ‫گیلد استرن، چطوری؟ 800 00:55:36.480 --> 00:55:41.600 ‫آه، روزن کرانتس! ‫پسرهای خوب، چطورید؟ 801 00:55:41.720 --> 00:55:43.720 ‫آن طور که فرزندان عادی روزگار ‫می توانند باشند. 802 00:55:43.840 --> 00:55:46.120 ‫خوشیم که زیاده از حد ‫خوش نیستیم. 803 00:55:46.240 --> 00:55:48.560 ‫دکمه روی کلاه بخت نیستیم. 804 00:55:48.680 --> 00:55:51.040 ‫- پاشنه کفشش هم نیستید؟ ‫- نه این و نه آن، سرورم. 805 00:55:51.160 --> 00:55:54.280 ‫پس در تراز کمر اقبال قرار دارید؟ 806 00:55:54.400 --> 00:55:57.000 ‫به راستی، همان جاییم. 807 00:55:57.120 --> 00:55:59.320 ‫آه، نه... 808 00:55:59.440 --> 00:56:00.440 ‫چه خبر؟ 809 00:56:00.560 --> 00:56:03.680 ‫سرورم، هیچ جز این که دنیا ‫به راه درستکاری می رود. 810 00:56:03.800 --> 00:56:06.440 ‫پس قیامت نزدیک است، 811 00:56:06.560 --> 00:56:10.160 ‫ولی اقبال شما را به کدامین گناه... 812 00:56:10.280 --> 00:56:13.400 ‫- ...به این زندان فرستاده است؟ ‫- زندان، سرورم؟ 813 00:56:13.520 --> 00:56:16.520 ‫- دانمارک یک زندان است. ‫- پس دنیا هم زندان است. 814 00:56:16.640 --> 00:56:18.400 ‫زندانی بزرگ با حجره ها، بیغوله ها... 815 00:56:18.520 --> 00:56:21.560 ‫...و سیاه چالهای بسیار ‫که دانمارک از بدترین هایشان است. 816 00:56:21.680 --> 00:56:24.040 ‫- چنین تصور نمی کنم، سرورم. ‫- پس برای تو چنین نیست، 817 00:56:24.160 --> 00:56:27.240 ‫زیرا هیچ چیز به نفس خود خوب یا بد نیست، 818 00:56:28.520 --> 00:56:30.320 ‫اما برای من زندان است. 819 00:56:30.440 --> 00:56:34.200 ‫پس جاه طلبی شماست که این گونه می سازدش. ‫این جا برای پرواز اندیشه شما بس تنگ است. 820 00:56:34.320 --> 00:56:37.480 ‫آه، خداوندا. اگر ‫خواب های آشفته نمی دیدم، 821 00:56:37.600 --> 00:56:40.080 ‫می توانستم در پوست گردویی محصور باشم... 822 00:56:42.360 --> 00:56:44.560 ‫...و خود را شاه سرزمینی بی کران بدانم، 823 00:56:44.680 --> 00:56:47.280 ‫اما چنین نیست. چه چیز ‫شما را از انگلستان به این جا کشانده؟ 824 00:56:47.400 --> 00:56:50.000 ‫سرورم، دیدار شما و دیگر هیچ. 825 00:56:50.120 --> 00:56:51.840 ‫آیا پی شما نفرستاده اند؟ 826 00:56:54.320 --> 00:56:56.320 ‫به صرافت طبع خود آمده اید؟ 827 00:56:56.440 --> 00:56:58.560 ‫بیایید با من صداقت به خرج دهید. 828 00:56:59.520 --> 00:57:02.520 ‫بیایید، بیایید. ‫نه، حرف بزنید. 829 00:57:02.640 --> 00:57:06.160 ‫- چه بگوییم، سرورم؟ ‫- هر چه غیر از حرف بی راه. 830 00:57:06.800 --> 00:57:09.840 ‫پی شما فرستاده اند! اعتراف ‫در چهره شما پیداست... 831 00:57:09.960 --> 00:57:12.600 ‫...و آزرمتان برای پنهان کردنش کافی نیست. 832 00:57:13.600 --> 00:57:17.480 ‫می دانم شاه و ملکه مهربان هستند ‫که پی شما فرستاده اند. 833 00:57:17.600 --> 00:57:20.400 ‫- به چه منظور، سرورم؟ ‫- این را شما باید به من بگویید، 834 00:57:20.520 --> 00:57:23.440 ‫اما سوگندتان می دهم ‫که به حق دوستیمان... 835 00:57:23.560 --> 00:57:24.680 ‫...با من رک و راست باشید... 836 00:57:24.800 --> 00:57:28.800 ‫- ...که پیتان فرستاده اند یا نه. ‫- سرورم، پیمان فرستاده اند. 837 00:57:31.560 --> 00:57:36.240 ‫علتش را خودم به شما می گویم ‫که پیش دستی من شما را از افشای راز معاف سازد. 838 00:57:38.240 --> 00:57:44.320 ‫از چندی پیش، نمی دانم به چه سبب ‫همه نشاط خود را از دست داده و هر گونه... 839 00:57:46.320 --> 00:57:48.480 ‫...ورزشی را ترک کرده ام. 840 00:57:50.680 --> 00:57:53.160 ‫به راستی چنان حال افسرده ای دارم... 841 00:57:53.280 --> 00:57:57.520 ‫...که زمین، این بنای نغز... 842 00:57:59.280 --> 00:58:01.840 ‫...به چشمم فلاتی بی بر می ماند... 843 00:58:05.000 --> 00:58:08.120 ‫...و این سراپرده بس شگرف هوا... 844 00:58:09.920 --> 00:58:11.040 ‫ببینید! 845 00:58:12.640 --> 00:58:16.040 ‫این سایبان زیبای آسمان، 846 00:58:17.200 --> 00:58:21.160 ‫این بام همایون آراسته به شعله های زرین، 847 00:58:21.280 --> 00:58:23.120 ‫آری، این همه برای من... 848 00:58:23.240 --> 00:58:27.080 ‫...جز توده بخارات آلوده ‫و طاعونزا نیست. 849 00:58:34.120 --> 00:58:36.960 ‫چه شاهکاری است آدمی! 850 00:58:38.840 --> 00:58:40.960 ‫چه قدر در خردمندی بزرگ است! 851 00:58:42.840 --> 00:58:45.240 ‫چه قدر در استعداد نامحدود است! 852 00:58:46.760 --> 00:58:49.760 ‫در هیئت و در رفتار ‫چالاک و دلپسند! 853 00:58:52.640 --> 00:58:57.680 ‫در عمل، همپایه فرشتگان! ‫در فهم و ادراک، پنداری ایزد! 854 00:58:59.600 --> 00:59:05.160 ‫زیبایی جهان و اشرف مخلوقات است. 855 00:59:07.720 --> 00:59:13.040 ‫با این حال تمام این جوهر خاک ‫در چشم من هیچ است. 856 00:59:16.640 --> 00:59:20.000 ‫مردان برای من جالب نیستند. 857 00:59:26.080 --> 00:59:28.200 ‫البته زنان نیز نیستند، 858 00:59:28.320 --> 00:59:31.240 ‫هر چند با لبخندت ‫می خواهی مخالفت کنی. 859 00:59:31.360 --> 00:59:33.440 ‫سرورم، چنین فکری نمی کردم! 860 00:59:33.560 --> 00:59:36.400 ‫چرا وقتی گفتم برایم جالب نیستند، خندیدی؟ 861 00:59:36.520 --> 00:59:38.840 ‫به سلامت باشید، آقایان! 862 00:59:38.960 --> 00:59:41.560 ‫«سرورم، برایتان خبر آورده ام!» 863 00:59:41.680 --> 00:59:43.560 ‫سرورم، برایتان خبر آورده ام! 864 00:59:43.680 --> 00:59:44.840 ‫آه، خدا! 865 00:59:44.960 --> 00:59:47.920 ‫سرورم، تمنا می کنم صبوری کنید... 866 00:59:48.040 --> 00:59:51.280 ‫...و پیامی که مرا برای رساندنش ‫فرستاده اند را بشنوید. 867 00:59:52.280 --> 00:59:54.800 ‫بوم! بوم! 868 00:59:54.920 --> 00:59:59.640 ‫بازیگران از راه رسیده اند، سرورم. ‫به شرافتم سوگند. 869 00:59:59.760 --> 01:00:02.920 ‫آقایان، با من دست بدهید. ‫به السینور خوش آمدید، 870 01:00:03.040 --> 01:00:06.320 ‫اما پدرم که عموی من است ‫و مادرم که زن عمویم است، فریب خورده اند! 871 01:00:06.440 --> 01:00:10.880 ‫- از چه بابت، سرور عزیزم؟ ‫- من تنها در باد شمال-شمال باختری است که دیوانه ام. 872 01:00:11.000 --> 01:00:14.280 ‫وقتی باد از جنوب بوزد ‫باز را از کلنگ تمیز می دهم. 873 01:00:14.400 --> 01:00:15.920 ‫کدام بازیگران؟ 874 01:00:16.040 --> 01:00:18.200 ‫همان ها که همواره ‫موردپسندتان بودند. 875 01:00:18.320 --> 01:00:22.080 ‫«بازیگران پایتخت، بهترین بازیگران...» 876 01:00:22.200 --> 01:00:27.760 ‫اوه! «بهترین بازیگران جهان، 877 01:00:27.880 --> 01:00:30.480 ‫خواه در تراژدی، ‫خواه در طنز... 878 01:00:30.600 --> 01:00:33.080 ‫...یا نمایش تاریخی، روستایی، 879 01:00:33.200 --> 01:00:37.120 ‫طنز روستایی، تاریخی روستایی، 880 01:00:37.240 --> 01:00:40.560 ‫تراژدی تاریخی ‫و تراژدی-طنز-تاریخی-روستایی.» 881 01:00:42.040 --> 01:00:43.200 ‫چه شد که دوره گردی می کنند؟ 882 01:00:43.320 --> 01:00:45.200 ‫محبوبیتشان به اندازه ‫وقتی که من در پایتخت بودم هست؟ 883 01:00:45.320 --> 01:00:48.120 ‫جمعیت زیادی برای تماشایشان می آید؟ ‫برای چه؟ مگر هنرشان نم کشیده؟ زود باش، مرد، حرف بزن! 884 01:00:48.240 --> 01:00:50.840 ‫همین نزدیکی هستند ‫که ببینند شما از آن ها... 885 01:00:50.960 --> 01:00:52.720 ‫...دعوت به عمل می آورید یا خیر. 886 01:00:52.840 --> 01:00:54.800 ‫درها را به رویشان بگشایید. 887 01:00:54.920 --> 01:00:58.280 ‫خوش آمدید، آقایان. ‫همگی خوش آمدید. 888 01:00:58.400 --> 01:01:03.560 ‫آه! دوست دیرین من، ‫از دیدارت خوشحالم. 889 01:01:03.680 --> 01:01:06.320 ‫از آخرین بار که دیدمت، ‫ریش درآورده ای. 890 01:01:06.440 --> 01:01:07.720 ‫آه، بانوی جوان و دلبرم! 891 01:01:07.720 --> 01:01:12.120 ‫ما همچون قوش بازان فرانسه خواهیم بود ‫که پرنده شان را به هر چه ببینند پرواز می دهند. 892 01:01:12.240 --> 01:01:13.680 ‫هم اکنون باید قطعه ای بشنویم. 893 01:01:14.880 --> 01:01:17.000 ‫بیایید، یک قطعه پرشور. 894 01:01:17.120 --> 01:01:20.720 ‫- کدام قطعه، سرورم؟ ‫- یک بار از تو چیزی شنیدم... 895 01:01:20.840 --> 01:01:23.880 ‫...که هیچ وقت روی صحنه نیامد ‫یا اگر آمد، بیش از یک بار نبود، 896 01:01:24.000 --> 01:01:26.280 ‫زیرا به یاد دارم که مردم ‫از آن استقبال نکردند، 897 01:01:26.400 --> 01:01:28.040 ‫اگرچه از نظر من... 898 01:01:28.160 --> 01:01:31.320 ‫...و دیگرانی که قضاوتشان ‫در چنین اموری از من صائب تر است، 899 01:01:31.440 --> 01:01:32.600 ‫نمایش نامه بس خوبی بود. 900 01:01:32.720 --> 01:01:34.640 ‫یکی از قطعاتش را ‫بسیار دوست داشتم. 901 01:01:34.760 --> 01:01:38.680 ‫آن جا که «آینیاس» برای «دیدو» حکایت می کند، ‫علی الخصوص وقتی از کشته شدن «پریاموس» سخن می گوید. 902 01:01:38.800 --> 01:01:41.640 ‫اگر خاطرتان هست، ‫از این جا شروع کنید. 903 01:01:41.760 --> 01:01:42.840 ‫بگذارید ببینم، ‫بگذارید ببینم... 904 01:01:45.880 --> 01:01:47.600 ‫پیروس دژم، 905 01:01:48.840 --> 01:01:51.200 ‫به قدرتمندی ببر...؟ 906 01:01:51.320 --> 01:01:54.240 ‫نه. این نیست، ولی ‫با کلمه «پیروس» آغاز می شود. 907 01:01:54.360 --> 01:01:55.600 ‫پیروس دژم... 908 01:01:57.400 --> 01:01:59.040 ‫...با زره تیره... 909 01:01:59.160 --> 01:02:01.640 ‫...و نیت سیاهش، ‫هنگامی که درون... 910 01:02:01.760 --> 01:02:05.160 ‫...آن اسب شوم پنهان شده بود، ‫به شب می مانست، 911 01:02:05.280 --> 01:02:10.240 ‫اینک این هیئت سیاه هراس انگیز را ‫با دبدبه بدشگون تری پوشانده است. 912 01:02:10.360 --> 01:02:15.920 ‫سر تا پا سرخ از خون پدران، ‫مادران، دختران و پسران. 913 01:02:17.040 --> 01:02:20.440 ‫پیروس دوزخی که پوشیده ‫از خون گشته، 914 01:02:20.560 --> 01:02:23.480 ‫پریاموس، آن نیای پیر را می جوید. 915 01:02:26.920 --> 01:02:29.120 ‫حال، شما ادامه دهید. 916 01:02:29.960 --> 01:02:35.480 ‫به زودی می یابدش که ضرباتی سست ‫بر یونانیان فرود می آورد. 917 01:02:35.600 --> 01:02:38.560 ‫شمشیر دیرینه اش به سرپیچی ‫از بازوی وی، هر جا فرود می آید، می ماند... 918 01:02:38.680 --> 01:02:40.560 ‫...و تن به هیچ فرمانی نمی دهد. 919 01:02:41.400 --> 01:02:47.840 ‫پیروس در نبردی نابرابر بر پریاموس ‫می تازد و از خشمی که دارد ضربتش به او نمی رسد، 920 01:02:47.960 --> 01:02:51.080 ‫ولی باد شمشیر خونخوارش... 921 01:02:52.080 --> 01:02:53.720 ‫...پیر ضعیف را بر زمین می افکند. 922 01:02:54.880 --> 01:02:59.120 ‫آن گاه چنان که گویی شهر ‫این ضربه را حس کرده باشد، 923 01:02:59.240 --> 01:03:01.840 ‫با هرای سهمگینش ‫گوش پیروس را غافلگیر می کند. 924 01:03:01.960 --> 01:03:04.040 ‫اینک، گویی آن شمشیر... 925 01:03:04.160 --> 01:03:09.200 ‫...که بر سر شیرگون پریاموس بزرگوار فرود می آمد، 926 01:03:09.320 --> 01:03:12.360 ‫در هوا معلق مانده است. 927 01:03:12.480 --> 01:03:16.120 ‫پیروس نیز به سان ستمگری ایستاده... 928 01:03:17.280 --> 01:03:18.720 ‫...و کاری نمی کند، 929 01:03:20.400 --> 01:03:23.720 ‫ولی همان طور که غالباً به هنگام فرا رسیدن ‫طوفان، خاموشی بر آسمان چیره می شود، 930 01:03:23.840 --> 01:03:24.880 ‫ابر از جنبش می ایستد، 931 01:03:25.000 --> 01:03:30.760 ‫بادهای سرکش گنگ می مانند ‫و این پایین، کره خاکی چون مرده آرام افتاده است، 932 01:03:31.720 --> 01:03:36.560 ‫آن گاه غرش غرش سهمگین رعد ‫جهان را می درد! 933 01:03:36.680 --> 01:03:42.040 ‫پس از آن مکث، کینه توزی ‫در پیروس بیدار می شود... 934 01:03:42.160 --> 01:03:45.280 ‫...و شمشیر خون چکان پیروس ‫بی رحمانه تر از چکشِ... 935 01:03:45.400 --> 01:03:47.840 ‫...سیکلوپ ها حین ساخت... 936 01:03:47.960 --> 01:03:49.800 ‫...زره های ابدیت دوام مارس، 937 01:03:49.920 --> 01:03:55.520 ‫بر سر پریاموس فرود می آید! 938 01:03:55.640 --> 01:03:56.640 ‫ادامه بده. 939 01:03:58.120 --> 01:04:00.120 ‫به سرگذشت هکابه برس. 940 01:04:01.960 --> 01:04:06.720 ‫ولی چه کسی، آه! چه کسی ‫هرگز آن ملکه سرپوشیده را دیده بود... 941 01:04:06.840 --> 01:04:09.680 ‫...که بر سر خود، سری که دمی پیش ‫به تاج آراسته بود، 942 01:04:09.800 --> 01:04:16.240 ‫تکه پارچه ای نهاده و به جای جامه ‫ملحفه ای در سراسیمگی برداشته... 943 01:04:16.360 --> 01:04:21.360 ‫...و بر دست و پای لاغر ‫و خونینش پیچیده و شعله های آتش را... 944 01:04:21.480 --> 01:04:24.800 ‫...با اشک هایی که راه نظر ‫بر او می بندد، تهدید می کند؟ 945 01:04:26.880 --> 01:04:32.560 ‫هر که این منظره را می دید، با زبانی ‫زهر چشیده، بخت را به تهمت جفا... 946 01:04:32.680 --> 01:04:35.560 ‫...رسوا می ساخت. 947 01:04:37.080 --> 01:04:39.600 ‫اگر در آن دم ایزدها ‫او را به عینه می دیدند... 948 01:04:39.720 --> 01:04:42.040 ‫...که پیروس را در حالِ... 949 01:04:42.160 --> 01:04:47.960 ‫...بی رحمانه ریز ریز کردن ‫شوهرش با شمشیرش نظاره می کند... 950 01:04:48.080 --> 01:04:53.080 ‫...و فریادی وحشت زده ‫از ته دل سر می دهد، 951 01:04:53.200 --> 01:04:58.440 ‫به سودای غم در می افتادند ‫و بی شک از چشمان سوزان آسمان اشک می بارید، 952 01:04:58.560 --> 01:05:01.120 ‫مگر این که نیک و بد حال فانیان... 953 01:05:01.240 --> 01:05:04.000 ‫...بر دلشان هیچ اثر نباشد. 954 01:05:05.440 --> 01:05:08.600 ‫آه، چه فرومایه و چه برده ناتراشیده ای هستم! 955 01:05:09.720 --> 01:05:13.960 ‫آه، بس شگفت نیست که این بازیگر ‫برای یک افسانه، برای پندار یک سودا، 956 01:05:14.080 --> 01:05:17.760 ‫بتواند روح خود را چنان ‫در قالب تصورش در آورد... 957 01:05:17.880 --> 01:05:19.600 ‫...که از تأثیر آن چهره اش ‫یک سر رنگ ببازد، 958 01:05:19.720 --> 01:05:22.080 ‫اشک در چشمانش بنشیند، ‫آشفتگی در هیئتش پدیدار شود، 959 01:05:22.200 --> 01:05:28.160 ‫صدایش در هم بشکند و حرکات ‫و سکناتش همه به شکل اندیشه اش درآید؟ 960 01:05:28.280 --> 01:05:31.400 ‫همه و همه برای هیچ! 961 01:05:34.360 --> 01:05:35.760 ‫برای هکابه. 962 01:05:38.200 --> 01:05:43.880 ‫هکابه چه ارزشی برای او یا او چه ارزشی ‫برای هکابه دارد که برایش اشک بریزد؟ 963 01:05:44.000 --> 01:05:48.760 ‫اگر او همان انگیزه و شور سودا ‫که من دارم را می داشت، چه می کرد؟ 964 01:05:49.880 --> 01:05:57.320 ‫صحنه را با اشک خود غرقه می ساخت، ‫گوش ها را با سخنان مخوفش می شکافت، 965 01:05:57.440 --> 01:06:01.360 ‫تبهکار را سراسیمه می کرد، بی گناه را ‫می ترساند، بی خبر را در آشوب می افکند... 966 01:06:01.520 --> 01:06:05.880 ‫...و بینایی و شنوایی را ‫به راستی سرگشته می داشت. 967 01:06:05.960 --> 01:06:07.360 ‫با این حال من... 968 01:06:08.680 --> 01:06:12.040 ‫من فرومایه، افسرده و بزدل، 969 01:06:12.200 --> 01:06:15.200 ‫سر به هوا می گردم، ‫پروای امر خود ندارم... 970 01:06:15.280 --> 01:06:17.360 ‫...و نمی توانم هیچ بگویم. 971 01:06:18.480 --> 01:06:22.040 ‫نه، آن هم جایی که پای شاهی ‫در میان است که به زندگی گرانقدر و هست و نیستش... 972 01:06:22.120 --> 01:06:24.840 ‫...دستبردی ننگین زده اند. 973 01:06:30.640 --> 01:06:32.960 ‫آیا من بزدلم؟ 974 01:06:37.840 --> 01:06:39.360 ‫چه کسی نابکارم می خواند؟ 975 01:06:47.760 --> 01:06:49.800 ‫همه را تاب می آورم، 976 01:06:51.120 --> 01:06:57.280 ‫زیرا جز این نیست که من دل و جگر کبوتر دارم ‫و از صفرا که بیداد را تلخ می گرداند بی بهره ام، 977 01:06:57.360 --> 01:07:00.960 ‫وگرنه تا کنون کرکس های سراسر این ناحیه را ‫با روده و شکمبه این بدسرشت... 978 01:07:01.120 --> 01:07:03.480 ‫...فربه کرده بودم. 979 01:07:03.600 --> 01:07:05.640 ‫آه، ناکس خونخوار! 980 01:07:06.600 --> 01:07:12.560 ‫سنگدل، دغلکار، حریص، بی عاطفه! 981 01:07:12.680 --> 01:07:15.040 ‫آه، انتقام! 982 01:07:27.520 --> 01:07:30.360 ‫ولی چه خرم من! 983 01:07:34.120 --> 01:07:39.760 ‫عجب تماشایی است که من، ‫پسر پدری مهربان که به ستم کشته شد، 984 01:07:39.880 --> 01:07:42.520 ‫منی که بهشت و دوزخ ‫به کین خواهیم برمی انگیزند، 985 01:07:42.640 --> 01:07:46.640 ‫همچون ولگردی عقده دل خود را ‫با مشتی کلمه خالی می کنم... 986 01:07:46.760 --> 01:07:50.600 ‫...و مانند زنی شلخته یا کنیزی مطبخی ‫دشنام می دهم. 987 01:07:50.720 --> 01:07:53.520 ‫اوف! تف! روح من، به خود بیا! 988 01:08:02.520 --> 01:08:06.360 ‫شنیده ام که برخی تبهکاران ‫در تماشاخانه چنان تا اعماق جان... 989 01:08:06.480 --> 01:08:07.960 ‫...از هنر نمایش منقلب گشته اند... 990 01:08:08.080 --> 01:08:13.360 ‫...که بی درنگ فریاد برآورده ‫و بر جرم خویش اعتراف کرده اند. 991 01:08:13.520 --> 01:08:16.440 ‫من به این بازیگران خواهم گفت ‫که در برابر عموی من چیزی شبیه... 992 01:08:16.560 --> 01:08:18.200 ‫...به قتل پدرم بازی کنند. 993 01:08:20.160 --> 01:08:22.080 ‫مراقب حال او خواهم بود... 994 01:08:22.200 --> 01:08:24.000 ‫...و چنان که باید او را ‫محک خواهم زد. 995 01:08:24.120 --> 01:08:27.680 ‫اگر یکه خورد و از جا پرید، ‫می دانم کار چیست. 996 01:08:29.840 --> 01:08:32.720 ‫بسیار خوب، می گویم مابقی آن را ‫به زودی بازی کنید. 997 01:08:32.840 --> 01:08:35.960 ‫جناب، ترتیب بدهید اسباب آسایش ‫این بازیگران فراهم شود. 998 01:08:36.080 --> 01:08:37.480 ‫دستور بده با ایشان به خوبی رفتار کنند، 999 01:08:37.600 --> 01:08:41.200 ‫چون آنان گزارش مختصر این روزگارند. 1000 01:08:41.280 --> 01:08:44.280 ‫سرورم، به قدر شایستگیشان ‫از ایشان پذیرایی خواهم کرد. 1001 01:08:44.360 --> 01:08:46.920 ‫محض رضای خدا، بهتر از این ها کن! 1002 01:08:48.480 --> 01:08:51.280 ‫اگر از هر کسی به قدر شایستگیش ‫پذیرایی شود، کیست که از تازیانه جان سالم به در برد؟ 1003 01:08:52.120 --> 01:08:54.920 ‫از آن ها به قدر شرف و بزرگواری خود ‫پذیرایی کن. راهنماییشان کن. 1004 01:08:55.040 --> 01:08:56.640 ‫بیایید، آقایان. 1005 01:08:57.960 --> 01:09:02.800 ‫- می توانید نمایش «قتل گونزاگو» را بازی کنید؟ ‫- «قتل گونزاگو»؟ آری، سرورم. 1006 01:09:02.920 --> 01:09:04.280 ‫امشب نمایش خواهیم داشت. ‫آیا می توانید... 1007 01:09:04.360 --> 01:09:06.840 ‫...روی دروازه تا شانزده سطر که من ‫خواهم نوشت کار کنید و آن را... 1008 01:09:06.960 --> 01:09:08.680 ‫- ...در نمایش نامه بگنجانید؟ ‫- آری، سرورم. 1009 01:09:08.800 --> 01:09:11.640 ‫بسیار خوب. دنبال این جناب بروید ‫و مبادا ریشخندش کنید. 1010 01:09:11.760 --> 01:09:14.120 ‫دوستان مهربانم، تا شب ‫به خدا می سپارمتان. 1011 01:09:14.200 --> 01:09:17.280 ‫- به السینور خوش آمدید. ‫- سرور عزیز. 1012 01:09:17.440 --> 01:09:19.440 ‫نمایش دامی خواهد بود... 1013 01:09:19.560 --> 01:09:21.960 ‫...که با آن وجدان شاه را شکار کنم. 1014 01:09:48.640 --> 01:09:54.360 ‫ای ناکس، ناکس. ‫ناکس ملعون خنده رو! 1015 01:09:54.480 --> 01:09:57.960 ‫چنین جفایی از یک برادر... 1016 01:10:00.280 --> 01:10:04.960 ‫خواهش می کنم این قطعه را ‫به همان شیوه که برایت خواندم، 1017 01:10:06.760 --> 01:10:09.000 ‫شمرده و بی تکلف تقریر کن، 1018 01:10:09.120 --> 01:10:11.160 ‫اما اگر همچون بسیاری ‫از بازیگرانت بخواهی نعره بکشی، 1019 01:10:11.280 --> 01:10:13.960 ‫همان بهتر که این کار را ‫به عهده جارچی بگذارم. 1020 01:10:14.080 --> 01:10:19.720 ‫این طور هم هوا را با دست خود ‫مشکافید، بلکه از همه بابت نرم و سنجیده باشید. 1021 01:10:19.840 --> 01:10:23.280 ‫در کشاکش سیلاب و طوفان و اگر توان گفت، دیوباد سودا، 1022 01:10:23.360 --> 01:10:27.120 ‫باید چنان خویشتن داری کنی ‫که بتواند آن را رام و هموار سازد. 1023 01:10:27.200 --> 01:10:30.000 ‫- والاحضرت، اطمینان داشته باشید. ‫- بی حال هم نباش. 1024 01:10:31.040 --> 01:10:34.160 ‫به عقل خود مراجعه کن. 1025 01:10:35.120 --> 01:10:39.040 ‫حرکات را با گفتار ‫و گفتار را با حرکات هماهنگ کن، 1026 01:10:40.280 --> 01:10:45.040 ‫به طور خاص از گذشتن از حد طبیعی ‫خویشتن داری و آزرم بپرهیز، 1027 01:10:45.160 --> 01:10:47.640 ‫زیرا هر گونه افراطی از این دست، ‫از منظور و مراد نمایش... 1028 01:10:47.760 --> 01:10:49.040 ‫...به دور است ‫که از آغاز چنین... 1029 01:10:49.160 --> 01:10:52.600 ‫...بوده و هنوز هست ‫که آیینه ای در برابر طبیعت نگه دارد... 1030 01:10:53.720 --> 01:10:57.040 ‫...که چهره فضیلت و تصویر رذالت را ‫به هر یک از آن ها بنماید. 1031 01:10:58.560 --> 01:11:02.680 ‫به زمان و هیئت اجتماع نشان دهد ‫بر چه رنگ و چه رسمی است. 1032 01:11:03.760 --> 01:11:05.520 ‫آه، بازیگرانی هستند ‫که من بازیشان را دیده ام... 1033 01:11:05.640 --> 01:11:07.480 ‫...و از دیگران هم بسیار تعریفشان را شنیده ام، 1034 01:11:07.600 --> 01:11:11.840 ‫اما، خدا بر من ببخشاید، چنان ‫می خرامیدند و نعره سر می دادند... 1035 01:11:11.960 --> 01:11:15.160 ‫...که گمان می کردم کارآموزان طبیعت ‫آب و گل ایشان را سرشته اند... 1036 01:11:15.280 --> 01:11:18.480 ‫...و خوب هم از کار در نیاورده اند، ‫بس که به زشتی ادای آدمیان را در می آورند. 1037 01:11:18.600 --> 01:11:20.880 ‫امیدوارم که ما این نقیصه را ‫تا اندازه ای در خود رفع کرده باشیم. 1038 01:11:21.000 --> 01:11:24.920 ‫بروید آماده شوید. دوستان خوبم، ‫آیا شاه به تماشای این شاهکار خواهد آمد؟ 1039 01:11:25.040 --> 01:11:28.280 ‫- بله، به اتفاق ملکه. همین دم می رسند. ‫- به بازیگران بگویید بشتابند. 1040 01:11:28.440 --> 01:11:31.440 ‫- کمک می کنید زودتر بجنبند؟ ‫- چشم، سرورم. 1041 01:11:33.080 --> 01:11:36.600 ‫- چه! هوراشیو آمده؟ ‫- قسمتی از او. 1042 01:11:36.720 --> 01:11:40.200 ‫- سلام، دوست خوبم! چه خبر؟ ‫- آیا عجیب نیست؟ 1043 01:11:40.360 --> 01:11:42.920 ‫عموی شما شاه دانمارک است... 1044 01:11:43.040 --> 01:11:46.520 ‫...و کسانی که در روزگار پدرتان ‫به وی دهن کجی می کردند، 1045 01:11:46.640 --> 01:11:51.880 ‫اکنون بیست، چهل یا صد سکه زر ‫برای یک تصویر کوچک او می دهند. 1046 01:11:52.560 --> 01:11:56.800 ‫به خدا در این کار چیزی ورای حد طبیعی ‫است و کاش فلسفه می توانست آن را دریابد. 1047 01:11:56.920 --> 01:12:01.760 ‫آه، هوراشیو، تو درستکارترین کسی هستی ‫که در عمرم با وی سر و کار داشته ام. 1048 01:12:01.880 --> 01:12:04.160 ‫- آه، سرور عزیزم. ‫- نه، گمان مبر که سر چاپلوسی دارم. 1049 01:12:04.280 --> 01:12:08.280 ‫مگر از تو که برای خوراک و پوشاک ‫اندوخته ای جز خوی خوش نداری، چه امید بخششی... 1050 01:12:08.360 --> 01:12:09.720 ‫...می توانم داشته باشم؟ 1051 01:12:10.760 --> 01:12:14.200 ‫مردی را به من نشان بده ‫که بنده سوداها نباشد... 1052 01:12:14.360 --> 01:12:16.440 ‫...تا من او را در اعماق قلب خود جا دهم. 1053 01:12:18.200 --> 01:12:22.200 ‫آری، همان قلبی که تو را ‫در آن جای داده ام. 1054 01:12:22.280 --> 01:12:24.000 ‫بگذریم دیگر. 1055 01:12:24.120 --> 01:12:28.000 ‫بگذریم...امشب در حضور شاه ‫نمایشی بازی می شود. 1056 01:12:28.120 --> 01:12:29.680 ‫یک صحنه اش یادآور چیزهایی است... 1057 01:12:29.800 --> 01:12:32.280 ‫...که درباره مرگ پدرم ‫به تو گفته ام. 1058 01:12:32.440 --> 01:12:34.520 ‫تمنا می کنم تا دیدی ‫آن حادثه در آستانه وقوع است، 1059 01:12:34.640 --> 01:12:37.200 ‫با چشمی به غایت تیز، 1060 01:12:37.360 --> 01:12:39.560 ‫عمویم را زیر نظر بگیر. 1061 01:12:39.680 --> 01:12:44.200 ‫اگر به شنیدن گفتاری ‫گناه نهفته اش از پرده درنیفتد، 1062 01:12:44.360 --> 01:12:48.040 ‫شبحی که ما دیدیم دوزخی بوده ‫و او را بر حذر خواهیم... 1063 01:12:48.160 --> 01:12:51.800 ‫چشم، سرورم. اگر در طول این نمایش ‫فرصت از ما بدزدد و غافلگیر نشود، 1064 01:12:51.920 --> 01:12:53.520 ‫تاوان آن با من. 1065 01:12:53.640 --> 01:12:56.280 ‫برای دیدن نمایش می آیند. ‫باید آماده شوم. 1066 01:12:56.360 --> 01:12:59.360 ‫آیا به هیچ تدبیری نمی توانی دریابی.... 1067 01:12:59.480 --> 01:13:03.280 ‫...چرا این پریشانی موجب می شود... 1068 01:13:03.360 --> 01:13:10.160 ‫...و چهره روزهای آرامش خود را بدین خشونت ‫به سرپنجه دیوانگی سرکش و خطرناک می خراشد؟ 1069 01:13:10.280 --> 01:13:13.080 ‫خود اعتراف می کند ‫که خود را شوریده می بیند، 1070 01:13:13.200 --> 01:13:16.200 ‫اما سببش را هیچ نمی خواهد بگوید. 1071 01:13:16.280 --> 01:13:19.120 ‫به نظر ما نیز آماده نیست ‫به حالش پی ببریم. 1072 01:13:19.200 --> 01:13:22.600 ‫- آیا از شما خوب پذیرایی کرد؟ ‫- درست برازنده یک نجیب زاده. 1073 01:13:22.720 --> 01:13:26.600 ‫در پرسش امساک داشت، اما ‫در جواب پرسش های ما گشاده دست بود. 1074 01:13:26.720 --> 01:13:29.880 ‫پس هر بار که او را ‫به آستانه اعتراف... 1075 01:13:30.000 --> 01:13:34.760 ‫...درباره حقیقت حالش می آورید، ‫با زیرکی حاصل از دیوانگیش از چنگتان می گریزد. 1076 01:13:34.880 --> 01:13:39.880 ‫- بنشینید! ‫- هملت عزیز ما در چه حال است؟ 1077 01:13:40.000 --> 01:13:43.200 ‫عالی! به راستی که عالی! 1078 01:13:43.280 --> 01:13:47.800 ‫بر سفره سمندر نشسته ام، هوا ‫می خورم و وعده و نوید فرو می دهم. 1079 01:13:48.680 --> 01:13:53.000 ‫- خروس عقیم را هم این طور پرورش نمی دهند. ‫- من از این جواب سر در نمی آورم، هملت. 1080 01:13:53.120 --> 01:13:56.000 ‫- این گفته ها به کار من نمی آید. ‫- همچنان که دیگر به کار خود من هم نمی آیند. 1081 01:13:56.120 --> 01:13:59.280 ‫جناب عزیز، می گفتی یک بار ‫در دانشگاه بازی کرده ای؟ 1082 01:13:59.440 --> 01:14:02.160 ‫آری، سرورم و می گفتند ‫بازیگر خوبی هم هستم. 1083 01:14:02.880 --> 01:14:04.160 ‫در چه نقشی بازی می کردی؟ 1084 01:14:04.280 --> 01:14:07.360 ‫در نقش ژولیوس سزار. در کاپیتول ‫کشته شدم. بروتوس مرا... 1085 01:14:07.480 --> 01:14:08.480 ‫بازیگران حاضرند؟ 1086 01:14:08.600 --> 01:14:10.520 ‫آری، سرورم. منتظر شما هستند. 1087 01:14:10.640 --> 01:14:13.200 ‫بیا این جا، هملت جان. ‫بیا کنار من بنشین. 1088 01:14:13.360 --> 01:14:16.200 ‫نه، مادر جان، آهنربای قوی تری این جاست. 1089 01:14:16.280 --> 01:14:18.440 ‫خانم، می توانم کنار تو باشم؟ 1090 01:14:19.960 --> 01:14:21.280 ‫خیر، سرورم. 1091 01:14:21.360 --> 01:14:23.280 ‫می خواستم بگویم کنار تو بنشینم. 1092 01:14:24.560 --> 01:14:28.280 ‫فکر می کنی منظور زشتی داشتم؟ 1093 01:14:30.720 --> 01:14:32.280 ‫من هیچ فکری نمی کنم، سرورم. 1094 01:14:32.440 --> 01:14:34.080 ‫کنار دوشیزه ای زیبا نشستن بد فکری نیست! 1095 01:14:34.200 --> 01:14:35.640 ‫- چه فرمودید، سرورم؟ ‫- هیچ. 1096 01:14:35.760 --> 01:14:38.480 ‫- سرخوشید، سرورم. ‫- مگر انسان کاری غیر از سرخوش بودن دارد؟ 1097 01:14:38.600 --> 01:14:41.560 ‫مثلاً ببین مادرم چه شاد و خندان به نظر می رسد، ‫حال آن که دو ساعت بیش نیست که پدرم مرده است. 1098 01:14:42.560 --> 01:14:44.160 ‫نه، دو ماه گذشته. 1099 01:14:46.480 --> 01:14:49.520 ‫این همه!؟ خداوندا! 1100 01:14:49.640 --> 01:14:51.680 ‫دو ماه پیش مرده... 1101 01:14:51.800 --> 01:14:53.760 ‫...و هنوز فراموش نشده؟ 1102 01:14:55.080 --> 01:14:59.720 ‫پس می توان امیدوار بود که خاطره یک مرد بزرگ ‫شش ماهی پس از خودش زنده می ماند! 1103 01:15:00.760 --> 01:15:04.120 ‫مزاح می فرمایید. ‫می روم نمایش را تماشا کنم. 1104 01:15:04.240 --> 01:15:07.400 ‫خدا کند که پیش از آن که عشق ما بمیرد، 1105 01:15:07.480 --> 01:15:12.000 ‫باز همان قدر گردش آفتاب ‫و ماه را شماره کنیم، 1106 01:15:12.120 --> 01:15:14.280 ‫افسنتین! افسنتین! 1107 01:15:14.400 --> 01:15:17.560 ‫انگیزه ای که زن را ‫به ازدواج دوباره می کشاند، 1108 01:15:17.680 --> 01:15:21.360 ‫ملاحظات پست مادی است، ‫نه شور و سودا! 1109 01:15:21.480 --> 01:15:26.920 ‫و هنگامی شوهر دوم کنار من جلوس کند، ‫گویی برای دومین بار شوهر درگذشته ام را می کشم. 1110 01:15:27.000 --> 01:15:29.800 ‫یقین دارم که آن چه اکنون می گویید، ‫همان است که در اندیشه دارید، 1111 01:15:29.920 --> 01:15:33.240 ‫اما چه بسا که ما از آن چه ‫عزم کرده ایم روی برمی تابیم. 1112 01:15:33.360 --> 01:15:37.760 ‫این جهان پایدار نیست، بنابراین عجیب نیست... 1113 01:15:37.840 --> 01:15:39.760 ‫آه! اگر هم اکنون عهد خود را بشکند... 1114 01:15:42.640 --> 01:15:46.000 ‫به نظرم بانوی صحنه ‫در اظهار عشق افراط می کند. 1115 01:15:46.120 --> 01:15:47.920 ‫آه، اما به عهدش وفادار می ماند. 1116 01:15:48.040 --> 01:15:51.480 ‫متن نمایش نامه را شنیده اید؟ ‫ایرادی که ندارد؟ 1117 01:15:51.600 --> 01:15:56.360 ‫هیچ ایرادی ندارد. موضوع این نمایش ‫قتلی است که در وین روی داده. 1118 01:15:56.480 --> 01:15:58.600 ‫دوک، گونزاگو نام دارد ‫و زنش باپتیستا. 1119 01:15:59.600 --> 01:16:01.920 ‫به زودی خواهید دید ‫که کلک پستی می زنند، 1120 01:16:02.040 --> 01:16:03.040 ‫اما چه اهمیتی دارد؟ 1121 01:16:03.160 --> 01:16:06.760 ‫به من و اعلی حضرت که وجدانمان ‫پاک است برنمی خورد. 1122 01:16:06.880 --> 01:16:09.520 ‫- موضوع چیست، سرورم؟ ‫- این لوسیانوس است، 1123 01:16:09.640 --> 01:16:11.040 ‫برادرزاده شاه. 1124 01:16:12.440 --> 01:16:14.360 ‫به ما می گویی که یعنی چه؟ 1125 01:16:14.480 --> 01:16:16.200 ‫معنی آن تبهکاریست. 1126 01:16:17.360 --> 01:16:22.880 ‫نیت سیاه، دست چالاک، ‫دارو کاری و وقت مناسب. 1127 01:16:23.000 --> 01:16:26.760 ‫همه اسباب فراهم و هیچ ‫آفریده دیگری هم شاهد نیست. 1128 01:16:26.880 --> 01:16:31.200 ‫تو ای معجون بدبویی که از گیاهانِ ‫هرز نیمه شبان فراهم آمده ای... 1129 01:16:31.360 --> 01:16:35.920 ‫...و نفرین ساحره ای سه بار بر تو دمیده شد ‫و سه بار آلوده شدی، 1130 01:16:36.040 --> 01:16:43.360 ‫به خاصیت سرشت جادویی ‫و شوم خود، بر این جان تندرست بتاز. 1131 01:16:45.200 --> 01:16:49.920 ‫آه، ناکس، ناکس... ‫ناکس ملعون خنده رو. برادرِ... 1132 01:16:50.040 --> 01:16:52.440 ‫او را در باغ به زهر می کشد ‫تا به قلمروی شاهیش دست یابد. 1133 01:16:52.560 --> 01:16:55.640 ‫اکنون خواهید دید که قاتل ‫چگونه دل از زن گونزاگو می رباید. 1134 01:16:55.760 --> 01:16:58.800 ‫- شاه از جا برخاست. ‫- از تیر مشقی وحشت کرد؟ 1135 01:16:58.920 --> 01:17:01.200 ‫- چه شدید، سرورم؟ ‫- نمایش را قطع کنید. 1136 01:17:01.280 --> 01:17:03.680 ‫برایم مشعل بیاورید! 1137 01:17:03.800 --> 01:17:05.280 ‫برویم! برویم! 1138 01:17:06.600 --> 01:17:08.200 ‫آقا، با همین چیزها ‫و یک خروار پر... 1139 01:17:08.280 --> 01:17:10.160 ‫...مرا در جرگه بازیگران راه خواهند داد؟ 1140 01:17:10.280 --> 01:17:13.440 ‫- به نصف مزد. ‫- آه، موسیقی! بیایید، موسیقی! 1141 01:17:13.560 --> 01:17:15.480 ‫آه، هوراشیو! 1142 01:17:15.600 --> 01:17:18.360 ‫آخ، هوراشیوی عزیزم، برای گفته های شبح ‫حاضرم هزار لیره بدهم. آیا متوجه شدی؟ 1143 01:17:18.480 --> 01:17:20.600 ‫- بسیار خوب، سرورم. ‫- آن جا که سخن از زهر به میان آمد؟ 1144 01:17:20.720 --> 01:17:22.160 ‫بسیار خوب متوجهش بودم. 1145 01:17:22.280 --> 01:17:25.120 ‫سرور عزیزم، اجازه بفرمایید کلمه ای ‫به عرض برسانم. 1146 01:17:25.200 --> 01:17:27.760 ‫- یک داستان کامل، ای آقا. ‫- قربان، شاه... 1147 01:17:27.880 --> 01:17:28.960 ‫خوب، آقا، شاه چه؟ 1148 01:17:29.080 --> 01:17:32.280 ‫...از این جا سخت برافروخته رفته است. 1149 01:17:32.360 --> 01:17:36.360 ‫- برافروخته از نوشیدن، آقا؟ ‫- نه، سرورم، بلکه از جوشش صفرا. 1150 01:17:36.520 --> 01:17:40.200 ‫عاقلانه تر این بود که به پزشکشان اطلاع می دادی. 1151 01:17:40.280 --> 01:17:42.680 ‫سرور عزیزم، سخنتان را در حد معینی نگه دارید... 1152 01:17:42.800 --> 01:17:45.000 ‫...و این گونه با سرکشی ‫عرضم را قطع نکنید! 1153 01:17:46.680 --> 01:17:50.120 ‫- من رامم، آقا. بفرما. ‫- ملکه، مادرتان... 1154 01:17:50.200 --> 01:17:52.880 ‫...با خاطری بسیار آزرده ‫مرا نزد شما فرستاده اند. 1155 01:17:53.000 --> 01:17:54.200 ‫خوش آمدی! 1156 01:17:55.280 --> 01:18:00.000 ‫نه، این تعارف مناسب مقام نیست! 1157 01:18:00.120 --> 01:18:03.840 ‫اگر لطف بفرمایید و پاسخ معقولی به من بدهید، 1158 01:18:03.960 --> 01:18:05.800 ‫ما به دستور مادرتان عمل خواهیم کرد، 1159 01:18:05.920 --> 01:18:09.560 ‫وگرنه کارمان با پوزش خواستن ‫از شما و بازگشتن پایان می یابد. 1160 01:18:09.680 --> 01:18:11.120 ‫- نمی توانم، آقا. ‫- نمی توانید چه کنید، سرورم؟ 1161 01:18:11.200 --> 01:18:13.960 ‫این که پاسخ معقولی به شما بدهم، ‫حواسم پریشان است، 1162 01:18:14.080 --> 01:18:17.640 ‫- ولی برویم سر اصل مطلب. می گفتید مادرم... ‫- می فرمایند رفتارتان... 1163 01:18:17.760 --> 01:18:19.840 ‫...موجب شگفتی و حیرتشان شده است. 1164 01:18:19.960 --> 01:18:23.360 ‫آه، چه پسر بی نظیری که توانسته ‫مادری را چنین به حیرت افکند! 1165 01:18:23.480 --> 01:18:26.280 ‫میل دارد پیش از آن که برای خفتن ‫بروید، در اتاق خود با شما سخن بگوید. 1166 01:18:26.360 --> 01:18:28.600 ‫اگر نه یک بار، ده بار هم ‫مادرمان باشند، به سر و چشم! 1167 01:18:28.720 --> 01:18:31.200 ‫کار دیگری با ما ندارید؟ 1168 01:18:33.480 --> 01:18:36.680 ‫سرورم، شما زمانی دوستم داشتید. 1169 01:18:38.360 --> 01:18:42.480 ‫هنوز هم دارم، به همین انگشتان دزد ‫و جیب برم قسم می خورم. 1170 01:18:42.600 --> 01:18:46.560 ‫سرور مهربانم، علت آشفتگیتان چیست؟ 1171 01:18:46.680 --> 01:18:48.440 ‫آقا، امکان پیشرفت ندارم. 1172 01:18:48.560 --> 01:18:52.360 ‫حال که خود شاه فرموده است که جانشین او ‫بر تخت دانمارک شما خواهید بود، چطور ممکن است؟ 1173 01:18:54.600 --> 01:18:57.600 ‫- می توانی این قره نی را بنوازی؟ ‫- سرورم، نمی توانم. 1174 01:18:57.720 --> 01:18:59.800 ‫- تمنا می کنم. ‫- باور کنید نمی توانم. 1175 01:18:59.920 --> 01:19:02.360 ‫- استدعا می کنم. ‫- نواختنش را هیچ نمی دانم، سرورم. 1176 01:19:02.520 --> 01:19:04.360 ‫به آسانی دروغ گفتن است. 1177 01:19:05.360 --> 01:19:07.080 ‫انگشت ها و شست خود را ‫روی این سوراخ ها ببر... 1178 01:19:07.200 --> 01:19:08.200 ‫...و با دهان در آن بدم... 1179 01:19:08.280 --> 01:19:11.720 ‫...تا با رساترین نوای موسیقی سخن بگوید. ‫ببین، کلیدهایش این جا هستند. 1180 01:19:11.840 --> 01:19:14.840 ‫ولی من نمی توانم کمترین نغمه ای ‫از آن بیرون بیاورم، 1181 01:19:14.960 --> 01:19:16.200 ‫در این کار دستی ندارم. 1182 01:19:17.560 --> 01:19:22.440 ‫پس ببین چه ناچیزم می شماری. 1183 01:19:22.560 --> 01:19:25.600 ‫دلت می خواهد از من نغمه بیرون بکشی، ‫وانمود کنی پرده هایم را می شناسی. 1184 01:19:25.720 --> 01:19:28.880 ‫می خواهی بم ترین و زیرترین ‫نوای مرا بیرون بکشی، 1185 01:19:29.000 --> 01:19:31.720 ‫ولی این ساز کوچک که نغمه های فراوان ‫و وآوای بس دل انگیز در خود نهفته دارد را... 1186 01:19:31.840 --> 01:19:33.480 ‫...نمی توانی به سخن در آوری. 1187 01:19:35.560 --> 01:19:40.080 ‫گمان می بری به سخن در آوردن من ‫از یک نی هم آسان تر است؟ 1188 01:19:44.520 --> 01:19:46.520 ‫مرا هر سازی که دلت خواست بنام. 1189 01:19:46.640 --> 01:19:51.000 ‫هر قدر با من کلنجار روی، ‫نغمه ای از من بیرون نخواهی کشید. 1190 01:19:55.840 --> 01:19:57.520 ‫خدانگهدارت، آقا. 1191 01:19:57.640 --> 01:20:01.800 ‫سرورم، ملکه می خواهد هم اکنون ‫با شما سخن بگوید. 1192 01:20:01.920 --> 01:20:06.720 ‫آه! آن ابر را می بینید ‫که تقریباً به شکل شتر است؟ 1193 01:20:06.840 --> 01:20:09.840 ‫- الحق که مانند شتر است. ‫- به نظر من شبیه راسو است. 1194 01:20:09.960 --> 01:20:12.520 ‫- ها، پشتش مثل راسو است. ‫- یا مانند نهنگ. 1195 01:20:12.640 --> 01:20:14.600 ‫بسیار به نهنگ شباهت دارد. 1196 01:20:16.520 --> 01:20:19.000 ‫هم اکنون نزد مادرم خواهم رفت. 1197 01:20:21.440 --> 01:20:23.880 ‫- هم اکنون خواهم رفت. ‫- همین را به عرض خواهم رساند. 1198 01:20:24.000 --> 01:20:26.800 ‫گفتن «هم اکنون» آسان است. 1199 01:20:28.000 --> 01:20:30.040 ‫این مسخرگی ها از آستانه تحملم فراتر است. 1200 01:20:31.200 --> 01:20:33.360 ‫دوستان، مرا تنها بگذارید. 1201 01:20:39.800 --> 01:20:43.000 ‫اینک جادویی ترین ساعت شب است، 1202 01:20:44.080 --> 01:20:50.800 ‫ساعتی که در آن گورستان دهان باز می کند ‫و دوزخ نفس طاعونی خود را بر جهان می دمد. 1203 01:20:50.920 --> 01:20:53.920 ‫اکنون می توانم خون گرم بنوشم... 1204 01:20:54.040 --> 01:20:58.360 ‫...و دست به چنان کار دهشت انگیزی ‫بزنم که روز از دیدنش بر خود بلرزد! 1205 01:21:02.800 --> 01:21:04.840 ‫ولی، آرام! ‫نخست نزد مادرم بروم. 1206 01:21:07.280 --> 01:21:10.040 ‫آه، ای قلب من، سرشت انسانی خود را مباز. 1207 01:21:10.800 --> 01:21:13.520 ‫مگذار روح «نرون» راه به این سینه استوار یابد. ‫(امپراتور خونخوار رومی) 1208 01:21:13.640 --> 01:21:15.720 ‫چنان کن که بی رحم باشم، ‫اما بدسرشت نه. 1209 01:21:15.840 --> 01:21:19.200 ‫سخنانم را چون خنجری بر او ‫فرود خواهم آورد، اما خنجری به کار نخواهم برد. 1210 01:21:26.160 --> 01:21:31.200 ‫از او خوشم نمی آید و او را در دیوانگیش ‫آزاد گذاشتن برای ما بی خطر نیست، 1211 01:21:31.360 --> 01:21:33.640 ‫از این رو، آماده باشید. 1212 01:21:33.760 --> 01:21:39.680 ‫فرمان شما را هم اکنون می دهم که بنویسند ‫و او با شما رهسپار انگلستان خواهد شد. 1213 01:21:40.960 --> 01:21:45.440 ‫مصالح دولت ما بر نمی تابد ‫که خطر دیوانگیش هر ساعت... 1214 01:21:45.560 --> 01:21:49.120 ‫...چنین رو به فزونی رود. 1215 01:21:49.200 --> 01:21:50.480 ‫نظرتان چیست؟ 1216 01:21:53.000 --> 01:21:55.360 ‫پروای مصالح آن هزاران هزار تن که زندگی... 1217 01:21:55.520 --> 01:22:00.720 ‫...و گذرانشان به وجود اعلی حضرت ‫بسته است، امریست خداپسندانه و بس مقدس. 1218 01:22:00.840 --> 01:22:03.680 ‫سرورم، شاهی که درگذرد ‫خود به تنهایی نمی میرد... 1219 01:22:03.800 --> 01:22:06.800 ‫...بلکه چون غرقابی است که هر چه را ‫در جوار خویش دارد در خود فرومی کشد. 1220 01:22:06.920 --> 01:22:11.200 ‫پس تدارکات لازم را ببینید. ‫او به سرعت راهی انگلستان خواهد شد. 1221 01:22:11.360 --> 01:22:15.720 ‫شاید سفر دریا و کشورهای دیگر ‫و دیدنی های گوناگونشان... 1222 01:22:15.840 --> 01:22:21.280 ‫...بتوانند چیزی که در قلبش جا گرفته و او را ‫بدان سبب که عقلش همواره با آن در تصادم است، 1223 01:22:21.440 --> 01:22:24.200 ‫از حال خود به در کرده ‫از آن جا بیرون براند. 1224 01:22:24.360 --> 01:22:25.360 ‫عاقلانه است. 1225 01:22:25.520 --> 01:22:28.560 ‫خواهش دارم برای عزیمت سریع آماده شوید. 1226 01:22:28.680 --> 01:22:32.120 ‫این خطر را که با پاهایی ‫چنین آزاد قدم برمی دارد، 1227 01:22:32.200 --> 01:22:34.920 ‫باید به زنجیر بست. 1228 01:22:35.040 --> 01:22:37.280 ‫دست به کار خواهیم شد. 1229 01:22:37.440 --> 01:22:39.680 ‫سرورم، اینک نزد مادر خود می رود. 1230 01:22:39.800 --> 01:22:43.160 ‫من پشت پرده جا می گیرم تا گوش دهم. 1231 01:22:43.280 --> 01:22:47.000 ‫بهتر است جز مادر که طبیعت ‫به جانب داری وا می داردش، 1232 01:22:47.120 --> 01:22:49.280 ‫کس دیگری در جای مناسبی قرار گیرد... 1233 01:22:49.360 --> 01:22:52.160 ‫...تا بتواند گفتگویشان را بشنود. 1234 01:22:53.000 --> 01:22:56.880 ‫ممنون، سرور عزیزم. 1235 01:23:01.600 --> 01:23:06.440 ‫آه، تبهکاری من چنان پلید است... 1236 01:23:08.120 --> 01:23:11.640 ‫...که آسمان را به گند می آلاید. 1237 01:23:15.720 --> 01:23:20.200 ‫نخستین و کهن ترین لعنی ‫که نازل شده بر آن سنگینی می کند: 1238 01:23:21.040 --> 01:23:22.840 ‫کشتن برادر! 1239 01:23:26.640 --> 01:23:31.680 ‫با آن که دلم سخت مشتاق است، ‫از دعا کردن عاجزم. 1240 01:23:31.800 --> 01:23:37.200 ‫نیت بزرگم مغلوب گناه بزرگ ترم می شود... 1241 01:23:37.360 --> 01:23:40.640 ‫...و من مانند آن کس ‫که دو کار در پیش دارد، 1242 01:23:40.760 --> 01:23:44.720 ‫به جای آن که از یکی آغاز کنم، در تردید می مانم... 1243 01:23:44.840 --> 01:23:46.560 ‫...و هر دو را به دست غفلت می سپارم. 1244 01:23:48.640 --> 01:23:51.920 ‫اگر این دست نفرین شده... 1245 01:23:52.040 --> 01:23:55.720 ‫...از خون برادر آستر یافته باشد چه؟ 1246 01:23:56.880 --> 01:24:00.200 ‫آیا در آسمان های رحمت چندان باران نیست... 1247 01:24:00.360 --> 01:24:02.560 ‫...که آن را بشوید و به سفیدی برگرداند؟ 1248 01:24:04.360 --> 01:24:09.360 ‫بخشایش جز این به چه کار می آید ‫که رو در رو در چهره گناه بنگرد؟ 1249 01:24:09.520 --> 01:24:12.720 ‫پس می توانم سر به آسمان بردارم. ‫گناهم شسته خواهد شد، 1250 01:24:13.520 --> 01:24:18.160 ‫اما، آه...چه دعایی می تواند ‫شایسته حال من باشد؟ 1251 01:24:18.280 --> 01:24:20.280 ‫«قتل شنیع مرا ببخش»؟ 1252 01:24:20.440 --> 01:24:21.560 ‫این ممکن نیست، 1253 01:24:21.680 --> 01:24:24.760 ‫زیرا من هم چنان از ثمرات قتل ‫که انگیزه من در این کار بود، 1254 01:24:24.880 --> 01:24:26.920 ‫یعنی از تاج شاهی، 1255 01:24:27.040 --> 01:24:28.720 ‫اقتدار و ملکه ام... 1256 01:24:28.840 --> 01:24:30.520 ‫...برخوردار هستم. 1257 01:24:32.280 --> 01:24:35.160 ‫آیا می توان بخشوده شد ‫و باز در مصاحبت جنایت بود؟ 1258 01:24:36.680 --> 01:24:39.560 ‫این شیوه پوسیده این جهان است... 1259 01:24:39.680 --> 01:24:43.360 ‫...که دست زراندود جنایت عدالت را کنار می زند... 1260 01:24:43.480 --> 01:24:48.520 ‫...و چه بسا که بخشایش قانون ‫با همان سود حاصل از تبهکاری خریداری می شود، 1261 01:24:49.480 --> 01:24:52.040 ‫اما آن بالا کار از قراری دیگر است. 1262 01:24:53.520 --> 01:24:56.200 ‫آن جا فریب و دغل نیست، 1263 01:24:56.360 --> 01:25:01.560 ‫هر عملی با خصلت راستین خود حاضر است... 1264 01:25:01.680 --> 01:25:04.440 ‫...و ما ناگزیریم در برابر... 1265 01:25:04.560 --> 01:25:09.480 ‫...چهره برآشفته گناهان خود در پی... 1266 01:25:09.600 --> 01:25:11.360 ‫...تبرئه خویش برآییم. 1267 01:25:13.440 --> 01:25:16.360 ‫پس چه باید کرد؟ ‫چه کاری می ماند؟ 1268 01:25:18.840 --> 01:25:22.280 ‫دست به دامن توبه شدن! ‫چه کاری از آن ساخته نیست؟ 1269 01:25:24.800 --> 01:25:30.440 ‫اما وقتی که نتوان توبه کرد، ‫دیگر چه کاری باقی می ماند؟ 1270 01:25:32.280 --> 01:25:34.600 ‫آه از این بیچارگی! 1271 01:25:35.360 --> 01:25:39.440 ‫آه، دلی به سیاهی مرگ! 1272 01:25:39.560 --> 01:25:44.600 ‫چه روح پای در گلی که هر چه بیشتر ‫برای رهایی می کوشد، بیشتر فرو می رود! 1273 01:25:45.280 --> 01:25:48.000 ‫ای فرشتگان، یاریم کنید! 1274 01:25:49.360 --> 01:25:51.960 ‫تلاش کنید. 1275 01:25:53.120 --> 01:25:55.520 ‫خم شوید، ای زانوان نافرمان! 1276 01:25:55.640 --> 01:25:59.480 ‫و این تارهای پولادین قلب من، 1277 01:25:59.600 --> 01:26:03.440 ‫همچون اعصاب نوزادی ‫نرم گردید. 1278 01:26:05.720 --> 01:26:07.880 ‫شاید کار به نیکی بینجامد. 1279 01:26:15.280 --> 01:26:17.800 ‫اکنون که سرگرم دعاست، ‫می توانم کارش را بسازم. 1280 01:26:21.000 --> 01:26:22.360 ‫هم اینک اقدام می کنم، 1281 01:26:22.520 --> 01:26:25.680 ‫اما این گونه به بهشت خواهد رفت. ‫با چنین کاری انتقام گرفته ام؟ 1282 01:26:28.640 --> 01:26:32.200 ‫باید سنجید. ناکسی پدرم را می کشد... 1283 01:26:32.360 --> 01:26:36.360 ‫...و به کیفر این کار، من، تنها پسرش، ‫این ناکس را به بهشت بفرستم؟ 1284 01:26:37.360 --> 01:26:39.960 ‫آه، این کار مزدوری است، نه انتقام! 1285 01:26:41.960 --> 01:26:45.280 ‫او پدرم را هنگامی ‫غافلگیر کرد... 1286 01:26:45.360 --> 01:26:51.120 ‫...که نان به سیری خورده بود ‫و گناهانش به سان گل های بهاری شکفته بود... 1287 01:26:51.200 --> 01:26:55.000 ‫...و تنها خدا می داند چه حسابی ‫می بایست پس بدهد، 1288 01:26:55.120 --> 01:26:59.040 ‫اما در مورد این یک، به فتوای خرد ‫پیداست که وام سنگینی بر دوش دارد. 1289 01:27:01.360 --> 01:27:05.280 ‫پس اگر جان او را هنگامی بگیرم ‫که سرگرم تطهیر روح خویش است... 1290 01:27:05.440 --> 01:27:08.560 ‫...و برای سفر آخرت آماده گشته، ‫آیا از اون انتقام گرفته ام؟ 1291 01:27:10.680 --> 01:27:12.040 ‫نه. 1292 01:27:17.200 --> 01:27:21.720 ‫هنگامی که خمار خفته ‫یا دیوانه خشم گشته... 1293 01:27:21.840 --> 01:27:24.800 ‫...یا از جفای خویش سرخوش از لذت است، 1294 01:27:24.920 --> 01:27:30.200 ‫یا هنگام شرط بندی و ناسزاگویی ‫یا سرگرم کاری که بوی رستگاری نمی دهد... 1295 01:27:30.360 --> 01:27:34.360 ‫آن گاه چنان سرنگونش می کنم ‫که پاشنه هایش بر آسمان لگد حواله کنند... 1296 01:27:34.520 --> 01:27:38.040 ‫...و روحش مثل دوزخی که بدان ‫خواهد شتافت، سیاه و نفرین شده باشد. 1297 01:27:40.080 --> 01:27:41.840 ‫مادرم منتظر است، 1298 01:27:41.960 --> 01:27:45.760 ‫اما این دارو جز برای آن ‫نیست که روزهای بیماری را به درازا بکشد. 1299 01:27:51.000 --> 01:27:53.960 ‫سخنانم رو به آسمان دارند، 1300 01:27:54.080 --> 01:27:57.120 ‫اما اندیشه ام بر زمین می ماند. 1301 01:28:00.440 --> 01:28:05.080 ‫سخنی که اندیشه ای پشتش ‫نباشد، هرگز به آسمان نمی رسد. 1302 01:28:12.200 --> 01:28:14.200 ‫حتماً با او درشتی کنید. 1303 01:28:14.360 --> 01:28:18.080 ‫به او بگویید شوخی هایش از حد تحمل گذشته... 1304 01:28:18.200 --> 01:28:23.960 ‫...و علیاحضرت ناچار بوده اند خود را ‫میان او و خشمی خانمان سوز حایل کنند. 1305 01:28:24.080 --> 01:28:28.360 ‫به هیچ قیمتی! تمنا می کنم ‫به من فشار نیاور. 1306 01:28:28.520 --> 01:28:30.000 ‫- مادر! ‫- صدای آمدنش را می شنوم. 1307 01:28:30.120 --> 01:28:32.280 ‫- من در این گوشه بی حرکت و بی صدا می مانم. ‫- مادر! 1308 01:28:32.440 --> 01:28:33.680 ‫خواهش می کنم با وی ‫تند و رک باشید. 1309 01:28:34.280 --> 01:28:35.600 ‫مادر! 1310 01:28:42.280 --> 01:28:45.080 ‫خوب، مادر. ‫چه کارم داشتید؟ 1311 01:28:45.200 --> 01:28:48.520 ‫هملت، تو پدرت را سخت آزرده ای. 1312 01:28:48.640 --> 01:28:51.800 ‫مادر، شما پدرم را سخت آزرده اید. 1313 01:28:51.920 --> 01:28:53.800 ‫خوب، خوب، یاوه جواب می دهی! 1314 01:28:53.920 --> 01:28:56.080 ‫خوب، خوب، یاوه سوال می پرسید! 1315 01:28:56.800 --> 01:29:00.120 ‫- فراموش کرده ای من که هستم؟ ‫- خیر، شما ملکه اید. 1316 01:29:00.200 --> 01:29:02.040 ‫زن برادرِ شوهرتان... 1317 01:29:02.160 --> 01:29:04.360 ‫...و ای کاش چنین نبود، ‫اما مادر من هم هستید. 1318 01:29:04.520 --> 01:29:08.280 ‫پس اگر این است، کسانی را ‫بر تو می گمارم که بتوانند با تو حرف بزنند. 1319 01:29:08.960 --> 01:29:12.200 ‫بیایید بنشینید. ‫جایی نمی روید. 1320 01:29:12.360 --> 01:29:15.280 ‫تا من آیینه ای در برابرتان بگیرم ‫که بتوانید تا اعماق وجود خود را... 1321 01:29:15.360 --> 01:29:18.640 ‫...در آن ببینید، تکان نخواهید خورد. 1322 01:29:18.760 --> 01:29:21.920 ‫می خواهی چه کنی؟ ‫مبادا بخواهی مرا بکشی؟ 1323 01:29:22.040 --> 01:29:24.560 ‫- کمک، کمک! ‫- چه می کنی؟ کمک! 1324 01:29:24.680 --> 01:29:27.840 ‫ها، چه؟ این جا موش بود؟ 1325 01:29:27.960 --> 01:29:31.760 ‫- وای بر من، این چه کار بود کردی؟ ‫- نمی دانم. آیا شاه بود؟ 1326 01:29:34.200 --> 01:29:36.480 ‫آه، خدایا! 1327 01:29:37.680 --> 01:29:40.360 ‫آه، چه کار نسنجیده و خونینی! 1328 01:29:41.560 --> 01:29:42.880 ‫کار خونین. 1329 01:29:43.000 --> 01:29:45.960 ‫تقریباً به همان زشتی که شاهی را ‫بکشند و به همسری برادرش درآیند. 1330 01:29:46.080 --> 01:29:49.520 ‫- شاهی را بکشند؟ ‫- بله، خانم. همین که گفتم. 1331 01:29:51.960 --> 01:29:57.640 ‫بیچاره احمق بی پروای فضول، ‫تو را با سرورت اشتباه گرفتم! 1332 01:30:00.000 --> 01:30:01.280 ‫بدرود! 1333 01:30:04.040 --> 01:30:08.640 ‫این گونه دست هایتان را به هم نپیچانید ‫و بگذارید من قلبتان را بچلانم. 1334 01:30:08.760 --> 01:30:11.640 ‫اگر از ماده ای نرم و نفوذپذیر ساخته شده باشد، 1335 01:30:11.760 --> 01:30:15.360 ‫اگر عادات دوزخی در برابر ‫هر احساسی همچون مفرغ... 1336 01:30:15.520 --> 01:30:18.160 ‫...سخت و مقاومش نکرده باشد، ‫در این کار توفیق خواهم یافت. 1337 01:30:18.280 --> 01:30:19.720 ‫مگر من چه کرده ام... 1338 01:30:19.840 --> 01:30:24.200 ‫...که به خود جرأت می دهی ‫زبانت را با چنین خشونتی در حقم به کار ببری؟ 1339 01:30:24.280 --> 01:30:28.360 ‫کاری که لطف و سرخی دلنشین آزرم را لکه دار می سازد، 1340 01:30:28.480 --> 01:30:30.200 ‫پارسایی را به دورویی منسوب می دارد... 1341 01:30:30.360 --> 01:30:34.520 ‫...و پیمان ازدواج را همچون ‫سوگند نردبازان دروغ می نماید! 1342 01:30:34.640 --> 01:30:38.280 ‫وای بر من، این کدام عمل است ‫که چنین بلند می غرد و از سرانگشت اتهامش صاعقه می بارد؟ 1343 01:30:38.440 --> 01:30:43.520 ‫این جا، به این تصویر ‫و سپس به این یک بنگرید! 1344 01:30:43.640 --> 01:30:45.880 ‫دو تصویر از دو برادر. 1345 01:30:46.000 --> 01:30:50.080 ‫ببینید چه شکوهی در این سیما بود! 1346 01:30:51.600 --> 01:30:55.760 ‫کاکل هیپریون، پیشانی ژوپیتر... 1347 01:30:55.880 --> 01:30:58.840 ‫...و چشمانی که به کردار مارس ‫فرمان می دهد و تهدید می کند، 1348 01:30:58.960 --> 01:31:03.640 ‫با برازندگی قامت مرکوری، پیک خدایان، ‫هنگامی که بر تارک آسمان سای کوهی فرود می آید. 1349 01:31:05.640 --> 01:31:11.920 ‫هیئت و ترکیبی که گویی هر یک ‫از خدایان مهر خود را بر آن نهاده اند... 1350 01:31:12.040 --> 01:31:16.520 ‫...تا مژده ظهور مردی بزرگ را به جهان بدهند. 1351 01:31:19.480 --> 01:31:23.360 ‫چنین کسی شوهرتان بود. ‫اکنون بنگرید چه در پی اوست. 1352 01:31:23.480 --> 01:31:28.280 ‫این شوهر تازه شماست، خوشه سن زده ای ‫که خوشه سالم را پژمراند. 1353 01:31:29.840 --> 01:31:32.440 ‫آیا چشم دارید؟ 1354 01:31:33.520 --> 01:31:38.520 ‫چگونه توانسته اید کوهستان سرفراز را ‫ترک کنید و در چنین مردابی بچرید؟ 1355 01:31:38.640 --> 01:31:41.000 ‫آیا چشم دارید؟ 1356 01:31:41.120 --> 01:31:46.000 ‫نمی توانید بگویید که از دلباختگی بوده، ‫زیرا در سن و سال شما شور سرکشی خون فروکش می کند... 1357 01:31:46.120 --> 01:31:48.480 ‫...و رام می شود و خود را ‫به دست خرد می سپارد... 1358 01:31:48.600 --> 01:31:51.840 ‫...و کدام خرد پس از آن یکی ‫به این یکی روی می آورد؟ 1359 01:31:52.680 --> 01:31:57.840 ‫کدام اهریمن بود که چشمتان را ‫بست و چنین فریبتان داد؟ 1360 01:32:02.760 --> 01:32:07.360 ‫کو سرخی تو، ای شرم؟ 1361 01:32:10.520 --> 01:32:15.960 ‫و تو ای دوزخ سرکش، اگر می توانی ‫در اندام زن کلان سالی سر به نافرمانی برآری، 1362 01:32:16.080 --> 01:32:20.080 ‫پس همان بهتر که پرهیزگاری در برابر ‫شعله های شور جوانی همچون موم باشد و در آتش خود بگدازد. 1363 01:32:20.200 --> 01:32:22.120 ‫آه، بیش از این مگو! 1364 01:32:22.800 --> 01:32:26.800 ‫تو نگاه مرا به اعماق روح من برگردانده ای... 1365 01:32:26.920 --> 01:32:32.520 ‫...و من بس لکه ها و جودانه های سیاه ‫بر آن می بینم که رنگ آن دیگر زایل نخواهد شد. 1366 01:32:34.600 --> 01:32:36.200 ‫آری. 1367 01:32:37.360 --> 01:32:44.280 ‫زندگی کردن در آشیانه ای آلوده و متعفن، 1368 01:32:44.440 --> 01:32:46.200 ‫در تباهی فرو رفتن... 1369 01:32:46.280 --> 01:32:49.360 ‫...و در آن خوکدانی کثیف ‫عشق و عاشقی کردن... 1370 01:32:49.520 --> 01:32:51.280 ‫بیش از این با من مگو! 1371 01:32:51.360 --> 01:32:54.520 ‫سخنانت همچون خنجر ‫در گوشم فرو می رود. 1372 01:32:54.640 --> 01:32:58.280 ‫- هملت نازنینم، بیش مگو. ‫- یک آدم کش فرومایه! 1373 01:32:58.360 --> 01:33:02.520 ‫پست فطرتی که یک دهمِ یک بیستمِ ‫سرور پیشینتان هم ارزش ندارد؛ 1374 01:33:02.640 --> 01:33:04.880 ‫دلقکی در هیئت شاهان، ‫دزد قدرت و فرمانروایی. 1375 01:33:05.000 --> 01:33:06.000 ‫لطفاً، دیگر نگو! 1376 01:33:06.120 --> 01:33:09.360 ‫شاهی وصله پینه شده... 1377 01:33:11.760 --> 01:33:14.760 ‫ای نگهبانان آسمانی، نجاتم دهید ‫و مرا زیر بال های خود بگیرید. 1378 01:33:14.880 --> 01:33:17.440 ‫چه فرمایشی دارید؟ بگویید. 1379 01:33:18.920 --> 01:33:22.840 ‫مبادا برای سرزنش پسر کاهل کوش خود ‫آمده باشید که فرصت و شور و سودا را هدر داده... 1380 01:33:22.960 --> 01:33:26.520 ‫...و در امر مهم اجرای فرمان هراس انگیزتان تأخیر روا می دارد؟ 1381 01:33:28.360 --> 01:33:29.880 ‫بگویید! 1382 01:33:30.000 --> 01:33:32.280 ‫فراموش مکن. 1383 01:33:33.360 --> 01:33:37.840 ‫دیدار من جز برای آن نیست ‫که عزم سستی گرفته تو را برانگیزم، 1384 01:33:39.880 --> 01:33:43.560 ‫ولی بنگر. مادرت را سرگشتگی از پا درآورده. 1385 01:33:44.760 --> 01:33:48.280 ‫آه، میان او و روحش ‫که در کشاکش است، میانجی شو. 1386 01:33:50.200 --> 01:33:51.880 ‫با او سخن بگو، هملت. 1387 01:33:54.880 --> 01:33:57.280 ‫بانوی من، شما را چه شده؟ 1388 01:33:58.560 --> 01:34:01.800 ‫وای! تو را چه شده... 1389 01:34:01.920 --> 01:34:05.760 ‫...که چشمت را به فضای خالی دوخته ای... 1390 01:34:05.880 --> 01:34:09.280 ‫...و با هوای غیرمادی سخن می گویی؟ 1391 01:34:10.160 --> 01:34:15.880 ‫پسر بزرگوارم، بر داغ و شعله های آتش خشمت... 1392 01:34:16.000 --> 01:34:18.200 ‫...آب سرد شکیبایی بپاش. 1393 01:34:19.880 --> 01:34:22.960 ‫- نگاهت را به چه دوخته ای؟ ‫- به او. به او. 1394 01:34:23.840 --> 01:34:26.160 ‫ببینید رنگ پریده ‫چه خیره می نگرد! 1395 01:34:26.280 --> 01:34:29.720 ‫- نگاهتان را به من مدوزید! ‫- با که سخن می گویی؟ 1396 01:34:29.840 --> 01:34:31.080 ‫آن جا چیزی نمی بینید؟ 1397 01:34:31.200 --> 01:34:34.640 ‫نه، جز هر چه که هست ‫چیزی نمی بینم. 1398 01:34:34.760 --> 01:34:37.520 ‫- هیچ چیز هم نشنیدید؟ ‫- نه، هیچ چیز، جز گفتگوی خودمان. 1399 01:34:37.640 --> 01:34:40.200 ‫آن جا را نگاه کنید! پدرم، ‫در جامه ای که هنگام زندگی داشت! 1400 01:34:40.280 --> 01:34:41.280 ‫هیس! 1401 01:34:41.440 --> 01:34:43.880 ‫این ها همه ساخته و پرداخته مغز توست. 1402 01:34:44.560 --> 01:34:50.680 ‫هذیان در آفریدن این نقش های بی جان دستی دارد. 1403 01:34:50.800 --> 01:34:54.160 ‫هذیان! نبض من به اندازه ‫نبض شما منظم می زند... 1404 01:34:54.280 --> 01:34:55.680 ‫...و همان گونه زمزمه تندرستی سر می دهد. 1405 01:34:55.800 --> 01:34:57.920 ‫این دیوانگی نیست ‫که از زبان من به سخن درآمد. 1406 01:34:58.040 --> 01:34:59.920 ‫اگر می خواهید آزمایشم کنید، ‫می توانم همه را از نو بگویم، 1407 01:35:00.040 --> 01:35:01.520 ‫در حالی که دیوانگان نمی توانند. 1408 01:35:01.640 --> 01:35:03.080 ‫محض رضای خدا، 1409 01:35:04.280 --> 01:35:07.120 ‫روح خود را به این روغنِ ‫چرب و نرم نیندازید... 1410 01:35:07.200 --> 01:35:11.200 ‫...که گویا دیوانگی من است ‫که به سخن آمده، نه خطاکاری شما. 1411 01:35:13.200 --> 01:35:17.040 ‫این کار جز آن نیست که ‫زخم ناسور را زیر پوست پوشیده داریم... 1412 01:35:17.160 --> 01:35:22.200 ‫...تا در آن اثنا پوسیدگی چرک زای ناپیدا ‫همه چیز را از درون تباه گرداند. 1413 01:35:22.360 --> 01:35:23.560 ‫آخ، هملت... 1414 01:35:24.720 --> 01:35:28.160 ‫قلبم را به دو نیم کردی. 1415 01:35:28.280 --> 01:35:33.640 ‫اوه! پس نیمه ای که بدتر است را دور افکنید ‫و با نیمه دیگر پاک تر زندگی کنید. 1416 01:35:33.760 --> 01:35:36.760 ‫بابت آن چه گذشته توبه کنید ‫و در آینده از آن بپرهیزید... 1417 01:35:36.880 --> 01:35:39.960 ‫...و پای گیاه هرز کود نپاشید که انبوه تر نگردد. 1418 01:35:40.080 --> 01:35:42.800 ‫تمنا می کنم، از عمویم دوری کنید. 1419 01:35:43.880 --> 01:35:45.600 ‫اگر هم پرهیزگاری در شما نیست، بدان تظاهر کنید. 1420 01:35:45.720 --> 01:35:47.880 ‫امروز از او دوری کنید و همین ‫امساک بعدی را اندکی آسان تر می سازد... 1421 01:35:48.000 --> 01:35:50.760 ‫...و آن که از پی آن خواهد آمد، ‫باز آسان تر و بار بعد آسان تر. 1422 01:35:50.880 --> 01:35:53.560 ‫وای بر من، من چه کردم؟ 1423 01:35:57.760 --> 01:36:01.560 ‫برای مهربان بودن، ‫باید سنگدل باشم. 1424 01:36:02.600 --> 01:36:05.600 ‫باری، آن چه بد است آغاز شده، ‫اما بدتر از این را پشت سر گذاشتیم. 1425 01:36:05.720 --> 01:36:10.880 ‫هنگامی که خود آرزومند دعای خیر ‫می شوید، از شما تمنای دعای خیر دارم. 1426 01:36:12.040 --> 01:36:13.920 ‫بابت این آقا هم به راستی پشیمانم، 1427 01:36:14.040 --> 01:36:17.280 ‫ولی دوزخ چنین خواست که او ‫کیفر من باشد و من کیفر او. 1428 01:36:20.960 --> 01:36:22.600 ‫چه باید بکنم؟ 1429 01:36:24.720 --> 01:36:27.760 ‫مگذارید خیک پرباد ‫به شما نزدیک شود، 1430 01:36:27.880 --> 01:36:30.560 ‫به گونه هایتان نگاه کند، ‫شما را «موشی جان» بخواند... 1431 01:36:30.680 --> 01:36:32.360 ‫...یا با ابراز علاقه ای متعفن... 1432 01:36:32.480 --> 01:36:35.800 ‫...و لبخند نفرین شده اش شما را... 1433 01:36:35.920 --> 01:36:39.360 ‫...وادار کند که نزدش اعتراف کنید... 1434 01:36:39.480 --> 01:36:44.200 ‫...که من به راستی دیوانه نیستم، 1435 01:36:44.280 --> 01:36:46.800 ‫بلکه دیوانگیم از سر نیرنگ است. 1436 01:36:48.360 --> 01:36:50.640 ‫روده هایش را تا اتاق مجاور می کشم. ‫مادر، شب بخیر. 1437 01:36:52.280 --> 01:36:57.720 ‫به راستی این مشاور شاه ‫که در زندگی فرومایه ای ابله و پرگو بود، 1438 01:36:57.840 --> 01:37:01.000 ‫اینک بس آرام و رازپوش و باوقار است. 1439 01:37:01.080 --> 01:37:02.240 ‫بیا، آقا. 1440 01:37:03.080 --> 01:37:04.200 ‫شب بخیر، مادر. 1441 01:37:09.880 --> 01:37:13.080 ‫پسرت کجاست؟ 1442 01:37:17.000 --> 01:37:18.840 ‫گرترود! 1443 01:37:19.920 --> 01:37:21.360 ‫هملت در چه حال است؟ 1444 01:37:22.800 --> 01:37:28.720 ‫به دیوانگی باد و دریا، هنگامی که در تلاشند ‫تا ببینند کدام یک نیرومندتر است. 1445 01:37:30.160 --> 01:37:33.440 ‫در آن حال شوریدگی، 1446 01:37:33.560 --> 01:37:38.360 ‫شنید که چیزی در پس پرده می جنبد، 1447 01:37:38.480 --> 01:37:42.520 ‫شمشیر کشید و فریاد زد: «ها، موش! موش!» 1448 01:37:42.640 --> 01:37:48.600 ‫و در این توهم پیرمرد مهربانی را ‫که در آن جا نهفته بود کشت. 1449 01:37:48.720 --> 01:37:51.000 ‫آه، چه کار شنیعی! 1450 01:37:52.480 --> 01:37:56.760 ‫اگر آن جا بودیم، سرنوشت خودمان همین می شد. 1451 01:37:58.480 --> 01:38:05.000 ‫آزاد بودنش خطری است برای همه. ‫برای خود تو، برای ما و برای همه کس. 1452 01:38:05.160 --> 01:38:09.000 ‫بگو، این کار را چطور توجیه کنیم؟ 1453 01:38:10.080 --> 01:38:12.320 ‫گناهش گردن خودمان می افتد... 1454 01:38:12.440 --> 01:38:15.680 ‫...که باید پیش بینی می کردیم و این جوان دیوانه را... 1455 01:38:15.800 --> 01:38:18.520 ‫...محجور گردانیده ‫و مانع رفت و آمدش می شدیم، 1456 01:38:19.880 --> 01:38:23.680 ‫اما محبتمان نسبت به او چندان بود ‫که نمی خواستیم بدانیم صلاح کار چیست، 1457 01:38:23.800 --> 01:38:25.920 ‫درست مانند کسی که دچار بیماری شرم آوری گشته... 1458 01:38:26.000 --> 01:38:30.280 ‫...و اگر هم تا مغز استخوانش را بخورد، ‫از افشای آن سر باز می زند! 1459 01:38:31.320 --> 01:38:35.680 ‫- کجا رفته است؟ ‫- رفته نعش کشته خود را به گوشه ای ببرد. 1460 01:38:35.800 --> 01:38:39.560 ‫- استدعا دارم، نزد من آی! ‫- از کارش پشیمان است. 1461 01:38:39.680 --> 01:38:43.000 ‫همین که خورشید ‫بر تارک کوهستان دمید، 1462 01:38:43.160 --> 01:38:44.920 ‫با کشتی او را از این جا می فرستیم... 1463 01:38:45.560 --> 01:38:48.840 ‫دوستان! 1464 01:38:50.880 --> 01:38:55.760 ‫هملت در غلبه شور دیوانگی ‫پولونیوس را از پا درآورده است. 1465 01:38:56.680 --> 01:39:00.320 ‫بروید پیداش کنید، با وی به نرمی ‫سخن گویید و نعش را به نمازخانه ببرید. 1466 01:39:00.480 --> 01:39:02.600 ‫خواهش می کنم شتاب کنید. 1467 01:39:15.160 --> 01:39:17.800 ‫هملت! ‫والاحضرت هملت! 1468 01:39:17.920 --> 01:39:20.520 ‫آه، دارند می آیند. ها! 1469 01:39:21.520 --> 01:39:24.240 ‫نعش را چه کردید، سرورم؟ 1470 01:39:24.360 --> 01:39:26.320 ‫به خاک که خویشاوند اوست باز دادم. 1471 01:39:26.440 --> 01:39:29.120 ‫بگویید کجاست تا بتوانیم از آن جا ببریمش. 1472 01:39:29.240 --> 01:39:32.720 ‫- هاها! باورکردنی نیست. ‫- چه باورکردنی نیست؟ 1473 01:39:32.840 --> 01:39:35.400 ‫این که می توانید راز خود را ‫نگه دارید، اما راز مرا خیر. 1474 01:39:35.520 --> 01:39:39.480 ‫از آن گذشته، در برابر پرسش یک اسفنج، 1475 01:39:39.600 --> 01:39:42.240 ‫پسر پادشاه چه پاسخی می تواند بدهد؟ 1476 01:39:42.360 --> 01:39:45.200 ‫سرورم، مرا اسفنج می شمارید؟ 1477 01:39:45.320 --> 01:39:50.680 ‫آری، آقا، اسفنجی که مراحم پادشاه ‫و پاداش ها و اختیارات او را می مکد، 1478 01:39:50.800 --> 01:39:54.640 ‫اما این گونه خدمتگزاران در پایان کار است ‫که بهترین خدمت را در حق پادشاه انجام می دهند. 1479 01:39:54.760 --> 01:39:59.000 ‫همین که به آن چه گرد آورده اید، ‫نیازش افتاد، چنان فشارتان می دهد... 1480 01:39:59.120 --> 01:40:03.920 ‫- ...که شما اسفنج ها بار دیگر خشک شوید. ‫- سخنانتان را نمی فهمم، سرورم. 1481 01:40:04.000 --> 01:40:06.840 ‫مایه خشنودی من است. در گوش ابلهان ‫آن چه می نشیند، سخن جفنگ است. 1482 01:40:08.240 --> 01:40:10.480 ‫سرورم، باید به ما ‫بگویید نعش کجاست... 1483 01:40:10.600 --> 01:40:12.080 ‫...و با ما نزد پادشاه بیایید. 1484 01:40:13.360 --> 01:40:16.120 ‫- شاه عجب چیزیست... ‫- چیز، سرورم؟ 1485 01:40:16.240 --> 01:40:17.840 ‫چیزی ناچیز! 1486 01:40:21.120 --> 01:40:22.560 ‫مرا نزدش ببرید. 1487 01:40:54.240 --> 01:40:57.720 ‫آزاد گذاشتن این مرد ‫به راستی خطرناک است. 1488 01:40:57.840 --> 01:41:02.200 ‫با این همه نباید او را ‫به دست نیرومند قانون بسپاریم. 1489 01:41:02.320 --> 01:41:04.840 ‫او محبوب توده گیج و گول مردم است... 1490 01:41:04.920 --> 01:41:08.240 ‫...که خوشایندشان نه از سر عقل ‫بلکه به چشمشان است. 1491 01:41:08.360 --> 01:41:12.320 ‫باید در انظار چنین بنماید که عزیمت ناگهانی او ‫طفره و تعللی حساب شده بود. 1492 01:41:12.440 --> 01:41:14.840 ‫در بیماری هایی که امید بهبود نمی رود، 1493 01:41:15.000 --> 01:41:19.120 ‫شفا جز درمان های نومیدانه نیست. 1494 01:41:19.240 --> 01:41:21.200 ‫خوب... 1495 01:41:21.320 --> 01:41:24.000 ‫چه شده است؟ 1496 01:41:24.160 --> 01:41:26.920 ‫سرورم، نتوانستیم از زیر زبانش ‫بیرون کشیم که نعش را کجا برده است. 1497 01:41:29.080 --> 01:41:32.400 ‫- هملت، پولونیوس کجاست؟ ‫- سر شام. 1498 01:41:33.480 --> 01:41:34.920 ‫شام؟ کجا؟ 1499 01:41:36.360 --> 01:41:39.640 ‫جایی که سرگرم خوردن باشد نیست، ‫بلکه جاییست که می خورندش! 1500 01:41:41.120 --> 01:41:44.360 ‫انجمنی از کرم های سیاستمدار ‫به جانش افتاده اند. 1501 01:41:44.480 --> 01:41:48.160 ‫در زمینه خورد و خوراک ‫یگانه سرور و سالار شما کرم است. 1502 01:41:48.280 --> 01:41:51.840 ‫شاه فربه و گدای لاغر ‫تنها دو خوراک یکسان... 1503 01:41:52.000 --> 01:41:53.840 ‫...بر سر میزی یکسانند، ‫همین و بس. 1504 01:41:53.920 --> 01:41:56.440 ‫- پولونیوس کجاست؟ ‫- در آسمان. کسی را به آن جا بفرستید تا ببیند! 1505 01:41:56.560 --> 01:42:00.520 ‫اگر پیکتان او را نیافت، ‫خودتان جای دیگر به جستجویش بروید، 1506 01:42:03.240 --> 01:42:05.720 ‫اما اگر تا یک ماه دیگر پیدایش نکردید، 1507 01:42:05.840 --> 01:42:08.200 ‫ناچار بویش را وقتی از پلکان دهلیز ‫بالا می روید حس خواهید کرد. 1508 01:42:08.320 --> 01:42:09.520 ‫بروید آن جا به دنبالش. 1509 01:42:10.680 --> 01:42:14.000 ‫همان جا خواهد ماند تا شما برسید! 1510 01:42:17.200 --> 01:42:21.480 ‫هملت، برای حفظ جان خودت... 1511 01:42:21.600 --> 01:42:23.840 ‫...که برای ما همان قدر گرامی است... 1512 01:42:23.920 --> 01:42:28.320 ‫...که کاری که از تو سر زده، ‫سخت موجب اندوه ماست، 1513 01:42:28.440 --> 01:42:30.720 ‫می باید با شتابی آتشین از این جا بروی. 1514 01:42:30.840 --> 01:42:32.920 ‫بنابراین خود را آماده کن. 1515 01:42:33.000 --> 01:42:37.120 ‫کشتی حاضر و باد مساعد است. ‫همراهانت به انتظارند... 1516 01:42:37.240 --> 01:42:39.640 ‫...و همه چیز آماده برای سفر انگلستان است. 1517 01:42:39.760 --> 01:42:41.920 ‫- سفر انگلستان؟ ‫- آری، هملت. 1518 01:42:42.000 --> 01:42:45.240 ‫- بسیار خوب. ‫- اگر بر نیت ما آگهی داشتی، می دیدی که به راستی خوب است. 1519 01:42:45.360 --> 01:42:49.200 ‫برویم به انگلستان! ‫خدانگهدار، مادر جان! 1520 01:42:49.320 --> 01:42:52.200 ‫مرا «پدر مهربانت» بخوان، هملت. 1521 01:42:53.920 --> 01:42:57.440 ‫خوب، برویم به انگلستان! 1522 01:42:58.440 --> 01:43:00.680 ‫پا به پا دنبالش بروید. 1523 01:43:00.800 --> 01:43:02.920 ‫زود به کشتی سوارش کنید. 1524 01:43:03.000 --> 01:43:06.280 ‫معطل نشوید، می خواهم ‫تا شب از این جا رفته باشد. 1525 01:43:09.240 --> 01:43:10.800 ‫ای انگلستان... 1526 01:43:10.920 --> 01:43:14.800 ‫اگر هیچ به دوستی من ارج نمی نهی، 1527 01:43:14.920 --> 01:43:17.560 ‫باید که در به کار بستن فرمان شاهانه ما... 1528 01:43:17.680 --> 01:43:20.920 ‫...که در نامه های مؤکد به تفصیل آمده، 1529 01:43:21.000 --> 01:43:23.920 ‫بی درنگ هملت را بکشی. 1530 01:43:25.440 --> 01:43:27.080 ‫فرمان ببر، انگلستان! 1531 01:43:28.000 --> 01:43:33.320 ‫او همچون تب دق در خونم تاخته است... 1532 01:43:33.440 --> 01:43:36.640 ‫...و تو باید درمانم کنی! 1533 01:44:33.720 --> 01:44:37.640 ‫سرکرده، بروید و از جانب من ‫به شاه دانمارک درود بفرستید... 1534 01:44:37.760 --> 01:44:41.480 ‫...و بگویید که فورتینبراس ‫استدعا دارد چنان که وعده رفته بود، 1535 01:44:41.600 --> 01:44:44.200 ‫پروانه عبور از قلمروی فرمانروایی شاه بدو اعطا شود. 1536 01:44:44.320 --> 01:44:46.360 ‫می دانید کجا باید به ما بپیوندید. 1537 01:44:46.480 --> 01:44:51.520 ‫اگر اعلی حضرت خواستار دیدار ما باشد، ‫در برابرش به عرض ادب قیام خواهیم کرد. 1538 01:44:51.640 --> 01:44:53.920 ‫- این را به اطلاعش برسانید. ‫- اطاعت امر، سرورم. 1539 01:44:54.440 --> 01:44:55.720 ‫آهسته، قدم رو. 1540 01:45:04.560 --> 01:45:07.200 ‫آقای عزیز، این نیروها از آن کیستند؟ 1541 01:45:09.160 --> 01:45:11.480 ‫از آن شاه نروژ، آقا. 1542 01:45:11.600 --> 01:45:13.840 ‫خواهش می کنم بفرمایید مقصدشان کجاست؟ 1543 01:45:14.600 --> 01:45:16.600 ‫جایی در لهستان برای جنگ. 1544 01:45:16.720 --> 01:45:20.840 ‫- فرمانده شان کیست؟ ‫- برادرزاده شاه پیر نروژ، فورتینبراس. 1545 01:45:21.000 --> 01:45:24.600 ‫آیا به قلب لهستان حمله می برد ‫یا به ناحیه ای مرزی؟ 1546 01:45:25.200 --> 01:45:28.320 ‫راستش را بگویم، ‫بی لاف و گزاف، 1547 01:45:28.440 --> 01:45:32.720 ‫می رویم تکه زمینی کوچک را که جز ‫شهرت و نام حاصلی نخواهد داشت به تصرف درآوریم. 1548 01:45:32.840 --> 01:45:35.920 ‫من به پنج سکه، تنها به پنج سکه، ‫حاضر نیستم آن جا زراعت کنم. 1549 01:45:36.000 --> 01:45:37.720 ‫پس لهستانی ها هرگز ‫در پی دفاع از آن برنخواهند آمد. 1550 01:45:37.840 --> 01:45:40.000 ‫هم اکنون پادگانی ‫در آن جا مستقر کرده اند. 1551 01:45:40.120 --> 01:45:42.480 ‫دو هزار سپاهی و بیست هزار سکه زر هم... 1552 01:45:42.600 --> 01:45:44.320 ‫...تکلیف این پر کاه را یک سره نخواهند کرد. 1553 01:45:44.440 --> 01:45:45.520 ‫سرورم، لطفاً حرکت کنید. 1554 01:45:45.640 --> 01:45:47.920 ‫- به خاکساری از شما تشکر می کنم، آقا. ‫- خدا به همراهتان، آقا. 1555 01:45:48.080 --> 01:45:49.120 ‫سرورم، لطف می کنید حرکت کنید؟ 1556 01:45:49.240 --> 01:45:51.480 ‫جلوتر بروید. زود خودم را ‫به شما می رسانم. 1557 01:46:01.480 --> 01:46:07.200 ‫چگونه هر تصادفی مرا متهم می دارد ‫و برانتقام کُند من مهمیز می زند! 1558 01:46:10.000 --> 01:46:14.200 ‫نمی دانم برای چه هنوز در این مرحله ‫به سر می برم که بگویم این کار شدنی است، 1559 01:46:14.320 --> 01:46:18.680 ‫حال آن که برای به انجام رساندن آن انگیزه، ‫اراده، نیرو و وسیله همه را دارم. 1560 01:46:18.800 --> 01:46:22.200 ‫نمونه هایی به بزرگی زمین مرا ‫به کار می انگیزند. 1561 01:46:23.000 --> 01:46:28.360 ‫از آن جمله سپاهی بدین انبوهی ‫و آراستگی که شاهزاده ای نازک طبع و نازپرورده... 1562 01:46:28.480 --> 01:46:32.200 ‫...رهبریش می کند، ‫کسی که دلاوریش از همت خداداد پرمایه گشته... 1563 01:46:32.320 --> 01:46:35.800 ‫...و قضای نادیده را به ریشخند می گیرد... 1564 01:46:35.920 --> 01:46:37.920 ‫...و وجود شکننده و فناپذیر خود را... 1565 01:46:38.080 --> 01:46:41.520 ‫...برای حتی پوست یک تخم مرغ ‫به دست هر ضربتی که سرنوشت و مرگ و خطر... 1566 01:46:42.760 --> 01:46:45.360 ‫...را یارای آن باشد، می سپارد. 1567 01:46:47.840 --> 01:46:49.760 ‫پس من که پدرم کشته... 1568 01:46:50.840 --> 01:46:53.520 ‫...و مادرم آلوده شده است، ‫چگونه هیجان خون و خردم را... 1569 01:46:53.640 --> 01:46:58.360 ‫...تاب می آورم و همه را به خواب وا می دارم، 1570 01:46:59.160 --> 01:47:04.240 ‫در حالی که با شرمساری مرگ قریب الوقوع ‫بیست هزار تن را می بینم... 1571 01:47:04.360 --> 01:47:10.000 ‫...که به وسواس و نیرنگ کسب نام ‫چنان به سوی گور می شتابند که گویی به بستر می روند... 1572 01:47:11.920 --> 01:47:17.280 ‫...و برای تکه زمینی می جنگند که گنجایشش ‫به قدری نیست که بتوان کشته ها را در آن جا داد؟ 1573 01:47:17.400 --> 01:47:19.000 ‫سرورم، منتظر شماییم. 1574 01:47:19.920 --> 01:47:25.120 ‫اوه! از این پس باید اندیشه ام ‫خون خواه باشد، وگرنه به هیچ نمی ارزد. 1575 01:47:39.240 --> 01:47:41.440 ‫بیشتر از پدرش حرف می زند. ‫می گوید شنیده که دنیا همه نیرنگ است. 1576 01:47:41.560 --> 01:47:44.800 ‫سخنان دوپهلو می گوید ‫که گاه معنای درستی هم ندارند. 1577 01:47:44.920 --> 01:47:46.120 ‫اما با این همه ناهنجاری، شنوندگان را ‫گروه گروه به سوی او می کشاند. 1578 01:47:46.240 --> 01:47:48.560 ‫آنان...آنان در سخنانش دقیق می شوند... 1579 01:47:48.680 --> 01:47:51.480 ‫...و کلمات گسیخته اش را به سرهم بندی ‫با اندیشه های خود هم ساز می کنند. 1580 01:47:51.600 --> 01:47:54.440 ‫بهتر است با وی گفتگویی کنید، 1581 01:47:55.320 --> 01:47:59.840 ‫زیرا ممکن است بذر بدگمانی های خطرناکی ‫در میان بدخواهان بیفشاند. 1582 01:48:02.160 --> 01:48:03.960 ‫آه، بیاوریدش داخل. 1583 01:48:04.080 --> 01:48:06.720 ‫ها، چه می خواستی، اوفلیا؟ 1584 01:48:09.200 --> 01:48:13.800 ‫♪ عشق حقیقی را چگونه می توانم ♪ ‫♪ از دیگری تمیز دهم؟ ♪ 1585 01:48:14.640 --> 01:48:18.960 ‫♪ به کلاه آراسته به صدف ها و عصایش ♪ ‫♪ و به آن جفت نعلینش ♪ 1586 01:48:19.800 --> 01:48:22.320 ‫افسوس، دوشیزه نازنین... 1587 01:48:24.120 --> 01:48:25.600 ‫این ترانه چه مناسبتی دارد؟ 1588 01:48:25.720 --> 01:48:28.080 ‫چه می گویید؟ نه، خواهش می کنم گوش کنید. 1589 01:48:28.200 --> 01:48:29.640 ‫♪ او... ♪ 1590 01:48:29.720 --> 01:48:33.200 ‫♪ او مرده و رفته، بانوی من ♪ ‫♪ او مرده و رفته ♪ 1591 01:48:33.320 --> 01:48:36.640 ‫♪ سبزه نودمیده بر بالای سرش ♪ ‫♪ با سنگی پایین پایش ♪ 1592 01:48:36.720 --> 01:48:40.040 ‫- خوب، دیگر، اوفلیا... ‫- خواهش می کنم گوش بدهید! 1593 01:48:41.640 --> 01:48:45.080 ‫♪ با کفنی به سپیدی برف کوهساران ♪ ‫♪ با، با، با، با ♪ 1594 01:48:45.200 --> 01:48:47.640 ‫- آخ، سرورم، ببینیدش. ‫- ♪ آراسته به گل های خوش بو ♪ 1595 01:48:47.800 --> 01:48:51.800 ‫♪ به گور رفت، بی آن که عشقی پاک ♪ ‫♪ باران اشک بر او بریزد ♪ 1596 01:48:51.920 --> 01:48:56.080 ‫دوشیزه زیبا، حالتان چطور است؟ 1597 01:48:58.960 --> 01:49:01.440 ‫خوب، خدا عوضتان بدهد. 1598 01:49:03.880 --> 01:49:06.560 ‫خدایا، ی می دانیم چه هستیم، ‫اما نمی دانیم چه ممکن است بشویم. 1599 01:49:06.640 --> 01:49:08.120 ‫اگر این ماه پیدایش نکردید، 1600 01:49:08.240 --> 01:49:11.160 ‫هنگام بالا رفتن از پلکان بویش را حس خواهید کرد. 1601 01:49:12.640 --> 01:49:16.560 ‫- به پدرش می اندیشد. ‫- خواهش می کنم در این مورد حرفی نزنید. 1602 01:49:16.640 --> 01:49:18.720 ‫هیس. هیس. 1603 01:49:23.800 --> 01:49:28.080 ‫♪ به دوشیزه آسمانی و معبود جان من ♪ ‫♪ اوفلیایی که از همه زیباتر است ♪ 1604 01:49:28.200 --> 01:49:31.040 ‫- اوفلیای زیبا... ‫- ♪ از آتشین بودن ستارگان ♪ 1605 01:49:31.160 --> 01:49:32.720 ‫♪ و حرکت خورشید مطمئن مباش ♪ 1606 01:49:32.880 --> 01:49:35.000 ‫♪ حتی در راست بودن حقیقت تردید کن ♪ 1607 01:49:35.120 --> 01:49:37.600 ‫♪ اما هرگز به عشق من شک مکن ♪ 1608 01:49:40.000 --> 01:49:43.440 ‫پس مراقب باش. ‫ترس تو را در امان نگه می دارد. 1609 01:49:43.560 --> 01:49:46.320 ‫واقعاً؟ به خاطر سپردم. 1610 01:49:46.440 --> 01:49:51.040 ‫نظرت چیست؟ فکر کن خامی. ‫اطاعت امر، سرورم. 1611 01:49:51.160 --> 01:49:54.080 ‫از کی او چنین شده است؟ 1612 01:49:57.320 --> 01:49:59.040 ‫امیدوارم کارها به خیر بینجامد. 1613 01:50:00.720 --> 01:50:02.000 ‫باید شکیبا باشیم، 1614 01:50:05.160 --> 01:50:07.440 ‫اما وقتی که به یاد می آورم که او را... 1615 01:50:07.560 --> 01:50:11.440 ‫...در خاک سرد نهادند، نمی توانم گریه نکنم. 1616 01:50:14.160 --> 01:50:16.080 ‫برادرم خبر خواهد یافت. 1617 01:50:17.000 --> 01:50:19.400 ‫به همین سبب، از راهنمایی مهرآمیزتان ‫تشکر می کنم. 1618 01:50:19.520 --> 01:50:20.720 ‫کالسکه ام را بیاورید! 1619 01:50:21.880 --> 01:50:23.240 ‫شب بخیر، بانوان. 1620 01:50:23.360 --> 01:50:25.560 ‫شب بخیر، بانوان نازنین! 1621 01:50:25.640 --> 01:50:28.360 ‫شب بخیر! ‫شب بخیر! 1622 01:50:28.480 --> 01:50:33.920 ‫خواهش می کنم تعقیبش کنید ‫و خوب مراقبش باشید. 1623 01:50:35.240 --> 01:50:39.360 ‫آه، گرترود! هنگامی که رنج و مصیبت ‫به کسی روی می آورد، 1624 01:50:39.480 --> 01:50:44.600 ‫هیچ گاه به صورت جاسوسانی منفرد نیست، ‫بلکه گروه گروه پیش می آید. 1625 01:50:46.040 --> 01:50:50.360 ‫نخست پدرش کشته می شود، ‫سپس پسرت از این جا می رود... 1626 01:50:50.480 --> 01:50:54.240 ‫...و خود او بدترین عامل تبعید عادلانه اش بوده است؛ 1627 01:50:54.360 --> 01:50:56.800 ‫مردم نیز که از مرگ پولونیوس عزیز برآشفته اند... 1628 01:50:56.960 --> 01:51:00.360 ‫...و در زمزمه ها و اندیشه های تیره ‫و ناگوار در افتاده اند. 1629 01:51:00.480 --> 01:51:05.800 ‫ما هم از خامی، مخفیانه به خاک سپردیمش. 1630 01:51:05.920 --> 01:51:10.080 ‫بیچاره اوفلیا که از خود بی خود شده ‫و از خرد روشن که بی آن ما نقشی... 1631 01:51:10.200 --> 01:51:12.440 ‫...یا حیوانی بیش نیستیم، 1632 01:51:12.560 --> 01:51:14.920 ‫جدا مانده است. 1633 01:51:15.920 --> 01:51:21.080 ‫- این هیاهو چیست؟ ‫- سرورم، خودتان را نجات دهید. 1634 01:51:21.200 --> 01:51:24.520 ‫لایرتیس جوان اینک در رأس گروهی شورشی ‫افسران شما را از پای در می آورد. 1635 01:51:24.520 --> 01:51:28.360 ‫- آه، ای شاه فرومایه، پدرم را به من باز ده! ‫- آرام، لایرتیس عزیز. 1636 01:51:28.480 --> 01:51:31.720 ‫اگر یک قطره خونم بخواهد آرام باشد، ‫بر ناخلفی من گواه می دهد. 1637 01:51:31.840 --> 01:51:35.920 ‫لایرتیس، چرا سرکشی در تو ‫چنین به شدت تظاهر می یابد؟ 1638 01:51:36.000 --> 01:51:39.280 ‫به من بگو، لایرتیس، چرا ‫بدین گونه خشمگینی؟ 1639 01:51:39.400 --> 01:51:41.120 ‫پدرم کجاست؟ 1640 01:51:41.920 --> 01:51:44.280 ‫- مرده. ‫- اما نه به دست من! 1641 01:51:44.400 --> 01:51:46.120 ‫بگذارید هر چه می خواهد بپرسد. 1642 01:51:46.800 --> 01:51:48.800 ‫مرگش چگونه بود؟ 1643 01:51:48.920 --> 01:51:51.320 ‫مرا نمی توان گول زد! 1644 01:51:51.440 --> 01:51:54.840 ‫سوگند فرمانبرداریم به جهنم! ‫پیمان وفاداریم به درک سیاه! 1645 01:51:54.920 --> 01:51:59.080 ‫وجدان و آیینم به ته چاه دوزخ! 1646 01:51:59.200 --> 01:52:01.200 ‫من باکی از لعنت ابدی ندارم. 1647 01:52:01.320 --> 01:52:06.000 ‫هر چه بادا باد! همین قدر ‫انتقام پدرم را به تمامی می گیرم! 1648 01:52:06.120 --> 01:52:08.160 ‫که می تواند تو را ‫از این کار باز دارد؟ 1649 01:52:08.280 --> 01:52:11.280 ‫در این جهان تنها اراده خودم می تواند! 1650 01:52:11.400 --> 01:52:16.640 ‫و اما در به کار بردن امکاناتی که در اختیار دارم، ‫چنان امساک روا خواهم داشت که با اندک توشه تا دوردست بروم. 1651 01:52:16.760 --> 01:52:23.840 ‫لایرتیس عزیز، اگر می خواهی از حقیقتِ ‫مرگ پدر گرامیت باخبر شوی، 1652 01:52:23.920 --> 01:52:26.560 ‫آیا لازمه کین خواهیت این است... 1653 01:52:26.680 --> 01:52:31.320 ‫...که بی نگرش، پای دوست، دشمن، ‫برنده و بازنده را به یک سان به میان بکشی؟ 1654 01:52:33.080 --> 01:52:38.120 ‫- به کسی جز دشمنانش کاری ندارم. ‫- خوب، آیا می خواهی بشناسیشان؟ 1655 01:52:38.720 --> 01:52:43.200 ‫بازوانم را به روی دوستان مشفقش ‫بدین سان باز می کنم... 1656 01:52:43.320 --> 01:52:47.160 ‫...و مانند مرغ مهربان و جانبخش سقا ‫آن ها را با خون خود پرورش می دهم. 1657 01:52:47.280 --> 01:52:54.160 ‫اینک همچون فرزندی خوب ‫و آزادمردی حقیقی سخن می گویی. 1658 01:52:54.280 --> 01:52:57.400 ‫این که من در مرگ پدرت بی گناهم... 1659 01:52:57.520 --> 01:53:02.680 ‫...بی کم و کاست، همچون روز ‫در چشمت، بر تو روشن خواهد شد. 1660 01:53:08.640 --> 01:53:11.520 ‫اگر می خواهی بدانی... 1661 01:53:13.760 --> 01:53:16.600 ‫چه خبر است؟ این هیاهو از چیست؟ 1662 01:53:29.160 --> 01:53:32.600 ‫ای تب، مغز مرا خشک کن! 1663 01:53:33.280 --> 01:53:35.720 ‫آه، ای گل سرخ مِه، ‫دوشیزه گرامی، 1664 01:53:35.840 --> 01:53:40.680 ‫خواهر مهربان، اوفلیای نازنین. 1665 01:53:42.240 --> 01:53:43.960 ‫آه، خدایا! 1666 01:53:44.080 --> 01:53:50.000 ‫مگر ممکن است که عقل دختران جوان ‫مانند عمر پیران دچار زوال شود؟ 1667 01:53:51.440 --> 01:53:55.160 ‫اگر هم عقلت به جا بود و مرا به کین خواهی ‫می خواندی، باز نمی توانستی تا بدین حد... 1668 01:53:55.280 --> 01:53:56.640 ‫...مرا به هیجان در آوری. 1669 01:53:59.160 --> 01:54:02.320 ‫♪ با روی گشاده در تابوتش بردند ♪ 1670 01:54:02.440 --> 01:54:06.520 ‫♪ و بر گورش چه باران اشک که ریخت... ♪ 1671 01:54:11.600 --> 01:54:13.400 ‫خدا به همراهت، کبوتر من! 1672 01:54:18.080 --> 01:54:19.120 ‫آه. 1673 01:54:22.480 --> 01:54:26.960 ‫به آواز بخوانید: واژگون، واژگون. 1674 01:54:28.360 --> 01:54:30.880 ‫♪ دا، دا، دا، دا، دا ♪ 1675 01:54:36.760 --> 01:54:38.040 ‫آه! 1676 01:54:40.640 --> 01:54:42.760 ‫چون چرخ می چرخد! 1677 01:54:45.080 --> 01:54:47.760 ‫این رزماری است، برای یادآوری؛ 1678 01:54:47.880 --> 01:54:49.720 ‫دلدار من، به یاد آور. 1679 01:54:53.320 --> 01:54:56.880 ‫این هم بنفشه فرنگی کوهیست، نشان اندیشه. 1680 01:55:03.320 --> 01:55:07.920 ‫اینک رازیانه و تاج الملوک برای شما. 1681 01:55:14.600 --> 01:55:18.800 ‫این سداب هم از آن شما، نشان ندامت. 1682 01:55:18.920 --> 01:55:20.920 ‫آه، باید سدابتان را ‫به طرز دیگری بزنید. 1683 01:55:21.040 --> 01:55:24.160 ‫دلم می خواست چند بنفشه به شما بدهم، ‫ولی پس از مرگ پدرم، همه پژمرده شدند. 1684 01:55:24.880 --> 01:55:27.800 ‫می گویند او مرگ شایسته ای داشته. 1685 01:55:27.920 --> 01:55:30.080 ‫اندیشه و درد و سودازدگی... 1686 01:55:30.200 --> 01:55:34.360 ‫...و حتی دوزخ را به رنگ ظرافت و زیبایی در می آورد. 1687 01:55:47.320 --> 01:55:51.400 ‫♪ دیگر آیا باز نخواهد آمد؟ ♪ 1688 01:55:54.080 --> 01:55:59.760 ‫♪ آیا باز نخواهد آمد؟ ♪ 1689 01:56:01.480 --> 01:56:04.240 ‫♪ نه، نه ♪ 1690 01:56:07.520 --> 01:56:11.160 ‫♪ نه، او مرده است ♪ 1691 01:56:15.280 --> 01:56:18.680 ‫♪ تو هم به بستر مرگت برو ♪ 1692 01:56:20.480 --> 01:56:24.800 ‫♪ که او هرگز باز نخواهد آمد ♪ 1693 01:56:28.120 --> 01:56:32.120 ‫♪ ریشش به سفیدی برف بود ♪ 1694 01:56:35.160 --> 01:56:38.240 ‫♪ و موهای سرش همه چون کتان ♪ 1695 01:56:41.240 --> 01:56:45.880 ‫♪ او رفته ♪ 1696 01:56:47.280 --> 01:56:51.760 ‫♪ او رفته ♪ 1697 01:56:56.800 --> 01:57:02.800 ‫♪ دیگر مویه و زاری ♪ 1698 01:57:03.640 --> 01:57:05.680 ‫♪ بس کنیم ♪ 1699 01:57:13.440 --> 01:57:16.960 ‫خدایا، تو این را می بینی؟ 1700 01:57:17.080 --> 01:57:22.680 ‫لایرتیس، باید در اندوهت سهیم باشم، 1701 01:57:22.800 --> 01:57:25.280 ‫وگرنه حقی از من سلب کرده ای. 1702 01:57:26.800 --> 01:57:28.280 ‫بیا. با من بیا. 1703 01:57:28.400 --> 01:57:32.560 ‫از میان دوستانت عاقل ترین را ‫به میل خود انتخاب کن... 1704 01:57:32.680 --> 01:57:35.200 ‫...که آنان به سخنان ما گوش دهند ‫و میان ما داوری کنند. 1705 01:57:35.320 --> 01:57:41.080 ‫اگر ما را، خواه به دست خود ‫و خواه به دست دیگری، در این کار دخیل یافتند، 1706 01:57:41.200 --> 01:57:45.120 ‫برای جبران، پادشاهی، تاج و زندگانی خود... 1707 01:57:45.240 --> 01:57:49.040 ‫...و هر آن چه از آن خود می شماریم ‫را به تو می سپاریم؛ 1708 01:57:49.160 --> 01:57:53.520 ‫اما اگر چنین نبود، لطفاً با ما شکیبایی کن... 1709 01:57:53.640 --> 01:57:58.720 ‫...تا به اتفاق هم کاری کنیم ‫که چنان که باید و شاید، خشنود شوی. 1710 01:58:00.040 --> 01:58:02.760 ‫باشد! 1711 01:58:02.880 --> 01:58:05.760 ‫احوال مرگ او ‫و خاکسپاری پنهانیش، 1712 01:58:05.880 --> 01:58:12.720 ‫بی آن که آیین و مراسمی رسمی و باشکوه ‫برایش برگزار گردد...گویی همه این ها از آسمان بر سرم نعره می زنند. 1713 01:58:13.760 --> 01:58:16.760 ‫بگذار تبر بزرگ کیفر... 1714 01:58:17.840 --> 01:58:20.360 ‫...همان جا فرود آید که جنایت شده. 1715 01:58:21.160 --> 01:58:23.400 ‫خواهش می کنم با من بیا. 1716 02:00:46.040 --> 02:00:50.200 ‫- اینان که می خواهند با من سخن بگویند، که اند؟ ‫- می گویند نامه هایی برایتان دارند. 1717 02:00:51.280 --> 02:00:53.800 ‫نمی دانم از کدام گوشه جهان ‫ممکن است پیغامی داشته باشم، 1718 02:00:53.920 --> 02:00:55.600 ‫مگر آن که از والاحضرت هملت باشد. 1719 02:00:56.480 --> 02:00:59.200 ‫- چه خبر؟ ‫- خدا خیرتان دهد، آقا. 1720 02:00:59.320 --> 02:01:02.960 ‫- تو را هم خیر دهد. ‫- اگر خدا بخواهد، چنین می شود، آقا. 1721 02:01:04.280 --> 02:01:05.760 ‫آقا، اگر آن طور که شنیدم، 1722 02:01:05.880 --> 02:01:08.760 ‫نامتان هوراشیوست، این نامه از آن شماست. 1723 02:01:11.920 --> 02:01:14.920 ‫بمان. تو هم آن را خواهی شنید. 1724 02:01:16.480 --> 02:01:18.560 ‫«هوراشیو، پس از خواندن این نامه، 1725 02:01:18.680 --> 02:01:20.440 ‫به نحوی اینان را نزد شاه ببر. 1726 02:01:20.560 --> 02:01:22.680 ‫نامه هایی برای او دارند. 1727 02:01:23.440 --> 02:01:25.800 ‫ما تنها دو روز در دریا بودیم... 1728 02:01:25.920 --> 02:01:29.880 ‫...که یک دزد دریایی بی باک ‫در پی ما افتاد. 1729 02:01:30.520 --> 02:01:34.640 ‫تا دیدیم که کشتیمان به کُندی ‫پیش می رود، به ناچار دست به دامن دلیری شدیم... 1730 02:01:34.760 --> 02:01:38.280 ‫به محض برخورد، خود را ‫به عرشه کشتی آنان انداختم... 1731 02:01:38.400 --> 02:01:40.360 ‫...و از این رو تنهایی اسیرشان شدم، 1732 02:01:43.080 --> 02:01:47.560 ‫اما با من همچون دزدانی جوانمرد رفتار کرده اند... 1733 02:01:47.680 --> 02:01:50.760 ‫...و این جوانمردان تو را به جایی ‫که من هستم خواهند آورد. 1734 02:01:52.280 --> 02:01:55.520 ‫خودت را با چنان شتابی به من برسان ‫که گویی از مرگ می گریزی. 1735 02:01:55.640 --> 02:01:59.120 ‫سخنانی برای گفتن در گوش تو ‫دارم که از شنیدن آن گنگ خواهی ماند. 1736 02:02:00.520 --> 02:02:03.640 ‫آن که می دانی دوست توست، هملت.» 1737 02:02:06.480 --> 02:02:09.440 ‫بیایید تا شما را با این نامه هایتان راهنمایی کنم... 1738 02:02:09.560 --> 02:02:10.880 ‫...و زودتر بجنبید... 1739 02:02:11.000 --> 02:02:13.680 ‫...تا مرا به سوی کسی که این نامه ها را ‫از او گرفته اید ببرید. 1740 02:02:18.080 --> 02:02:21.920 ‫پس حالا باید وجدانت ‫بی گناهی مرا بپذیرد... 1741 02:02:22.040 --> 02:02:24.440 ‫...و باید مرا چون دوستی ‫در قلب خود جای دهی، 1742 02:02:24.560 --> 02:02:28.520 ‫زیرا شنیدی و فهمیدی... 1743 02:02:28.640 --> 02:02:33.720 ‫...که آن که پدر بزرگوارت را ‫کشت، قصد جان مرا نیز داشت. 1744 02:02:33.840 --> 02:02:35.000 ‫این طور به نظر می رسد، 1745 02:02:35.120 --> 02:02:38.800 ‫اما به من بگویید، اعمالی ‫چنین تبهکارانه و بدین حد وخیم را... 1746 02:02:38.920 --> 02:02:42.640 ‫...برای چه کیفر ندادید؟ 1747 02:02:42.760 --> 02:02:45.520 ‫به دو علت خاص... 1748 02:02:45.640 --> 02:02:48.600 ‫...که شاید به چشمت ‫بسیار سست بنماید، 1749 02:02:48.720 --> 02:02:51.000 ‫اما من آن ها را استوار می دانم. 1750 02:02:51.120 --> 02:02:55.040 ‫گویا ملکه، مادرش، تنها ‫به دیدار او زنده است... 1751 02:02:55.160 --> 02:02:59.360 ‫...و من، چه فضیلتم باشد ‫و چه بلای جانم، 1752 02:02:59.480 --> 02:03:03.800 ‫زندگی و روحم چنان ‫به ملکه وابسته است... 1753 02:03:03.920 --> 02:03:06.760 ‫...که مانند ستارگان ‫که جز در مدار خود نمی گردند، 1754 02:03:06.880 --> 02:03:09.240 ‫من نیز جز به رضای او، حرکتی نمی کنم. 1755 02:03:10.720 --> 02:03:14.680 ‫علت دیگر که نمی توانم ‫آشکارا او را بازخواست کنم، 1756 02:03:14.800 --> 02:03:18.560 ‫محبت بزرگی است ‫که توده مردم به او دارند... 1757 02:03:18.680 --> 02:03:20.360 ‫...و اگر همه خطاهای او را ‫به آب این محبت بشورند، 1758 02:03:20.480 --> 02:03:22.920 ‫زشتی های او ‫به زیبایی مبدل می شود! 1759 02:03:23.040 --> 02:03:28.240 ‫بدین سان تیرهای من که در چنین باد سختی ‫زیادی سبک هستند، 1760 02:03:28.360 --> 02:03:32.360 ‫بی آن که بتوانند بر آماج بنشینند، ‫به سوی کمانم باز می گردند. 1761 02:03:32.960 --> 02:03:35.960 ‫بنابراین، من باید ‫پدری شریف را از دست بدهم... 1762 02:03:36.080 --> 02:03:42.200 ‫...و خواهرم به این حال و روز وحشتناک ‫بیفتد، خواهری که اگر یادی از گذشته اش کنیم، 1763 02:03:42.320 --> 02:03:46.320 ‫در تمامی اعصار در کمالات نظیر نداشت! 1764 02:03:46.440 --> 02:03:48.360 ‫اما نوبت انتقامم خواهد رسید. 1765 02:03:48.480 --> 02:03:52.200 ‫تشویشی به دل راه مده. 1766 02:03:53.240 --> 02:03:57.160 ‫نباید گمان بری که ما ‫چنان سست و وارفته ایم... 1767 02:03:57.280 --> 02:04:01.960 ‫...که بگذاریم خطر در ریشمان ‫چنگ بیندازد و بگوییم مزاح است! 1768 02:04:02.080 --> 02:04:04.800 ‫- ها، چه خبر؟ ‫- نامه رسیده، سرورم. 1769 02:04:07.040 --> 02:04:08.240 ‫از طرف هملت. 1770 02:04:10.800 --> 02:04:12.560 ‫چه کسی آورده؟ 1771 02:04:12.680 --> 02:04:15.360 ‫آنان را ندیدم. متایاس این ها را به من ‫داده. او تحویلشان گرفته. 1772 02:04:15.480 --> 02:04:18.240 ‫لایرتیس، گوش کن. ‫ما را تنها بگذارید. 1773 02:04:19.960 --> 02:04:26.400 ‫«شاه والا و مقتدر، حتماً می دانید ‫که مرا بر خاک قلمرویتان برهنه پیاده کرده اند. 1774 02:04:26.520 --> 02:04:29.640 ‫فردا تمنای دیدار چشمان شاهانه تان را خواهم داشت. 1775 02:04:29.760 --> 02:04:30.880 ‫آن گاه، درباره بازگشت ناگهانی... 1776 02:04:31.000 --> 02:04:34.880 ‫...و بس شگرف خود گزارش خواهم کرد. هملت.» 1777 02:04:35.000 --> 02:04:36.920 ‫یعنی چه؟ 1778 02:04:38.920 --> 02:04:44.600 ‫همه شان بازگشته اند؟ یا این ‫حیله و فریبی بیش نیست؟ 1779 02:04:45.440 --> 02:04:47.000 ‫بگذارید بیاید. 1780 02:04:48.400 --> 02:04:51.480 ‫قلبم از این گرما می گیرد... 1781 02:04:51.600 --> 02:04:56.680 ‫...که زنده خواهم ماند و رو در روی او ‫خواهم گفت: «تو بودی که چنین کردی.» 1782 02:04:56.800 --> 02:05:01.720 ‫حال که چنین است... ‫اما چگونه چنین است... 1783 02:05:02.720 --> 02:05:03.800 ‫...و چگونه می تواند جز این باشد؟ 1784 02:05:03.920 --> 02:05:06.200 ‫آیا از من پیروی می کنی؟ 1785 02:05:06.320 --> 02:05:11.280 ‫- به شرط آن که مرا به آشتی وادار مکنید. ‫- لایرتیس، پدرت برایت عزیز بود؟ 1786 02:05:11.400 --> 02:05:15.440 ‫یا این که جز در ظاهر اندوهگین نیستی ‫و صورتی عاری از قلب داری؟ 1787 02:05:15.560 --> 02:05:17.720 ‫- این پرسش برای چیست؟ ‫- هملت بازمی گردد. 1788 02:05:17.840 --> 02:05:21.040 ‫چگونه نشان می دهی ‫که به راستی، نه به صرف گفتار، 1789 02:05:21.160 --> 02:05:22.800 ‫پسر پدر خود هستی؟ 1790 02:05:22.920 --> 02:05:27.920 ‫گلویش را در کلیسا می برم. 1791 02:05:28.640 --> 02:05:33.160 ‫البته، برای قاتلان هیچ مکان مقدسی نباید ممنوع باشد... 1792 02:05:33.280 --> 02:05:35.960 ‫...و هیچ چیز نباید ‫مانع کین خواهی گردد. 1793 02:05:36.080 --> 02:05:38.120 ‫من او را به کاری واخواهم داشت... 1794 02:05:38.240 --> 02:05:41.320 ‫...که تدبیر آن هم اکنون ‫در اندیشه ام پخته شده است... 1795 02:05:41.440 --> 02:05:44.400 ‫...و در آن ناگریز از پای خواهد افتاد... 1796 02:05:44.520 --> 02:05:47.640 ‫...و در مرگش، کمترین ‫باد سرزنشی نخواهد وزید... 1797 02:05:47.760 --> 02:05:52.200 ‫...و حتی مادرش بویی از آن نخواهد برد ‫و جز تصادفش نخواهد خواند. 1798 02:05:55.840 --> 02:05:58.920 ‫ملکه عزیزم، چه خبر؟ 1799 02:06:01.040 --> 02:06:05.640 ‫مصیبت ها چنان به سرعت فرا می رسند... 1800 02:06:05.760 --> 02:06:08.120 ‫...که گویی یکی پشت دیگری می آید. 1801 02:06:19.040 --> 02:06:22.760 ‫لایرتیس، خواهرت غرق شد. 1802 02:06:24.240 --> 02:06:25.960 ‫یعنی چه که غرق شد؟ 1803 02:06:30.880 --> 02:06:36.280 ‫بیدی روی جویبار سر فرود آورده... 1804 02:06:37.440 --> 02:06:41.960 ‫...که برگ های خاکستری رنگش را ‫در بلور آب منعکس می کند. 1805 02:06:43.200 --> 02:06:47.800 ‫همان جا بود که خواهرت رسید، 1806 02:06:47.920 --> 02:06:49.560 ‫با گلبند غریبی... 1807 02:06:50.240 --> 02:06:54.360 ‫..از گل شاه اشرفی، گزنه، 1808 02:06:54.480 --> 02:06:58.240 ‫گل مروارید و ثعلب نر. 1809 02:06:59.040 --> 02:07:02.200 ‫هنگامی که برای آویختن تاج گل خویش... 1810 02:07:02.320 --> 02:07:05.720 ‫...از شاخه های خمیده بالا می رفت، 1811 02:07:06.880 --> 02:07:10.160 ‫شاخه ای نابکار شکست... 1812 02:07:11.920 --> 02:07:18.000 ‫...و او با غنایم گیاهان هرزش ‫در جویبار اشک ریز افتاد. 1813 02:07:19.280 --> 02:07:22.520 ‫جامه هایش پهن و گسترده شدند... 1814 02:07:23.640 --> 02:07:28.560 ‫...و چندی او را چون پری دریایی ‫شناور نگه داشتند. 1815 02:07:28.680 --> 02:07:30.640 ‫در این میان، او... 1816 02:07:31.520 --> 02:07:34.920 ‫...چند سرود قدیمی می خواند، 1817 02:07:37.640 --> 02:07:41.080 ‫گویی نمی توانست درماندگی خود را دریابد... 1818 02:07:41.200 --> 02:07:45.080 ‫...یا خود موجودی پرورده... 1819 02:07:46.000 --> 02:07:48.480 ‫...و خو گرفته با آب بود، 1820 02:07:50.040 --> 02:07:53.920 ‫اما دیری نگذشت ‫که جامه هایش از آبی... 1821 02:07:54.040 --> 02:07:56.400 ‫...که جذب کرده بودند، سنگین شدند... 1822 02:07:56.520 --> 02:08:01.120 ‫...و دختر بیچاره را از سرود خوش آهنگش... 1823 02:08:01.240 --> 02:08:02.280 ‫...به... 1824 02:08:03.320 --> 02:08:06.320 ‫...مرگ لای لجن ها کشیدند. 1825 02:08:09.920 --> 02:08:15.160 ‫اوفلیای بیچاره، تو اینک خود از آن چه باید ‫سیراب تری، از این رو راه بر اشک خویش می بندم، 1826 02:08:15.280 --> 02:08:17.720 ‫اما تدبیر ما همین است... 1827 02:08:17.840 --> 02:08:21.400 ‫...و طبیعت بر عادت خود می رود، ‫بگذار زبان عیبجو هر چه می خواهد بگوید. 1828 02:08:21.520 --> 02:08:24.200 ‫بدرود، سرورم. 1829 02:08:24.320 --> 02:08:27.240 ‫سخنانی دارم که همچون آتش ‫می خواهند زبانه بکشند، 1830 02:08:27.360 --> 02:08:30.000 ‫ولی این اشک های ابلهانه ‫خاموششان می کنند. 1831 02:08:32.400 --> 02:08:37.640 ‫با چه زحمتی توانستم ‫خشم دیوانه وارش را فرو بنشانم! 1832 02:08:38.640 --> 02:08:42.200 ‫اینک می ترسم این خبر ‫بار دیگر برانگیزدش. 1833 02:08:42.320 --> 02:08:44.960 ‫پس به دنبالش برویم. 1834 02:08:55.360 --> 02:08:58.640 ‫ولی می دانستند چه می کنند، ‫من می بایست برایشان مفید باشم. 1835 02:08:58.760 --> 02:09:01.360 ‫- و روزن کرانتس و گیلد استرن؟ ‫- هم چنان روانه انگلستانند. 1836 02:09:01.480 --> 02:09:04.080 ‫درباره شان بسا چیزها دارم ‫که به تو بگویم. گوشت با من است؟ 1837 02:09:04.200 --> 02:09:05.640 ‫- آری، سرورم. ‫- در شب اول، 1838 02:09:05.760 --> 02:09:10.040 ‫قبل از اسیر شدنم، بی جان در بستر ‫دراز کشیده بودم، اما چنان بلوایی... 1839 02:09:10.160 --> 02:09:13.480 ‫...در قلبم بود که اجازه خفتن به من نمی داد. 1840 02:09:13.600 --> 02:09:16.480 ‫بی باکی کردم و چنین بی باکی ای مبارک باد! 1841 02:09:16.600 --> 02:09:21.200 ‫و باید دانست که گاه بی خردی، آن جا ‫که بهترین تدبیر عقیم می ماند، به کارمان می آید... 1842 02:09:21.320 --> 02:09:24.720 ‫...و همین می باید به ما بیاموزد که خدایی هست ‫که به مقاصد خام و ناتراشیده مان شکل می دهد. 1843 02:09:24.840 --> 02:09:26.840 ‫- یقیناً همین طور است. ‫- نیمه تنه دریانوردی بر دوش، 1844 02:09:26.960 --> 02:09:31.440 ‫در تاریکی از اتاق خود کورمال بیرون رفتم ‫تا پیدایشان کنم و کامیاب شدم... 1845 02:09:31.560 --> 02:09:34.360 ‫...و بسته شان را ربودم و سرانجام ‫به اتاق خود بازآمدم. 1846 02:09:34.480 --> 02:09:37.600 ‫نگرانی هایم رعایت آداب را ‫به دست فراموشی سپرده بودند... 1847 02:09:37.720 --> 02:09:40.200 ‫...که مهر از فرمان مأموریتشان برگیرم. 1848 02:09:40.320 --> 02:09:41.920 ‫هوراشیو، نشانه عذر شاه را... 1849 02:09:42.960 --> 02:09:45.080 ‫...در آن خواندم! 1850 02:09:45.200 --> 02:09:49.560 ‫آن چنان بود که در میان همه گونه ‫عبارت پردازی درباره مصالحِ... 1851 02:09:49.680 --> 02:09:52.880 ‫...دانمارک و انگلستان، به صراحت دستور می داد... 1852 02:09:53.000 --> 02:09:56.720 ‫...که به مجرد دیدن نامه و بی یک دم تأخیر، ‫حتی به قدر تیز کردن یک تبر، 1853 02:09:56.840 --> 02:09:59.080 ‫سرم را از تن جدا کنند. 1854 02:09:59.240 --> 02:10:01.560 ‫- چنین چیزی ممکن است؟ ‫- این هم آن فرمان. 1855 02:10:01.720 --> 02:10:03.240 ‫در فرصت بهتری بخوانش، 1856 02:10:03.360 --> 02:10:06.240 ‫- اما آیا می خواهی بدانی من چه کردم؟ ‫- استدعا می کنم. 1857 02:10:06.400 --> 02:10:10.000 ‫نشستم و فرمان دیگری نوشتم ‫و پاک نویس کردم. 1858 02:10:10.080 --> 02:10:13.000 ‫زمانی بود که هنر خوش نویسی را تحقیر می کردم... 1859 02:10:13.080 --> 02:10:15.040 ‫...و چه زحمت ها کشیدم که آن را فراموش کنم، 1860 02:10:15.160 --> 02:10:17.360 ‫ولی آن جا خدمت جانانه ای به من کرد. 1861 02:10:17.480 --> 02:10:18.920 ‫می خواهی بدانی چه نوشته ام؟ 1862 02:10:19.040 --> 02:10:21.360 ‫- آری، سرور عزیزم. ‫- تقاضای مؤکدی از جانب شاه از این قرار: 1863 02:10:21.480 --> 02:10:25.920 ‫پس از دیدن این نامه و آگاهی از مفاد آن ‫می باید سر آورندگان نامه را بی درنگ از تن جدا کند... 1864 02:10:26.040 --> 02:10:29.000 ‫- ...و حتی فرصت اعتراف گناهان به ایشان ندهد. ‫- نامه را چگونه مهر کردید؟ 1865 02:10:29.080 --> 02:10:33.000 ‫خوب، در این کار هم خدا یاری کرد. ‫من مهر پدرم را در کیف خود داشتم. 1866 02:10:33.080 --> 02:10:36.080 ‫از این رو نامه را مانند دیگری ‫تا کردم و بی دردسر به جای خود باز بردم، 1867 02:10:36.200 --> 02:10:38.160 ‫بی آن که راز این تعویض برملا گردد. 1868 02:10:38.240 --> 02:10:39.680 ‫روز بعد هم نبرد دریاییمان در گرفت... 1869 02:10:39.800 --> 02:10:42.200 ‫...و آن چه پس از آن رخ داد را خود می دانی. 1870 02:10:45.520 --> 02:10:48.920 ‫کیست که می آید؟ ‫برگردید، سرورم. مدتی پنهان شویم. 1871 02:10:52.720 --> 02:10:58.640 ‫آن که خودسرانه به چاک بزند، ‫باید در گورستان مسیحی به خاک سپرد؟ 1872 02:10:58.720 --> 02:11:00.400 ‫از من می شنوی، بله. 1873 02:11:00.560 --> 02:11:03.840 ‫مأمور جواز مرده ها وارسی کرده ‫و نتیجه گرفته مثل مسیحی ها خاکش کنند. 1874 02:11:03.920 --> 02:11:05.720 ‫چطور چنین چیزی ممکن است، 1875 02:11:05.880 --> 02:11:08.640 ‫مگر آن که خودش را برای دفاع جون خودش غرق کرده باشد! 1876 02:11:10.400 --> 02:11:14.080 ‫- خوب، بله، همین طور نتیجه گرفته اند. ‫- اجازه بده. 1877 02:11:14.200 --> 02:11:18.800 ‫این جا آب است، خوب؟ ‫این جا هم یک آدم. 1878 02:11:18.920 --> 02:11:23.720 ‫اگر آب به طرفش بیاید و غرقش کند، ‫خودش خودش را غرق نکرده است، 1879 02:11:23.840 --> 02:11:27.480 ‫ولی اگر این آدم برود توی این آب... 1880 02:11:27.560 --> 02:11:30.640 ‫...و غرق بشود، به پای خود رفته. 1881 02:11:30.720 --> 02:11:33.520 ‫- ملتفتی؟ ‫- می خواهی حقیقت امر را بدانی؟ 1882 02:11:34.560 --> 02:11:36.400 ‫اگر این زن از خانواده بزرگان نبود، 1883 02:11:36.560 --> 02:11:39.080 ‫در گورستان مسیحی ‫خاکش نمی کردند. 1884 02:11:39.200 --> 02:11:41.480 ‫ها، درست گفتی. 1885 02:11:41.560 --> 02:11:44.880 ‫دلخوریش بیشتر این جاست ‫که آن کله گنده ها بیشتر... 1886 02:11:45.000 --> 02:11:48.240 ‫...از برادران مسیحیشان در این دنیا حق دارند ‫خود را غرق یا حلق آویز کنند. 1887 02:11:48.400 --> 02:11:54.400 ‫در این دنیا جز باغبان ها، مقنی ها ‫و گورکن ها، آدم حسابی نیست. 1888 02:11:54.520 --> 02:11:57.720 ‫- این ها همان کسب و کار حضرت آدم را دارند. ‫- مگر آدم از بزرگان بود؟ 1889 02:11:57.840 --> 02:12:02.720 ‫- به، اولین کسی بود که علم و نشان داشت. ‫- چه؟ اصلاً نداشت. 1890 02:12:02.880 --> 02:12:07.840 ‫هه، مگر کافر شده ای؟ پس کلام خدا را چه جور می فهمی؟ 1891 02:12:07.920 --> 02:12:11.680 ‫کلام خدا می گوید: ‫«آدم بیل می زد.» 1892 02:12:11.800 --> 02:12:14.040 ‫مگر می توانست ‫بی نشان بیل بزند؟ 1893 02:12:16.200 --> 02:12:18.520 ‫سوال دیگری از تو می پرسم. 1894 02:12:18.640 --> 02:12:20.720 ‫آن کیست که از بنا و نجار... 1895 02:12:20.880 --> 02:12:24.800 ‫...و کشتی ساز، محکم تر می سازد؟ 1896 02:12:25.720 --> 02:12:29.480 ‫آن که چوبه دار می سازد! چون ‫هزار نفر هم که بالایش روند، هنوز سر پاست. 1897 02:12:29.560 --> 02:12:32.240 ‫به راستی از عقل و هوشت خوشم آمد. 1898 02:12:32.400 --> 02:12:34.240 ‫چوبه دار خوب است، 1899 02:12:34.360 --> 02:12:36.720 ‫ولی برگردیم به سوال خودمان. بگو. 1900 02:12:36.840 --> 02:12:39.240 ‫آن کیست که از بنا، نجار ‫و کشتی ساز، محکم تر می سازد؟ 1901 02:12:39.360 --> 02:12:41.680 ‫- بله، همین را به من بگو. ‫- الان برایت می گویم. 1902 02:12:41.800 --> 02:12:42.920 ‫زود باش! 1903 02:12:45.240 --> 02:12:49.240 ‫- به خدا، نمی دانم چه بگویم. ‫- دیگر به مغزت فشار نیاور. 1904 02:12:49.400 --> 02:12:52.400 ‫دفعه بعد که این را ‫ازت پرسیدند، 1905 02:12:52.520 --> 02:12:54.560 ‫بگو «گورکن». 1906 02:12:54.720 --> 02:12:57.840 ‫خانه هایی که گورکن می سازد، ‫تا روز قیامت پا بر جاست. 1907 02:13:00.480 --> 02:13:02.720 ‫♪ لب هایم را از من بگیر ♪ 1908 02:13:03.480 --> 02:13:07.640 ‫♪ می خواهم آن ها را از دست بدهم ♪ 1909 02:13:07.720 --> 02:13:12.560 ‫♪ دست هایم را بگیر ♪ ‫♪ هیچ گاه استفاده شان نمی کنم ♪ 1910 02:13:12.680 --> 02:13:17.040 ‫این یارو مگر هیچ تصوری از کار خود ‫ندارد که ضمن گور کندن آواز می خواند؟ 1911 02:13:17.160 --> 02:13:20.480 ‫عادت این کار را برایش آسان کرده است. 1912 02:13:20.560 --> 02:13:23.560 ‫♪ ...گریه کن ♪ ‫♪ چطور می توانم... ♪ 1913 02:13:24.520 --> 02:13:27.800 ‫این کله هم روزی زبانی داشت ‫و می توانست آواز بخواند. 1914 02:13:28.720 --> 02:13:30.360 ‫آن وقت این ناکس چنان ‫به خاکش می اندازد. 1915 02:13:30.480 --> 02:13:33.960 ‫شاید این جمجمه که این خر اکنون ‫پرتابش می کند، از آن سیاستمدارها باشد... 1916 02:13:34.080 --> 02:13:36.400 ‫...که همه را فریب می داده، ممکن نیست؟ 1917 02:13:36.560 --> 02:13:37.560 ‫ممکن است، سرورم. 1918 02:13:37.680 --> 02:13:39.880 ‫آیا پرورش این استخوان ها ‫آن قدر هزینه در بر نداشته... 1919 02:13:40.000 --> 02:13:41.480 ‫...که جز به درد تیله بازی نخورد؟ 1920 02:13:41.560 --> 02:13:43.800 ‫حتی فکرش استخوان هایم را به درد می آورد. 1921 02:13:44.560 --> 02:13:48.960 ‫این هم یکی دیگر. از کجا معلوم ‫که کله یک وکیل دعاوی نباشد؟ 1922 02:13:49.080 --> 02:13:52.400 ‫چطور اکنون تاب می آورد که این مردک نتراشیده... 1923 02:13:52.520 --> 02:13:54.720 ‫...با بیل لجن آلودش به سرش بزند... 1924 02:13:54.840 --> 02:13:57.360 ‫...و از چه رو به جرم ضرب و جرح ‫به مرافعه دادگستری تهدیدش نمی کند؟ 1925 02:14:00.240 --> 02:14:02.400 ‫با این مردک حرف خواهم زد. 1926 02:14:04.480 --> 02:14:07.400 ‫- این گور مال کیست، آقا؟ ‫- مال خودم، آقا. 1927 02:14:07.520 --> 02:14:11.080 ‫- برای کدامین مرد این را می کَنی؟ ‫- هیچ مردی، آقا. 1928 02:14:11.200 --> 02:14:13.120 ‫- پس کدام زن؟ ‫- هیچ زنی. 1929 02:14:13.240 --> 02:14:16.200 ‫- چه کسی را این جا به خاک می سپارند؟ ‫- کسی را که روزگاری زن بود، آقا، 1930 02:14:16.320 --> 02:14:18.840 ‫ولی خدا بیامرزدش، مُرد! 1931 02:14:19.840 --> 02:14:23.680 ‫مردک چه نکته سنج است! ‫تو از کی گورکن هستی؟ 1932 02:14:23.800 --> 02:14:25.720 ‫همان روز که هملت، شاه مرحوممان، 1933 02:14:25.880 --> 02:14:29.640 ‫فورتینبراس را شکست داد، ‫من نیز این کاره شدم. 1934 02:14:29.720 --> 02:14:32.320 ‫- چند سال می شود؟ ‫- نمی توانید بگویید؟ 1935 02:14:32.400 --> 02:14:34.280 ‫این را که هر احمقی می داند. 1936 02:14:34.400 --> 02:14:37.720 ‫درست همان روزی ‫که هملت جوان متولد شد، 1937 02:14:37.840 --> 02:14:40.000 ‫همان که دیوانه است ‫و به انگلستان فرستاده اندش. 1938 02:14:41.680 --> 02:14:46.160 ‫- آری، چرا او را به انگلستان فرستادند؟ ‫- برای این که دیوانه بود. 1939 02:14:47.360 --> 02:14:51.280 ‫آن جا دوباره سر عقل می آید. ‫اگر نیامد هم اهمیتی ندارد. 1940 02:14:51.400 --> 02:14:53.720 ‫- چرا؟ ‫- آن جا کسی متوجهش نخواهد شد. 1941 02:14:53.840 --> 02:14:55.400 ‫مردم آن جا هم مثل خودش دیوانه اند. 1942 02:14:56.960 --> 02:15:00.200 ‫- چه شد که دیوانه شد؟ ‫- به طرزی عجیب و غریب. 1943 02:15:00.320 --> 02:15:04.720 ‫- عجیب از چه نظر؟ در کجا؟ ‫- همین جا در دانمارک. 1944 02:15:12.120 --> 02:15:15.800 ‫آدم چه مدت زیر خاک ‫می ماند تا بپوسد؟ 1945 02:15:15.920 --> 02:15:17.640 ‫راستش، 1946 02:15:17.720 --> 02:15:20.520 ‫اگر پیش از مردن ‫نپوسیده باشد، 1947 02:15:20.640 --> 02:15:24.480 ‫هشت نُه سالی دوام می آورد. 1948 02:15:24.560 --> 02:15:27.880 ‫- دباغ ها نُه سال دوام می آورند. ‫- چرا دباغ ها و نه کس دیگر؟ 1949 02:15:28.000 --> 02:15:30.920 ‫خوب، آقا، برای این که پوستشان ‫در این شغل چنان دباغی شده... 1950 02:15:31.040 --> 02:15:33.720 ‫...که تا مدتی آب درش نفوذ نمی کند. 1951 02:15:33.840 --> 02:15:38.040 ‫آخر برای نعش های نفرین شده ‫هیچ چیز بدتر از آب نیست. 1952 02:15:38.160 --> 02:15:39.400 ‫حال... 1953 02:15:41.160 --> 02:15:43.840 ‫...این کله بیست و سه سال است... 1954 02:15:43.960 --> 02:15:45.720 ‫...که زیر خاک بوده است. 1955 02:15:45.840 --> 02:15:48.880 ‫- کله که بوده؟ ‫- یک دیوانه نفرین شده. 1956 02:15:49.000 --> 02:15:51.560 ‫یک بار شیشه ای نوشیدنی ‫روی سرم ریخت. 1957 02:15:51.680 --> 02:15:55.160 ‫این کله که می بینید، ‫کله یوریک است، آقا، 1958 02:15:55.280 --> 02:15:56.800 ‫دلقک شاه. 1959 02:15:56.920 --> 02:15:58.880 ‫- این؟ بده ببینم. ‫- همین. 1960 02:16:04.080 --> 02:16:05.480 ‫افسوس! 1961 02:16:06.720 --> 02:16:08.120 ‫یوریک بیچاره! 1962 02:16:08.840 --> 02:16:11.080 ‫هوراشیو، من می شناختمش! 1963 02:16:12.520 --> 02:16:14.960 ‫بذله گوی قهاری بود، 1964 02:16:16.280 --> 02:16:18.000 ‫طنزی بسیار عالی داشت. 1965 02:16:19.480 --> 02:16:22.000 ‫هزار بار مرا به کول گرفت... 1966 02:16:22.120 --> 02:16:24.800 ‫...و این جا لب هایی قرار داشت ‫خدا می داند در کودکی چند بار مرا بوسیده بودند! 1967 02:16:27.280 --> 02:16:31.720 ‫تصورش چه قدر برایم چندش آور است! ‫تهوع به من دست می دهد. 1968 02:16:35.840 --> 02:16:38.080 ‫ریشخندهایت اکنون کجایند؟ 1969 02:16:40.120 --> 02:16:42.320 ‫شلنگ اندازی ها و سرودخوانی ها... 1970 02:16:44.080 --> 02:16:48.040 ‫...و شراره های طنزت که حاضران سر میز ‫از آن به قاه قاه میفتادند، چه شد؟ 1971 02:16:50.160 --> 02:16:53.200 ‫دیگر یک لطیفه هم نداری ‫که شکلک خود را به مسخره بگیری؟ 1972 02:16:53.320 --> 02:16:58.080 ‫ساکت، اندکی ساکت باشید. ‫شاه و ملکه و درباریان می رسند. 1973 02:16:58.200 --> 02:17:01.080 ‫چه کسی را تشییع می کنند؟ ‫و برای چه مراسم کامل نیست؟ 1974 02:17:01.200 --> 02:17:03.160 ‫پیداست آن که جنازه اش را می آورند، 1975 02:17:03.280 --> 02:17:05.960 ‫از نومیدی دست به خودکشی زده. 1976 02:17:06.080 --> 02:17:09.280 ‫لابد هم شأن و شوکتی داشته. ‫یک دم پنهان شویم و نگاه کنیم. 1977 02:17:35.720 --> 02:17:37.280 ‫دیگر چه مراسمی خواهد بود؟ 1978 02:17:37.400 --> 02:17:40.040 ‫این هم لایرتیس. ‫چرا از فرانسه آمده است؟ 1979 02:17:40.160 --> 02:17:41.640 ‫دیگر چه مراسمی خواهد بود؟ 1980 02:17:42.400 --> 02:17:46.560 ‫ما تا آن جا که مجاز بودیم، ‫خاکسپاریش را مفصل گرفتیم. 1981 02:17:46.720 --> 02:17:48.880 ‫مرگش شبهه داشت... 1982 02:17:49.000 --> 02:17:51.520 ‫...و اگر فرمان شاهانه قاعده مرسوم را به هم نمی زد، 1983 02:17:51.640 --> 02:17:56.720 ‫او تا نفخ صور در خاک تقدیس نایافته جا می گرفت... 1984 02:17:56.840 --> 02:18:00.960 ‫...و به جای دعاهای رحمت، کوزه شکسته، ‫کلوخ پاره و سنگ ریزه رویش پرت می شد، 1985 02:18:01.080 --> 02:18:06.160 ‫ولی چنان که می بینید، اجازه دادند ‫که گلبند دوشیزگان بر جسدش نهند و گل نثارش کنند... 1986 02:18:06.280 --> 02:18:08.720 ‫...و بانگ ناقوس او را ‫تا خانه واپسینش همراهی کند. 1987 02:18:08.840 --> 02:18:12.160 ‫- هیچ کاری بیش از این نخواهید کرد؟ ‫- هیچ کار. 1988 02:18:13.880 --> 02:18:17.280 ‫دعای مردگان بر او خواندن و برای او ‫همان آرامشی را خواستن که برای جان هایی... 1989 02:18:17.400 --> 02:18:20.040 ‫...که در صفا از تن مفارقت کرده اند، ‫هتک حرمت مراسم تکفین است. 1990 02:18:21.880 --> 02:18:23.200 ‫به خاکش بسپارید... 1991 02:18:26.680 --> 02:18:30.840 ‫...و بگذار که از پیکر زیبا و ناآلوده اش... 1992 02:18:30.960 --> 02:18:32.680 ‫...بنفشه بروید! 1993 02:18:33.720 --> 02:18:35.720 ‫ای کشیش نتراشیده، به تو می گویم... 1994 02:18:35.840 --> 02:18:41.480 ‫...هنگامی که تو در دوزخ زوزه خواهی کشید، ‫خواهرم در جمع فرشتگان سرودخوان خواهد بود! 1995 02:18:41.560 --> 02:18:44.320 ‫چه! اوفلیای زیبا؟ 1996 02:18:45.200 --> 02:18:48.400 ‫گل نثار گل باد! 1997 02:18:51.280 --> 02:18:52.960 ‫بدرود! 1998 02:18:55.640 --> 02:18:58.720 ‫امیدم این بود که تو ‫زن هملت عزیزم بشوی. 1999 02:18:59.920 --> 02:19:04.240 ‫می خواستم اتاقت را ‫بیارایم، دوشیزه نازنین، 2000 02:19:04.360 --> 02:19:06.320 ‫نه آن که بر گور تو گل بپاشم. 2001 02:19:06.400 --> 02:19:11.000 ‫یک دم دست از خاک ریختن ‫بدارید تا من بار دیگر در آغوشش بگیرم. 2002 02:19:12.560 --> 02:19:16.920 ‫اکنون خاک را بر مرده ‫و زنده چنان بریزید... 2003 02:19:17.040 --> 02:19:21.320 ‫...که از این زمین هموار کوهی ‫برآرید، بلند تر از کوه المپ. 2004 02:19:21.400 --> 02:19:25.560 ‫آه، این چه کسی است که اندوهش ‫چنان طمطراقی دارد... 2005 02:19:25.680 --> 02:19:28.920 ‫...و فریاد غمش ستارگان گردنده را افسون کرده... 2006 02:19:29.040 --> 02:19:32.520 ‫...و بر آن می دارد که همچون ‫شنونده دهشت زده ای از حرکت بازایستند؟ 2007 02:19:33.640 --> 02:19:36.000 ‫منم، هملت، شاهزاده دانمارک! 2008 02:19:36.120 --> 02:19:37.520 ‫روحت طعمه اهریمن باد! 2009 02:19:37.640 --> 02:19:41.400 ‫- از هم جدایشان کنید! ‫- سرور عزیزم! 2010 02:19:41.520 --> 02:19:45.000 ‫می خوام با او در این زمین ‫چندان مبارزه کنم... 2011 02:19:45.120 --> 02:19:47.400 ‫...که پلک هایم از جنبش فروماند. 2012 02:19:47.520 --> 02:19:49.280 ‫من اوفلیا را دوست می داشتم! 2013 02:19:49.720 --> 02:19:55.080 ‫چهل هزار برادر با همه محبت خود ‫نمی توانند در مهرورزی به پای من برسند. 2014 02:19:55.200 --> 02:19:59.040 ‫- آه، لایرتیس، او دیوانه است. ‫- می خواستی برایش چه کار کنی؟ 2015 02:19:59.160 --> 02:20:01.920 ‫- محض رضای خدا، دست از سرش بردار! ‫- اشک بریزی؟ بجنگی؟ 2016 02:20:02.040 --> 02:20:03.520 ‫سینه ات را بدری؟ 2017 02:20:03.640 --> 02:20:06.120 ‫زهر بنوشی؟ تمساح بخوری؟ 2018 02:20:06.240 --> 02:20:07.680 ‫من هم چنان خواهم کرد. 2019 02:20:07.800 --> 02:20:10.640 ‫اگر خودت را با او زنده ‫به خاک بسپاری، من هم چنان خواهم کرد. 2020 02:20:10.720 --> 02:20:12.240 ‫حال که درباره کوه ها حرف می زنی، 2021 02:20:12.360 --> 02:20:14.680 ‫بگذار میلیون ها جریب از آن ‫بر سر ما فروریزد... 2022 02:20:14.800 --> 02:20:18.360 ‫...تا زمین سر به خورشید سوزان بکشد... 2023 02:20:18.480 --> 02:20:21.280 ‫...و کوه اُسا در برابرش زگیلی بنماید! 2024 02:20:22.920 --> 02:20:26.520 ‫دهن باز کن تا من به همان خوبی تو ‫به لاف و گزاف در آیم. 2025 02:20:26.600 --> 02:20:31.400 ‫گوش کنید، آقا. چرا با من ‫چنین رفتار می کنید؟ 2026 02:20:32.880 --> 02:20:34.760 ‫من همواره شما را دوست داشته ام، 2027 02:20:44.920 --> 02:20:46.920 ‫ولی دیگر اهمیتی ندارد. 2028 02:20:48.120 --> 02:20:51.440 ‫اگر انگشت خود هرکول ‫هم در کار باشد، 2029 02:20:51.600 --> 02:20:53.440 ‫گربه میومیو خواهد کرد... 2030 02:20:53.560 --> 02:20:56.520 ‫...و سگ پیروز خواهد شد. 2031 02:20:59.000 --> 02:21:02.960 ‫گرترود، دستور بده ‫مراقب پسرت باشند. 2032 02:21:04.520 --> 02:21:05.840 ‫بروید. 2033 02:21:07.720 --> 02:21:12.240 ‫به گفتگوی دیشبمان بیندیش ‫و شکیبا باش. 2034 02:21:12.360 --> 02:21:13.840 ‫ما کارها را رو به راه خواهیم کرد. 2035 02:21:13.960 --> 02:21:16.960 ‫آه، آن چه آرزوی شنیدنش را دارم می گویید. 2036 02:21:17.080 --> 02:21:19.360 ‫پس از عزیمتت، بارها در حضور هملت... 2037 02:21:19.440 --> 02:21:20.880 ‫...از هنری که گفته می شود در آن... 2038 02:21:21.000 --> 02:21:24.680 ‫...بس چیره دستید، سخن رفت و چنان ‫از استادیت در شمشیربازی تعریف می کرد... 2039 02:21:24.760 --> 02:21:27.880 ‫...که می گفت به راستی دیدنی خواهد بود ‫که کسی بتواند با تو برابری کند. 2040 02:21:28.000 --> 02:21:30.040 ‫چنین کن: در گوشه خود بمان. 2041 02:21:30.160 --> 02:21:32.760 ‫ما کسانی را می گماریم ‫تا از چابک دستی تو تمجید کنند... 2042 02:21:32.920 --> 02:21:35.720 ‫...و شما دو تن را در برابر هم ‫قرار دهند و روی شما شرط بندی کنند. 2043 02:21:35.840 --> 02:21:40.760 ‫او که طبعی بخشنده و بی مبالات دارد، ‫از هر گونه حیله گری عاری است، 2044 02:21:40.880 --> 02:21:42.720 ‫از این رو به آسانی... 2045 02:21:42.840 --> 02:21:46.440 ‫...یا با اندکی تردستی، می توانی ‫شمشیری نوک تیز برگیری... 2046 02:21:46.600 --> 02:21:49.680 ‫...و به یک حمله در بازی، ‫حساب خون پدرت را با او تسویه کنی. 2047 02:21:49.760 --> 02:21:54.880 ‫همین کار را می کنم و بدین منظور ‫شمشیرم به زهر آغشته می کنم. 2048 02:21:55.000 --> 02:21:58.440 ‫از یک داروفروش دوره گرد معجونی ‫بس کشنده خریده ام که اگر تیغه خنجری را در آن فرو برند... 2049 02:21:58.600 --> 02:22:00.160 ‫...و با آن خون کسی را بریزند، 2050 02:22:00.280 --> 02:22:03.440 ‫هیچ مرهمی در جهان نتواند ‫زخم خورده را از مرگ... 2051 02:22:03.600 --> 02:22:05.600 ‫...رهایی دهد. 2052 02:22:05.720 --> 02:22:08.240 ‫نوک شمشیر خود را ‫در این زهر فرو می برم... 2053 02:22:08.360 --> 02:22:11.200 ‫...و حتی اگر زخم سبکی ‫از من بردارد، مرگش حتمیست. 2054 02:22:11.320 --> 02:22:16.120 ‫ببین، اگر این تدبیر بر اثر ‫اجرای نادرست کار شکست بخورد، 2055 02:22:16.240 --> 02:22:18.240 ‫پس این نقشه باید پشت بند ‫یا نسخه بدلی هم داشته باشد... 2056 02:22:18.360 --> 02:22:20.720 ‫...که اگر این یک در آزمایش ‫از هم باشد، دیگری تاب آورد. 2057 02:22:20.840 --> 02:22:23.520 ‫ساکت. بگذار ببینم. 2058 02:22:25.040 --> 02:22:29.840 ‫پس از این که در زورآزمایی گرم ‫و گلویش خشک شد و آشامیدنی خواست، 2059 02:22:29.960 --> 02:22:33.360 ‫من جامی شربت آماده خواهم کرد... 2060 02:22:33.440 --> 02:22:37.040 ‫...که اگر بر حسب تصادف ‫از زخم زهرآلود شمشیرت جان به در برده باشد، 2061 02:22:37.160 --> 02:22:39.160 ‫با چشیدن آن، به مقصود خود برسیم. 2062 02:22:39.280 --> 02:22:43.920 ‫- کارگر میفتد، سرورم. ‫- باید بر این گور بنای استواری برپا شود. 2063 02:22:45.440 --> 02:22:51.760 ‫به زودی اوقات آرام تری خواهیم داشت ‫و تا آن زمان، کارمان باید توأم با شکیبایی باشد. 2064 02:23:08.400 --> 02:23:12.080 ‫آیا به نظرت نمی آید ‫که وظیفه ای بر دوش من است؟ 2065 02:23:12.200 --> 02:23:14.720 ‫آن که شاهم را کشت ‫و مادرم را به این روز انداخت، 2066 02:23:14.840 --> 02:23:17.280 ‫میان من و تاج و تخت حایل شده... 2067 02:23:17.400 --> 02:23:22.120 ‫...و با چنین دغلکاری ای قصد جان من کرده. 2068 02:23:22.240 --> 02:23:26.360 ‫چنین کسی آیا به حق نباید ‫از این بازو کیفر ببیند؟ 2069 02:23:26.440 --> 02:23:28.080 ‫و اگر بگذارم این زخم خورده... 2070 02:23:28.200 --> 02:23:32.000 ‫...در زیانکاری خود پیشروی کند، ‫خود را شایسته نفرین و لعنت نکرده ام؟ 2071 02:23:32.120 --> 02:23:33.720 ‫اما به زودی از انگلستان برایش... 2072 02:23:33.840 --> 02:23:35.400 ‫...خبر خواهد رسید ‫که کار به کجا انجامیده. 2073 02:23:35.520 --> 02:23:36.520 ‫به زودی چنین می شود، 2074 02:23:36.600 --> 02:23:39.680 ‫اما در این میان، فرجه ای هست ‫که از آن من است و تا «یک» بگویی، عمری سپری شده! 2075 02:23:39.760 --> 02:23:42.600 ‫پس روزن کرانتس و گیلد استرن ‫به سوی چنین سرنوشتی می روند؟ 2076 02:23:42.760 --> 02:23:46.920 ‫به جان من، خودشان ‫به رغبت پی همچون مأموریتی رفتند. 2077 02:23:47.040 --> 02:23:49.880 ‫هلاکتشان از دخالت بی جای خودشان سرچشمه می گیرد. 2078 02:23:50.000 --> 02:23:53.440 ‫- از این بابت باری بر وجدان من نیست! ‫- ولی آخر این چه شاهیست! 2079 02:23:55.720 --> 02:24:02.000 ‫ولی هوراشیوی عزیز، از این که در برابر لایرتیس، ‫عنان اختیار از کف دادم، سخت پشیمانم، 2080 02:24:03.200 --> 02:24:06.520 ‫زیرا در تصویر امر خویش ‫پرتوی از آن او می بینم: 2081 02:24:06.600 --> 02:24:07.600 ‫از او پوزش می طلبم، 2082 02:24:07.760 --> 02:24:11.360 ‫اما به راستی خودنمایی اندوه او ‫مرا سخت به خشم آورده بود. 2083 02:24:11.440 --> 02:24:12.440 ‫هیس! کیست که می آید؟ 2084 02:24:12.600 --> 02:24:15.360 ‫قدوم والاحضرت در بازگشت ‫به دانمارک مشرف باد! 2085 02:24:15.440 --> 02:24:17.560 ‫با خاکساری سپاسگزارم، بانو. ‫این بانو را می شناسی؟ 2086 02:24:17.680 --> 02:24:18.760 ‫نه، سرور عزیزم. 2087 02:24:18.920 --> 02:24:21.440 ‫سرور نازنینم، اگر ‫حضرت عالی فرصت داشتید، 2088 02:24:21.560 --> 02:24:23.760 ‫می توانستم چیزی از جانب اعلی حضرت ‫به سمعتان برسانم. 2089 02:24:25.840 --> 02:24:28.920 ‫با همه دقتی که از هوش و حواسم ‫ساخته است، گوشم با شماست. 2090 02:24:29.040 --> 02:24:32.080 ‫سرورم، اعلی حضرت دستور فرموده اند ‫که به اطلاعتان برسانم... 2091 02:24:32.200 --> 02:24:35.280 ‫...که شرط کلانی سر شما بسته اند. 2092 02:24:35.400 --> 02:24:36.880 ‫مطلب از این قرار است. 2093 02:24:37.000 --> 02:24:40.880 ‫بی اطلاع نیستید که لایرتیس ‫در به کار بردن سلاح چه مهارتی دارد، 2094 02:24:41.000 --> 02:24:44.080 ‫- شمشیر و خنجر. ‫- این شد دو سلاح، اما خوب... 2095 02:24:44.200 --> 02:24:47.680 ‫شاه شرط بسته است که در دوازده حمله ‫با شمشیر میان شما و ایشان، 2096 02:24:47.760 --> 02:24:50.240 ‫او بیش از سه ضربه ‫از شما پیش نخواهد افتاد. 2097 02:24:50.360 --> 02:24:52.600 ‫اگر جواب خویش را ‫فوراً به من ابلاغ کنید، 2098 02:24:52.720 --> 02:24:54.760 ‫مبارزه الساعه آغاز می شود. 2099 02:24:58.680 --> 02:25:00.440 ‫اگر جوابم خیر باشد چه؟ 2100 02:25:03.160 --> 02:25:05.760 ‫اگر مایه خرسندی اعلی حضرت است، ‫شمشیرها را بیاورید. 2101 02:25:05.920 --> 02:25:07.400 ‫اگر بتوانم باعث پیروزیشان در شرط می شوم... 2102 02:25:07.520 --> 02:25:10.360 ‫...و اگر نتوانم، همان شرمندگی ‫و سه ضربه ای که باخته ام برایم می ماند. 2103 02:25:10.440 --> 02:25:12.760 ‫خودم را به مراحم حضرت عالی می سپارم. 2104 02:25:18.280 --> 02:25:21.320 ‫- شرط را می بازید، سرورم. ‫- چنین گمان نمی کنم. 2105 02:25:21.440 --> 02:25:24.320 ‫از زمان عزیمتش به فرانسه، ‫من مدام در تمرین بوده ام. 2106 02:25:24.440 --> 02:25:28.880 ‫نه، سرور عزیزم، اگر ذهنتان مایل ‫به انجام کاری نیست، از آن اطاعت کنید. 2107 02:25:29.000 --> 02:25:31.960 ‫من آمدنشان را به تعویق می اندازم ‫و می گویم شما حال مناسبی ندارید. 2108 02:25:32.080 --> 02:25:34.360 ‫به هیچ وجه! مطیع شگون نخواهیم بود. 2109 02:25:36.720 --> 02:25:40.920 ‫حتی افتادن یک گنجشک ‫در دفتر سرنوشت ثبت شده است. 2110 02:25:43.080 --> 02:25:45.440 ‫اگر مرگ برای هم اکنون است، 2111 02:25:47.200 --> 02:25:48.760 ‫تأخیری بر نمی تابد... 2112 02:25:52.280 --> 02:25:55.040 ‫...و اگر تأخیر بر نتابد، ‫هم اکنون وقوع می یابد. 2113 02:25:57.440 --> 02:26:00.520 ‫آن چه هم اکنون فرا نرسد، ‫به وقت خود خواهد رسید. 2114 02:26:00.600 --> 02:26:02.680 ‫مهم آماده بودن است. 2115 02:26:04.320 --> 02:26:07.360 ‫چون آدمی از متاع دنیا ‫چیزی با خود نمی برد، 2116 02:26:07.440 --> 02:26:10.600 ‫برای چه پیش از وقت ترک آن نگوید؟ 2117 02:26:12.440 --> 02:26:14.040 ‫بگذار آن چه شدنیست، بشود. 2118 02:26:44.880 --> 02:26:46.600 ‫بیا هملت! 2119 02:26:48.440 --> 02:26:53.560 ‫بیا و دستش را از من بگیر. 2120 02:26:58.400 --> 02:27:03.120 ‫مرا ببخش، آقا، چون ‫در حقت بدی کرده ام، 2121 02:27:04.720 --> 02:27:06.600 ‫اما چنان که شایسته ‫آزادمردان است، مرا ببخش. 2122 02:27:06.760 --> 02:27:10.440 ‫آقا، در برابر این جمع ‫بگذارید تا تبری از هرگونه تعمد در بدی... 2123 02:27:10.600 --> 02:27:13.520 ‫...مرا در اندیشه بس جوانمردت تبرئه کند... 2124 02:27:13.600 --> 02:27:18.440 ‫...و کار چنان باشد که گویی از فراز خانه ‫تیری پرتاب کرده ام و برادرم را زخمی زده ام! 2125 02:27:19.280 --> 02:27:21.320 ‫طبع من که انگیزه هایش در این امر... 2126 02:27:21.440 --> 02:27:24.680 ‫...می بایست بیش از همه به انتقامم ‫وادارد، راضی گشته است، 2127 02:27:24.760 --> 02:27:27.560 ‫اما به پاس شرفم، درنگ می کنم... 2128 02:27:27.680 --> 02:27:30.840 ‫...و تا زمانی که آبرویم ‫از لکه دار شدن محفوظ شود، تن به آشتی نمی دهم، 2129 02:27:30.960 --> 02:27:32.160 ‫اما تا آن موقع، 2130 02:27:32.280 --> 02:27:35.960 ‫دست دوستیتان را به دوستی ‫می پذیرم و بر خلاف آن طریقی نمی سپارم. 2131 02:27:36.960 --> 02:27:40.520 ‫به دیده منت دارم و صادقانه ‫در این شرط بندی برادرانه شرکت می جویم. 2132 02:27:42.400 --> 02:27:45.040 ‫- شمشیرها را بیاورید، زود باشید. ‫- زود، یکی به من بدهید. 2133 02:27:45.160 --> 02:27:48.280 ‫- هملت، شرط را می دانی. ‫- بله، سرورم. 2134 02:27:48.400 --> 02:27:50.880 ‫حضرت عالی به حریف ضعیف تر امتیاز داده اید. 2135 02:27:51.000 --> 02:27:53.280 ‫این زیادی سنگین است، ‫یکی دیگر بدهید ببینم. 2136 02:27:53.400 --> 02:27:54.400 ‫برای من این یکی مناسب است. 2137 02:27:54.520 --> 02:27:55.840 ‫- شمشیرها همه یک قد هستند؟ ‫- آری، سرورم. 2138 02:27:55.960 --> 02:27:58.240 ‫روی میز یک جام نوشیدنی برایم بگذارید. 2139 02:27:58.360 --> 02:28:01.600 ‫اگر هملت نخستین یا دومین ضربه را زد، 2140 02:28:01.720 --> 02:28:04.600 ‫شاه به افتخار نفس بلند هملت خواهد نوشید... 2141 02:28:04.760 --> 02:28:08.240 ‫...و جواهری در جام خواهد افکند... 2142 02:28:08.360 --> 02:28:12.000 ‫...که از آن چه چهار شاه آخر دانمارک ‫بر تاج خود داشته اند، 2143 02:28:12.040 --> 02:28:12.840 ‫گران بها تر است. 2144 02:28:12.960 --> 02:28:18.200 ‫بیایید. شروع کنید...و شما ‫داوران هم چشم خود را باز کنید. 2145 02:28:19.240 --> 02:28:21.040 ‫آماده، آقا. 2146 02:28:28.280 --> 02:28:29.760 ‫این یک. ‫داور بگوید. 2147 02:28:29.920 --> 02:28:32.080 ‫خورد، کاملاً محسوس بود که خورد. 2148 02:28:32.200 --> 02:28:35.400 ‫- باشد، از سر بگیریم. ‫- صبر کنید. نوشیدنی به من دهید. 2149 02:28:36.720 --> 02:28:40.120 ‫هملت، این مروارید از آن توست. 2150 02:28:40.240 --> 02:28:43.000 ‫اول این دور را بازی می کنم. ‫جام را یک دم آن جا گذارید. 2151 02:28:43.120 --> 02:28:45.240 ‫- لایرتیس؟ ‫- ادامه می دهیم. 2152 02:28:52.600 --> 02:28:55.880 ‫- ضربه ای دیگر، نظرت چیست؟ ‫- خورد، خورد، اقرار می کنم. 2153 02:28:57.680 --> 02:29:01.880 ‫به افتخار تو. ‫جام را به او بده. 2154 02:29:02.000 --> 02:29:03.840 ‫هنوز جسارت نوشیدن ندارم. به زودی! 2155 02:29:03.960 --> 02:29:08.080 ‫گرم شدی و نفست بند آمده. ‫بیا دستمالم را بگیر و پیشانیت را پاک کن. 2156 02:29:08.200 --> 02:29:10.960 ‫- بانوی گرامی! ‫- بیا، بگذار صورتت را پاک کنم. 2157 02:29:12.000 --> 02:29:15.920 ‫سرورم، اکنون او را خواهم زد، ‫اما گویی وجدانم مخالف است. 2158 02:29:16.040 --> 02:29:17.440 ‫لایرتیس، بیا برای دور سوم. 2159 02:29:17.600 --> 02:29:20.440 ‫همه اش طفره می روی. ‫خواهش می کنم با تمام توان بکوش. 2160 02:29:20.560 --> 02:29:24.720 ‫- می ترسم برا بچه تصور کرده باشی. ‫- پس این طور می گویی؟ آماده! 2161 02:29:31.000 --> 02:29:33.840 ‫- هیچ به هیچ. ‫- اکنون بگیر! 2162 02:29:52.000 --> 02:29:54.400 ‫آقایان، دست نگه دارید! 2163 02:30:30.280 --> 02:30:32.440 ‫گرترود، آن را ننوش! 2164 02:30:33.120 --> 02:30:35.400 ‫می نوشم، سرورم. 2165 02:30:35.520 --> 02:30:38.000 ‫خواهش می کنم معذورم بدارید. 2166 02:30:38.120 --> 02:30:41.840 ‫- چه شده، لایرتیس؟ ‫- ابله وار در دام خود گرفتار شدم. 2167 02:30:41.960 --> 02:30:44.920 ‫سزای من است که از خیانت خود بمیرم. 2168 02:30:45.040 --> 02:30:47.400 ‫آه! ملکه را ببینید! 2169 02:30:47.520 --> 02:30:50.440 ‫- ملکه چه شده؟ ‫- از دیدن خون ریزی او از هوش رفت. 2170 02:30:50.600 --> 02:30:55.840 ‫نه، نه، نوشیدنی...نوشیدنی...مسموم است! 2171 02:30:55.960 --> 02:31:02.000 ‫آه، چه تبهکاری ای! چه خیانتی! ‫درها را ببندید. خائن را بگیرید! 2172 02:31:02.120 --> 02:31:06.440 ‫خائن این جاست، هملت. ‫هملت، تو کشته شدی. 2173 02:31:07.400 --> 02:31:12.440 ‫بیش از نیم ساعت از عمرت نمانده. ‫هیچ دارویی در جهان نخواهد توانست بهبودت بخشد. 2174 02:31:12.560 --> 02:31:17.360 ‫افزار خیانت هم اینک در دست تو ‫است، شمشیر نوک تیز و آغشته به زهر. 2175 02:31:17.440 --> 02:31:21.280 ‫حیله ناپسند من وبال خود من شد. 2176 02:31:21.400 --> 02:31:23.240 ‫گناه گردن شاه است. 2177 02:31:24.760 --> 02:31:26.200 ‫نوک شمشیر زهرآلود است؟ 2178 02:31:26.880 --> 02:31:28.520 ‫پس ای زهر، کار خود را به پایان رسان! 2179 02:31:34.600 --> 02:31:39.680 ‫بگیر شاه قاتل خائن ‫که نفرین بر تو باد! 2180 02:31:39.760 --> 02:31:43.760 ‫از این شربت بنوش ‫و به دنبال مادرم برو! 2181 02:31:46.400 --> 02:31:49.440 ‫آه، ملکه بدبخت...بدرود! 2182 02:31:49.600 --> 02:31:52.600 ‫هملت بزرگوار، بیا ‫از گناه یک دیگر بگذریم. 2183 02:31:53.760 --> 02:31:59.320 ‫نه مرگ من و نه مرگ پدرم ‫هیچ یک بر گردن تو یا من نیست. 2184 02:31:59.440 --> 02:32:02.440 ‫آسمان تو را از آن برهاند. 2185 02:32:04.080 --> 02:32:06.000 ‫به دنبالت می آیم. 2186 02:32:10.200 --> 02:32:12.160 ‫اینک می میرم، هوراشیو. 2187 02:32:12.920 --> 02:32:16.200 ‫اگر مهلت داشتم، اگرچه ‫قاضی سنگدل مرگ در احکامش چون و چرا نمی پذیرد، 2188 02:32:16.320 --> 02:32:18.680 ‫می توانستم به تو بگویم... 2189 02:32:18.760 --> 02:32:20.920 ‫ولی بگذریم، هوراشیو. ‫من می میرم، 2190 02:32:21.040 --> 02:32:22.440 ‫اما تو زنده می مانی. 2191 02:32:22.600 --> 02:32:26.000 ‫حال مرا و امر مرا برای کسانی ‫که به چشم انکار می نگرند به درستی گزارش کن. 2192 02:32:26.120 --> 02:32:27.880 ‫هرگز چنین گمان مبرید. 2193 02:32:28.680 --> 02:32:31.400 ‫من نه دانمارکی، ‫بلکه رومی عهد باستانم. 2194 02:32:31.520 --> 02:32:33.600 ‫از این نوشیدنی هنوز اندکی به جا مانده است. 2195 02:32:33.760 --> 02:32:37.000 ‫تو را به مردانگیت قسم، ‫جام را به من بده. 2196 02:32:39.040 --> 02:32:41.120 ‫به خدا سوگند، می گیرمش. 2197 02:32:42.360 --> 02:32:44.560 ‫فکر کن اگر حقیقت امر دانسته نشود، 2198 02:32:44.680 --> 02:32:48.040 ‫چه نام زشتی از من به جا خواهد ماند! 2199 02:32:49.240 --> 02:32:52.200 ‫اگر هیچ گاه مرا در قلب خود جا داده ای، 2200 02:32:52.320 --> 02:32:54.760 ‫یک چند خود را از شادی های آسمانی محروم دار... 2201 02:32:54.920 --> 02:33:01.320 ‫...و به اکراه در این سرای درشت ‫دم بر آر تا بازگوی داستان من باشی. 2202 02:33:04.680 --> 02:33:06.400 ‫آه، دارم می میرم، هوراشیو. 2203 02:33:13.240 --> 02:33:15.080 ‫دیگر خاموشی است. 2204 02:33:25.880 --> 02:33:28.120 ‫قلب بزرگواری در این دم شکست. 2205 02:33:32.440 --> 02:33:34.320 ‫شب خوش، شاهزاده نازنین... 2206 02:33:35.520 --> 02:33:38.880 ‫...و باشد که گروهی از فرشتگان ‫سرودخوان تو را به آرامش جاوید برسانند. 2207 02:33:50.680 --> 02:33:52.760 ‫این چه منظره ایست؟ 2208 02:33:56.880 --> 02:33:58.600 ‫می خواستید چه ببینید؟ 2209 02:34:00.400 --> 02:34:03.440 ‫اگر اندوه و شگفتی می جویید، ‫دیگر لازم نیست جستجو کنید. 2210 02:34:04.440 --> 02:34:07.360 ‫این چه کشتاریست. 2211 02:34:09.200 --> 02:34:11.320 ‫ای مرگ مغرور... 2212 02:34:11.440 --> 02:34:15.560 ‫در کمینگاه جاوید تو ‫چه ضیافتی در پیش است... 2213 02:34:15.680 --> 02:34:18.160 ‫...که بدین سان به یک ضربت خونین... 2214 02:34:18.280 --> 02:34:20.520 ‫...این همه شاهزادگان را از پا درافکنده ای؟ 2215 02:34:20.600 --> 02:34:22.120 ‫منظره شومیست. 2216 02:34:24.240 --> 02:34:28.000 ‫دستور بدهید که این پیکرها ‫بر سکوهای بلند در معرض دید همگان نهاده شوند... 2217 02:34:29.720 --> 02:34:31.720 ‫...و بگذارید تا من به جهانیان ‫که هنوز بی خبر مانده اند، 2218 02:34:31.840 --> 02:34:33.320 ‫بگویم این همه چگونه وقوع یافت. 2219 02:34:34.360 --> 02:34:39.440 ‫از اعمال توأم با طمع، خونین و خلاف طبیعت خواهید شنید. 2220 02:34:39.600 --> 02:34:41.520 ‫از داوری های سرسری... 2221 02:34:41.600 --> 02:34:43.040 ‫...و کشتارهای تصادفی... 2222 02:34:43.160 --> 02:34:45.320 ‫...و مرگ هایی که به حیله سازی ‫یا به علتی قهری صورت گرفت... 2223 02:34:45.440 --> 02:34:49.600 ‫...و از دسیسه های ناشیانه که در این لحظه ‫گره گشایی دامن گیر مبتکران آن گردید. 2224 02:34:51.760 --> 02:34:53.880 ‫این همه را می توانم ‫به درستی بیان کنم. 2225 02:34:56.920 --> 02:35:02.000 ‫بگذار در شنیدن آن شتاب کنیم ‫و سرشناس ترین بزرگان را بدین جا فراخوانیم. 2226 02:35:05.960 --> 02:35:09.360 ‫من نیز با اندوه اقبال خود را پذیرا می شوم. 2227 02:35:10.440 --> 02:35:12.600 ‫من بر تاج و تخت این کشور حقوقی دارم... 2228 02:35:12.760 --> 02:35:16.320 ‫...و همین مرا بر آن می دارد ‫تا اینک در احقاق آن بکوشم. 2229 02:35:17.400 --> 02:35:23.120 ‫پس بگذارید تا این کار هم اکنون که جان ها ‫در سراسیمگی و سرگشتگی است صورت گیرد، 2230 02:35:24.360 --> 02:35:27.440 ‫مبادا که بر اثر توطئه ها و اشتباهات ‫باز بدبختی های بیشتری فرار رسند. 2231 02:35:28.280 --> 02:35:29.720 ‫جسد را بردار. 2232 02:35:29.840 --> 02:35:33.120 ‫چنین منظره ای شایسته میدان جنگ است... 2233 02:35:33.240 --> 02:35:35.080 ‫...و این جا نامناسب می نماید. 2234 02:35:37.120 --> 02:35:41.000 ‫بروید. به سربازان فرمان دهید که شلیک کنند. 2235 07:14:47.280 --> 07:14:51.280 - «هملت» با اجرای «بندیکت کامبربچ» - اثر ویلیام شکسپیر 2237 07:15:03.400 --> 07:15:06.680 ‫♪ خشکی و دریا ♪ 2238 07:15:09.120 --> 07:15:13.080 ‫♪ کمی خجالتی ♪ 2239 07:15:14.560 --> 07:15:18.800 ‫♪ با چشمانی غمگین ♪ 2240 07:15:19.440 --> 07:15:26.280 ‫♪ اما بسیار عاقل ♪ 2241 07:15:29.800 --> 07:15:33.280 ‫♪ و یک روز ♪ 2242 07:15:33.880 --> 07:15:39.120 ‫♪ روزی سحرآمیز که گذرش به من خورد ♪ 2243 07:15:39.240 --> 07:15:45.040 ‫♪ اگرچه از چیزهای زیادی حرف زدیم ♪ ‫♪ پادشاهان و دلقک ها ♪ 2244 07:15:45.840 --> 07:15:49.840 ‫♪ به من گفت ♪ 2245 07:15:52.840 --> 07:15:56.240 ‫♪ بزرگ ترین چیزی ♪ 2246 07:15:57.560 --> 07:15:59.320 ‫♪ که یاد خواهی گرفت... ♪ 2247 07:16:03.760 --> 07:16:05.720 ‫چه کسی آن جاست؟ 2248 07:16:07.800 --> 07:16:10.520 ‫جوابم را بده. ‫بیا، خود را نشان بده. 2249 07:16:10.640 --> 07:16:16.080 ‫- درود بر شما، سرورم! ‫- هوراشیو، اگر اشتباه نکرده باشم. 2250 07:16:16.200 --> 07:16:18.640 ‫خودمم، سرورم. ‫همواره خدمتگزار حقیرتان. 2251 07:16:18.760 --> 07:16:22.280 ‫دوست خوبم، این عنوان را ‫با تو عوض می کنم. 2252 07:16:22.440 --> 07:16:24.760 ‫چه تو را از ویتنبرگ به این جا کشانده؟ 2253 07:16:24.840 --> 07:16:27.000 ‫- اُه، چه خوشحالم که می بینمت. ‫- سرور مهربانم. 2254 07:16:27.120 --> 07:16:28.800 ‫اما به راستی چه چیز ‫تو را از ویتنبرگ به این جا کشانده؟ 2255 07:16:28.920 --> 07:16:31.000 ‫ذوق ولگردی، سرور عزیزم. 2256 07:16:31.120 --> 07:16:34.760 ‫من این حرف را از زبان دشمنت هم ‫نمی پذیرم و تو نیز نمی توانی گوشم را وادار کنی... 2257 07:16:34.840 --> 07:16:38.360 ‫...که آن چه ناروا به خود ‫نسبت می دهی را باور کند. 2258 07:16:38.480 --> 07:16:41.440 ‫می دانم که به هیچ وجه ولگرد نیستی، 2259 07:16:41.560 --> 07:16:44.720 ‫اما در السینور چه کار داری؟ 2260 07:16:44.840 --> 07:16:47.000 ‫پیش از برگشتت، به تو ‫خواهیم آموخت چگونه بنوشی. 2261 07:16:47.120 --> 07:16:49.360 ‫سرورم، برای مراسم سوگواری پدرتان آمده ام. 2262 07:16:50.440 --> 07:16:54.600 ‫تمنا می کنم مرا به سخره نگیر، دوست من. ‫تصور می کنم برای جشن عروسی مادرم آمده باشی. 2263 07:16:54.720 --> 07:16:57.160 ‫به راستی، سرورم، بسیار ‫به هم نزدیک بوده اند. 2264 07:16:57.280 --> 07:16:59.600 ‫صرفه جویی. ‫صرفه جویی، هوراشیو. 2265 07:16:59.720 --> 07:17:03.240 ‫خوراک گوشت سرد عزا ‫میز جشن عروسی را مزین کرد. 2266 07:17:04.840 --> 07:17:09.640 ‫ای کاش به جای دیدن چنین روزی، ‫بدترین دشمنم را در بهشت می دیدم، هوراشیو. 2267 07:17:12.160 --> 07:17:15.800 ‫- چه شده، سرورم، چرا رنگ از رختان پرید؟ ‫- پدرم! 2268 07:17:18.080 --> 07:17:20.320 ‫- گویی پدرم را می بینم. ‫- کجا؟ 2269 07:17:20.440 --> 07:17:26.320 ‫- در خیالاتم، هوراشیو. ‫- یک بار ایشان را دیدم. شاه برازنده ای بودند. 2270 07:17:27.880 --> 07:17:34.200 ‫مردی تمام و کمال بود. ‫هرگز نظیر او را نخواهم دید. 2271 07:17:37.280 --> 07:17:39.320 ‫سرورم، ملکه، مادرتان... 2272 07:17:39.440 --> 07:17:41.800 ‫...مرا فرستاده اند ‫تا شما را به عجله وادارم. 2273 07:17:41.920 --> 07:17:45.200 ‫موعدش رسیده. مهمانان ‫جمع شده اند و منتظر شما هستند. 2274 07:17:45.320 --> 07:17:48.560 ‫بگو دندان به جگر بگذارد، ‫من خودم را می رسانم. 2275 07:17:51.440 --> 07:17:54.720 ‫هوراشیوی عزیز، ‫به السینور خوش آمدی. 2276 07:17:56.200 --> 07:17:58.680 ‫از آن روز که این تن ‫توانست صاحب اختیار خود شود... 2277 07:17:58.800 --> 07:18:00.000 ‫...و مردم را تمیز دهد، 2278 07:18:00.120 --> 07:18:02.320 ‫تو را به عنوان دوست ‫برای خویش برگزیده. 2279 07:18:02.440 --> 07:18:06.560 ‫سرور مهربانم، مدتی از محضرتان ‫مرخص می شوم. بدرود. 2280 07:18:47.360 --> 07:18:49.360 ‫مرا با عجله ‫نزد حضرت عالی فرستادند! 2281 07:18:49.480 --> 07:18:51.480 ‫آرام، آمدم. 2282 07:19:36.640 --> 07:19:40.280 ‫اگرچه داغ مرگ برادر گرامیمان، هملت، 2283 07:19:40.400 --> 07:19:41.880 ‫همچنان تازه است... 2284 07:19:42.000 --> 07:19:44.600 ‫...و شایسته است ‫که دلمان اندوهگین... 2285 07:19:44.720 --> 07:19:48.440 ‫...و قلمرویمان سراسر ‫زیر بار اندوه خم شده باشد، 2286 07:19:48.560 --> 07:19:52.160 ‫ولی بصیرت در ما چنان ‫به جنگ با طبیعت برخاسته... 2287 07:19:52.280 --> 07:19:55.400 ‫...که او را با غمی ‫توأم با عقل به یاد می آوریم... 2288 07:19:55.520 --> 07:19:58.120 ‫...و در عین حال ‫خود را نیز به یاد داریم. 2289 07:19:58.240 --> 07:20:00.920 ‫بنابراین، آن که زمانی ‫خواهر و اکنون ملکه ما... 2290 07:20:01.040 --> 07:20:04.080 ‫...و وارث همایونی ‫این کشور جنگاور است را... 2291 07:20:04.200 --> 07:20:07.040 ‫...با خوشی و نشاط... 2292 07:20:07.160 --> 07:20:09.240 ‫...در مراسم تشییع ‫و در جشن ازدواج، 2293 07:20:09.360 --> 07:20:13.920 ‫در حالی که شادی و اندوه را ‫برابر می دانیم، به همسری گرفتیم. 2294 07:20:14.040 --> 07:20:16.960 ‫این را هم بی آن که از رأی ‫خردمندانه شما که همواره... 2295 07:20:17.080 --> 07:20:20.480 ‫...در این کار آزادانه ‫پشتیبان ما بوده، انجام ندادیم. 2296 07:20:20.600 --> 07:20:22.680 ‫از همه شما ممنونیم. 2297 07:20:27.440 --> 07:20:32.920 ‫حال، خود می دانید ‫که فورتینبراس جوان... 2298 07:20:33.040 --> 07:20:35.880 ‫...که قدرت ما را ‫دست کم می گیرد... 2299 07:20:35.960 --> 07:20:37.920 ‫...یا تصور می کند ‫با درگذشت برادر مرحوممان، 2300 07:20:38.040 --> 07:20:40.760 ‫دولت متلاشی ‫و از مدار خارج می شود، 2301 07:20:40.880 --> 07:20:46.640 ‫مدام با پیامی ما را می آزارد ‫و سرزمین هایی که پدرش قانوناً... 2302 07:20:46.760 --> 07:20:51.600 ‫...به برادر دلاور ما باخته است را ‫مطالبه می کند. 2303 07:20:52.720 --> 07:20:54.720 ‫از او همین انتظار هم می رود. 2304 07:20:54.840 --> 07:20:56.680 ‫اینک مبحث خودمان... 2305 07:20:56.800 --> 07:20:59.960 ‫...که علت جلسه هم هست، ‫از این قرار است: 2306 07:21:00.080 --> 07:21:03.760 ‫به پادشاه نروژ، عموی فورتینبراس جوان که اکنون... 2307 07:21:03.880 --> 07:21:05.720 ‫...زمینگیر و بستریست... 2308 07:21:05.840 --> 07:21:08.120 ‫...و اهداف برادرزاده اش ‫به ندرت به گوشش می رسد، 2309 07:21:08.240 --> 07:21:11.200 ‫نامه نوشتیم که نگذارد ‫او در این مسیر گام بردارد. 2310 07:21:11.320 --> 07:21:16.240 ‫حال نیز، کورنلیوس عزیز، ‫تو و ولتیماند را می فرستیم... 2311 07:21:16.360 --> 07:21:18.800 ‫...تا حامل درودهای ما ‫به شاه پیر نروژ باشید. 2312 07:21:18.920 --> 07:21:23.880 ‫خدانگهدار. وفاداری خود را ‫با تعجیل در ترک این جا نشان دهید. 2313 07:21:24.680 --> 07:21:27.160 ‫با این کار و هر کار دیگری ‫وفاداری خویش را نشان می دهیم. 2314 07:21:27.280 --> 07:21:30.840 ‫اینک، لایرتیس، از تو چه خبر؟ 2315 07:21:30.960 --> 07:21:34.080 ‫برای ما از تقاضایی گفتی. ‫چه تقاضایی، لایرتیس؟ 2316 07:21:34.200 --> 07:21:35.960 ‫تاج و تخت دانمارک و پدر تو... 2317 07:21:36.080 --> 07:21:38.240 ‫...از سر و قلب به هم نزدیک ترند. 2318 07:21:38.360 --> 07:21:40.400 ‫چه می خواهی، لایرتیس؟ 2319 07:21:40.520 --> 07:21:44.400 ‫سرور عزیزم، رخصت بازگشت ‫به فرانسه می خواهم، چرا که... 2320 07:21:44.520 --> 07:21:49.080 ‫...اگرچه با کمال میل به دانمارک ‫آمدم تا وفاداری خود به تاج گذاریتان را نشان دهم، 2321 07:21:49.200 --> 07:21:52.160 ‫اعتراف می کنم ‫که حال که وظیفه انجام شده، 2322 07:21:52.280 --> 07:21:55.240 ‫اندیشه ها و آرزوهای من ‫باز رو به سوی فرانسه دارند... 2323 07:21:55.360 --> 07:21:58.040 ‫...و از حضرت عالی ‫تقاضای پوزش و رخصت دارند. 2324 07:21:58.160 --> 07:22:00.560 ‫آیا اجازه پدرت را داری؟ 2325 07:22:00.680 --> 07:22:01.880 ‫نظر پولونیوس چیست؟ 2326 07:22:02.000 --> 07:22:06.520 ‫دارد، سرورم. تمنا می کنم ‫اجازه بفرمایید برود. 2327 07:22:06.640 --> 07:22:09.280 ‫لایرتیس، هر وقت خواستی برو. ‫فرصت از آن توست... 2328 07:22:09.400 --> 07:22:12.200 ‫...و چنان چه می خواهی ‫از آن بهره بگیر، 2329 07:22:12.960 --> 07:22:17.560 ‫اما اکنون...برادرزاده ‫و پسرم، هملت. 2330 07:22:17.680 --> 07:22:20.600 ‫کمی بیشتر از برادرزاده و کمتر از فرزند. 2331 07:22:24.480 --> 07:22:28.800 ‫چگونه است که ابر اندوه ‫هنوز بر تو سایه افکنده؟ 2332 07:22:29.840 --> 07:22:32.600 ‫چنین نیست، سرورم، ‫من سراسر در آفتابم. 2333 07:22:32.720 --> 07:22:37.760 ‫هملت عزیز، جامه سیاه ‫و شبگون از تنت بکَن... 2334 07:22:37.880 --> 07:22:42.080 ‫...و بگذار چشمت دوستانه ‫به شاه دانمارک بنگرد. 2335 07:22:43.080 --> 07:22:48.920 ‫با این پلک های فروافتاده ‫در میان خاک پدرت را مجو. 2336 07:22:49.040 --> 07:22:50.880 ‫خود می دانی ‫این سرنوشتی عام است. 2337 07:22:51.000 --> 07:22:57.440 ‫هر آنچه جان دارد، باید بمیرد ‫و از طبیعت روانه ابدیت شود. 2338 07:22:57.560 --> 07:22:59.080 ‫بله، بانوی من، «عام» است. 2339 07:22:59.200 --> 07:23:02.560 ‫اگر این طور است، چرا ‫برای تو چنین خاص می نماید؟ 2340 07:23:02.680 --> 07:23:05.840 ‫«می نماید»، بانو؟ نه، واقعاً همین طور است. ‫برای من «می نماید» در کار نیست. 2341 07:23:08.120 --> 07:23:10.600 ‫مادر عزیز، برای من ‫فقط ردای تیره، 2342 07:23:10.720 --> 07:23:12.680 ‫جامه های سیاه مرسوم در سوگواری... 2343 07:23:12.800 --> 07:23:15.920 ‫...یا ناله های میان شیون های ساختگی نیست. 2344 07:23:16.040 --> 07:23:20.800 ‫خیر. نه جوی های پرآب چشمم، ‫نه افسردگی چهره ام... 2345 07:23:20.920 --> 07:23:26.440 ‫...و نه هیچ شکل و شیوه و جلوه دیگری ‫از اندوه نمی تواند به درستی مرا تصویر کند. 2346 07:23:26.560 --> 07:23:28.280 ‫الحق که این ها «می نمایند»، 2347 07:23:28.400 --> 07:23:31.200 ‫چرا که نقش هایی هستند ‫که انسان می تواند بازی کند، 2348 07:23:31.320 --> 07:23:33.480 ‫اما من چیزی فراتر ‫از «نمود» دارم... 2349 07:23:33.600 --> 07:23:35.720 ‫...که تنها جلوه و ظاهر درد است. 2350 07:23:35.840 --> 07:23:39.040 ‫هملت، این از سرشت خوب و ستودنی توست... 2351 07:23:39.160 --> 07:23:41.880 ‫...که وظایف سوگواری را ‫چنین در حق پدرت به جا می آوری، 2352 07:23:42.000 --> 07:23:46.480 ‫اما بدان که پدرت هم ‫پدر خویش را از دست داد، 2353 07:23:46.600 --> 07:23:47.720 ‫پدر او هم پدرش را... 2354 07:23:47.840 --> 07:23:50.640 ‫...و اگرچه بازماندگان ‫به اقتضای وظیفه فرزندی، 2355 07:23:50.760 --> 07:23:52.720 ‫می بایست مدتی ‫متملقانه به سوگ بنشینند، 2356 07:23:53.600 --> 07:24:01.600 ‫اما اصرار ورزیدن بر این ماتم زدگی، ‫نشانه لجاجتی ناپرهیزگارانه و اندوهیست... 2357 07:24:03.280 --> 07:24:09.520 ‫...که برازنده انسان نیست ‫و حاکی از اراده ای گستاخ در برابر مشیت آسمان، 2358 07:24:09.640 --> 07:24:15.880 ‫قلبی ناتوان، جانی لگام گسیخته ‫و قضاوتی خام و ناپخته است. 2359 07:24:16.000 --> 07:24:20.640 ‫آه! این گناهی در پیشگاه خدا، ‫گناه در حق رفتگان... 2360 07:24:20.760 --> 07:24:27.160 ‫...و گناه در برابر طبیعت است و از آن جا ‫که هر پدری می میرد، عقلانی نیست. 2361 07:24:27.280 --> 07:24:30.600 ‫عقلی که از نخستین مرگ ‫تا آن که امروز درگذشت... 2362 07:24:30.720 --> 07:24:34.800 ‫...فریاد زده: «باید چنین باشد!» 2363 07:24:34.920 --> 07:24:36.920 ‫تمنا می کنیم... 2364 07:24:37.040 --> 07:24:42.640 ‫...این اندوه عاجزانه را بر خاک بینداز ‫و ما را پدر خویش بدان. 2365 07:24:42.760 --> 07:24:48.160 ‫بگذار جهان بداند که تو ‫نزدیک ترین به تاج و تخت مایی... 2366 07:24:48.280 --> 07:24:50.440 ‫...و محبتی که من به تو دارم، 2367 07:24:50.560 --> 07:24:52.800 ‫از مهربان ترین پدر به پسرش... 2368 07:24:52.920 --> 07:24:55.360 ‫...کمتر نیست. 2369 07:24:56.760 --> 07:25:01.760 ‫درباره قصدت برای بازگشت ‫به دانشگاه ویتنبرگ نیز... 2370 07:25:01.880 --> 07:25:04.800 ‫...کاملاً با میل ما مغایر است... 2371 07:25:04.920 --> 07:25:05.920 ‫...و از تو خواهش می کنیم... 2372 07:25:06.040 --> 07:25:08.680 ‫...قبول کنی به شادی ‫و رامش دیدگان ما، به عنوانِ... 2373 07:25:08.800 --> 07:25:12.640 ‫...نخستین درباری، برادرزاده ‫و پسرمان این جا بمانی. 2374 07:25:13.240 --> 07:25:16.360 ‫هملت، دست رد ‫به سینه مادرت نزن. 2375 07:25:16.480 --> 07:25:21.080 ‫خواهش می کنم پیش ما بمان، ‫به ویتنبرگ نرو. 2376 07:25:25.720 --> 07:25:32.400 ‫- بانوی من، تمام تلاشم را می کنم که فرمانبردارتان باشم. ‫- عجب جواب مهرآمیز و بجایی! 2377 07:25:35.480 --> 07:25:42.600 ‫این موافقت آزادانه و محبت آمیز هملت ‫به دلم خوش می نشیند. 2378 07:25:44.400 --> 07:25:49.760 ‫اُه، کاش این تنِ جان سخت ‫می توانست بگدازد... 2379 07:25:51.600 --> 07:25:56.400 ‫...و آب شود و همچون شبنم ‫محو گردد... 2380 07:25:58.320 --> 07:26:03.800 ‫...یا ای کاش پروردگار جاوید ‫خودکشی را نهی نفرموده بود! 2381 07:26:03.920 --> 07:26:05.600 ‫آه، خداوندا! 2382 07:26:06.680 --> 07:26:07.880 ‫خداوندا! 2383 07:26:10.920 --> 07:26:17.960 ‫چه قدر امور این جهان ‫در نظرم طاقت فرسا، 2384 07:26:18.080 --> 07:26:21.080 ‫نابکار، بی مزه و سترون می نماید! 2385 07:26:21.880 --> 07:26:23.680 ‫اُه، تف بر این جهان باد! 2386 07:26:23.800 --> 07:26:26.600 ‫باغی است پر گیاه هرز ‫که دانه بر آورده... 2387 07:26:26.720 --> 07:26:30.560 ‫...و چیزهای پست و ناهنجار ‫آن را در تصرف گرفته اند... 2388 07:26:32.000 --> 07:26:34.320 ‫...که کار به این جا کشیده است! 2389 07:26:36.880 --> 07:26:39.760 ‫آن هم تنها دو ماه پس از مرگ پدرم. 2390 07:26:41.680 --> 07:26:43.960 ‫حتی دو ماه هم نه. 2391 07:26:45.800 --> 07:26:51.480 ‫شاهی به آن خوبی و شایستگی که مانند ‫هیپریون در مقایسه باساتیر می مانست... 2392 07:26:51.600 --> 07:26:56.040 ‫...و چنان با مادرم مهربان بود ‫که اجازه نمی داد بادهای آسمان... 2393 07:26:56.160 --> 07:26:58.080 ‫...با خشونت به چهره اش بوزند. 2394 07:27:00.480 --> 07:27:02.720 ‫آه، ای زمین و آسمان! ‫آیا لازم است به یاد آرم؟ 2395 07:27:05.280 --> 07:27:12.920 ‫آخر مادرم بود که چنان به دنبالش می افتاد ‫که گویی به جای سیری از عشقش، تشنه تر می شد... 2396 07:27:13.040 --> 07:27:15.040 ‫...و با این همه، پس از یک ماه؟ 2397 07:27:16.240 --> 07:27:18.480 ‫همان بهتر که نیندیشم. 2398 07:27:20.800 --> 07:27:23.040 ‫شما زن ها سستید. 2399 07:27:23.160 --> 07:27:27.000 ‫تنها یک ماه ناقابل گذشته ‫و هنوز کفش های مادرم... 2400 07:27:27.120 --> 07:27:30.440 ‫...که آن روز اشک ریزان ‫مانند نیوبه به دنبال پیکرِ... 2401 07:27:30.560 --> 07:27:32.840 ‫...پدر بیچاره ام می رفت، فرسوده نشده. 2402 07:27:32.960 --> 07:27:34.760 ‫چرا او... 2403 07:27:36.760 --> 07:27:38.280 ‫اُه، خدایا. 2404 07:27:38.400 --> 07:27:43.440 ‫حتی یک حیوان بی عقل هم ‫از این بیشتر به عزا می نشست. 2405 07:27:43.560 --> 07:27:45.880 ‫با عموی من وصلت کرده! 2406 07:27:47.920 --> 07:27:49.800 ‫برادر پدرم... 2407 07:27:49.920 --> 07:27:53.680 ‫...که همان قدر به پدرم ‫شباهت دارد که من به هرکول! 2408 07:27:54.760 --> 07:27:57.000 ‫ظرف یک ماه! 2409 07:28:00.960 --> 07:28:04.040 ‫آه، چه شتاب شرورانه ای! 2410 07:28:04.160 --> 07:28:08.520 ‫چنین چالاک به سمت بی وفایی می دود! 2411 07:28:10.200 --> 07:28:13.320 ‫کار خوبی نیست ‫و عاقبت خوشی نخواهد داشت، 2412 07:28:14.280 --> 07:28:18.720 ‫اما قلب من، بشکن ‫که باید زبان به دندان گرفت. 2413 07:28:25.400 --> 07:28:27.200 ‫صبر کنید. یکی دو کلام ‫حرف دارم، سرورم. 2414 07:28:28.320 --> 07:28:29.680 ‫- هوراشیو؟ ‫- دوستداران این آب و خاک... 2415 07:28:29.800 --> 07:28:30.800 ‫...و جان نثاران شاه دانمارک. 2416 07:28:30.920 --> 07:28:33.040 ‫- درود بر حضرت عالی. ‫- سرور مهربانم. 2417 07:28:33.160 --> 07:28:35.160 ‫از دیدن هر دویتان خرسندم. 2418 07:28:35.280 --> 07:28:37.840 ‫لطفاً به آن ها اجازه دهید ‫کلامی با شما سخن گویند. 2419 07:28:37.960 --> 07:28:39.760 ‫پس صحبت کنید. 2420 07:28:42.840 --> 07:28:45.240 ‫به حق آسمان صحبت کنید. 2421 07:28:45.360 --> 07:28:48.840 ‫- سرورم، فکر می کنم دیشب دیدمشان. ‫- که را دیدی؟ 2422 07:28:48.960 --> 07:28:51.840 ‫- سرورم، پادشاه، پدرتان. ‫- پادشاه، پدر من؟ 2423 07:28:51.960 --> 07:28:54.840 ‫لحظه ای بر حیرت خود ‫چیره شوید و خوب گوش کنید... 2424 07:28:54.960 --> 07:28:57.920 ‫- ...تا این شگفتی را به شما گزارش کنم. ‫- محض رضای خدا، بگو بشنوم. 2425 07:28:58.040 --> 07:29:01.600 ‫این آقایان، مارسلوس ‫و برناردو، دو شب پیاپی... 2426 07:29:01.720 --> 07:29:02.720 ‫...در خاموشی بی کرانِ... 2427 07:29:02.840 --> 07:29:04.560 ‫...نیمه شب، نگهبان بودند ‫که چنین برخوردی داشتند: 2428 07:29:04.680 --> 07:29:07.560 ‫هیئتی شبیه به پدرتان ‫پیش رویشان پدیدار شد... 2429 07:29:07.680 --> 07:29:10.400 ‫...و با گام های باشکوه آهسته گذشت... 2430 07:29:10.520 --> 07:29:13.200 ‫...در حالی که آنان از وحشت ‫کرخت گشته بودند، 2431 07:29:13.320 --> 07:29:15.280 ‫گنگ ماندند و با او سخن نگفتند. 2432 07:29:15.400 --> 07:29:17.720 ‫سپس پنهانی این راز را ‫با ترس و لرز با من در میان گذاشتند. 2433 07:29:17.840 --> 07:29:20.120 ‫پدرتان را به جا آوردم، ‫از دو دستم به ایشان شبیه تر بودند. 2434 07:29:21.160 --> 07:29:23.720 ‫- اما این کجا بود؟ ‫- در میدان نگهبانیمان. 2435 07:29:23.840 --> 07:29:26.840 ‫- با او سخن نگفتی؟ ‫- سرورم، گفتم، اما پاسخی نداد. 2436 07:29:26.960 --> 07:29:29.800 ‫با این حال فکر می کنم ‫یک بار سر بلند کرد، 2437 07:29:29.920 --> 07:29:33.280 ‫گویی برای سخن گفتن ‫به حرکت در می آمد، 2438 07:29:33.400 --> 07:29:37.760 ‫ولی درست در همان دم، خروس سحر ‫بلند آواز خواند و او آناً ناپدید شد. 2439 07:29:37.880 --> 07:29:40.640 ‫شنیده ام خروسی که شیپور ‫سپیده دم است، 2440 07:29:40.760 --> 07:29:44.000 ‫با بانگ بلند و تیزش ‫ایزد روز را بیدار می کند... 2441 07:29:44.120 --> 07:29:45.720 ‫...و شنیدن این اخطار، 2442 07:29:45.840 --> 07:29:48.240 ‫همه ارواح سرگردان، چه در دریا، 2443 07:29:48.360 --> 07:29:51.600 ‫چه در آتش، چه بر زمین و چه بر هوا، ‫شتابان به زندان گور خود می روند... 2444 07:29:51.720 --> 07:29:54.880 ‫...و آن چه اینک دیده اند ‫گواه درستی این نکته است. 2445 07:29:55.000 --> 07:29:57.760 ‫- بسی عجیب است. ‫- همان قدر حقیقت دارد... 2446 07:29:57.880 --> 07:29:59.200 ‫...که زنده بودن من. 2447 07:29:59.320 --> 07:30:02.080 ‫ما هم چنین پنداشتیم ‫که از آن آگاهتان کنیم. 2448 07:30:04.040 --> 07:30:05.880 ‫- چهره اش را دیدید؟ ‫- بله. 2449 07:30:06.000 --> 07:30:07.040 ‫چطور بود؟ خشمگین؟ 2450 07:30:07.160 --> 07:30:09.560 ‫بیشتر حالتی غمگین داشت تا خشمناک. 2451 07:30:09.680 --> 07:30:11.440 ‫- رنگ پریده یا برافروخته؟ ‫- نه. بسیار رنگ پریده. 2452 07:30:11.560 --> 07:30:13.800 ‫- و چشمانش به شما دوخته شده بود؟ ‫- سخت خیره شده بود. 2453 07:30:13.920 --> 07:30:16.320 ‫- کاش من آن جا بودم. ‫- حیرت زده می شدید. 2454 07:30:16.440 --> 07:30:18.880 ‫یقیناً، یقیناً. امشب ‫دوباره پاسبانی می دهید؟ 2455 07:30:19.000 --> 07:30:20.760 ‫- آری، سرورم. ‫- شاید باز برگردد. 2456 07:30:20.880 --> 07:30:23.200 ‫اگر در هیئت پدر بزرگوارم ‫ظاهر شود، با او سخن می گویم، 2457 07:30:23.320 --> 07:30:25.600 ‫حتی اگر دوزخ دهان باز کند ‫و مرا به خاموشی فرمان دهد. 2458 07:30:25.720 --> 07:30:26.720 ‫از همه شما خواهش می کنم، 2459 07:30:26.840 --> 07:30:30.720 ‫اگر تا کنون آن چه دیده اید ‫پنهان داشته اید، همچنان خاموش بمانید... 2460 07:30:30.840 --> 07:30:35.040 ‫...و هر چیز دیگری که امشب ‫رو نماید، آن را به جان بسپارید، اما به زبان نیاورید. 2461 07:30:35.160 --> 07:30:37.680 ‫بین ساعت 11 و 12 شب ‫در میدان به شما خواهم پیوست. 2462 07:30:37.800 --> 07:30:41.080 ‫- وظیفه ای که نسبت به شما داریم انجام خواهیم داد. ‫- به جایش، شما مرا دوست بدارید و من شما را. بدرود. 2463 07:30:43.680 --> 07:30:45.160 ‫هیچ چیز رو به راه نیست. 2464 07:30:46.520 --> 07:30:48.080 ‫کاش شب برسد. 2465 07:30:49.120 --> 07:30:51.040 ‫تا آن موقع، روح من، آرام بگیر. 2466 07:30:53.040 --> 07:30:58.920 ‫حتی اگر خاک سراسر زمین را ‫برداشته باشد، تبهکاری باز سر بر می آورد. 2467 07:31:21.800 --> 07:31:25.040 ‫بار سفرم در کشتی ‫نهاده است. خدانگهدار. 2468 07:31:25.160 --> 07:31:29.320 ‫هر زمان که باد مساعد ‫و کاروان دریا آماده بود، خواهر، 2469 07:31:29.440 --> 07:31:33.240 ‫- به خواب نروید و مرا از حال خود باخبر دارید. ‫- مگر تردید داشتی؟ 2470 07:31:36.640 --> 07:31:40.280 ‫می بینم که شاهزاده هملت ‫علاقه اش را ابراز می دارد. 2471 07:31:40.400 --> 07:31:44.080 ‫اوفلیا، آگاه باش، ‫به قول هایش اعتماد نکن. 2472 07:31:44.160 --> 07:31:49.280 ‫آن را جز بازی و شور جوانی ندان، ‫گویی بنفشه ای در آغاز بهار است، 2473 07:31:49.400 --> 07:31:51.120 ‫زودرس و بی دوام، 2474 07:31:51.240 --> 07:31:55.880 ‫خوش بو و ناپایدار، ‫عطر و خوشی لحظه ای و دیگر هیچ. 2475 07:31:56.000 --> 07:31:59.400 ‫- همین و دیگر هیچ؟ ‫- جز هیچ ندانش. 2476 07:31:59.520 --> 07:32:01.880 ‫شاید اکنون عاشق تو باشد... 2477 07:32:02.000 --> 07:32:05.800 ‫...و زبانش آن چه در دل دارد ‫سخن می گوید، اما مراقب باش. 2478 07:32:05.920 --> 07:32:08.360 ‫با توجه به جایگاه بالایش، ‫اراده اش دست خود نیست... 2479 07:32:08.480 --> 07:32:10.840 ‫...چرا که خود فرمانبردار نسب والای خویش است. 2480 07:32:10.960 --> 07:32:15.320 ‫او نمی تواند مانند مردم بی نام و نشان ‫به دلخواه خود رفتار کند، 2481 07:32:15.440 --> 07:32:20.720 ‫چرا که ایمنی و سلامت سراسر کشور ‫به انتخاب او وابسته است، 2482 07:32:21.320 --> 07:32:24.560 ‫از این رو، انتخاب او ‫به ناچار با رأی... 2483 07:32:24.680 --> 07:32:28.200 ‫...و خواست پیکری که او ‫سر آن است محدود می گردد. 2484 07:32:29.240 --> 07:32:34.680 ‫پس اگر بگوید که دوستت دارد، ‫عقل حکم می کند که تا جایی آن را باور کنی... 2485 07:32:34.800 --> 07:32:39.560 ‫...که خود با مقام و مرتبه خاصش ‫می تواند به آن جامه عمل بپوشاند... 2486 07:32:39.680 --> 07:32:43.040 ‫...و بسنجی که شرفت ‫چه زیانی خواهد دید... 2487 07:32:43.160 --> 07:32:44.240 ‫...اگر با خوش باوری... 2488 07:32:44.360 --> 07:32:47.080 ‫- ...به سرود های او گوش دهی و دل ببازی. ‫- هیس! 2489 07:32:47.200 --> 07:32:51.320 ‫بر حذر باش، اوفلیا. ‫بر حذر باش، خواهر عزیزم... 2490 07:32:53.880 --> 07:32:56.880 ‫...و بر احساس خویش مسلط باش... 2491 07:32:57.000 --> 07:33:01.040 ‫...که در دسترس خطر عشق او نباشی. 2492 07:33:05.440 --> 07:33:08.880 ‫من این اندرزهای نیکو را... 2493 07:33:09.000 --> 07:33:11.040 ‫...آویزه گوشم خواهم کرد، 2494 07:33:12.000 --> 07:33:14.400 ‫اما برادر عزیزم، 2495 07:33:14.520 --> 07:33:18.480 ‫خود از آن کشیش های ناپارسا نباش که راه دشوار ‫و پر خس و خاشاک بهشت را نشانم می دهند، 2496 07:33:18.600 --> 07:33:22.320 ‫در حالی که خود به سان ‫ولگردی خودخواه و بی باک... 2497 07:33:22.440 --> 07:33:24.960 ‫...در جاده پر گل عشق گام برمی دارند... 2498 07:33:25.080 --> 07:33:28.000 ‫...و پروایی از مواعظ خود ندارند. 2499 07:33:28.120 --> 07:33:30.040 ‫اُه، نگران من نباش! 2500 07:34:01.480 --> 07:34:02.560 ‫هنوز این جایی، لایرتیس؟ 2501 07:34:02.680 --> 07:34:04.960 ‫بیش از حد ماندم ‫اما اینک پدرم می آید. 2502 07:34:05.080 --> 07:34:09.080 ‫دعای خیر دوباره، فیض دوباره است ‫و دوباره بدرود گفتن مانند لبخند بخت است. 2503 07:34:09.200 --> 07:34:10.760 ‫برو، برو به کشتی. شرم کن. 2504 07:34:10.880 --> 07:34:13.960 ‫باد در بادبان ها افتاده ‫و کشتی در انتظار توست. 2505 07:34:14.080 --> 07:34:15.600 ‫این هم دعای خیر من! 2506 07:34:15.720 --> 07:34:20.120 ‫اگر این چند اندرز را به خاطر ‫بسپاری، شخصیتت را می سازند. 2507 07:34:20.240 --> 07:34:26.360 ‫«افکار خویش به زبان میاور ‫و به اندیشه های نسنجیده جامه عمل مپوشان.» 2508 07:34:26.480 --> 07:34:29.080 ‫«با دیگران مهربان باش، ‫اما زیاده روی مکن.» 2509 07:34:29.200 --> 07:34:31.080 ‫«دوستان خود را پس از آزمودن، 2510 07:34:31.200 --> 07:34:33.720 ‫با پنجه فولادین ‫در جان خود جای ده، 2511 07:34:33.840 --> 07:34:35.760 ‫ولی دست های خود را برای پذیرایی... 2512 07:34:35.880 --> 07:34:40.320 ‫...از هر خام سر از تخم در آورده ای فرسوده مکن.» 2513 07:34:40.440 --> 07:34:42.840 ‫«از ستیزه جویی بر حذر باش، 2514 07:34:42.960 --> 07:34:45.720 ‫اما اگر بدان کشانده شدی، ‫چنان بکوش که از تو بترسند.» 2515 07:34:45.840 --> 07:34:47.800 ‫«به گفته هر کس گوش ده، ‫اما با هر کسی سخن مگو.» 2516 07:34:47.920 --> 07:34:50.720 ‫«با هر کسی رأی بزن، ‫اما قضاوت خود فاش مکن.» 2517 07:34:50.840 --> 07:34:54.840 ‫از همه مهم تر: ‫«با خود صادق باش.» 2518 07:34:54.960 --> 07:35:01.720 ‫«و چنان که شب از پس روز می آید، ‫نمی توانی با دیگران دغلکار باشی.» 2519 07:35:02.960 --> 07:35:06.080 ‫خدانگهدار، دعای خیر من ‫در مسیرت همراهت باشد. 2520 07:35:07.800 --> 07:35:13.160 ‫خدانگهدار، اوفلیا...و خوب ‫به یاد داشته باش که چه گفتم. 2521 07:35:14.200 --> 07:35:18.480 ‫به حافظه ام سپردم ‫و کلیدش دست خود توست. 2522 07:35:19.200 --> 07:35:20.960 ‫بدرود! 2523 07:35:23.040 --> 07:35:25.480 ‫مگر به تو چه گفته، اوفلیا؟ 2524 07:35:25.600 --> 07:35:29.560 ‫اُه! با اجازه ات، ‫چیزی درباره والاحضرت هملت. 2525 07:35:29.680 --> 07:35:30.680 ‫فکر خوبی بود. 2526 07:35:30.800 --> 07:35:33.600 ‫به من گفته اند از چندی پیش ‫بارها تو را در خلوت دیده است... 2527 07:35:33.720 --> 07:35:36.720 ‫...و تو نیز مرتب او را پذیرفتی. 2528 07:35:36.840 --> 07:35:38.560 ‫اگر هشداری که به من داده اند، 2529 07:35:38.680 --> 07:35:41.200 ‫درست باشد، باید بگویم... 2530 07:35:41.320 --> 07:35:47.880 ‫...که تو آن گونه که برازنده دختر من ‫و شرافت خودتت هست، درکی از کار خود نداری. 2531 07:35:48.920 --> 07:35:51.600 ‫بین شما چه می گذرد؟ ‫حقیقت را بگو. 2532 07:35:55.560 --> 07:35:57.360 ‫سرورم، اخیراً او... 2533 07:35:57.480 --> 07:36:00.440 ‫...به من بسیار ابراز علاقه کرده است. 2534 07:36:00.560 --> 07:36:04.760 ‫علاقه؟ مثل دختری خام و ساده حرف می زنی ‫که هیچ از این بازی های خطرناک سر در نمی آورد. 2535 07:36:04.880 --> 07:36:07.920 ‫به قول خودت این «ابراز علاقه» را ‫باور می کنی؟ 2536 07:36:08.040 --> 07:36:09.920 ‫سرورم، نمی دانم ‫باید چه فکری بکنم. 2537 07:36:10.040 --> 07:36:11.840 ‫پس من یادت می دهم. ‫فکر کن دخترکی بیش نیستی... 2538 07:36:11.960 --> 07:36:15.280 ‫...و این ابراز علاقه ها که هیچ ارزشی ‫ندارند را جدی گرفته ای. 2539 07:36:15.400 --> 07:36:21.520 ‫سرورم، او شرافتمندانه ‫به من اظهار عشق کرده. 2540 07:36:21.640 --> 07:36:23.400 ‫آری، شاید تو بگویی شرافتمندانه. 2541 07:36:23.520 --> 07:36:29.480 ‫و سرورم سخنانش را همراه ‫با سوگندهای آسمانی می گفت. 2542 07:36:29.600 --> 07:36:31.120 ‫می دانم هنگامی ‫که خون به جوش می افتد، 2543 07:36:31.240 --> 07:36:34.080 ‫روح چه سخاوتمندانه ‫سوگند به زبان می آورد. 2544 07:36:34.200 --> 07:36:38.800 ‫دخترم، این فروزندگی ها آن قدر که روشنایی دارند، ‫گرما ندارند. نباید آن ها را به اشتباه آتش تصور کنی. 2545 07:36:38.920 --> 07:36:42.400 ‫دخترم، از این پس او را کمتر ‫در محضر دوشیزه وار خود بپذیر. 2546 07:36:42.520 --> 07:36:46.640 ‫برای ملاقات خود ارزشی بالاتر ‫از دستور گفتگو قائل شو. 2547 07:36:46.760 --> 07:36:49.920 ‫درباره والاحضرت هملت هم... ‫تنها بدان که او اشراف زاده است... 2548 07:36:50.040 --> 07:36:53.160 ‫...و بسیار بیشتر از آن چه ‫در اختیار توست، آزادی دارد. 2549 07:36:53.280 --> 07:36:56.440 ‫مختصر بگویم، عهدهای او را باور مکن. 2550 07:36:56.560 --> 07:37:00.320 ‫یک بار برای همیشه و برای آن ‫که سخنم رک و روشن باشد، 2551 07:37:00.440 --> 07:37:04.000 ‫می گویم که دیگر نمی خواهم ‫کمترین اوقات فراغت خود را... 2552 07:37:04.120 --> 07:37:09.240 ‫...در گفت و شنود ‫با والاحضرت هملت تلف کنی. 2553 07:37:09.360 --> 07:37:11.400 ‫مراقب باش، به تو دستور می دهم. 2554 07:37:17.840 --> 07:37:19.960 ‫اطاعت می کنم، سرورم. 2555 07:37:35.160 --> 07:37:38.320 ‫- ساعت چند است؟ ‫- گمان می کنم چیزی به نیمه شب نمانده. 2556 07:37:38.440 --> 07:37:42.880 ‫- نه، زنگ نیمه شب زده شده. ‫- راستی؟ من نشنیدم. 2557 07:37:44.120 --> 07:37:49.200 ‫پس ساعتی که شبح ‫معمولاً راه می افتد نزدیک است. 2558 07:37:50.480 --> 07:37:52.960 ‫دو بار تا کنون، ‫درست دیروقت شب، 2559 07:37:53.080 --> 07:37:56.120 ‫با همین گام های جنگجووار ‫از میدان پاسبانی ما گذشته است. 2560 07:37:56.240 --> 07:37:58.480 ‫نمی دانم دقیقاً چطور توضیح بدهم، 2561 07:37:58.600 --> 07:38:02.560 ‫اما روی هم رفته معتقدم... 2562 07:38:02.680 --> 07:38:05.800 ‫...که برای کشور ما ‫خبر از آشوب های شگرف می دهد. 2563 07:38:08.360 --> 07:38:12.280 ‫بسیار خوب، حال اگر ‫می دانید به من بگویید... 2564 07:38:12.400 --> 07:38:14.920 ‫...چرا این دیده بانی دقیق و جدی... 2565 07:38:15.040 --> 07:38:17.480 ‫...شب ها از مردم کشور محافظت می کند... 2566 07:38:17.600 --> 07:38:23.000 ‫...و روزها این همه توپ برنزی تولید ‫و آن همه مصالح جنگی وارد می شود؟ 2567 07:38:23.120 --> 07:38:25.160 ‫مگر چه در پیش است ‫که این شتاب تب آلود... 2568 07:38:25.280 --> 07:38:27.560 ‫...شب را همکار روز می کند؟ 2569 07:38:28.560 --> 07:38:33.760 ‫جنگ، پسرم، جنگ! ‫لااقل چنین زمزمه می کنند. 2570 07:38:34.760 --> 07:38:38.880 ‫همان طور که می دانی، ‫فورتینبراس، پادشاه نروژ، 2571 07:38:39.000 --> 07:38:42.280 ‫با غرور جاه طلبانه اش ‫شاه مرحوممان را... 2572 07:38:42.400 --> 07:38:47.520 ‫...به مبارزه ای خواند که در آن ‫هملت دلاورمان فورتینبراس را کشت. 2573 07:38:47.640 --> 07:38:49.960 ‫فورتینبراسی ‫که طبق پیمان امضا شده، 2574 07:38:50.080 --> 07:38:51.880 ‫همراه با جانش، هر سرزمینی... 2575 07:38:52.000 --> 07:38:55.400 ‫...که در تصرف خویش داشت ‫به آن که بر او پیروز شده بود واگذار کرد. 2576 07:38:56.520 --> 07:39:03.960 ‫اینک، فورتینبراس جوان ‫با سرشت خام و تیز خود، 2577 07:39:04.080 --> 07:39:06.880 ‫این جا و آن جا ‫در مرزهای نروژ... 2578 07:39:07.000 --> 07:39:10.280 ‫...سپاهی از مجرمان بی باک را گرد آورده... 2579 07:39:10.400 --> 07:39:13.320 ‫...که به زور ‫سرزمین های مذکور... 2580 07:39:13.440 --> 07:39:17.000 ‫...که پدرش به ما باخت را پس بستاند... 2581 07:39:17.120 --> 07:39:21.280 ‫...و من چنین می پندارم ‫که علت عمده تدارکات ما... 2582 07:39:21.400 --> 07:39:25.320 ‫...و عمده دلیل جنب و جوش و شتاب بزرگی ‫که در کشور ماست، همین است. 2583 07:39:25.440 --> 07:39:27.200 ‫به نظر من هم چیزی ‫جز این نیست. 2584 07:39:27.320 --> 07:39:30.120 ‫خوب می دانم که باید از تو تشکر کنم. 2585 07:39:30.240 --> 07:39:33.160 ‫- مارسلوس، برناردو. ‫- سرور شریفم. 2586 07:39:34.840 --> 07:39:39.280 ‫باد سختی می وزد، ‫خیلی سرد است. 2587 07:39:39.400 --> 07:39:42.800 ‫باد پرسوز و گزنده ایست. ‫امشب هم پدیدار شده است؟ 2588 07:39:42.920 --> 07:39:45.000 ‫من که چیزی ندیدم. 2589 07:39:45.120 --> 07:39:46.520 ‫این چیست، سرورم؟ 2590 07:39:46.640 --> 07:39:49.680 ‫شاه امشب را زنده می دارد و می نوشد، 2591 07:39:49.800 --> 07:39:52.200 ‫به خوشی و شادی می گذراند... 2592 07:39:52.320 --> 07:39:55.520 ‫...و با هر جامی که فرو می دهد، 2593 07:39:55.640 --> 07:39:59.080 ‫طبل و شیپور بر پیروزی او ‫در شرطی که بسته است چنین بانگ برمی دارد. 2594 07:39:59.200 --> 07:40:02.080 ‫- این رسم این جاست؟ ‫- آری، الحق که چنین است. 2595 07:40:02.800 --> 07:40:05.400 ‫به نظر من، اگرچه از همین سرزمینم ‫و با چنین مراسمی زاده و پرورده شده ام، 2596 07:40:05.520 --> 07:40:08.640 ‫بر آنم که همان بهتر ‫که این رسم منسوخ گردد. 2597 07:40:08.760 --> 07:40:10.760 ‫هیس، ساکت! 2598 07:40:10.880 --> 07:40:13.920 ‫- ببینید، سرورم، آمد! ‫- شبیه به شاه نیست؟ 2599 07:40:14.040 --> 07:40:16.760 ‫ای فرشتگان و کارگزاران رحمت، ‫یاریمان کنید! 2600 07:40:16.880 --> 07:40:21.880 ‫خواه تو روحی آمرزیده باشی ‫یا اهریمنی نفرین شده، 2601 07:40:22.000 --> 07:40:25.880 ‫خواه با خود هوای بهشت ‫آورده باشی، خواه نفس دوزخ، 2602 07:40:26.000 --> 07:40:28.160 ‫خواه نیت بد داشته باشی و خواه نیک، 2603 07:40:28.280 --> 07:40:32.720 ‫باری با چنان هیئت اسرارآمیزی ‫آمده ای که ناچار با تو سخن خواهم گفت. 2604 07:40:33.680 --> 07:40:35.600 ‫تو را هملت می خوانم! 2605 07:40:37.120 --> 07:40:38.600 ‫پادشاه! 2606 07:40:39.640 --> 07:40:41.600 ‫پدر؟ 2607 07:40:41.720 --> 07:40:44.320 ‫فرمانروای دانمارک، ‫پاسخم گو! 2608 07:40:45.560 --> 07:40:47.240 ‫به شما اشاره می کند ‫که با وی بروید. 2609 07:40:47.360 --> 07:40:48.360 ‫نروید. 2610 07:40:48.480 --> 07:40:49.480 ‫اگر پاسخم نمی دهد، ‫دنبالش خواهم رفت. 2611 07:40:49.600 --> 07:40:50.600 ‫نروید، سرورم. 2612 07:40:50.720 --> 07:40:55.440 ‫چرا؟ چه جای ترس است؟ ‫هیچ نگران زندگی خویش نیستم. 2613 07:40:55.560 --> 07:40:59.480 ‫درباره روحم هم...او که نامیراست ‫چه زیانی می تواند به روح من برساند؟ 2614 07:40:59.600 --> 07:41:01.080 ‫باز مرا می خواند، ‫دنبالش می روم. 2615 07:41:01.200 --> 07:41:03.360 ‫اگر شما را به سوی دریا بکشد چه، سرورم؟ 2616 07:41:03.480 --> 07:41:06.840 ‫یا به سوی قله سهمناک صخره ای ‫که در دریا پیش رفته باشد... 2617 07:41:06.960 --> 07:41:10.640 ‫...و آن جا هیئت وحشتناک دیگری بگیرد ‫که عقل شما را زایل کرده... 2618 07:41:10.760 --> 07:41:13.360 ‫...و شما را به جنون اندازد؟ ‫به این بیندیشید. 2619 07:41:14.120 --> 07:41:15.800 ‫باز به من اشاره می کند. ‫دنبالش خواهم رفت. 2620 07:41:15.920 --> 07:41:17.080 ‫نباید بروید، سرورم! 2621 07:41:17.200 --> 07:41:19.440 ‫- دست از من بکشید. ‫- به خود مسلط باشید، نباید بروید. 2622 07:41:19.560 --> 07:41:20.960 ‫سرنوشتم مرا می خواند... 2623 07:41:21.080 --> 07:41:26.520 ‫...و ریزترین تارهای وجودم را هم ‫چون اعصاب «شیر نیمیایی» نیرومند می سازد. 2624 07:41:26.640 --> 07:41:30.080 ‫ولم کنید، آقایان، وگرنه به خدا سوگند ‫از هر که جلودارم شود، شبحی خواهم ساخت. 2625 07:41:30.200 --> 07:41:32.880 ‫گفتم بروید کنار! 2626 07:41:33.960 --> 07:41:37.040 ‫برو! دنبالت می آیم! 2627 07:41:37.160 --> 07:41:41.040 ‫- خیالاتشان دیوانه شان می کنند. ‫- بجا نیست که از ایشان اطاعت کنیم. 2628 07:41:41.160 --> 07:41:42.280 ‫سرانجام چه می شود؟ 2629 07:41:42.400 --> 07:41:44.560 ‫ریگی به کفش کار دانمارک هست. 2630 07:41:44.680 --> 07:41:47.680 ‫- خدا مسئله را حل می کند. ‫- زود، برویم دنبالشان. 2631 07:42:03.760 --> 07:42:06.200 ‫مرا به کجا می کشانی؟ 2632 07:42:08.600 --> 07:42:11.920 ‫سخن بگو! ‫از این دورتر نمی آیم. 2633 07:42:13.200 --> 07:42:15.840 ‫بگو، ناچارم بشنوم. 2634 07:42:15.960 --> 07:42:18.280 ‫من روح پدرت هستم. 2635 07:42:19.360 --> 07:42:23.480 ‫تا چندی بدین محکومم ‫که شب ها سرگردان باشم... 2636 07:42:23.600 --> 07:42:27.320 ‫...و روزها در زندانی آتشین روزه بگیرم... 2637 07:42:27.440 --> 07:42:28.880 ‫...تا گناهان زشتِ... 2638 07:42:29.000 --> 07:42:32.880 ‫...دوران زندگانیم ‫بسوزند و پاک شوند. 2639 07:42:33.800 --> 07:42:38.800 ‫اگر از افشای رازهای زندان خود ‫منع نشده بودم، می توانستم چنان توصیفش کنم... 2640 07:42:38.920 --> 07:42:41.640 ‫...که کوچک ترین کلمه اش ‫روح تو را آشفته سازد... 2641 07:42:41.760 --> 07:42:43.760 ‫...و خون جوان تو را منجمد کند، 2642 07:42:44.600 --> 07:42:49.480 ‫ولی راز جهان جاوید برای ‫گوش های ساخته از گوشت و خون نیست. 2643 07:42:50.520 --> 07:42:53.000 ‫گوش کن، هملت. ‫آه، گوش کن. 2644 07:42:53.120 --> 07:42:55.200 ‫اگر پدر عزیزت را دوست داشتی، 2645 07:42:55.320 --> 07:42:56.320 ‫اُه، خداوندا! 2646 07:42:56.440 --> 07:42:59.680 ‫انتقام قتل فجیع ‫و بس ناهنجار او را بگیر. 2647 07:42:59.800 --> 07:43:02.960 ‫- قتل؟ ‫- هر قتلی فجیع است، 2648 07:43:03.080 --> 07:43:07.800 ‫اما این قتل از همه فجیع تر، ‫عجیب تر و ناهنجارتر است. 2649 07:43:07.920 --> 07:43:09.200 ‫زودتر آگاهم کن... 2650 07:43:09.320 --> 07:43:13.080 ‫...تا با بال هایی به تیزی خیال ‫برای انتقام به پرواز در بیایم. 2651 07:43:13.200 --> 07:43:15.960 ‫گفته شد که هنگامی ‫که در باغستانم خفته بودم، 2652 07:43:16.080 --> 07:43:18.000 ‫ماری مرا گزید. 2653 07:43:18.880 --> 07:43:20.440 ‫بدین سان سراسر دانمارک... 2654 07:43:20.560 --> 07:43:24.640 ‫...با گزارشی دروغ درباره مرگم، ‫فریبی فاحش خورد، 2655 07:43:25.720 --> 07:43:27.680 ‫ولی تو ای جوان آزاده، بدان... 2656 07:43:27.800 --> 07:43:30.960 ‫...که ماری که بر جان پدرت نیش زد، 2657 07:43:31.080 --> 07:43:35.160 ‫- اکنون تاج او را بر سر دارد. ‫- آه از ذهن غیبگوی من! عمویم! 2658 07:43:35.280 --> 07:43:39.440 ‫آری، آن حیوان بی وفا... 2659 07:43:39.560 --> 07:43:41.240 ‫...به جادوی زیرکی، 2660 07:43:41.360 --> 07:43:46.760 ‫ملکه مرا که چنان به درستکاری تظاهر می کرد، ‫با حرص شرم آور خود هم دست کرد. 2661 07:43:47.640 --> 07:43:55.200 ‫آه، هملت، این چه لغزشی بود! گذشتن ‫از منی که عشقم از بلندهمتی با سوگندی... 2662 07:43:55.320 --> 07:43:59.000 ‫...که به هنگام ازدواج یاد کرده بودم ‫دست در دست می رفت... 2663 07:43:59.120 --> 07:44:01.680 ‫...و آن گاه بر ناکسی فرود آمدن... 2664 07:44:01.800 --> 07:44:04.920 ‫...که برازندگی های او ‫در برابر من بس ناچیز بود! 2665 07:44:05.040 --> 07:44:06.040 ‫ولی چیزی مگو. 2666 07:44:06.760 --> 07:44:09.240 ‫گمان می کنم بوی صبح ‫به مشامم می رسد. 2667 07:44:10.600 --> 07:44:11.840 ‫باید سخن کوتاه کنم. 2668 07:44:13.040 --> 07:44:17.480 ‫من به عادت هر روزه ‫بعد از ظهر در باغستان خود خفته بودم. 2669 07:44:17.600 --> 07:44:25.000 ‫عمویت که شیره نفرین شده سیکران ‫در شیشه ای همراه خود داشت، حین خوابم آمد... 2670 07:44:25.120 --> 07:44:29.200 ‫...و آن جوهر جذام آسا را ‫در دروازه های گوش من ریخت، 2671 07:44:29.320 --> 07:44:32.680 ‫زهری که چنان در خون آدمی اثر می گذارد... 2672 07:44:32.800 --> 07:44:34.080 ‫...که به چابکی سیماب... 2673 07:44:34.200 --> 07:44:37.400 ‫...از دروازه ها و مجراهای طبیعی بدن می شتابد... 2674 07:44:37.520 --> 07:44:39.480 ‫...و با نیروی ناگهانی، 2675 07:44:39.600 --> 07:44:42.080 ‫همچون قطره های ترشی ‫که در شیر بریزند، 2676 07:44:42.200 --> 07:44:46.160 ‫خون روان و سالم را ‫لخته می کند و منجمد می سازد. 2677 07:44:46.280 --> 07:44:53.720 ‫با خون من نیز چنین کرد. جوششی آنی ‫مانند جذام، پوست نرم و سالم مرا... 2678 07:44:53.840 --> 07:44:58.120 ‫...با زخم های زشت و نفرت انگیز پوشاند! 2679 07:45:00.760 --> 07:45:04.760 ‫بدین سان بود ‫که وقتی خفته بودم، 2680 07:45:04.880 --> 07:45:08.680 ‫برادرم به یک باره از من... 2681 07:45:08.800 --> 07:45:11.880 ‫...زندگی، تاج و تخت ‫و ملکه ام را گرفت... 2682 07:45:12.000 --> 07:45:14.880 ‫...و در عین شکفتگی گناهانم، ‫ناکام، بی تلقین و تدهین درویده شدم. 2683 07:45:15.000 --> 07:45:22.360 ‫بی آن که آماده گشته باشم، ‫با همه معایب خویش به پای حساب فرستاده شدم. 2684 07:45:24.600 --> 07:45:26.600 ‫وای، چه وحشتناک. 2685 07:45:27.400 --> 07:45:28.960 ‫چه وحشتناک. 2686 07:45:30.240 --> 07:45:31.680 ‫چه وحشتناک است. 2687 07:45:33.880 --> 07:45:37.640 ‫اگر جوهری در توست، ‫این را برمتاب. 2688 07:45:39.040 --> 07:45:44.240 ‫مگذار که خوابگاه شاهی دانمارک ‫بستر حرص و بی وفایی شود، 2689 07:45:46.400 --> 07:45:48.400 ‫اما به هر صورت ‫که دست اندر کار شدی، 2690 07:45:49.400 --> 07:45:54.280 ‫روح خود را آلوده مدار و مگذار که جانب ‫بر ضد مادرت به چاره اندیشی برآید. 2691 07:45:55.640 --> 07:45:57.400 ‫او را به خدا واگذار... 2692 07:45:57.520 --> 07:46:01.760 ‫...و به خارهایی که در قلبش جای دارند ‫تا در او فرو روند و نیشش بزنند. 2693 07:46:03.360 --> 07:46:08.160 ‫هم اینک خدانگهدار. رنگ باختنِ ‫کرم شب تاب خبر از آمدن صبح می دهد. 2694 07:46:11.200 --> 07:46:12.600 ‫بدرود. 2695 07:46:14.120 --> 07:46:15.440 ‫بدرود. 2696 07:46:19.200 --> 07:46:24.000 ‫هملت، فراموشم مکن! 2697 07:46:36.000 --> 07:46:38.320 ‫فراموشت مکنم؟ 2698 07:46:40.160 --> 07:46:45.840 ‫نمی کنم، ای شبح بی نوا. تا زمانی ‫که حافظه در این گوی سراسیمه جایی دارد. 2699 07:46:45.960 --> 07:46:48.800 ‫فراموشت مکنم؟ ‫آری، من از لوح حافظه ام... 2700 07:46:48.920 --> 07:46:52.640 ‫...همه خاطرات ناچیز، ‫همه مضامین کتاب ها را... 2701 07:46:52.760 --> 07:46:56.520 ‫...و هر تأثر و هر تصویری را ‫که جوانی یا مشاهده... 2702 07:46:56.640 --> 07:46:58.480 ‫...بر آن نگاشته اند، خواهم زدود... 2703 07:46:58.600 --> 07:47:02.920 ‫...و تنها فرموده تو، بی آن ‫که با موضوعات سبک تر بیامیزمش، 2704 07:47:03.040 --> 07:47:05.440 ‫در کتاب مغزم زنده خواهد ماند. 2705 07:47:05.560 --> 07:47:08.160 ‫آه، آری! آری، به خدا سوگند! 2706 07:47:12.760 --> 07:47:14.840 ‫آه، عجب زن ویرانگری. 2707 07:47:16.640 --> 07:47:18.320 ‫ای ناکس. 2708 07:47:20.080 --> 07:47:21.480 ‫ناکس! 2709 07:47:22.520 --> 07:47:26.280 ‫ناکس ملعون خنده رو! 2710 07:47:26.400 --> 07:47:29.160 ‫دفترم...خوب است ‫که در آن یادداشت کنم... 2711 07:47:29.280 --> 07:47:34.400 ‫...که می توان لبخند زد ‫و لبخند زد و باز رذل و ناکس بود. 2712 07:47:34.520 --> 07:47:37.080 ‫خوب، عمو، ‫در این جا ثبتت کردم! 2713 07:47:38.760 --> 07:47:41.480 ‫و حال شعار من چنین خواهد بود: ‫«بدرود، بدرود! فراموشم مکن.» 2714 07:47:41.600 --> 07:47:43.440 ‫و من بر این سوگند خورده ام. 2715 07:47:43.560 --> 07:47:46.160 ‫- سرورم، سرورم! ‫- والاحضرت هملت! 2716 07:47:46.280 --> 07:47:48.400 ‫- خدا حفظشان کند! ‫- بگذار چنین باشد. 2717 07:47:48.520 --> 07:47:51.080 ‫- چه خبر، سرور شریفم؟ ‫- آه، خبرهای شگرف! 2718 07:47:51.200 --> 07:47:53.160 ‫- بفرمایید، سرور مهربانم. ‫- نه، بازگو می کنید. 2719 07:47:53.280 --> 07:47:55.560 ‫- من نمی کنم، سرورم. ‫- من نیز. ‫- خوب، چه می گویید؟ این راز را نگه می دارید؟ 2720 07:47:55.680 --> 07:47:57.000 ‫آری، به خدا قسم، سرورم. 2721 07:47:57.120 --> 07:47:59.320 ‫در سراسر دانمارک ‫هیچ ناکسی نیست... 2722 07:47:59.440 --> 07:48:00.720 ‫...که پاک رذل و فرومایه نباشد. 2723 07:48:00.840 --> 07:48:03.720 ‫سرورم، نیازی نبود شبحی ‫از گور برآید و این را به ما بگوید. 2724 07:48:04.560 --> 07:48:06.880 ‫آری، درست فهمیده ای. 2725 07:48:07.000 --> 07:48:09.520 ‫باید به شما بگویم ‫که روح راستگوییست، 2726 07:48:09.640 --> 07:48:12.560 ‫اما درباره میلتان به دانستن ‫آن چه میان ما گذشت، 2727 07:48:12.680 --> 07:48:14.680 ‫این میل را در خود به هر تدبیر ‫که می توانید لگام بزنید. 2728 07:48:14.800 --> 07:48:17.040 ‫- استدعای ناچیز مرا برآورده دارید. ‫- چیست، سرورم؟ 2729 07:48:17.160 --> 07:48:18.240 ‫هرگز آن چه امشب دیدید را فاش نکنید. 2730 07:48:18.360 --> 07:48:19.920 ‫- سرورم، نمی کنیم. ‫- نه، سوگند یاد کنید. 2731 07:48:20.040 --> 07:48:25.000 ‫- سوگند یاد کنید. ‫- آه، جانم! تویی که چنین می گویی؟ 2732 07:48:26.520 --> 07:48:29.280 ‫بیایید به حرفش گوش کنید. ‫سوگند یاد کنید. 2733 07:48:29.400 --> 07:48:30.600 ‫سرورم، سوگند را ‫خودتان تلقین بفرمایید. 2734 07:48:30.720 --> 07:48:32.520 ‫هرگز از آن چه امشب دیدید سخن مگویید. 2735 07:48:32.640 --> 07:48:34.200 ‫- سرورم، نخواهیم گفت. ‫- سوگند یاد کنید! 2736 07:48:34.320 --> 07:48:36.520 ‫- سرورم، به خدا نمی گویم. ‫- سرورم، من نیز به خدا نمی گویم. 2737 07:48:36.640 --> 07:48:38.640 ‫سوگند بخورید! 2738 07:48:38.760 --> 07:48:41.000 ‫پس جای خود را عوض می کنیم. 2739 07:48:41.120 --> 07:48:44.520 ‫دست بر دست من بگذارید و سوگند یاد کنید ‫که حرفی از آن چه شنیدید به میان نمی آورید. 2740 07:48:44.640 --> 07:48:46.200 ‫سوگند یاد کنید! 2741 07:48:46.320 --> 07:48:49.960 ‫گل گفتی، موش کور! چگونه می توانی ‫به این سرعت زیر زمین کار کنی؟ 2742 07:48:51.360 --> 07:48:53.320 ‫دوستان مهربانم، بار دیگر دورتر برویم. 2743 07:48:53.440 --> 07:48:55.960 ‫آه، به روز و شب سوگند ‫که معجزه غریبی است. 2744 07:48:56.040 --> 07:48:58.840 ‫پس به او که غریب است بگو: ‫«خوش آمدید.» 2745 07:48:59.680 --> 07:49:02.640 ‫هوراشیو، در زمین و آسمان ‫بسیار چیزها هست... 2746 07:49:02.760 --> 07:49:04.840 ‫...که فلسفه ما به خواب هم ندیده، 2747 07:49:04.960 --> 07:49:07.840 ‫اما بیایید و این جا ‫چون کمی قبل، سوگند یاد کنید. 2748 07:49:07.960 --> 07:49:08.960 ‫سوگند یاد کنید! 2749 07:49:09.040 --> 07:49:10.440 ‫من سوگند یاد می کنم! 2750 07:49:10.600 --> 07:49:13.960 ‫آرام، آرام باش، ای روح مضطرب. 2751 07:49:16.840 --> 07:49:21.400 ‫سوگند یاد کنید که هر چند ‫رفتارم شگرف و غریب بنماید، 2752 07:49:21.480 --> 07:49:24.400 ‫چون امکان آن هست ‫که به زودی چنین صلاح بدانم... 2753 07:49:24.480 --> 07:49:26.440 ‫...که خود را به مسخرگی بزنم، 2754 07:49:26.520 --> 07:49:30.440 ‫هرگز، وقتی که مرا بدان حال می بینید، ‫دست ها را بدین سال چلیپا مکنید... 2755 07:49:30.520 --> 07:49:33.360 ‫...و این گونه سر نجنبانید ‫یا با جملات شبهه آمیز مانند... 2756 07:49:33.440 --> 07:49:34.960 ‫...«خوب، به، می دانیم»... 2757 07:49:35.080 --> 07:49:40.040 ‫...یا «اگر می خواستیم، می توانستیم...» ‫نفهمانید که چیزی از من می دانید. سوگند یاد کنید! 2758 07:49:41.080 --> 07:49:43.080 ‫به خدا سوگند! 2759 07:49:43.200 --> 07:49:44.800 ‫آقایان، خود را با تمام محبت خویش ‫به شما می سپارم... 2760 07:49:44.920 --> 07:49:48.480 ‫...و خواهشمندم همواره لب از سخن بدوزید. 2761 07:49:53.640 --> 07:49:55.520 ‫زمانه از مدار خود خارج شده. 2762 07:49:56.960 --> 07:50:00.520 ‫آه، چه رنج و شکنجه ای که من ‫برای اصلاح آن زاده شده ام. 2763 07:50:34.880 --> 07:50:38.520 ‫چه خبر، اوفلیا؟ ‫چه شده است؟ 2764 07:50:38.640 --> 07:50:42.400 ‫افسوس، سرورم، ‫بسیار وحشت کرده ام. 2765 07:50:42.520 --> 07:50:44.400 ‫محض رضای خدا...از چه؟ 2766 07:50:44.520 --> 07:50:47.400 ‫سرورم، در اتاقم سرگرم دوخت و دوز بودم... 2767 07:50:47.520 --> 07:50:49.760 ‫...که والاحضرت هملت با ارخالقی باز، 2768 07:50:49.880 --> 07:50:52.560 ‫رخی به سفیدی پیراهنش، ‫زانوانی که بهم می خوردند... 2769 07:50:52.680 --> 07:50:54.760 ‫...و سیمایی چنان ترحم انگیز... 2770 07:50:54.880 --> 07:50:58.000 ‫...که گویی دوزخ او را بیرون فرستاده ‫تا وحشت های آن را بازگو کند، نزد من آمد. 2771 07:50:58.120 --> 07:51:01.000 ‫- عشق تو دیوانه اش کرده؟ ‫- سرورم، نمی دانم. 2772 07:51:01.120 --> 07:51:02.440 ‫چه گفت؟ 2773 07:51:05.280 --> 07:51:08.080 ‫آستینم را گرفت ‫و سخت فشار داد. 2774 07:51:09.000 --> 07:51:10.560 ‫سپس یک «ذراع» از من فاصله گرفت، ‫(از آرنج تا نوک انگشت) 2775 07:51:10.680 --> 07:51:12.360 ‫دست دیگرش را این طور ‫بالای ابروانش نگه داشت... 2776 07:51:12.480 --> 07:51:17.400 ‫...و در چهره ام چنان نگاه دقیقی دوخت ‫که گویی می خواهد تصویرم را بکشد. 2777 07:51:18.520 --> 07:51:22.200 ‫در نهایت، سه بار سرش را ‫بدین گونه بالا و پایین کرد... 2778 07:51:22.320 --> 07:51:25.280 ‫...و آهی چنان عمیق و رقت انگیز سر داد... 2779 07:51:25.400 --> 07:51:30.200 ‫...که گویی پیکرش از آن ‫از هم می پاشید و زندگانیش پایان می یافت. 2780 07:51:31.880 --> 07:51:34.480 ‫آن گاه رهایم کرد... 2781 07:51:35.400 --> 07:51:36.920 ‫...و همچنان که سرش ‫از فراز شانه به سوی من بود... 2782 07:51:37.040 --> 07:51:39.240 ‫...و گویی بدون کمک چشم ها ‫راه خود را می جست، 2783 07:51:39.360 --> 07:51:43.120 ‫و بدون کمک آن ها، به همان حال از در بیرون رفت... 2784 07:51:43.240 --> 07:51:45.760 ‫...و تا به آخر، پرتوی چشمانش را بر من تاباند. 2785 07:51:45.880 --> 07:51:47.400 ‫این همان جذبه عشق است... 2786 07:51:47.520 --> 07:51:50.480 ‫...که فرط حدت آن را ‫به نابودی دارد و مانند... 2787 07:51:50.600 --> 07:51:54.240 ‫...هر سودای دیگری در جهان ‫که سرشت ما بدان دچار می گردد، 2788 07:51:54.360 --> 07:51:56.360 ‫اراده را به راه کارهای پرخطر می کشاند. 2789 07:51:57.160 --> 07:52:00.680 ‫ببینم، آیا تازگی ها با او ‫به درشتی سخن گفته اید؟ 2790 07:52:01.720 --> 07:52:03.840 ‫نه، سرور عزیزم! 2791 07:52:04.760 --> 07:52:06.480 ‫اما همان طور که فرمودید، 2792 07:52:06.600 --> 07:52:10.520 ‫نامه هایش را پس فرستاده ‫و از دیدنش سر باز زده ام. 2793 07:52:10.640 --> 07:52:12.880 ‫همین دیوانه اش کرده است. 2794 07:52:13.000 --> 07:52:17.280 ‫پشیمانم که او را با هوشیاری ‫و خردمندی بیشتری نگاه نکردم. 2795 07:52:17.400 --> 07:52:21.520 ‫می ترسیدم که قصد جدی نداشته باشد ‫و در پی تباهی تو باشد. 2796 07:52:21.640 --> 07:52:25.720 ‫بیا، نزد شاه می رویم. ‫باید به اطلاعشان برسانیم. 2797 07:52:54.760 --> 07:52:58.520 ‫فرمانروا و بانوی من! بحث در این مورد ‫که فر شاهی چه باید باشد یا وظیفه چیست، 2798 07:52:58.640 --> 07:53:00.440 ‫چرا روز روز است و شب ‫شب است و زمان زمان، 2799 07:53:00.560 --> 07:53:02.960 ‫جز هدر دادن روز ‫و شب و زمان نیست. 2800 07:53:03.080 --> 07:53:05.080 ‫از این رو، چون ایجاز ‫روح دانایی است... 2801 07:53:05.200 --> 07:53:08.640 ‫...و اطناب جوارح و پیرایه آن، ‫من سخن به ایجاز خواهم گفت. 2802 07:53:10.080 --> 07:53:11.560 ‫پسر بزرگوارتان دیوانه شده است. 2803 07:53:12.400 --> 07:53:14.680 ‫دیوانه اش می خوانم ‫چرا که مگر تعریف جنون حقیقی... 2804 07:53:14.800 --> 07:53:18.200 ‫...جز این است که شخص ‫دیوانه باشد و بس؟ ولی بگذریم. 2805 07:53:18.320 --> 07:53:20.800 ‫به مطلب بپردازید ‫و کمتر هنرنمایی کنید. 2806 07:53:20.920 --> 07:53:23.480 ‫بانوی من، سوگند می خورم ‫که هیچ در پی هنرنمایی نیستم. 2807 07:53:23.600 --> 07:53:25.240 ‫دیوانه بودن او درست است و مسلم. 2808 07:53:25.360 --> 07:53:29.400 ‫اکنون تنها باید علت ‫این معلول را پیدا کنیم... 2809 07:53:29.520 --> 07:53:32.600 ‫...یا بهتر است بگویم ‫علت این علیل! 2810 07:53:32.720 --> 07:53:36.000 ‫من دختری دارم؛ یعنی ‫تا زمانی که با من است، دارمش... 2811 07:53:36.120 --> 07:53:41.040 ‫...و توجه بفرمایید که او به اقتضای ‫وظیفه شناسی و فرمان برداری این را به من داده. 2812 07:53:41.880 --> 07:53:44.120 ‫اینک حدس بزنید ‫و نتیجه بگیرید. 2813 07:53:44.240 --> 07:53:50.600 ‫«به دوشیزه آسمانی و معبود جان من، ‫اوفلیایی که از همه زیباتر است.» 2814 07:53:50.720 --> 07:53:53.480 ‫این را هملت برایش نوشته است؟ 2815 07:53:53.600 --> 07:53:55.840 ‫بانوی من، یک دم صبر بفرمایید ‫که همه را به درستی عرض کنم. 2816 07:53:56.680 --> 07:54:02.000 ‫«از آتشین بودن ستارگان ‫و حرکت خورشید مطمئن نباش، 2817 07:54:02.120 --> 07:54:06.880 ‫حتی در راستی حقیقت تردید کن، ‫اما هرگز به عشق من شک مکن.» 2818 07:54:07.000 --> 07:54:09.320 ‫این آن چیزیست که دختر مطیعم ‫به من نشان داده است... 2819 07:54:09.440 --> 07:54:10.960 ‫...و از آن گذشته، تقاضاهای او... 2820 07:54:11.080 --> 07:54:15.400 ‫...و این که به چه وسیله، کی و در کجا ‫بوده اند را هم به من گزارش کرده. 2821 07:54:15.520 --> 07:54:18.880 ‫و دخترت عشق او را ‫چگونه تلقی کرد؟ 2822 07:54:19.000 --> 07:54:20.920 ‫مرا چه تصور می کنید؟ 2823 07:54:21.040 --> 07:54:24.960 ‫- تو را مردی درست و شریف می دانم. ‫- منت دارم که چنین باشم! 2824 07:54:25.080 --> 07:54:28.120 ‫باری، پس از آن که پی بردم ‫این عشق پرشور بال می گشاید... 2825 07:54:28.240 --> 07:54:31.360 ‫...و باید بگویم که من این را پیش از آن که دخترم ‫چیزی بر زبان آرد به حدس دریافتم، 2826 07:54:31.480 --> 07:54:34.080 ‫اعلی حضرت و ملکه گرامی ‫که حضور دارند، چه تصور می فرمایند... 2827 07:54:34.200 --> 07:54:36.200 ‫...که من قلب خود را ‫به گنگی و کری زدم... 2828 07:54:36.320 --> 07:54:39.400 ‫...و یا این عشق را با چشمانی ‫بی اعتنا نگریستم؟ 2829 07:54:39.520 --> 07:54:43.920 ‫نه، من راست به قلب مطلب ‫رفتم و به دختر جوانم چنین گفتم: 2830 07:54:44.040 --> 07:54:48.520 ‫«والاحضرت هملت شاهزاده ایست ‫بیرون از مدار سرنوشت تو.» 2831 07:54:49.400 --> 07:54:50.800 ‫آن گاه به وی دستور دادم... 2832 07:54:50.920 --> 07:54:53.200 ‫...که از دیدن ایشان پرهیز کند... 2833 07:54:53.320 --> 07:54:55.800 ‫...و هیچ پیغام و هیچ هدیه ای ‫از او قبول نکند. 2834 07:54:55.920 --> 07:54:58.480 ‫دخترم چنین کرد و از اندرزهای من برگرفت، 2835 07:54:58.600 --> 07:55:01.560 ‫اما مختصر بگویم که او ‫همین که خود را رانده یافت، 2836 07:55:01.680 --> 07:55:04.920 ‫غرق اندوه شد ‫و سپس ضعف... 2837 07:55:05.040 --> 07:55:09.640 ‫...تا کارش به دیوانگی کشید ‫که اکنون به پریشان گوییش وا می دارد. 2838 07:55:09.760 --> 07:55:11.920 ‫فکر می کنید همین طور باشد؟ 2839 07:55:12.040 --> 07:55:15.320 ‫بسیار احتمال دارد. 2840 07:55:15.440 --> 07:55:17.640 ‫می خواهم بدانم آیا هرگز اتفاق افتاده است... 2841 07:55:17.760 --> 07:55:21.240 ‫...که من به صراحت بگویم ‫«چنین است» و غیر از آن بوده باشد؟ 2842 07:55:21.360 --> 07:55:22.400 ‫تا جایی که من می دانم، خیر. 2843 07:55:22.520 --> 07:55:24.600 ‫اگر جز این بود، ‫سرم را قطع کنید. 2844 07:55:24.720 --> 07:55:28.560 ‫اگر شرایط و احوال، رهبرم باشد، ‫حتی اگر حقیقت به راستی در زمین... 2845 07:55:28.680 --> 07:55:31.800 ‫...نهفته باشد، پیدایش خواهم کرد. 2846 07:55:31.920 --> 07:55:33.680 ‫چگونه می توانیم مطمئن شویم؟ 2847 07:55:33.800 --> 07:55:38.080 ‫می دانید که گاهی وقت ها ‫ساعت ها در سرسرا قدم می زند. 2848 07:55:38.200 --> 07:55:39.520 ‫الحق که چنین است. 2849 07:55:39.640 --> 07:55:43.000 ‫در یکی از همین مواقع، ‫دخترم را به ملاقاتش می فرستم. 2850 07:55:43.120 --> 07:55:46.720 ‫من و شما نیز پشت پرده می مانیم ‫و ناظر برخوردشان می شویم. 2851 07:55:46.840 --> 07:55:47.840 ‫اگر او را دوست نداشته باشد... 2852 07:55:47.960 --> 07:55:50.600 ‫...و علت زوال عقل او این نباشد، 2853 07:55:50.720 --> 07:55:53.880 ‫می توانید مرا از کار ‫در دربار منع کنید... 2854 07:55:54.000 --> 07:55:56.760 ‫...تا در مزرعه با گاریچی ها سر و کله بزنم. 2855 07:55:58.800 --> 07:56:02.000 ‫تشریف ببرید، استدعا می کنم ‫هر دو تشریف ببرید! 2856 07:56:23.240 --> 07:56:25.480 ‫سرور عزیزم در چه حالند؟ 2857 07:56:25.600 --> 07:56:30.800 ‫- خوب، خدا را شکر. ‫- مرا می شناسید، سرورم؟ 2858 07:56:30.920 --> 07:56:35.040 ‫بسیار خوب می شناسم. ‫ماهی فروش هستید. 2859 07:56:35.160 --> 07:56:38.280 ‫- نه، سرورم. نیستم. ‫- پس کاش به همان اندازه درستکار بودید. 2860 07:56:38.400 --> 07:56:40.120 ‫- درستکار، سرورم؟ ‫- آری، آقا. 2861 07:56:40.240 --> 07:56:41.360 ‫در این دوره و زمانه، 2862 07:56:41.480 --> 07:56:44.000 ‫از هزار مرد می توان ‫یک تن درستکار دستچین کرد. 2863 07:56:44.120 --> 07:56:45.520 ‫الحق که چنین است، سرورم. 2864 07:56:48.080 --> 07:56:50.720 ‫- شما دختری دارید؟ ‫- آری، سرورم. 2865 07:56:50.840 --> 07:56:53.440 ‫نگذارید آفتاب را ببیند. ‫حتماً چنین کنید! 2866 07:56:53.560 --> 07:56:57.600 ‫منظور از این حرف چیست؟ ‫هنوز به دنبال دخترم است. 2867 07:56:58.880 --> 07:57:02.120 ‫- چه می خوانید، سرورم؟ ‫- حرف. 2868 07:57:04.000 --> 07:57:05.080 ‫حرف. 2869 07:57:06.160 --> 07:57:08.520 ‫حرف! 2870 07:57:08.640 --> 07:57:12.360 ‫- موضوع چیست، سرورم؟ ‫- موضوع کدام بحث، آقا؟ 2871 07:57:12.480 --> 07:57:14.480 ‫منظورم موضوعیست ‫که می خوانید، سرورم. 2872 07:57:14.600 --> 07:57:16.840 ‫آه، مشتی افترا، آقا. 2873 07:57:16.960 --> 07:57:20.760 ‫این هجاگوی بی شرم این جا می گوید ‫که پیرمردان چهره ای چروکیده... 2874 07:57:20.880 --> 07:57:22.840 ‫...و ریش خاکستری دارند... 2875 07:57:22.960 --> 07:57:25.640 ‫...و به شدت دچار کمبود عقلند... 2876 07:57:25.760 --> 07:57:27.400 ‫...و کپل هایشان سست است. 2877 07:57:27.520 --> 07:57:29.920 ‫آقا، گرچه این ها را تمام و کمال ‫با قوت و قدرت باور دارم، 2878 07:57:30.040 --> 07:57:32.880 ‫باز بدین گونه روی کاغذ آوردنشان را ‫بی ادبانه می دانم. 2879 07:57:33.880 --> 07:57:38.400 ‫آقا، خود شما اگر می توانستید مثل خرچنگ ‫پس پس بروید، به اندازه من پیر می شدید. 2880 07:57:39.840 --> 07:57:42.920 ‫اگرچه جنون آمیز است، ‫از منطق به دور نیست. 2881 07:57:43.040 --> 07:57:47.440 ‫- سرورم، بیرون نمی روید؟ ‫- بروم به درک؟ 2882 07:57:47.560 --> 07:57:50.640 ‫سرور شریفم، از شما ‫رخصت رفتن می خواهم. 2883 07:57:50.760 --> 07:57:54.360 ‫آقا، شما نمی توانید از من چیزی بخواهید ‫که به میل خودم خواهان دادنش نباشم. 2884 07:57:56.920 --> 07:57:58.920 ‫غیر از جانم. 2885 07:58:00.360 --> 07:58:02.680 ‫غیر از جانم! 2886 07:58:02.800 --> 07:58:05.120 ‫خدانگهدار، سرورم. 2887 07:58:18.600 --> 07:58:20.800 ‫بودن یا نبودن، 2888 07:58:23.360 --> 07:58:25.080 ‫مسئله این است. 2889 07:58:27.720 --> 07:58:29.360 ‫آیا بزرگواری آدمی ‫بیشتر در آن است... 2890 07:58:29.480 --> 07:58:33.240 ‫...که زخم فلاخن و تیرِ بخت ستمگر را تاب آورد... 2891 07:58:33.360 --> 07:58:38.560 ‫...یا آن که در برابر دریای فتنه ‫و آشوب، سلاح برگیرد... 2892 07:58:38.680 --> 07:58:41.440 ‫...و با ایستادگی خویش ‫بدان همه پایان دهد؟ 2893 07:58:44.400 --> 07:58:45.680 ‫مردن. 2894 07:58:48.000 --> 07:58:50.320 ‫خفتن، همین و بس... 2895 07:58:53.200 --> 07:58:56.240 ‫...و پنداری که ما با خواب ‫به دردهای قلب... 2896 07:58:56.360 --> 07:59:00.240 ‫...و هزاران آسیب طبیعی ‫که نصیب تن آدمی است پایان می دهیم؛ 2897 07:59:04.440 --> 07:59:07.080 ‫چنین فرجامی سخت خواستنی است. 2898 07:59:09.160 --> 07:59:12.680 ‫مردن...خفتن! 2899 07:59:13.720 --> 07:59:15.880 ‫خفتن، شاید هم خواب دیدن. 2900 07:59:16.000 --> 07:59:17.440 ‫آه، دشواری کار همین است، 2901 07:59:18.440 --> 07:59:21.440 ‫زیرا این که در این خواب مرگ ‫پس از آن که از این هیاهوی کشنده... 2902 07:59:21.560 --> 07:59:27.120 ‫...فارغ شدیم، چه رویاهایی می توانند ‫به سراغمان بیایند، باید سستمان کند. 2903 07:59:31.480 --> 07:59:37.880 ‫همین است که موجب می شود ‫عمر مصایب بدین حد دراز باشد، 2904 07:59:40.920 --> 07:59:45.680 ‫چون چه کسی به تازیانه ها ‫و خواری های زمانه، 2905 07:59:45.800 --> 07:59:49.880 ‫بیداد ستمگران، اهانت مردم خودبین، 2906 07:59:50.000 --> 07:59:53.840 ‫دلهره عشق خوار، دیرجنبی قانون، 2907 07:59:53.960 --> 07:59:57.440 ‫گستاخی درباریان و پاسخی ردی ‫که شایستگان شکیبا از فرومایگان می شنوند، تن می داد... 2908 07:59:57.560 --> 08:00:01.680 ‫....در حالی که می توانست خود را ‫با خنجری برهنه آسوده سازد؟ 2909 08:00:01.800 --> 08:00:06.880 ‫چه کسی زیر چنین باری می رفت ‫و عرق ریزان از زندگی طاقت فرسا می نالید، 2910 08:00:07.000 --> 08:00:11.840 ‫مگر بدان رو که هراس چیزی ‫پس از مرگ را داشته باشد؟ 2911 08:00:16.480 --> 08:00:21.280 ‫مرگ که سرزمینی ناشناخته است ‫که هیچ مسافری از مرزش بازنمی گردد، 2912 08:00:23.080 --> 08:00:28.400 ‫اراده را سرگشته می دارد و ما را وا می دارد ‫که بدبختی هایی را که بدان دچاریم، تحمل کنیم... 2913 08:00:28.520 --> 08:00:31.200 ‫...و به سوی ناشناخته ها نشتابیم. 2914 08:00:33.680 --> 08:00:37.560 ‫این ادراک همه ما را ‫بزدل ساخته است... 2915 08:00:40.200 --> 08:00:43.520 ‫...و از این رو، رنگ اصلی عزم... 2916 08:00:43.640 --> 08:00:47.400 ‫...زیر سایه ضعیف اندیشه ‫بیمارگونه می نماید... 2917 08:00:49.360 --> 08:00:53.400 ‫...و کارهای بزرگ و خطیر، 2918 08:00:55.680 --> 08:01:01.480 ‫به همین سبب از مسیر خود منحرف می گردند ‫و حتی نام «عمل» را از دست می دهند. 2919 08:01:25.960 --> 08:01:29.400 ‫سفیرانمان به خوشی ‫از نروژ بازگشته اند! 2920 08:01:29.520 --> 08:01:32.040 ‫هر دو خوش آمده اند، ‫از آنان استقبال کنید. 2921 08:01:32.160 --> 08:01:35.080 ‫مشتاقم بشنوم چگونه ‫از آنان استقبال کرده اند. 2922 08:01:36.720 --> 08:01:38.280 ‫خوش آمدید، دوستان عزیز. 2923 08:01:38.400 --> 08:01:40.240 ‫بگو، ولتیماند، 2924 08:01:40.360 --> 08:01:43.040 ‫چه خبر از برادرم، شاه نروژ؟ 2925 08:01:43.160 --> 08:01:47.160 ‫بهترین سلام و دعای خود را عرضه می دارد. 2926 08:01:47.280 --> 08:01:50.800 ‫سرور مقتدرم، ‫خبر صلح بین کشورمان... 2927 08:01:50.920 --> 08:01:53.480 ‫...و کشور همسایه رسیده است. 2928 08:01:53.600 --> 08:01:55.920 ‫خدا را شکر. 2929 08:01:56.040 --> 08:01:59.520 ‫پس از وارسی، به درستی پی برد ‫که کار گردآوری سپاه برادرزاده اش... 2930 08:01:59.640 --> 08:02:03.600 ‫...که آن را تدارکاتی بر ضد لهستانیان ‫پنداشته بود، بر ضد حضرت عالیست... 2931 08:02:03.720 --> 08:02:05.840 ‫...و به نخستین اشاره ما، 2932 08:02:05.960 --> 08:02:08.200 ‫فرمود تا آن را متوقف سازند. 2933 08:02:08.320 --> 08:02:12.920 ‫دستورهای مؤکدی برای فورتینبراس نیز فرستاد. ‫مختصر آن که فورتینبراس سر فرود آورد... 2934 08:02:13.040 --> 08:02:19.120 ‫...و به سرزنش های شاه نروژ تن داد ‫و سرانجام در برابر عموی خود سوگند یاد کرد... 2935 08:02:19.240 --> 08:02:23.160 ‫...که دیگر هرگز با حضرت عالی ‫سلاح آزمایی نکند. 2936 08:02:24.480 --> 08:02:29.120 ‫شاه پیر نروژ از این امر ‫سخت شادمان شد... 2937 08:02:29.240 --> 08:02:32.120 ‫...و به او اجازه داد سربازان مذکور... 2938 08:02:32.240 --> 08:02:35.840 ‫...در سپاه گردآمده را ‫بر ضد لهستانیان به کار برد. 2939 08:02:35.960 --> 08:02:40.200 ‫در این نامه که اینک تقدیم می کنم ‫خواهش کرده است که لطف فرموده... 2940 08:02:40.320 --> 08:02:45.160 ‫...و برای این اقدام، پروانه عبور ‫از خاک خود به وی اعطا کنید. 2941 08:02:45.280 --> 08:02:47.040 ‫چه خبر خوشی! 2942 08:02:47.160 --> 08:02:52.560 ‫در فرصتی مناسب تر، این نامه را ‫می خوانیم و پس از بررسی امر پاسخ می دهیم. 2943 08:02:52.680 --> 08:02:55.800 ‫اینک از زحمت ثمربخشتان سپاسگزاریم. 2944 08:02:55.920 --> 08:02:58.440 ‫بروید استراحت کنید. ‫امشب با هم شام می خوریم. 2945 08:02:58.560 --> 08:03:03.080 ‫تنها وظیفه ام در حق اعلی حضرت ‫و خداوند را انجام می دهم. 2946 08:03:03.200 --> 08:03:05.080 ‫به خانه بسیار خوش آمدید. 2947 08:03:05.200 --> 08:03:07.240 ‫این کار سرانجام خوشی داشت. 2948 08:03:07.360 --> 08:03:13.320 ‫گرترود نازنینم، تو نیز ما را تنها بگذار. ‫ما ترتیبی داده ایم که هملت به این جا بیاید... 2949 08:03:13.440 --> 08:03:16.640 ‫...و گویی بر حسب تصادف، ‫خود را با اوفلیا رو به رو ببیند. 2950 08:03:16.760 --> 08:03:19.120 ‫اینک من و پدرش، ‫خود را جایی پنهان می کنیم... 2951 08:03:19.240 --> 08:03:23.560 ‫...که بدون دیده شدن، بتوانیم ‫برخوردشان را ببینیم و بسنجیم... 2952 08:03:23.680 --> 08:03:26.320 ‫...و از نحوه رفتارش دریابیم... 2953 08:03:26.440 --> 08:03:31.560 ‫...که آیا غم عشق است ‫که چنین رنجش می دهد یا نه. 2954 08:03:31.680 --> 08:03:34.360 ‫شک دارم چیزی غیر ‫از علت واضحش باشد، 2955 08:03:34.480 --> 08:03:38.160 ‫یعنی مرگ پدرش ‫و ازدواج عجولانه ما. 2956 08:03:39.800 --> 08:03:42.800 ‫در مورد تو، اوفلیا... 2957 08:03:42.920 --> 08:03:48.840 ‫آرزوی من این است که زیبایی پسندیده تو ‫علت خجسته شوریدگی هملت باشد، 2958 08:03:49.600 --> 08:03:54.840 ‫بنابراین امیدوارم فضیلت های تو ‫او را به حال اولش بازگرداند. 2959 08:03:54.960 --> 08:03:58.560 ‫- بانوی من، آرزو می کنم همین طور شود. ‫- اوفلیا، بیا این جا. 2960 08:03:58.680 --> 08:04:00.200 ‫این کتاب را بخوان. 2961 08:04:00.320 --> 08:04:03.920 ‫تظاهر به این کار می تواند ‫آب و رنگی به تنهایی ات ببخشد. 2962 08:04:04.040 --> 08:04:06.120 ‫بیا برویم، جناب. 2963 08:04:46.320 --> 08:04:47.640 ‫اوفلیای زیبا. 2964 08:04:50.320 --> 08:04:53.880 ‫ای پریرو، همه گناهان من را ‫در نیایش های خود به یاد آر. 2965 08:04:56.240 --> 08:05:00.640 ‫سرور عزیزم، پس از آن همه روزها ‫که گذشت، حال مبارکتان چطور است؟ 2966 08:05:00.760 --> 08:05:02.880 ‫با خاکساری سپاسگزارم. خوبم. 2967 08:05:05.080 --> 08:05:06.080 ‫خوبم. 2968 08:05:08.680 --> 08:05:09.680 ‫خوبم. 2969 08:05:13.160 --> 08:05:17.480 ‫سرورم، یادگارهایی از شما نزد من ‫است که از چندی پیش می خواستم بازگردانم. 2970 08:05:18.720 --> 08:05:22.120 ‫- خواهش می کنم اینک آن ها را پس بگیرید. ‫- نه، من هرگز چیزی به شما نداده ام. 2971 08:05:24.480 --> 08:05:27.000 ‫سرور ارجمندم، خودتان ‫خوب می دانید که داده اید... 2972 08:05:27.960 --> 08:05:32.320 ‫...و همراهشان، سخنانی بس شیرین ‫که آن چیزها را حتی گران بهاتر می نمود، 2973 08:05:33.360 --> 08:05:35.360 ‫اما اینک که عطر خود را ‫از دست داده اند، پسشان بگیرید، 2974 08:05:35.480 --> 08:05:39.120 ‫زیرا اگر اعطاکننده نامهربان گردد، ‫هدایای گران بها در دیده مردم شریف از ارج می افتد. 2975 08:05:40.000 --> 08:05:41.240 ‫بفرمایید، سرورم. 2976 08:05:44.760 --> 08:05:47.480 ‫- جدی می گویی؟ ‫- بله، سرورم. 2977 08:05:51.840 --> 08:05:55.840 ‫- من زمانی دوستت داشتم. ‫- آری، سرورم، باعث شدید چنین باور کنم. 2978 08:05:55.960 --> 08:05:57.280 ‫نباید باور می کردی. ‫من دوستت نداشتم. 2979 08:05:57.400 --> 08:05:58.480 ‫پس سخت فریب خوردم. 2980 08:05:59.560 --> 08:06:01.040 ‫برو به درک. 2981 08:06:03.680 --> 08:06:07.800 ‫چرا می خواهی گناهکاری در دامن خود ‫بپرورانی؟ اگرچه من خود کم و بیش درستکارم، 2982 08:06:07.920 --> 08:06:12.840 ‫می توانم چنان خود را متهم کنم ‫که بهتر بود مادرم هرگز مرا نمی زایید. 2983 08:06:12.960 --> 08:06:17.760 ‫من بسیار خودبین، ‫کینه توز و جاه طلبم. 2984 08:06:17.880 --> 08:06:20.320 ‫بیش آن چه اندیشه برای دریافتن ‫و تخیل برای انگاشتن و وقت... 2985 08:06:20.440 --> 08:06:22.840 ‫...برای انجام لازم است، ‫گناهان به سوی من روی می آورند. 2986 08:06:22.960 --> 08:06:25.840 ‫موجوداتی مانند من که میان ‫زمین و آسمان می خزند، به چه کار آیند؟ 2987 08:06:25.960 --> 08:06:28.800 ‫همه ما نابکاران گستاخی هستیم. ‫سخن هیچ یک از ما را باور مکن. 2988 08:06:31.440 --> 08:06:33.320 ‫- پدرت کجاست؟ ‫- در خانه است، سرورم. 2989 08:06:33.440 --> 08:06:35.240 ‫درها بر او بسته باد... 2990 08:06:35.360 --> 08:06:37.960 ‫...که جز در خانه خود ‫حماقتی از او سر نزند! 2991 08:06:38.080 --> 08:06:39.600 ‫آه، نیروهای آسمانی، ‫به دادش برسید! 2992 08:06:39.720 --> 08:06:42.040 ‫اگر شوهر اختیار کنی، این نفرین را ‫به عنوان جهیزیه ات به تو می دهم: 2993 08:06:42.160 --> 08:06:46.160 ‫حتی اگر به سان یخ خالص ‫و مانند برف پاک باشی، از تهمت مبرا نمانی. 2994 08:06:46.280 --> 08:06:47.760 ‫حال یا به درک واصل شو، آن هم سریع... 2995 08:06:47.880 --> 08:06:49.920 ‫...یا اگر خواستار ازدواجی، ‫همسر مردی احمق شو، 2996 08:06:50.040 --> 08:06:52.680 ‫چرا که عاقلان خوب می دانند ‫چه هیولاهایی از ایشان می سازید. 2997 08:06:52.800 --> 08:06:54.680 ‫آه، نیروهای آسمانی، بهبودش دهید! 2998 08:06:57.160 --> 08:07:00.680 ‫خداوند به تو یک چهره داده اما تو ‫خود آن را به صورت دیگری در می آوری. 2999 08:07:00.800 --> 08:07:04.480 ‫جست و خیز می کنی، می خرامی، نوک زبانی ‫سخن می گویی، به آن چه خدا آفریده نام های مسخره می دهی... 3000 08:07:04.600 --> 08:07:08.400 ‫...و از بی خبریت گمراه می شوی! 3001 08:07:08.520 --> 08:07:11.280 ‫برو. دیگر برنمی تابم، ‫دیوانه شدم. 3002 08:07:12.520 --> 08:07:15.240 ‫به نظر من دیگر وصلتی صورت نگیرد! 3003 08:07:16.880 --> 08:07:21.680 ‫ازدواج همه به جز یک زوج ‫پا بر جا خواهد ماند. 3004 08:07:24.120 --> 08:07:26.480 ‫مابقی مانند قبل بمانند. 3005 08:07:26.600 --> 08:07:28.280 ‫برو به درک. 3006 08:07:37.520 --> 08:07:41.040 ‫آه، عجب روح بزرگواری ‫چنین از پا در آمد. 3007 08:07:42.480 --> 08:07:45.440 ‫تیزبینی درباریان، سخن دانشوران، شمشیر سپاهیان، 3008 08:07:45.560 --> 08:07:49.240 ‫امیدواری و گل سرسبد کشوری خوش بخت، 3009 08:07:49.360 --> 08:07:53.600 ‫آینه خوش ذوقی ‫و نمونه برازندگی، 3010 08:07:53.720 --> 08:07:58.280 ‫آن که هر چشمی بدو بود، ‫ناگهان از پا در آمد! 3011 08:08:01.680 --> 08:08:09.040 ‫و من که از جمله زنان افسرده تر و بدبخت ترم ‫و شهد سوگندهای دلنواز او را چشیده ام، 3012 08:08:09.160 --> 08:08:13.120 ‫اکنون می باید این خرد بزرگ را ‫همچون ناقوس خوش نوایی... 3013 08:08:14.280 --> 08:08:19.800 ‫...که از کوک خارج شده و بانگِ زننده ‫و ناهنجاری سر می دهد، ببینم. 3014 08:08:22.720 --> 08:08:29.720 ‫جنون آن پیکر و شمایل بی همتایی ‫که در اوج جوانی داشت را نابود ساخته! 3015 08:08:29.840 --> 08:08:32.960 ‫آه، وای بر من... 3016 08:08:34.120 --> 08:08:37.120 ‫...که چیزی که دیده ام را دیده ام... 3017 08:08:38.360 --> 08:08:39.920 ‫...و چیزی که می بینم را می بینم. 3018 08:08:40.600 --> 08:08:45.560 ‫عشق؟ عواطفش این گونه نیست! 3019 08:08:45.680 --> 08:08:50.840 ‫آن چه می گوید نیز گرچه ‫اندکی آشفته است، به دیوانگی نمی ماند! 3020 08:08:50.960 --> 08:08:55.120 ‫با این همه من هنوز مطمئنم ‫که علت و سرآغاز این اندوه، 3021 08:08:55.240 --> 08:08:57.800 ‫عشقی نافرجام است. 3022 08:08:57.920 --> 08:09:03.800 ‫در روحش چیزیست ‫که سودازدگی بر آن سایه انداخته... 3023 08:09:03.920 --> 08:09:07.760 ‫...و می ترسم آن چه از آن ‫حاصل می شود، خطرآفرین باشد. 3024 08:09:09.960 --> 08:09:11.240 ‫حال چه، سرور عزیزم؟ 3025 08:09:11.360 --> 08:09:13.560 ‫لازم نیست به ما بگویی ‫والاحضرت هملت چه گفته. 3026 08:09:13.680 --> 08:09:15.600 ‫همه چیز را شنیدیم. 3027 08:09:47.840 --> 08:09:51.800 ‫خوش آمدید، روزن کرانتس ‫و گیلد استرن عزیز. 3028 08:09:51.920 --> 08:09:55.600 ‫علاوه بر این که سخت مشتاق دیدارتان بودیم، 3029 08:09:55.720 --> 08:09:59.760 ‫نیازی که به خدمت شما داریم ‫ما را بر آن داشت که به تعجیل پیتان بفرستیم. 3030 08:09:59.880 --> 08:10:04.440 ‫لابد خبر دگرگونی حال هملت را شنیده اید. 3031 08:10:04.560 --> 08:10:09.920 ‫تا جایی که می دانم، چه ظاهر ‫و چه باطن او دیگر مانند سابق نیست. 3032 08:10:10.040 --> 08:10:13.680 ‫گذشته از مرگ پدر، ‫نمی توانم تصور کنم... 3033 08:10:13.800 --> 08:10:16.280 ‫...که از خود بی خود شدن او، چه علت دیگری... 3034 08:10:16.400 --> 08:10:18.160 ‫...می تواند داشته باشد. 3035 08:10:18.280 --> 08:10:20.880 ‫از هر دوی شما که از کودکی... 3036 08:10:21.000 --> 08:10:24.360 ‫...با وی پرورش یافته اید ‫و سن و سال و خلق و خویتان... 3037 08:10:24.480 --> 08:10:26.080 ‫...به هم نزدیک است، ‫خواهش می کنم... 3038 08:10:26.200 --> 08:10:28.600 ‫...او را سر شادی و نشاط بیاورید... 3039 08:10:28.720 --> 08:10:34.280 ‫...و معلوم دارید آیا او ‫درد ناشناخته ای دارد... 3040 08:10:34.400 --> 08:10:38.640 ‫...که بتوانیم درمان کنیم یا نه. 3041 08:10:38.760 --> 08:10:42.920 ‫اخیراً از شما آقایان عزیز ‫بسیار یاد می کند... 3042 08:10:43.040 --> 08:10:46.240 ‫...و مطمئنم هیچ دو مرد دیگری ‫در جهان نیست... 3043 08:10:46.360 --> 08:10:48.200 ‫...که او به آن ها بیشتر دلبسته باشد. 3044 08:10:48.320 --> 08:10:53.040 ‫اگر مایل باشید از مهربانی ‫و خیرخواهی اندکی از وقت خود را... 3045 08:10:53.160 --> 08:10:59.040 ‫...برای به ثمر رسیدن امیدواری ما ‫نزد ما سپری کنید، 3046 08:10:59.160 --> 08:11:04.840 ‫از این بازدید شما چنان که درخور ‫حق شناسی شاهان است، سپاسگزاری به عمل خواهد آمد. 3047 08:11:04.960 --> 08:11:09.440 ‫با قدرت فرمانروایی والایی ‫که هر دو اعلی حضرت بر ما دارند، 3048 08:11:09.560 --> 08:11:14.080 ‫به جای خواهش می توانند اراده رعب انگیز خود را ‫همچون فرمانی بر زبان آورند. 3049 08:11:14.200 --> 08:11:17.800 ‫اما هر دو اطاعت می کنیم ‫و اینک خدمات خود را... 3050 08:11:17.920 --> 08:11:23.360 ‫...آزادانه در اختیار شما ‫می گذاریم که فرمان دهید. 3051 08:11:23.480 --> 08:11:29.200 ‫خدا کند حضور و مراقبت های ما ‫برایش خوشایند و سلامت بخش باشد! 3052 08:11:29.320 --> 08:11:33.760 ‫سپاس، روزن کرانتس ‫و گیلد استرن مهربان. 3053 08:11:34.600 --> 08:11:38.040 ‫سپاس، گیلد استرن ‫و روزن کرانتس مهربان. 3054 08:11:38.960 --> 08:11:44.440 ‫در ضمن تمنا می کنم فوراً ‫به پسر دگرگون شده من سر بزنید. 3055 08:11:45.560 --> 08:11:50.120 ‫ولتیماند، دستور می دهم ‫آقایان را نزد هملت ببری. 3056 08:11:51.400 --> 08:11:53.720 ‫دنبال والاحضرت هملت می گردید؟ 3057 08:11:55.720 --> 08:11:58.480 ‫- ایشان این جا هستند. ‫- خدا خیرت دهد! 3058 08:12:11.840 --> 08:12:14.960 ‫- سرور شریفم؟ ‫- سرور عزیزم! 3059 08:12:20.840 --> 08:12:22.440 ‫دوستان خوبم! 3060 08:12:23.400 --> 08:12:25.400 ‫گیلد استرن، چطوری؟ 3061 08:12:25.520 --> 08:12:30.640 ‫آه، روزن کرانتس! ‫پسرهای خوب، چطورید؟ 3062 08:12:30.760 --> 08:12:32.760 ‫آن طور که فرزندان عادی روزگار ‫می توانند باشند. 3063 08:12:32.880 --> 08:12:35.160 ‫خوشیم که زیاده از حد ‫خوش نیستیم. 3064 08:12:35.280 --> 08:12:37.600 ‫دکمه روی کلاه بخت نیستیم. 3065 08:12:37.720 --> 08:12:40.080 ‫- پاشنه کفشش هم نیستید؟ ‫- نه این و نه آن، سرورم. 3066 08:12:40.200 --> 08:12:43.320 ‫پس در تراز کمر اقبال قرار دارید؟ 3067 08:12:43.440 --> 08:12:46.040 ‫به راستی، همان جاییم. 3068 08:12:46.160 --> 08:12:48.360 ‫آه، نه... 3069 08:12:48.480 --> 08:12:49.480 ‫چه خبر؟ 3070 08:12:49.600 --> 08:12:52.720 ‫سرورم، هیچ جز این که دنیا ‫به راه درستکاری می رود. 3071 08:12:52.840 --> 08:12:55.480 ‫پس قیامت نزدیک است، 3072 08:12:55.600 --> 08:12:59.200 ‫ولی اقبال شما را به کدامین گناه... 3073 08:12:59.320 --> 08:13:02.440 ‫- ...به این زندان فرستاده است؟ ‫- زندان، سرورم؟ 3074 08:13:02.560 --> 08:13:05.560 ‫- دانمارک یک زندان است. ‫- پس دنیا هم زندان است. 3075 08:13:05.680 --> 08:13:07.440 ‫زندانی بزرگ با حجره ها، بیغوله ها... 3076 08:13:07.560 --> 08:13:10.600 ‫...و سیاه چالهای بسیار ‫که دانمارک از بدترین هایشان است. 3077 08:13:10.720 --> 08:13:13.080 ‫- چنین تصور نمی کنم، سرورم. ‫- پس برای تو چنین نیست، 3078 08:13:13.200 --> 08:13:16.280 ‫زیرا هیچ چیز به نفس خود خوب یا بد نیست، 3079 08:13:17.560 --> 08:13:19.360 ‫اما برای من زندان است. 3080 08:13:19.480 --> 08:13:23.240 ‫پس جاه طلبی شماست که این گونه می سازدش. ‫این جا برای پرواز اندیشه شما بس تنگ است. 3081 08:13:23.360 --> 08:13:26.520 ‫آه، خداوندا. اگر ‫خواب های آشفته نمی دیدم، 3082 08:13:26.640 --> 08:13:29.120 ‫می توانستم در پوست گردویی محصور باشم... 3083 08:13:31.400 --> 08:13:33.600 ‫...و خود را شاه سرزمینی بی کران بدانم، 3084 08:13:33.720 --> 08:13:36.320 ‫اما چنین نیست. چه چیز ‫شما را از انگلستان به این جا کشانده؟ 3085 08:13:36.440 --> 08:13:39.040 ‫سرورم، دیدار شما و دیگر هیچ. 3086 08:13:39.160 --> 08:13:40.880 ‫آیا پی شما نفرستاده اند؟ 3087 08:13:43.360 --> 08:13:45.360 ‫به صرافت طبع خود آمده اید؟ 3088 08:13:45.480 --> 08:13:47.600 ‫بیایید با من صداقت به خرج دهید. 3089 08:13:48.560 --> 08:13:51.560 ‫بیایید، بیایید. ‫نه، حرف بزنید. 3090 08:13:51.680 --> 08:13:55.200 ‫- چه بگوییم، سرورم؟ ‫- هر چه غیر از حرف بی راه. 3091 08:13:55.840 --> 08:13:58.880 ‫پی شما فرستاده اند! اعتراف ‫در چهره شما پیداست... 3092 08:13:59.000 --> 08:14:01.640 ‫...و آزرمتان برای پنهان کردنش کافی نیست. 3093 08:14:02.640 --> 08:14:06.520 ‫می دانم شاه و ملکه مهربان هستند ‫که پی شما فرستاده اند. 3094 08:14:06.640 --> 08:14:09.440 ‫- به چه منظور، سرورم؟ ‫- این را شما باید به من بگویید، 3095 08:14:09.560 --> 08:14:12.480 ‫اما سوگندتان می دهم ‫که به حق دوستیمان... 3096 08:14:12.600 --> 08:14:13.720 ‫...با من رک و راست باشید... 3097 08:14:13.840 --> 08:14:17.840 ‫- ...که پیتان فرستاده اند یا نه. ‫- سرورم، پیمان فرستاده اند. 3098 08:14:20.600 --> 08:14:25.280 ‫علتش را خودم به شما می گویم ‫که پیش دستی من شما را از افشای راز معاف سازد. 3099 08:14:27.280 --> 08:14:33.360 ‫از چندی پیش، نمی دانم به چه سبب ‫همه نشاط خود را از دست داده و هر گونه... 3100 08:14:35.360 --> 08:14:37.520 ‫...ورزشی را ترک کرده ام. 3101 08:14:39.720 --> 08:14:42.200 ‫به راستی چنان حال افسرده ای دارم... 3102 08:14:42.320 --> 08:14:46.560 ‫...که زمین، این بنای نغز... 3103 08:14:48.320 --> 08:14:50.880 ‫...به چشمم فلاتی بی بر می ماند... 3104 08:14:54.040 --> 08:14:57.160 ‫...و این سراپرده بس شگرف هوا... 3105 08:14:58.960 --> 08:15:00.080 ‫ببینید! 3106 08:15:01.680 --> 08:15:05.080 ‫این سایبان زیبای آسمان، 3107 08:15:06.240 --> 08:15:10.200 ‫این بام همایون آراسته به شعله های زرین، 3108 08:15:10.320 --> 08:15:12.160 ‫آری، این همه برای من... 3109 08:15:12.280 --> 08:15:16.120 ‫...جز توده بخارات آلوده ‫و طاعونزا نیست. 3110 08:15:23.160 --> 08:15:26.000 ‫چه شاهکاری است آدمی! 3111 08:15:27.880 --> 08:15:30.000 ‫چه قدر در خردمندی بزرگ است! 3112 08:15:31.880 --> 08:15:34.280 ‫چه قدر در استعداد نامحدود است! 3113 08:15:35.800 --> 08:15:38.800 ‫در هیئت و در رفتار ‫چالاک و دلپسند! 3114 08:15:41.680 --> 08:15:46.720 ‫در عمل، همپایه فرشتگان! ‫در فهم و ادراک، پنداری ایزد! 3115 08:15:48.640 --> 08:15:54.200 ‫زیبایی جهان و اشرف مخلوقات است. 3116 08:15:56.760 --> 08:16:02.080 ‫با این حال تمام این جوهر خاک ‫در چشم من هیچ است. 3117 08:16:05.680 --> 08:16:09.040 ‫مردان برای من جالب نیستند. 3118 08:16:15.120 --> 08:16:17.240 ‫البته زنان نیز نیستند، 3119 08:16:17.360 --> 08:16:20.280 ‫هر چند با لبخندت ‫می خواهی مخالفت کنی. 3120 08:16:20.400 --> 08:16:22.480 ‫سرورم، چنین فکری نمی کردم! 3121 08:16:22.600 --> 08:16:25.440 ‫چرا وقتی گفتم برایم جالب نیستند، خندیدی؟ 3122 08:16:25.560 --> 08:16:27.880 ‫به سلامت باشید، آقایان! 3123 08:16:28.000 --> 08:16:30.600 ‫«سرورم، برایتان خبر آورده ام!» 3124 08:16:30.720 --> 08:16:32.600 ‫سرورم، برایتان خبر آورده ام! 3125 08:16:32.720 --> 08:16:33.880 ‫آه، خدا! 3126 08:16:34.000 --> 08:16:36.960 ‫سرورم، تمنا می کنم صبوری کنید... 3127 08:16:37.080 --> 08:16:40.320 ‫...و پیامی که مرا برای رساندنش ‫فرستاده اند را بشنوید. 3128 08:16:41.320 --> 08:16:43.840 ‫بوم! بوم! 3129 08:16:43.960 --> 08:16:48.680 ‫بازیگران از راه رسیده اند، سرورم. ‫به شرافتم سوگند. 3130 08:16:48.800 --> 08:16:51.960 ‫آقایان، با من دست بدهید. ‫به السینور خوش آمدید، 3131 08:16:52.080 --> 08:16:55.360 ‫اما پدرم که عموی من است ‫و مادرم که زن عمویم است، فریب خورده اند! 3132 08:16:55.480 --> 08:16:59.920 ‫- از چه بابت، سرور عزیزم؟ ‫- من تنها در باد شمال-شمال باختری است که دیوانه ام. 3133 08:17:00.040 --> 08:17:03.320 ‫وقتی باد از جنوب بوزد ‫باز را از کلنگ تمیز می دهم. 3134 08:17:03.440 --> 08:17:04.960 ‫کدام بازیگران؟ 3135 08:17:05.080 --> 08:17:07.240 ‫همان ها که همواره ‫موردپسندتان بودند. 3136 08:17:07.360 --> 08:17:11.120 ‫«بازیگران پایتخت، بهترین بازیگران...» 3137 08:17:11.240 --> 08:17:16.800 ‫اوه! «بهترین بازیگران جهان، 3138 08:17:16.920 --> 08:17:19.520 ‫خواه در تراژدی، ‫خواه در طنز... 3139 08:17:19.640 --> 08:17:22.120 ‫...یا نمایش تاریخی، روستایی، 3140 08:17:22.240 --> 08:17:26.160 ‫طنز روستایی، تاریخی روستایی، 3141 08:17:26.280 --> 08:17:29.600 ‫تراژدی تاریخی ‫و تراژدی-طنز-تاریخی-روستایی.» 3142 08:17:31.080 --> 08:17:32.240 ‫چه شد که دوره گردی می کنند؟ 3143 08:17:32.360 --> 08:17:34.240 ‫محبوبیتشان به اندازه ‫وقتی که من در پایتخت بودم هست؟ 3144 08:17:34.360 --> 08:17:37.160 ‫جمعیت زیادی برای تماشایشان می آید؟ ‫برای چه؟ مگر هنرشان نم کشیده؟ زود باش، مرد، حرف بزن! 3145 08:17:37.280 --> 08:17:39.880 ‫همین نزدیکی هستند ‫که ببینند شما از آن ها... 3146 08:17:40.000 --> 08:17:41.760 ‫...دعوت به عمل می آورید یا خیر. 3147 08:17:41.880 --> 08:17:43.840 ‫درها را به رویشان بگشایید. 3148 08:17:43.960 --> 08:17:47.320 ‫خوش آمدید، آقایان. ‫همگی خوش آمدید. 3149 08:17:47.440 --> 08:17:52.600 ‫آه! دوست دیرین من، ‫از دیدارت خوشحالم. 3150 08:17:52.720 --> 08:17:55.360 ‫از آخرین بار که دیدمت، ‫ریش درآورده ای. 3151 08:17:55.480 --> 08:17:59.560 ‫آه، بانوی جوان و دلبرم! 3152 08:17:59.680 --> 08:18:02.760 ‫آقایان، همگی خوش آمدید. بیایید! 3153 08:18:02.880 --> 08:18:07.280 ‫ما همچون قوش بازان فرانسه خواهیم بود ‫که پرنده شان را به هر چه ببینند پرواز می دهند. 3154 08:18:07.400 --> 08:18:08.840 ‫هم اکنون باید قطعه ای بشنویم. 3155 08:18:10.040 --> 08:18:12.160 ‫بیایید، یک قطعه پرشور. 3156 08:18:12.280 --> 08:18:15.880 ‫- کدام قطعه، سرورم؟ ‫- یک بار از تو چیزی شنیدم... 3157 08:18:16.000 --> 08:18:19.040 ‫...که هیچ وقت روی صحنه نیامد ‫یا اگر آمد، بیش از یک بار نبود، 3158 08:18:19.160 --> 08:18:21.440 ‫زیرا به یاد دارم که مردم ‫از آن استقبال نکردند، 3159 08:18:21.560 --> 08:18:23.200 ‫اگرچه از نظر من... 3160 08:18:23.320 --> 08:18:26.480 ‫...و دیگرانی که قضاوتشان ‫در چنین اموری از من صائب تر است، 3161 08:18:26.600 --> 08:18:27.760 ‫نمایش نامه بس خوبی بود. 3162 08:18:27.880 --> 08:18:29.800 ‫یکی از قطعاتش را ‫بسیار دوست داشتم. 3163 08:18:29.920 --> 08:18:33.840 ‫آن جا که «آینیاس» برای «دیدو» حکایت می کند، ‫علی الخصوص وقتی از کشته شدن «پریاموس» سخن می گوید. 3164 08:18:33.960 --> 08:18:36.800 ‫اگر خاطرتان هست، ‫از این جا شروع کنید. 3165 08:18:36.920 --> 08:18:38.000 ‫بگذارید ببینم، ‫بگذارید ببینم... 3166 08:18:41.040 --> 08:18:42.760 ‫پیروس دژم، 3167 08:18:44.000 --> 08:18:46.360 ‫به قدرتمندی ببر...؟ 3168 08:18:46.480 --> 08:18:49.400 ‫نه. این نیست، ولی ‫با کلمه «پیروس» آغاز می شود. 3169 08:18:49.520 --> 08:18:50.760 ‫پیروس دژم... 3170 08:18:52.560 --> 08:18:54.200 ‫...با زره تیره... 3171 08:18:54.320 --> 08:18:56.800 ‫...و نیت سیاهش، ‫هنگامی که درون... 3172 08:18:56.920 --> 08:19:00.320 ‫...آن اسب شوم پنهان شده بود، ‫به شب می مانست، 3173 08:19:00.440 --> 08:19:05.400 ‫اینک این هیئت سیاه هراس انگیز را ‫با دبدبه بدشگون تری پوشانده است. 3174 08:19:05.520 --> 08:19:11.080 ‫سر تا پا سرخ از خون پدران، ‫مادران، دختران و پسران. 3175 08:19:12.200 --> 08:19:15.600 ‫پیروس دوزخی که پوشیده ‫از خون گشته، 3176 08:19:15.720 --> 08:19:18.640 ‫پریاموس، آن نیای پیر را می جوید. 3177 08:19:22.080 --> 08:19:24.280 ‫حال، شما ادامه دهید. 3178 08:19:25.120 --> 08:19:30.640 ‫به زودی می یابدش که ضرباتی سست ‫بر یونانیان فرود می آورد. 3179 08:19:30.760 --> 08:19:33.720 ‫شمشیر دیرینه اش به سرپیچی ‫از بازوی وی، هر جا فرود می آید، می ماند... 3180 08:19:33.840 --> 08:19:35.720 ‫...و تن به هیچ فرمانی نمی دهد. 3181 08:19:36.560 --> 08:19:43.000 ‫پیروس در نبردی نابرابر بر پریاموس ‫می تازد و از خشمی که دارد ضربتش به او نمی رسد، 3182 08:19:43.120 --> 08:19:46.240 ‫ولی باد شمشیر خونخوارش... 3183 08:19:47.240 --> 08:19:48.880 ‫...پیر ضعیف را بر زمین می افکند. 3184 08:19:50.040 --> 08:19:54.280 ‫آن گاه چنان که گویی شهر ‫این ضربه را حس کرده باشد، 3185 08:19:54.400 --> 08:19:57.000 ‫با هرای سهمگینش ‫گوش پیروس را غافلگیر می کند. 3186 08:19:57.120 --> 08:19:59.200 ‫اینک، گویی آن شمشیر... 3187 08:19:59.320 --> 08:20:04.360 ‫...که بر سر شیرگون پریاموس بزرگوار فرود می آمد، 3188 08:20:04.480 --> 08:20:07.520 ‫در هوا معلق مانده است. 3189 08:20:07.640 --> 08:20:11.280 ‫پیروس نیز به سان ستمگری ایستاده... 3190 08:20:12.440 --> 08:20:13.880 ‫...و کاری نمی کند، 3191 08:20:15.560 --> 08:20:18.880 ‫ولی همان طور که غالباً به هنگام فرا رسیدن ‫طوفان، خاموشی بر آسمان چیره می شود، 3192 08:20:19.000 --> 08:20:20.040 ‫ابر از جنبش می ایستد، 3193 08:20:20.160 --> 08:20:25.920 ‫بادهای سرکش گنگ می مانند ‫و این پایین، کره خاکی چون مرده آرام افتاده است، 3194 08:20:26.880 --> 08:20:31.720 ‫آن گاه غرش غرش سهمگین رعد ‫جهان را می درد! 3195 08:20:31.840 --> 08:20:37.200 ‫پس از آن مکث، کینه توزی ‫در پیروس بیدار می شود... 3196 08:20:37.320 --> 08:20:40.440 ‫...و شمشیر خون چکان پیروس ‫بی رحمانه تر از چکشِ... 3197 08:20:40.560 --> 08:20:43.000 ‫...سیکلوپ ها حین ساخت... 3198 08:20:43.120 --> 08:20:44.960 ‫...زره های ابدیت دوام مارس، 3199 08:20:45.080 --> 08:20:50.680 ‫بر سر پریاموس فرود می آید! 3200 08:20:50.800 --> 08:20:51.800 ‫ادامه بده. 3201 08:20:53.280 --> 08:20:55.280 ‫به سرگذشت هکابه برس. 3202 08:20:57.120 --> 08:21:01.880 ‫ولی چه کسی، آه! چه کسی ‫هرگز آن ملکه سرپوشیده را دیده بود... 3203 08:21:02.000 --> 08:21:04.840 ‫...که بر سر خود، سری که دمی پیش ‫به تاج آراسته بود، 3204 08:21:04.960 --> 08:21:11.400 ‫تکه پارچه ای نهاده و به جای جامه ‫ملحفه ای در سراسیمگی برداشته... 3205 08:21:11.520 --> 08:21:16.520 ‫...و بر دست و پای لاغر ‫و خونینش پیچیده و شعله های آتش را... 3206 08:21:16.640 --> 08:21:19.960 ‫...با اشک هایی که راه نظر ‫بر او می بندد، تهدید می کند؟ 3207 08:21:22.040 --> 08:21:27.720 ‫هر که این منظره را می دید، با زبانی ‫زهر چشیده، بخت را به تهمت جفا... 3208 08:21:27.840 --> 08:21:30.720 ‫...رسوا می ساخت. 3209 08:21:32.240 --> 08:21:34.760 ‫اگر در آن دم ایزدها ‫او را به عینه می دیدند... 3210 08:21:34.880 --> 08:21:37.200 ‫...که پیروس را در حالِ... 3211 08:21:37.320 --> 08:21:43.120 ‫...بی رحمانه ریز ریز کردن ‫شوهرش با شمشیرش نظاره می کند... 3212 08:21:43.240 --> 08:21:48.240 ‫...و فریادی وحشت زده ‫از ته دل سر می دهد، 3213 08:21:48.360 --> 08:21:53.600 ‫به سودای غم در می افتادند ‫و بی شک از چشمان سوزان آسمان اشک می بارید، 3214 08:21:53.720 --> 08:21:56.280 ‫مگر این که نیک و بد حال فانیان... 3215 08:21:56.400 --> 08:21:59.160 ‫...بر دلشان هیچ اثر نباشد. 3216 08:22:00.600 --> 08:22:03.760 ‫آه، چه فرومایه و چه برده ناتراشیده ای هستم! 3217 08:22:04.880 --> 08:22:09.120 ‫آه، بس شگفت نیست که این بازیگر ‫برای یک افسانه، برای پندار یک سودا، 3218 08:22:09.240 --> 08:22:12.920 ‫بتواند روح خود را چنان ‫در قالب تصورش در آورد... 3219 08:22:13.040 --> 08:22:14.760 ‫...که از تأثیر آن چهره اش ‫یک سر رنگ ببازد، 3220 08:22:14.880 --> 08:22:17.240 ‫اشک در چشمانش بنشیند، ‫آشفتگی در هیئتش پدیدار شود، 3221 08:22:17.360 --> 08:22:23.320 ‫صدایش در هم بشکند و حرکات ‫و سکناتش همه به شکل اندیشه اش درآید؟ 3222 08:22:23.440 --> 08:22:26.560 ‫همه و همه برای هیچ! 3223 08:22:29.520 --> 08:22:30.920 ‫برای هکابه. 3224 08:22:33.360 --> 08:22:39.040 ‫هکابه چه ارزشی برای او یا او چه ارزشی ‫برای هکابه دارد که برایش اشک بریزد؟ 3225 08:22:39.160 --> 08:22:43.920 ‫اگر او همان انگیزه و شور سودا ‫که من دارم را می داشت، چه می کرد؟ 3226 08:22:45.040 --> 08:22:52.480 ‫صحنه را با اشک خود غرقه می ساخت، ‫گوش ها را با سخنان مخوفش می شکافت، 3227 08:22:52.600 --> 08:22:56.520 ‫تبهکار را سراسیمه می کرد، بی گناه را ‫می ترساند، بی خبر را در آشوب می افکند... 3228 08:22:56.680 --> 08:23:01.040 ‫...و بینایی و شنوایی را ‫به راستی سرگشته می داشت. 3229 08:23:01.120 --> 08:23:02.520 ‫با این حال من... 3230 08:23:03.840 --> 08:23:07.200 ‫من فرومایه، افسرده و بزدل، 3231 08:23:07.360 --> 08:23:10.360 ‫سر به هوا می گردم، ‫پروای امر خود ندارم... 3232 08:23:10.440 --> 08:23:12.520 ‫...و نمی توانم هیچ بگویم. 3233 08:23:13.640 --> 08:23:17.200 ‫نه، آن هم جایی که پای شاهی ‫در میان است که به زندگی گرانقدر و هست و نیستش... 3234 08:23:17.280 --> 08:23:20.000 ‫...دستبردی ننگین زده اند. 3235 08:23:25.800 --> 08:23:28.120 ‫آیا من بزدلم؟ 3236 08:23:33.000 --> 08:23:34.520 ‫چه کسی نابکارم می خواند؟ 3237 08:23:42.920 --> 08:23:44.960 ‫همه را تاب می آورم، 3238 08:23:46.280 --> 08:23:52.440 ‫زیرا جز این نیست که من دل و جگر کبوتر دارم ‫و از صفرا که بیداد را تلخ می گرداند بی بهره ام، 3239 08:23:52.520 --> 08:23:56.120 ‫وگرنه تا کنون کرکس های سراسر این ناحیه را ‫با روده و شکمبه این بدسرشت... 3240 08:23:56.280 --> 08:23:58.640 ‫...فربه کرده بودم. 3241 08:23:58.760 --> 08:24:00.800 ‫آه، ناکس خونخوار! 3242 08:24:01.760 --> 08:24:07.720 ‫سنگدل، دغلکار، حریص، بی عاطفه! 3243 08:24:07.840 --> 08:24:10.200 ‫آه، انتقام! 3244 08:24:22.680 --> 08:24:25.520 ‫ولی چه خرم من! 3245 08:24:29.280 --> 08:24:34.920 ‫عجب تماشایی است که من، ‫پسر پدری مهربان که به ستم کشته شد، 3246 08:24:35.040 --> 08:24:37.680 ‫منی که بهشت و دوزخ ‫به کین خواهیم برمی انگیزند، 3247 08:24:37.800 --> 08:24:41.800 ‫همچون ولگردی عقده دل خود را ‫با مشتی کلمه خالی می کنم... 3248 08:24:41.920 --> 08:24:45.760 ‫...و مانند زنی شلخته یا کنیزی مطبخی ‫دشنام می دهم. 3249 08:24:45.880 --> 08:24:48.680 ‫اوف! تف! روح من، به خود بیا! 3250 08:24:57.680 --> 08:25:01.520 ‫شنیده ام که برخی تبهکاران ‫در تماشاخانه چنان تا اعماق جان... 3251 08:25:01.640 --> 08:25:03.120 ‫...از هنر نمایش منقلب گشته اند... 3252 08:25:03.240 --> 08:25:08.520 ‫...که بی درنگ فریاد برآورده ‫و بر جرم خویش اعتراف کرده اند. 3253 08:25:08.680 --> 08:25:11.600 ‫من به این بازیگران خواهم گفت ‫که در برابر عموی من چیزی شبیه... 3254 08:25:11.720 --> 08:25:13.360 ‫...به قتل پدرم بازی کنند. 3255 08:25:15.320 --> 08:25:17.240 ‫مراقب حال او خواهم بود... 3256 08:25:17.360 --> 08:25:19.160 ‫...و چنان که باید او را ‫محک خواهم زد. 3257 08:25:19.280 --> 08:25:22.840 ‫اگر یکه خورد و از جا پرید، ‫می دانم کار چیست. 3258 08:25:25.000 --> 08:25:27.880 ‫بسیار خوب، می گویم مابقی آن را ‫به زودی بازی کنید. 3259 08:25:28.000 --> 08:25:31.120 ‫جناب، ترتیب بدهید اسباب آسایش ‫این بازیگران فراهم شود. 3260 08:25:31.240 --> 08:25:32.640 ‫دستور بده با ایشان به خوبی رفتار کنند، 3261 08:25:32.760 --> 08:25:36.360 ‫چون آنان گزارش مختصر این روزگارند. 3262 08:25:36.440 --> 08:25:39.440 ‫سرورم، به قدر شایستگیشان ‫از ایشان پذیرایی خواهم کرد. 3263 08:25:39.520 --> 08:25:42.080 ‫محض رضای خدا، بهتر از این ها کن! 3264 08:25:43.640 --> 08:25:46.440 ‫اگر از هر کسی به قدر شایستگیش ‫پذیرایی شود، کیست که از تازیانه جان سالم به در برد؟ 3265 08:25:47.280 --> 08:25:50.080 ‫از آن ها به قدر شرف و بزرگواری خود ‫پذیرایی کن. راهنماییشان کن. 3266 08:25:50.200 --> 08:25:51.800 ‫بیایید، آقایان. 3267 08:25:53.120 --> 08:25:57.960 ‫- می توانید نمایش «قتل گونزاگو» را بازی کنید؟ ‫- «قتل گونزاگو»؟ آری، سرورم. 3268 08:25:58.080 --> 08:25:59.440 ‫امشب نمایش خواهیم داشت. ‫آیا می توانید... 3269 08:25:59.520 --> 08:26:02.000 ‫...روی دروازه تا شانزده سطر که من ‫خواهم نوشت کار کنید و آن را... 3270 08:26:02.120 --> 08:26:03.840 ‫- ...در نمایش نامه بگنجانید؟ ‫- آری، سرورم. 3271 08:26:03.960 --> 08:26:06.800 ‫بسیار خوب. دنبال این جناب بروید ‫و مبادا ریشخندش کنید. 3272 08:26:06.920 --> 08:26:09.280 ‫دوستان مهربانم، تا شب ‫به خدا می سپارمتان. 3273 08:26:09.360 --> 08:26:12.440 ‫- به السینور خوش آمدید. ‫- سرور عزیز. 3274 08:26:12.600 --> 08:26:14.600 ‫نمایش دامی خواهد بود... 3275 08:26:14.720 --> 08:26:17.120 ‫...که با آن وجدان شاه را شکار کنم. 3276 08:26:43.800 --> 08:26:49.520 ‫ای ناکس، ناکس. ‫ناکس ملعون خنده رو! 3277 08:26:49.640 --> 08:26:53.120 ‫چنین جفایی از یک برادر... 3278 08:26:55.440 --> 08:27:00.120 ‫خواهش می کنم این قطعه را ‫به همان شیوه که برایت خواندم، 3279 08:27:01.920 --> 08:27:04.160 ‫شمرده و بی تکلف تقریر کن، 3280 08:27:04.280 --> 08:27:06.320 ‫اما اگر همچون بسیاری ‫از بازیگرانت بخواهی نعره بکشی، 3281 08:27:06.440 --> 08:27:09.120 ‫همان بهتر که این کار را ‫به عهده جارچی بگذارم. 3282 08:27:09.240 --> 08:27:14.880 ‫این طور هم هوا را با دست خود ‫مشکافید، بلکه از همه بابت نرم و سنجیده باشید. 3283 08:27:15.000 --> 08:27:18.440 ‫در کشاکش سیلاب و طوفان و اگر توان گفت، دیوباد سودا، 3284 08:27:18.520 --> 08:27:22.280 ‫باید چنان خویشتن داری کنی ‫که بتواند آن را رام و هموار سازد. 3285 08:27:22.360 --> 08:27:25.160 ‫- والاحضرت، اطمینان داشته باشید. ‫- بی حال هم نباش. 3286 08:27:26.200 --> 08:27:29.320 ‫به عقل خود مراجعه کن. 3287 08:27:30.280 --> 08:27:34.200 ‫حرکات را با گفتار ‫و گفتار را با حرکات هماهنگ کن، 3288 08:27:35.440 --> 08:27:40.200 ‫به طور خاص از گذشتن از حد طبیعی ‫خویشتن داری و آزرم بپرهیز، 3289 08:27:40.320 --> 08:27:42.800 ‫زیرا هر گونه افراطی از این دست، ‫از منظور و مراد نمایش... 3290 08:27:42.920 --> 08:27:44.200 ‫...به دور است ‫که از آغاز چنین... 3291 08:27:44.320 --> 08:27:47.760 ‫...بوده و هنوز هست ‫که آیینه ای در برابر طبیعت نگه دارد... 3292 08:27:48.880 --> 08:27:52.200 ‫...که چهره فضیلت و تصویر رذالت را ‫به هر یک از آن ها بنماید. 3293 08:27:53.720 --> 08:27:57.840 ‫به زمان و هیئت اجتماع نشان دهد ‫بر چه رنگ و چه رسمی است. 3294 08:27:58.920 --> 08:28:00.680 ‫آه، بازیگرانی هستند ‫که من بازیشان را دیده ام... 3295 08:28:00.800 --> 08:28:02.640 ‫...و از دیگران هم بسیار تعریفشان را شنیده ام، 3296 08:28:02.760 --> 08:28:07.000 ‫اما، خدا بر من ببخشاید، چنان ‫می خرامیدند و نعره سر می دادند... 3297 08:28:07.120 --> 08:28:10.320 ‫...که گمان می کردم کارآموزان طبیعت ‫آب و گل ایشان را سرشته اند... 3298 08:28:10.440 --> 08:28:13.640 ‫...و خوب هم از کار در نیاورده اند، ‫بس که به زشتی ادای آدمیان را در می آورند. 3299 08:28:13.760 --> 08:28:16.040 ‫امیدوارم که ما این نقیصه را ‫تا اندازه ای در خود رفع کرده باشیم. 3300 08:28:16.160 --> 08:28:20.080 ‫بروید آماده شوید. دوستان خوبم، ‫آیا شاه به تماشای این شاهکار خواهد آمد؟ 3301 08:28:20.200 --> 08:28:23.440 ‫- بله، به اتفاق ملکه. همین دم می رسند. ‫- به بازیگران بگویید بشتابند. 3302 08:28:23.600 --> 08:28:26.600 ‫- کمک می کنید زودتر بجنبند؟ ‫- چشم، سرورم. 3303 08:28:28.240 --> 08:28:31.760 ‫- چه! هوراشیو آمده؟ ‫- قسمتی از او. 3304 08:28:31.880 --> 08:28:35.360 ‫- سلام، دوست خوبم! چه خبر؟ ‫- آیا عجیب نیست؟ 3305 08:28:35.520 --> 08:28:38.080 ‫عموی شما شاه دانمارک است... 3306 08:28:38.200 --> 08:28:41.680 ‫...و کسانی که در روزگار پدرتان ‫به وی دهن کجی می کردند، 3307 08:28:41.800 --> 08:28:47.040 ‫اکنون بیست، چهل یا صد سکه زر ‫برای یک تصویر کوچک او می دهند. 3308 08:28:47.720 --> 08:28:51.960 ‫به خدا در این کار چیزی ورای حد طبیعی ‫است و کاش فلسفه می توانست آن را دریابد. 3309 08:28:52.080 --> 08:28:56.920 ‫آه، هوراشیو، تو درستکارترین کسی هستی ‫که در عمرم با وی سر و کار داشته ام. 3310 08:28:57.040 --> 08:28:59.320 ‫- آه، سرور عزیزم. ‫- نه، گمان مبر که سر چاپلوسی دارم. 3311 08:28:59.440 --> 08:29:03.440 ‫مگر از تو که برای خوراک و پوشاک ‫اندوخته ای جز خوی خوش نداری، چه امید بخششی... 3312 08:29:03.520 --> 08:29:04.880 ‫...می توانم داشته باشم؟ 3313 08:29:05.920 --> 08:29:09.360 ‫مردی را به من نشان بده ‫که بنده سوداها نباشد... 3314 08:29:09.520 --> 08:29:11.600 ‫...تا من او را در اعماق قلب خود جا دهم. 3315 08:29:13.360 --> 08:29:17.360 ‫آری، همان قلبی که تو را ‫در آن جای داده ام. 3316 08:29:17.440 --> 08:29:19.160 ‫بگذریم دیگر. 3317 08:29:19.280 --> 08:29:23.160 ‫بگذریم...امشب در حضور شاه ‫نمایشی بازی می شود. 3318 08:29:23.280 --> 08:29:24.840 ‫یک صحنه اش یادآور چیزهایی است... 3319 08:29:24.960 --> 08:29:27.440 ‫...که درباره مرگ پدرم ‫به تو گفته ام. 3320 08:29:27.600 --> 08:29:29.680 ‫تمنا می کنم تا دیدی ‫آن حادثه در آستانه وقوع است، 3321 08:29:29.800 --> 08:29:32.360 ‫با چشمی به غایت تیز، 3322 08:29:32.520 --> 08:29:34.720 ‫عمویم را زیر نظر بگیر. 3323 08:29:34.840 --> 08:29:39.360 ‫اگر به شنیدن گفتاری ‫گناه نهفته اش از پرده درنیفتد، 3324 08:29:39.520 --> 08:29:43.200 ‫شبحی که ما دیدیم دوزخی بوده ‫و او را بر حذر خواهیم... 3325 08:29:43.320 --> 08:29:46.960 ‫چشم، سرورم. اگر در طول این نمایش ‫فرصت از ما بدزدد و غافلگیر نشود، 3326 08:29:47.080 --> 08:29:48.680 ‫تاوان آن با من. 3327 08:29:48.800 --> 08:29:51.440 ‫برای دیدن نمایش می آیند. ‫باید آماده شوم. 3328 08:29:51.520 --> 08:29:54.520 ‫آیا به هیچ تدبیری نمی توانی دریابی.... 3329 08:29:54.640 --> 08:29:58.440 ‫...چرا این پریشانی موجب می شود... 3330 08:29:58.520 --> 08:30:05.320 ‫...و چهره روزهای آرامش خود را بدین خشونت ‫به سرپنجه دیوانگی سرکش و خطرناک می خراشد؟ 3331 08:30:05.440 --> 08:30:08.240 ‫خود اعتراف می کند ‫که خود را شوریده می بیند، 3332 08:30:08.360 --> 08:30:11.360 ‫اما سببش را هیچ نمی خواهد بگوید. 3333 08:30:11.440 --> 08:30:14.280 ‫به نظر ما نیز آماده نیست ‫به حالش پی ببریم. 3334 08:30:14.360 --> 08:30:17.760 ‫- آیا از شما خوب پذیرایی کرد؟ ‫- درست برازنده یک نجیب زاده. 3335 08:30:17.880 --> 08:30:21.760 ‫در پرسش امساک داشت، اما ‫در جواب پرسش های ما گشاده دست بود. 3336 08:30:21.880 --> 08:30:25.040 ‫پس هر بار که او را ‫به آستانه اعتراف... 3337 08:30:25.160 --> 08:30:29.920 ‫...درباره حقیقت حالش می آورید، ‫با زیرکی حاصل از دیوانگیش از چنگتان می گریزد. 3338 08:30:30.040 --> 08:30:35.040 ‫- بنشینید! ‫- هملت عزیز ما در چه حال است؟ 3339 08:30:35.160 --> 08:30:38.360 ‫عالی! به راستی که عالی! 3340 08:30:38.440 --> 08:30:42.960 ‫بر سفره سمندر نشسته ام، هوا ‫می خورم و وعده و نوید فرو می دهم. 3341 08:30:43.840 --> 08:30:48.160 ‫- خروس عقیم را هم این طور پرورش نمی دهند. ‫- من از این جواب سر در نمی آورم، هملت. 3342 08:30:48.280 --> 08:30:51.160 ‫- این گفته ها به کار من نمی آید. ‫- همچنان که دیگر به کار خود من هم نمی آیند. 3343 08:30:51.280 --> 08:30:54.440 ‫جناب عزیز، می گفتی یک بار ‫در دانشگاه بازی کرده ای؟ 3344 08:30:54.600 --> 08:30:57.320 ‫آری، سرورم و می گفتند ‫بازیگر خوبی هم هستم. 3345 08:30:58.040 --> 08:30:59.320 ‫در چه نقشی بازی می کردی؟ 3346 08:30:59.440 --> 08:31:02.520 ‫در نقش ژولیوس سزار. در کاپیتول ‫کشته شدم. بروتوس مرا... 3347 08:31:02.640 --> 08:31:03.640 ‫بازیگران حاضرند؟ 3348 08:31:03.760 --> 08:31:05.680 ‫آری، سرورم. منتظر شما هستند. 3349 08:31:05.800 --> 08:31:08.360 ‫بیا این جا، هملت جان. ‫بیا کنار من بنشین. 3350 08:31:08.520 --> 08:31:11.360 ‫نه، مادر جان، آهنربای قوی تری این جاست. 3351 08:31:11.440 --> 08:31:13.600 ‫خانم، می توانم کنار تو باشم؟ 3352 08:31:15.120 --> 08:31:16.440 ‫خیر، سرورم. 3353 08:31:16.520 --> 08:31:18.440 ‫می خواستم بگویم کنار تو بنشینم. 3354 08:31:19.720 --> 08:31:23.440 ‫فکر می کنی منظور زشتی داشتم؟ 3355 08:31:25.880 --> 08:31:27.440 ‫من هیچ فکری نمی کنم، سرورم. 3356 08:31:27.600 --> 08:31:29.240 ‫کنار دوشیزه ای زیبا نشستن بد فکری نیست! 3357 08:31:29.360 --> 08:31:30.800 ‫- چه فرمودید، سرورم؟ ‫- هیچ. 3358 08:31:30.920 --> 08:31:33.640 ‫- سرخوشید، سرورم. ‫- مگر انسان کاری غیر از سرخوش بودن دارد؟ 3359 08:31:33.760 --> 08:31:36.720 ‫مثلاً ببین مادرم چه شاد و خندان به نظر می رسد، ‫حال آن که دو ساعت بیش نیست که پدرم مرده است. 3360 08:31:37.720 --> 08:31:39.320 ‫نه، دو ماه گذشته. 3361 08:31:41.640 --> 08:31:44.680 ‫این همه!؟ خداوندا! 3362 08:31:44.800 --> 08:31:46.840 ‫دو ماه پیش مرده... 3363 08:31:46.960 --> 08:31:48.920 ‫...و هنوز فراموش نشده؟ 3364 08:31:50.240 --> 08:31:54.880 ‫پس می توان امیدوار بود که خاطره یک مرد بزرگ ‫شش ماهی پس از خودش زنده می ماند! 3365 08:31:55.920 --> 08:31:59.280 ‫مزاح می فرمایید. ‫می روم نمایش را تماشا کنم. 3366 08:32:12.160 --> 08:32:16.520 ‫از آن روز که عشق دل های ما ‫و ازدواج دست های ما را... 3367 08:32:16.680 --> 08:32:21.040 ‫...در پیوندی بس مقدس با هم یکی کرد، 3368 08:32:21.160 --> 08:32:25.880 ‫گردونه آفتاب سی بار ‫تمام مدار خود را گرد... 3369 08:32:26.000 --> 08:32:30.000 ‫...کره خاکی و پهنه شوراب دریاها درنوردیده. 3370 08:32:30.120 --> 08:32:33.280 ‫خدا کند که پیش از آن که عشق ما بمیرد، 3371 08:32:33.360 --> 08:32:37.880 ‫باز همان قدر گردش آفتاب ‫و ماه را شماره کنیم، 3372 08:32:38.000 --> 08:32:41.160 ‫ولی وای بر من! چندی است ‫که سخت خسته اید... 3373 08:32:41.280 --> 08:32:44.960 ‫...و از شادی و حال پیشین خود بسیار به دورید. 3374 08:32:45.080 --> 08:32:51.960 ‫در زن، ترس و مهر ‫یا هیچ است و یا به حد افراط... 3375 08:32:52.080 --> 08:32:56.440 ‫...و خود به آزمایش دانسته اید ‫که عشق من به شما... 3376 08:32:56.520 --> 08:33:00.720 ‫...در چه حد است، بنابراین ‫نگرانیم نیز همان قدر است. 3377 08:33:00.840 --> 08:33:05.120 ‫در حقیقت، نازنین من، ‫باید ترکت بگویم، آن هم به زودی. 3378 08:33:05.240 --> 08:33:08.840 ‫نیروی من در شرف از کار افتادن است... 3379 08:33:08.960 --> 08:33:13.600 ‫...و تو باید پس از من ‫در این جهان زیبا... 3380 08:33:13.720 --> 08:33:17.880 ‫...محبوب و محترم زندگی کنی. 3381 08:33:18.000 --> 08:33:20.120 ‫شاید هم شوهری... 3382 08:33:20.240 --> 08:33:21.320 ‫آه، بس کنید! 3383 08:33:21.440 --> 08:33:24.800 ‫چنین عشقی اگر در سینه ام ‫راه یابد، در حکم بی وفاییست. 3384 08:33:24.920 --> 08:33:27.240 ‫نفرین بر من اگر شوهر دیگر اختیار کنم! 3385 08:33:27.360 --> 08:33:29.520 ‫هیچ زن به شوهر دوم نمی رود، ‫مگر آن که نخستین را کشته باشد. 3386 08:33:29.640 --> 08:33:31.800 ‫افسنتین! افسنتین! 3387 08:33:31.920 --> 08:33:35.080 ‫انگیزه ای که زن را ‫به ازدواج دوباره می کشاند، 3388 08:33:35.200 --> 08:33:38.880 ‫ملاحظات پست مادی است، ‫نه شور و سودا! 3389 08:33:39.000 --> 08:33:44.440 ‫و هنگامی شوهر دوم کنار من جلوس کند، ‫گویی برای دومین بار شوهر درگذشته ام را می کشم. 3390 08:33:44.520 --> 08:33:47.320 ‫یقین دارم که آن چه اکنون می گویید، ‫همان است که در اندیشه دارید، 3391 08:33:47.440 --> 08:33:50.760 ‫اما چه بسا که ما از آن چه ‫عزم کرده ایم روی برمی تابیم. 3392 08:33:50.880 --> 08:33:55.280 ‫این جهان پایدار نیست، بنابراین عجیب نیست... 3393 08:33:55.360 --> 08:33:59.120 ‫...که حتی عشق ما با پستی ‫و بلندی احوال ما دگرگون شود، 3394 08:33:59.240 --> 08:34:02.680 ‫زیرا این که آیا عشق ‫سرنوشت را به دنبال می کشد... 3395 08:34:02.800 --> 08:34:08.320 ‫...یا سرنوشت عشق را، پرسشی است ‫که همواره در برابر ما مطرح است، 3396 08:34:08.440 --> 08:34:15.720 ‫ولی به آن چه در نخست می گفتم برگردیم. ‫خواست ها و سرنوشت ما چنان در خلاف جهت هم سیر می کنند... 3397 08:34:15.840 --> 08:34:19.360 ‫...که همواره تدبیرهای ما واژگون می گردند. 3398 08:34:19.440 --> 08:34:24.520 ‫اندیشه هامان از آن ما هستند، ‫اما سرانجام کارشان نه. 3399 08:34:25.280 --> 08:34:28.000 ‫پس چنین پندار که شوهر دیگری نخواهی کرد، 3400 08:34:28.120 --> 08:34:32.520 ‫اما با مرگ نخستین سرورت، ‫این پندار تو هم خواهد مرد. 3401 08:34:32.640 --> 08:34:35.520 ‫زمین خوراک و آسمان روشنایی از من بازگیرد، 3402 08:34:35.680 --> 08:34:39.440 ‫روز و شب در شادی و آسایش ‫بر من بسته باشد. 3403 08:34:39.600 --> 08:34:42.280 ‫هر نامرادی که چهره شادمانی ‫از آن رنگ ببازد... 3404 08:34:42.360 --> 08:34:45.080 ‫...راه بر گرامی ترین خواست های من ‫بگیرد و نابودش کند، 3405 08:34:45.200 --> 08:34:48.760 ‫هم در این جهان و هم در جهان دیگر ‫دچار ستیزه جاودانی باشم... 3406 08:34:48.880 --> 08:34:52.360 ‫...اگر روزی بیوه شوم و بیوه نمانم! 3407 08:34:52.440 --> 08:34:54.360 ‫آه! اگر هم اکنون عهد خود را بشکند... 3408 08:34:56.600 --> 08:34:59.000 ‫سوگند خطیری است. 3409 08:35:00.680 --> 08:35:04.200 ‫دلدار من، یک دم ‫این جا تنهایم بگذار. 3410 08:35:05.160 --> 08:35:07.760 ‫سست و افسرده ام... 3411 08:35:07.880 --> 08:35:12.080 ‫...و میل دارم ملال روز را ‫با خواب فریب دهم. 3412 08:35:12.200 --> 08:35:15.000 ‫خواب گهواره جنبان جانت باد... 3413 08:35:15.120 --> 08:35:18.440 ‫...و سرنوشت بدخواه هرگز ‫از هم جدایمان نکند! 3414 08:35:20.520 --> 08:35:22.440 ‫بانوی من، آیا این نمایش را می پسندید؟ 3415 08:35:23.800 --> 08:35:27.160 ‫به نظرم بانوی صحنه ‫در اظهار عشق افراط می کند. 3416 08:35:27.280 --> 08:35:29.080 ‫آه، اما به عهدش وفادار می ماند. 3417 08:35:29.200 --> 08:35:32.640 ‫متن نمایش نامه را شنیده اید؟ ‫ایرادی که ندارد؟ 3418 08:35:32.760 --> 08:35:37.520 ‫هیچ ایرادی ندارد. موضوع این نمایش ‫قتلی است که در وین روی داده. 3419 08:35:37.640 --> 08:35:39.760 ‫دوک، گونزاگو نام دارد ‫و زنش باپتیستا. 3420 08:35:40.760 --> 08:35:43.080 ‫به زودی خواهید دید ‫که کلک پستی می زنند، 3421 08:35:43.200 --> 08:35:44.200 ‫اما چه اهمیتی دارد؟ 3422 08:35:44.320 --> 08:35:47.920 ‫به من و اعلی حضرت که وجدانمان ‫پاک است برنمی خورد. 3423 08:35:48.040 --> 08:35:50.680 ‫- موضوع چیست، سرورم؟ ‫- این لوسیانوس است، 3424 08:35:50.800 --> 08:35:52.200 ‫برادرزاده شاه. 3425 08:35:53.600 --> 08:35:55.520 ‫به ما می گویی که یعنی چه؟ 3426 08:35:55.640 --> 08:35:57.360 ‫معنی آن تبهکاریست. 3427 08:35:58.520 --> 08:36:04.040 ‫نیت سیاه، دست چالاک، ‫دارو کاری و وقت مناسب. 3428 08:36:04.160 --> 08:36:07.920 ‫همه اسباب فراهم و هیچ ‫آفریده دیگری هم شاهد نیست. 3429 08:36:08.040 --> 08:36:12.360 ‫تو ای معجون بدبویی که از گیاهانِ ‫هرز نیمه شبان فراهم آمده ای... 3430 08:36:12.520 --> 08:36:17.080 ‫...و نفرین ساحره ای سه بار بر تو دمیده شد ‫و سه بار آلوده شدی، 3431 08:36:17.200 --> 08:36:24.520 ‫به خاصیت سرشت جادویی ‫و شوم خود، بر این جان تندرست بتاز. 3432 08:36:26.360 --> 08:36:31.080 ‫آه، ناکس، ناکس... ‫ناکس ملعون خنده رو. برادرِ... 3433 08:36:31.200 --> 08:36:33.600 ‫او را در باغ به زهر می کشد ‫تا به قلمروی شاهیش دست یابد. 3434 08:36:33.720 --> 08:36:36.800 ‫اکنون خواهید دید که قاتل ‫چگونه دل از زن گونزاگو می رباید. 3435 08:36:36.920 --> 08:36:39.960 ‫- شاه از جا برخاست. ‫- از تیر مشقی وحشت کرد؟ 3436 08:36:40.080 --> 08:36:42.360 ‫- چه شدید، سرورم؟ ‫- نمایش را قطع کنید. 3437 08:36:42.440 --> 08:36:44.840 ‫برایم مشعل بیاورید! 3438 08:36:44.960 --> 08:36:46.440 ‫برویم! برویم! 3439 08:36:47.760 --> 08:36:49.360 ‫آقا، با همین چیزها ‫و یک خروار پر... 3440 08:36:49.440 --> 08:36:51.320 ‫...مرا در جرگه بازیگران راه خواهند داد؟ 3441 08:36:51.440 --> 08:36:54.600 ‫- به نصف مزد. ‫- آه، موسیقی! بیایید، موسیقی! 3442 08:36:54.720 --> 08:36:56.640 ‫آه، هوراشیو! 3443 08:36:56.760 --> 08:36:59.520 ‫آخ، هوراشیوی عزیزم، برای گفته های شبح ‫حاضرم هزار لیره بدهم. آیا متوجه شدی؟ 3444 08:36:59.640 --> 08:37:01.760 ‫- بسیار خوب، سرورم. ‫- آن جا که سخن از زهر به میان آمد؟ 3445 08:37:01.880 --> 08:37:03.320 ‫بسیار خوب متوجهش بودم. 3446 08:37:03.440 --> 08:37:06.280 ‫سرور عزیزم، اجازه بفرمایید کلمه ای ‫به عرض برسانم. 3447 08:37:06.360 --> 08:37:08.920 ‫- یک داستان کامل، ای آقا. ‫- قربان، شاه... 3448 08:37:09.040 --> 08:37:10.120 ‫خوب، آقا، شاه چه؟ 3449 08:37:10.240 --> 08:37:13.440 ‫...از این جا سخت برافروخته رفته است. 3450 08:37:13.520 --> 08:37:17.520 ‫- برافروخته از نوشیدن، آقا؟ ‫- نه، سرورم، بلکه از جوشش صفرا. 3451 08:37:17.680 --> 08:37:21.360 ‫عاقلانه تر این بود که به پزشکشان اطلاع می دادی. 3452 08:37:21.440 --> 08:37:23.840 ‫سرور عزیزم، سخنتان را در حد معینی نگه دارید... 3453 08:37:23.960 --> 08:37:26.160 ‫...و این گونه با سرکشی ‫عرضم را قطع نکنید! 3454 08:37:27.840 --> 08:37:31.280 ‫- من رامم، آقا. بفرما. ‫- ملکه، مادرتان... 3455 08:37:31.360 --> 08:37:34.040 ‫...با خاطری بسیار آزرده ‫مرا نزد شما فرستاده اند. 3456 08:37:34.160 --> 08:37:35.360 ‫خوش آمدی! 3457 08:37:36.440 --> 08:37:41.160 ‫نه، این تعارف مناسب مقام نیست! 3458 08:37:41.280 --> 08:37:45.000 ‫اگر لطف بفرمایید و پاسخ معقولی به من بدهید، 3459 08:37:45.120 --> 08:37:46.960 ‫ما به دستور مادرتان عمل خواهیم کرد، 3460 08:37:47.080 --> 08:37:50.720 ‫وگرنه کارمان با پوزش خواستن ‫از شما و بازگشتن پایان می یابد. 3461 08:37:50.840 --> 08:37:52.280 ‫- نمی توانم، آقا. ‫- نمی توانید چه کنید، سرورم؟ 3462 08:37:52.360 --> 08:37:55.120 ‫این که پاسخ معقولی به شما بدهم، ‫حواسم پریشان است، 3463 08:37:55.240 --> 08:37:58.800 ‫- ولی برویم سر اصل مطلب. می گفتید مادرم... ‫- می فرمایند رفتارتان... 3464 08:37:58.920 --> 08:38:01.000 ‫...موجب شگفتی و حیرتشان شده است. 3465 08:38:01.120 --> 08:38:04.520 ‫آه، چه پسر بی نظیری که توانسته ‫مادری را چنین به حیرت افکند! 3466 08:38:04.640 --> 08:38:07.440 ‫میل دارد پیش از آن که برای خفتن ‫بروید، در اتاق خود با شما سخن بگوید. 3467 08:38:07.520 --> 08:38:09.760 ‫اگر نه یک بار، ده بار هم ‫مادرمان باشند، به سر و چشم! 3468 08:38:09.880 --> 08:38:12.360 ‫کار دیگری با ما ندارید؟ 3469 08:38:14.640 --> 08:38:17.840 ‫سرورم، شما زمانی دوستم داشتید. 3470 08:38:19.520 --> 08:38:23.640 ‫هنوز هم دارم، به همین انگشتان دزد ‫و جیب برم قسم می خورم. 3471 08:38:23.760 --> 08:38:27.720 ‫سرور مهربانم، علت آشفتگیتان چیست؟ 3472 08:38:27.840 --> 08:38:29.600 ‫آقا، امکان پیشرفت ندارم. 3473 08:38:29.720 --> 08:38:33.520 ‫حال که خود شاه فرموده است که جانشین او ‫بر تخت دانمارک شما خواهید بود، چطور ممکن است؟ 3474 08:38:35.760 --> 08:38:38.760 ‫- می توانی این قره نی را بنوازی؟ ‫- سرورم، نمی توانم. 3475 08:38:38.880 --> 08:38:40.960 ‫- تمنا می کنم. ‫- باور کنید نمی توانم. 3476 08:38:41.080 --> 08:38:43.520 ‫- استدعا می کنم. ‫- نواختنش را هیچ نمی دانم، سرورم. 3477 08:38:43.680 --> 08:38:45.520 ‫به آسانی دروغ گفتن است. 3478 08:38:46.520 --> 08:38:48.240 ‫انگشت ها و شست خود را ‫روی این سوراخ ها ببر... 3479 08:38:48.360 --> 08:38:49.360 ‫...و با دهان در آن بدم... 3480 08:38:49.440 --> 08:38:52.880 ‫...تا با رساترین نوای موسیقی سخن بگوید. ‫ببین، کلیدهایش این جا هستند. 3481 08:38:53.000 --> 08:38:56.000 ‫ولی من نمی توانم کمترین نغمه ای ‫از آن بیرون بیاورم، 3482 08:38:56.120 --> 08:38:57.360 ‫در این کار دستی ندارم. 3483 08:38:58.720 --> 08:39:03.600 ‫پس ببین چه ناچیزم می شماری. 3484 08:39:03.720 --> 08:39:06.760 ‫دلت می خواهد از من نغمه بیرون بکشی، ‫وانمود کنی پرده هایم را می شناسی. 3485 08:39:06.880 --> 08:39:10.040 ‫می خواهی بم ترین و زیرترین ‫نوای مرا بیرون بکشی، 3486 08:39:10.160 --> 08:39:12.880 ‫ولی این ساز کوچک که نغمه های فراوان ‫و وآوای بس دل انگیز در خود نهفته دارد را... 3487 08:39:13.000 --> 08:39:14.640 ‫...نمی توانی به سخن در آوری. 3488 08:39:16.720 --> 08:39:21.240 ‫گمان می بری به سخن در آوردن من ‫از یک نی هم آسان تر است؟ 3489 08:39:25.680 --> 08:39:27.680 ‫مرا هر سازی که دلت خواست بنام. 3490 08:39:27.800 --> 08:39:32.160 ‫هر قدر با من کلنجار روی، ‫نغمه ای از من بیرون نخواهی کشید. 3491 08:39:37.000 --> 08:39:38.680 ‫خدانگهدارت، آقا. 3492 08:39:38.800 --> 08:39:42.960 ‫سرورم، ملکه می خواهد هم اکنون ‫با شما سخن بگوید. 3493 08:39:43.080 --> 08:39:47.880 ‫آه! آن ابر را می بینید ‫که تقریباً به شکل شتر است؟ 3494 08:39:48.000 --> 08:39:51.000 ‫- الحق که مانند شتر است. ‫- به نظر من شبیه راسو است. 3495 08:39:51.120 --> 08:39:53.680 ‫- ها، پشتش مثل راسو است. ‫- یا مانند نهنگ. 3496 08:39:53.800 --> 08:39:55.760 ‫بسیار به نهنگ شباهت دارد. 3497 08:39:57.680 --> 08:40:00.160 ‫هم اکنون نزد مادرم خواهم رفت. 3498 08:40:02.600 --> 08:40:05.040 ‫- هم اکنون خواهم رفت. ‫- همین را به عرض خواهم رساند. 3499 08:40:05.160 --> 08:40:07.960 ‫گفتن «هم اکنون» آسان است. 3500 08:40:09.160 --> 08:40:11.200 ‫این مسخرگی ها از آستانه تحملم فراتر است. 3501 08:40:12.360 --> 08:40:14.520 ‫دوستان، مرا تنها بگذارید. 3502 08:40:20.960 --> 08:40:24.160 ‫اینک جادویی ترین ساعت شب است، 3503 08:40:25.240 --> 08:40:31.960 ‫ساعتی که در آن گورستان دهان باز می کند ‫و دوزخ نفس طاعونی خود را بر جهان می دمد. 3504 08:40:32.080 --> 08:40:35.080 ‫اکنون می توانم خون گرم بنوشم... 3505 08:40:35.200 --> 08:40:39.520 ‫...و دست به چنان کار دهشت انگیزی ‫بزنم که روز از دیدنش بر خود بلرزد! 3506 08:40:43.960 --> 08:40:46.000 ‫ولی، آرام! ‫نخست نزد مادرم بروم. 3507 08:40:48.440 --> 08:40:51.200 ‫آه، ای قلب من، سرشت انسانی خود را مباز. 3508 08:40:51.960 --> 08:40:54.680 ‫مگذار روح «نرون» راه به این سینه استوار یابد. ‫(امپراتور خونخوار رومی) 3509 08:40:54.800 --> 08:40:56.880 ‫چنان کن که بی رحم باشم، ‫اما بدسرشت نه. 3510 08:40:57.000 --> 08:41:00.360 ‫سخنانم را چون خنجری بر او ‫فرود خواهم آورد، اما خنجری به کار نخواهم برد. 3511 08:41:07.320 --> 08:41:12.360 ‫از او خوشم نمی آید و او را در دیوانگیش ‫آزاد گذاشتن برای ما بی خطر نیست، 3512 08:41:12.520 --> 08:41:14.800 ‫از این رو، آماده باشید. 3513 08:41:14.920 --> 08:41:20.840 ‫فرمان شما را هم اکنون می دهم که بنویسند ‫و او با شما رهسپار انگلستان خواهد شد. 3514 08:41:22.120 --> 08:41:26.600 ‫مصالح دولت ما بر نمی تابد ‫که خطر دیوانگیش هر ساعت... 3515 08:41:26.720 --> 08:41:30.280 ‫...چنین رو به فزونی رود. 3516 08:41:30.360 --> 08:41:31.640 ‫نظرتان چیست؟ 3517 08:41:34.160 --> 08:41:36.520 ‫پروای مصالح آن هزاران هزار تن که زندگی... 3518 08:41:36.680 --> 08:41:41.880 ‫...و گذرانشان به وجود اعلی حضرت ‫بسته است، امریست خداپسندانه و بس مقدس. 3519 08:41:42.000 --> 08:41:44.840 ‫سرورم، شاهی که درگذرد ‫خود به تنهایی نمی میرد... 3520 08:41:44.960 --> 08:41:47.960 ‫...بلکه چون غرقابی است که هر چه را ‫در جوار خویش دارد در خود فرومی کشد. 3521 08:41:48.080 --> 08:41:52.360 ‫پس تدارکات لازم را ببینید. ‫او به سرعت راهی انگلستان خواهد شد. 3522 08:41:52.520 --> 08:41:56.880 ‫شاید سفر دریا و کشورهای دیگر ‫و دیدنی های گوناگونشان... 3523 08:41:57.000 --> 08:42:02.440 ‫...بتوانند چیزی که در قلبش جا گرفته و او را ‫بدان سبب که عقلش همواره با آن در تصادم است، 3524 08:42:02.600 --> 08:42:05.360 ‫از حال خود به در کرده ‫از آن جا بیرون براند. 3525 08:42:05.520 --> 08:42:06.520 ‫عاقلانه است. 3526 08:42:06.680 --> 08:42:09.720 ‫خواهش دارم برای عزیمت سریع آماده شوید. 3527 08:42:09.840 --> 08:42:13.280 ‫این خطر را که با پاهایی ‫چنین آزاد قدم برمی دارد، 3528 08:42:13.360 --> 08:42:16.080 ‫باید به زنجیر بست. 3529 08:42:16.200 --> 08:42:18.440 ‫دست به کار خواهیم شد. 3530 08:42:18.600 --> 08:42:20.840 ‫سرورم، اینک نزد مادر خود می رود. 3531 08:42:20.960 --> 08:42:24.320 ‫من پشت پرده جا می گیرم تا گوش دهم. 3532 08:42:24.440 --> 08:42:28.160 ‫بهتر است جز مادر که طبیعت ‫به جانب داری وا می داردش، 3533 08:42:28.280 --> 08:42:30.440 ‫کس دیگری در جای مناسبی قرار گیرد... 3534 08:42:30.520 --> 08:42:33.320 ‫...تا بتواند گفتگویشان را بشنود. 3535 08:42:34.160 --> 08:42:38.040 ‫ممنون، سرور عزیزم. 3536 08:42:42.760 --> 08:42:47.600 ‫آه، تبهکاری من چنان پلید است... 3537 08:42:49.280 --> 08:42:52.800 ‫...که آسمان را به گند می آلاید. 3538 08:42:56.880 --> 08:43:01.360 ‫نخستین و کهن ترین لعنی ‫که نازل شده بر آن سنگینی می کند: 3539 08:43:02.200 --> 08:43:04.000 ‫کشتن برادر! 3540 08:43:07.800 --> 08:43:12.840 ‫با آن که دلم سخت مشتاق است، ‫از دعا کردن عاجزم. 3541 08:43:12.960 --> 08:43:18.360 ‫نیت بزرگم مغلوب گناه بزرگ ترم می شود... 3542 08:43:18.520 --> 08:43:21.800 ‫...و من مانند آن کس ‫که دو کار در پیش دارد، 3543 08:43:21.920 --> 08:43:25.880 ‫به جای آن که از یکی آغاز کنم، در تردید می مانم... 3544 08:43:26.000 --> 08:43:27.720 ‫...و هر دو را به دست غفلت می سپارم. 3545 08:43:29.800 --> 08:43:33.080 ‫اگر این دست نفرین شده... 3546 08:43:33.200 --> 08:43:36.880 ‫...از خون برادر آستر یافته باشد چه؟ 3547 08:43:38.040 --> 08:43:41.360 ‫آیا در آسمان های رحمت چندان باران نیست... 3548 08:43:41.520 --> 08:43:43.720 ‫...که آن را بشوید و به سفیدی برگرداند؟ 3549 08:43:45.520 --> 08:43:50.520 ‫بخشایش جز این به چه کار می آید ‫که رو در رو در چهره گناه بنگرد؟ 3550 08:43:50.680 --> 08:43:53.880 ‫پس می توانم سر به آسمان بردارم. ‫گناهم شسته خواهد شد، 3551 08:43:54.680 --> 08:43:59.320 ‫اما، آه...چه دعایی می تواند ‫شایسته حال من باشد؟ 3552 08:43:59.440 --> 08:44:01.440 ‫«قتل شنیع مرا ببخش»؟ 3553 08:44:01.600 --> 08:44:02.720 ‫این ممکن نیست، 3554 08:44:02.840 --> 08:44:05.920 ‫زیرا من هم چنان از ثمرات قتل ‫که انگیزه من در این کار بود، 3555 08:44:06.040 --> 08:44:08.080 ‫یعنی از تاج شاهی، 3556 08:44:08.200 --> 08:44:09.880 ‫اقتدار و ملکه ام... 3557 08:44:10.000 --> 08:44:11.680 ‫...برخوردار هستم. 3558 08:44:13.440 --> 08:44:16.320 ‫آیا می توان بخشوده شد ‫و باز در مصاحبت جنایت بود؟ 3559 08:44:17.840 --> 08:44:20.720 ‫این شیوه پوسیده این جهان است... 3560 08:44:20.840 --> 08:44:24.520 ‫...که دست زراندود جنایت عدالت را کنار می زند... 3561 08:44:24.640 --> 08:44:29.680 ‫...و چه بسا که بخشایش قانون ‫با همان سود حاصل از تبهکاری خریداری می شود، 3562 08:44:30.640 --> 08:44:33.200 ‫اما آن بالا کار از قراری دیگر است. 3563 08:44:34.680 --> 08:44:37.360 ‫آن جا فریب و دغل نیست، 3564 08:44:37.520 --> 08:44:42.720 ‫هر عملی با خصلت راستین خود حاضر است... 3565 08:44:42.840 --> 08:44:45.600 ‫...و ما ناگزیریم در برابر... 3566 08:44:45.720 --> 08:44:50.640 ‫...چهره برآشفته گناهان خود در پی... 3567 08:44:50.760 --> 08:44:52.520 ‫...تبرئه خویش برآییم. 3568 08:44:54.600 --> 08:44:57.520 ‫پس چه باید کرد؟ ‫چه کاری می ماند؟ 3569 08:45:00.000 --> 08:45:03.440 ‫دست به دامن توبه شدن! ‫چه کاری از آن ساخته نیست؟ 3570 08:45:05.960 --> 08:45:11.600 ‫اما وقتی که نتوان توبه کرد، ‫دیگر چه کاری باقی می ماند؟ 3571 08:45:13.440 --> 08:45:15.760 ‫آه از این بیچارگی! 3572 08:45:16.520 --> 08:45:20.600 ‫آه، دلی به سیاهی مرگ! 3573 08:45:20.720 --> 08:45:25.760 ‫چه روح پای در گلی که هر چه بیشتر ‫برای رهایی می کوشد، بیشتر فرو می رود! 3574 08:45:26.440 --> 08:45:29.160 ‫ای فرشتگان، یاریم کنید! 3575 08:45:30.520 --> 08:45:33.120 ‫تلاش کنید. 3576 08:45:34.280 --> 08:45:36.680 ‫خم شوید، ای زانوان نافرمان! 3577 08:45:36.800 --> 08:45:40.640 ‫و این تارهای پولادین قلب من، 3578 08:45:40.760 --> 08:45:44.600 ‫همچون اعصاب نوزادی ‫نرم گردید. 3579 08:45:46.880 --> 08:45:49.040 ‫شاید کار به نیکی بینجامد. 3580 08:45:56.440 --> 08:45:58.960 ‫اکنون که سرگرم دعاست، ‫می توانم کارش را بسازم. 3581 08:46:02.160 --> 08:46:03.520 ‫هم اینک اقدام می کنم، 3582 08:46:03.680 --> 08:46:06.840 ‫اما این گونه به بهشت خواهد رفت. ‫با چنین کاری انتقام گرفته ام؟ 3583 08:46:09.800 --> 08:46:13.360 ‫باید سنجید. ناکسی پدرم را می کشد... 3584 08:46:13.520 --> 08:46:17.520 ‫...و به کیفر این کار، من، تنها پسرش، ‫این ناکس را به بهشت بفرستم؟ 3585 08:46:18.520 --> 08:46:21.120 ‫آه، این کار مزدوری است، نه انتقام! 3586 08:46:23.120 --> 08:46:26.440 ‫او پدرم را هنگامی ‫غافلگیر کرد... 3587 08:46:26.520 --> 08:46:32.280 ‫...که نان به سیری خورده بود ‫و گناهانش به سان گل های بهاری شکفته بود... 3588 08:46:32.360 --> 08:46:36.160 ‫...و تنها خدا می داند چه حسابی ‫می بایست پس بدهد، 3589 08:46:36.280 --> 08:46:40.200 ‫اما در مورد این یک، به فتوای خرد ‫پیداست که وام سنگینی بر دوش دارد. 3590 08:46:42.520 --> 08:46:46.440 ‫پس اگر جان او را هنگامی بگیرم ‫که سرگرم تطهیر روح خویش است... 3591 08:46:46.600 --> 08:46:49.720 ‫...و برای سفر آخرت آماده گشته، ‫آیا از اون انتقام گرفته ام؟ 3592 08:46:51.840 --> 08:46:53.200 ‫نه. 3593 08:46:58.360 --> 08:47:02.880 ‫هنگامی که خمار خفته ‫یا دیوانه خشم گشته... 3594 08:47:03.000 --> 08:47:05.960 ‫...یا از جفای خویش سرخوش از لذت است، 3595 08:47:06.080 --> 08:47:11.360 ‫یا هنگام شرط بندی و ناسزاگویی ‫یا سرگرم کاری که بوی رستگاری نمی دهد... 3596 08:47:11.520 --> 08:47:15.520 ‫آن گاه چنان سرنگونش می کنم ‫که پاشنه هایش بر آسمان لگد حواله کنند... 3597 08:47:15.680 --> 08:47:19.200 ‫...و روحش مثل دوزخی که بدان ‫خواهد شتافت، سیاه و نفرین شده باشد. 3598 08:47:21.240 --> 08:47:23.000 ‫مادرم منتظر است، 3599 08:47:23.120 --> 08:47:26.920 ‫اما این دارو جز برای آن ‫نیست که روزهای بیماری را به درازا بکشد. 3600 08:47:32.160 --> 08:47:35.120 ‫سخنانم رو به آسمان دارند، 3601 08:47:35.240 --> 08:47:38.280 ‫اما اندیشه ام بر زمین می ماند. 3602 08:47:41.600 --> 08:47:46.240 ‫سخنی که اندیشه ای پشتش ‫نباشد، هرگز به آسمان نمی رسد. 3603 08:47:53.360 --> 08:47:55.360 ‫حتماً با او درشتی کنید. 3604 08:47:55.520 --> 08:47:59.240 ‫به او بگویید شوخی هایش از حد تحمل گذشته... 3605 08:47:59.360 --> 08:48:05.120 ‫...و علیاحضرت ناچار بوده اند خود را ‫میان او و خشمی خانمان سوز حایل کنند. 3606 08:48:05.240 --> 08:48:09.520 ‫به هیچ قیمتی! تمنا می کنم ‫به من فشار نیاور. 3607 08:48:09.680 --> 08:48:11.160 ‫- مادر! ‫- صدای آمدنش را می شنوم. 3608 08:48:11.280 --> 08:48:13.440 ‫- من در این گوشه بی حرکت و بی صدا می مانم. ‫- مادر! 3609 08:48:13.600 --> 08:48:14.840 ‫خواهش می کنم با وی ‫تند و رک باشید. 3610 08:48:15.440 --> 08:48:16.760 ‫مادر! 3611 08:48:23.440 --> 08:48:26.240 ‫خوب، مادر. ‫چه کارم داشتید؟ 3612 08:48:26.360 --> 08:48:29.680 ‫هملت، تو پدرت را سخت آزرده ای. 3613 08:48:29.800 --> 08:48:32.960 ‫مادر، شما پدرم را سخت آزرده اید. 3614 08:48:33.080 --> 08:48:34.960 ‫خوب، خوب، یاوه جواب می دهی! 3615 08:48:35.080 --> 08:48:37.240 ‫خوب، خوب، یاوه سوال می پرسید! 3616 08:48:37.960 --> 08:48:41.280 ‫- فراموش کرده ای من که هستم؟ ‫- خیر، شما ملکه اید. 3617 08:48:41.360 --> 08:48:43.200 ‫زن برادرِ شوهرتان... 3618 08:48:43.320 --> 08:48:45.520 ‫...و ای کاش چنین نبود، ‫اما مادر من هم هستید. 3619 08:48:45.680 --> 08:48:49.440 ‫پس اگر این است، کسانی را ‫بر تو می گمارم که بتوانند با تو حرف بزنند. 3620 08:48:50.120 --> 08:48:53.360 ‫بیایید بنشینید. ‫جایی نمی روید. 3621 08:48:53.520 --> 08:48:56.440 ‫تا من آیینه ای در برابرتان بگیرم ‫که بتوانید تا اعماق وجود خود را... 3622 08:48:56.520 --> 08:48:59.800 ‫...در آن ببینید، تکان نخواهید خورد. 3623 08:48:59.920 --> 08:49:03.080 ‫می خواهی چه کنی؟ ‫مبادا بخواهی مرا بکشی؟ 3624 08:49:03.200 --> 08:49:05.720 ‫- کمک، کمک! ‫- چه می کنی؟ کمک! 3625 08:49:05.840 --> 08:49:09.000 ‫ها، چه؟ این جا موش بود؟ 3626 08:49:09.120 --> 08:49:12.920 ‫- وای بر من، این چه کار بود کردی؟ ‫- نمی دانم. آیا شاه بود؟ 3627 08:49:15.360 --> 08:49:17.640 ‫آه، خدایا! 3628 08:49:18.840 --> 08:49:21.520 ‫آه، چه کار نسنجیده و خونینی! 3629 08:49:22.720 --> 08:49:24.040 ‫کار خونین. 3630 08:49:24.160 --> 08:49:27.120 ‫تقریباً به همان زشتی که شاهی را ‫بکشند و به همسری برادرش درآیند. 3631 08:49:27.240 --> 08:49:30.680 ‫- شاهی را بکشند؟ ‫- بله، خانم. همین که گفتم. 3632 08:49:33.120 --> 08:49:38.800 ‫بیچاره احمق بی پروای فضول، ‫تو را با سرورت اشتباه گرفتم! 3633 08:49:41.160 --> 08:49:42.440 ‫بدرود! 3634 08:49:45.200 --> 08:49:49.800 ‫این گونه دست هایتان را به هم نپیچانید ‫و بگذارید من قلبتان را بچلانم. 3635 08:49:49.920 --> 08:49:52.800 ‫اگر از ماده ای نرم و نفوذپذیر ساخته شده باشد، 3636 08:49:52.920 --> 08:49:56.520 ‫اگر عادات دوزخی در برابر ‫هر احساسی همچون مفرغ... 3637 08:49:56.680 --> 08:49:59.320 ‫...سخت و مقاومش نکرده باشد، ‫در این کار توفیق خواهم یافت. 3638 08:49:59.440 --> 08:50:00.880 ‫مگر من چه کرده ام... 3639 08:50:01.000 --> 08:50:05.360 ‫...که به خود جرأت می دهی ‫زبانت را با چنین خشونتی در حقم به کار ببری؟ 3640 08:50:05.440 --> 08:50:09.520 ‫کاری که لطف و سرخی دلنشین آزرم را لکه دار می سازد، 3641 08:50:09.640 --> 08:50:11.360 ‫پارسایی را به دورویی منسوب می دارد... 3642 08:50:11.520 --> 08:50:15.680 ‫...و پیمان ازدواج را همچون ‫سوگند نردبازان دروغ می نماید! 3643 08:50:15.800 --> 08:50:19.440 ‫وای بر من، این کدام عمل است ‫که چنین بلند می غرد و از سرانگشت اتهامش صاعقه می بارد؟ 3644 08:50:19.600 --> 08:50:24.680 ‫این جا، به این تصویر ‫و سپس به این یک بنگرید! 3645 08:50:24.800 --> 08:50:27.040 ‫دو تصویر از دو برادر. 3646 08:50:27.160 --> 08:50:31.240 ‫ببینید چه شکوهی در این سیما بود! 3647 08:50:32.760 --> 08:50:36.920 ‫کاکل هیپریون، پیشانی ژوپیتر... 3648 08:50:37.040 --> 08:50:40.000 ‫...و چشمانی که به کردار مارس ‫فرمان می دهد و تهدید می کند، 3649 08:50:40.120 --> 08:50:44.800 ‫با برازندگی قامت مرکوری، پیک خدایان، ‫هنگامی که بر تارک آسمان سای کوهی فرود می آید. 3650 08:50:46.800 --> 08:50:53.080 ‫هیئت و ترکیبی که گویی هر یک ‫از خدایان مهر خود را بر آن نهاده اند... 3651 08:50:53.200 --> 08:50:57.680 ‫...تا مژده ظهور مردی بزرگ را به جهان بدهند. 3652 08:51:00.640 --> 08:51:04.520 ‫چنین کسی شوهرتان بود. ‫اکنون بنگرید چه در پی اوست. 3653 08:51:04.640 --> 08:51:09.440 ‫این شوهر تازه شماست، خوشه سن زده ای ‫که خوشه سالم را پژمراند. 3654 08:51:11.000 --> 08:51:13.600 ‫آیا چشم دارید؟ 3655 08:51:14.680 --> 08:51:19.680 ‫چگونه توانسته اید کوهستان سرفراز را ‫ترک کنید و در چنین مردابی بچرید؟ 3656 08:51:19.800 --> 08:51:22.160 ‫آیا چشم دارید؟ 3657 08:51:22.280 --> 08:51:27.160 ‫نمی توانید بگویید که از دلباختگی بوده، ‫زیرا در سن و سال شما شور سرکشی خون فروکش می کند... 3658 08:51:27.280 --> 08:51:29.640 ‫...و رام می شود و خود را ‫به دست خرد می سپارد... 3659 08:51:29.760 --> 08:51:33.000 ‫...و کدام خرد پس از آن یکی ‫به این یکی روی می آورد؟ 3660 08:51:33.840 --> 08:51:39.000 ‫کدام اهریمن بود که چشمتان را ‫بست و چنین فریبتان داد؟ 3661 08:51:43.920 --> 08:51:48.520 ‫کو سرخی تو، ای شرم؟ 3662 08:51:51.680 --> 08:51:57.120 ‫و تو ای دوزخ سرکش، اگر می توانی ‫در اندام زن کلان سالی سر به نافرمانی برآری، 3663 08:51:57.240 --> 08:52:01.240 ‫پس همان بهتر که پرهیزگاری در برابر ‫شعله های شور جوانی همچون موم باشد و در آتش خود بگدازد. 3664 08:52:01.360 --> 08:52:03.280 ‫آه، بیش از این مگو! 3665 08:52:03.960 --> 08:52:07.960 ‫تو نگاه مرا به اعماق روح من برگردانده ای... 3666 08:52:08.080 --> 08:52:13.680 ‫...و من بس لکه ها و جودانه های سیاه ‫بر آن می بینم که رنگ آن دیگر زایل نخواهد شد. 3667 08:52:15.760 --> 08:52:17.360 ‫آری. 3668 08:52:18.520 --> 08:52:25.440 ‫زندگی کردن در آشیانه ای آلوده و متعفن، 3669 08:52:25.600 --> 08:52:27.360 ‫در تباهی فرو رفتن... 3670 08:52:27.440 --> 08:52:30.520 ‫...و در آن خوکدانی کثیف ‫عشق و عاشقی کردن... 3671 08:52:30.680 --> 08:52:32.440 ‫بیش از این با من مگو! 3672 08:52:32.520 --> 08:52:35.680 ‫سخنانت همچون خنجر ‫در گوشم فرو می رود. 3673 08:52:35.800 --> 08:52:39.440 ‫- هملت نازنینم، بیش مگو. ‫- یک آدم کش فرومایه! 3674 08:52:39.520 --> 08:52:43.680 ‫پست فطرتی که یک دهمِ یک بیستمِ ‫سرور پیشینتان هم ارزش ندارد؛ 3675 08:52:43.800 --> 08:52:46.040 ‫دلقکی در هیئت شاهان، ‫دزد قدرت و فرمانروایی. 3676 08:52:46.160 --> 08:52:47.160 ‫لطفاً، دیگر نگو! 3677 08:52:47.280 --> 08:52:50.520 ‫شاهی وصله پینه شده... 3678 08:52:52.920 --> 08:52:55.920 ‫ای نگهبانان آسمانی، نجاتم دهید ‫و مرا زیر بال های خود بگیرید. 3679 08:52:56.040 --> 08:52:58.600 ‫چه فرمایشی دارید؟ بگویید. 3680 08:53:00.080 --> 08:53:04.000 ‫مبادا برای سرزنش پسر کاهل کوش خود ‫آمده باشید که فرصت و شور و سودا را هدر داده... 3681 08:53:04.120 --> 08:53:07.680 ‫...و در امر مهم اجرای فرمان هراس انگیزتان تأخیر روا می دارد؟ 3682 08:53:09.520 --> 08:53:11.040 ‫بگویید! 3683 08:53:11.160 --> 08:53:13.440 ‫فراموش مکن. 3684 08:53:14.520 --> 08:53:19.000 ‫دیدار من جز برای آن نیست ‫که عزم سستی گرفته تو را برانگیزم، 3685 08:53:21.040 --> 08:53:24.720 ‫ولی بنگر. مادرت را سرگشتگی از پا درآورده. 3686 08:53:25.920 --> 08:53:29.440 ‫آه، میان او و روحش ‫که در کشاکش است، میانجی شو. 3687 08:53:31.360 --> 08:53:33.040 ‫با او سخن بگو، هملت. 3688 08:53:36.040 --> 08:53:38.440 ‫بانوی من، شما را چه شده؟ 3689 08:53:39.720 --> 08:53:42.960 ‫وای! تو را چه شده... 3690 08:53:43.080 --> 08:53:46.920 ‫...که چشمت را به فضای خالی دوخته ای... 3691 08:53:47.040 --> 08:53:50.440 ‫...و با هوای غیرمادی سخن می گویی؟ 3692 08:53:51.320 --> 08:53:57.040 ‫پسر بزرگوارم، بر داغ و شعله های آتش خشمت... 3693 08:53:57.160 --> 08:53:59.360 ‫...آب سرد شکیبایی بپاش. 3694 08:54:01.040 --> 08:54:04.120 ‫- نگاهت را به چه دوخته ای؟ ‫- به او. به او. 3695 08:54:05.000 --> 08:54:07.320 ‫ببینید رنگ پریده ‫چه خیره می نگرد! 3696 08:54:07.440 --> 08:54:10.880 ‫- نگاهتان را به من مدوزید! ‫- با که سخن می گویی؟ 3697 08:54:11.000 --> 08:54:12.240 ‫آن جا چیزی نمی بینید؟ 3698 08:54:12.360 --> 08:54:15.800 ‫نه، جز هر چه که هست ‫چیزی نمی بینم. 3699 08:54:15.920 --> 08:54:18.680 ‫- هیچ چیز هم نشنیدید؟ ‫- نه، هیچ چیز، جز گفتگوی خودمان. 3700 08:54:18.800 --> 08:54:21.360 ‫آن جا را نگاه کنید! پدرم، ‫در جامه ای که هنگام زندگی داشت! 3701 08:54:21.440 --> 08:54:22.440 ‫هیس! 3702 08:54:22.600 --> 08:54:25.040 ‫این ها همه ساخته و پرداخته مغز توست. 3703 08:54:25.720 --> 08:54:31.840 ‫هذیان در آفریدن این نقش های بی جان دستی دارد. 3704 08:54:31.960 --> 08:54:35.320 ‫هذیان! نبض من به اندازه ‫نبض شما منظم می زند... 3705 08:54:35.440 --> 08:54:36.840 ‫...و همان گونه زمزمه تندرستی سر می دهد. 3706 08:54:36.960 --> 08:54:39.080 ‫این دیوانگی نیست ‫که از زبان من به سخن درآمد. 3707 08:54:39.200 --> 08:54:41.080 ‫اگر می خواهید آزمایشم کنید، ‫می توانم همه را از نو بگویم، 3708 08:54:41.200 --> 08:54:42.680 ‫در حالی که دیوانگان نمی توانند. 3709 08:54:42.800 --> 08:54:44.240 ‫محض رضای خدا، 3710 08:54:45.440 --> 08:54:48.280 ‫روح خود را به این روغنِ ‫چرب و نرم نیندازید... 3711 08:54:48.360 --> 08:54:52.360 ‫...که گویا دیوانگی من است ‫که به سخن آمده، نه خطاکاری شما. 3712 08:54:54.360 --> 08:54:58.200 ‫این کار جز آن نیست که ‫زخم ناسور را زیر پوست پوشیده داریم... 3713 08:54:58.320 --> 08:55:03.360 ‫...تا در آن اثنا پوسیدگی چرک زای ناپیدا ‫همه چیز را از درون تباه گرداند. 3714 08:55:03.520 --> 08:55:04.720 ‫آخ، هملت... 3715 08:55:05.880 --> 08:55:09.320 ‫قلبم را به دو نیم کردی. 3716 08:55:09.440 --> 08:55:14.800 ‫اوه! پس نیمه ای که بدتر است را دور افکنید ‫و با نیمه دیگر پاک تر زندگی کنید. 3717 08:55:14.920 --> 08:55:17.920 ‫بابت آن چه گذشته توبه کنید ‫و در آینده از آن بپرهیزید... 3718 08:55:18.040 --> 08:55:21.120 ‫...و پای گیاه هرز کود نپاشید که انبوه تر نگردد. 3719 08:55:21.240 --> 08:55:23.960 ‫تمنا می کنم، از عمویم دوری کنید. 3720 08:55:25.040 --> 08:55:26.760 ‫اگر هم پرهیزگاری در شما نیست، بدان تظاهر کنید. 3721 08:55:26.880 --> 08:55:29.040 ‫امروز از او دوری کنید و همین ‫امساک بعدی را اندکی آسان تر می سازد... 3722 08:55:29.160 --> 08:55:31.920 ‫...و آن که از پی آن خواهد آمد، ‫باز آسان تر و بار بعد آسان تر. 3723 08:55:32.040 --> 08:55:34.720 ‫وای بر من، من چه کردم؟ 3724 08:55:38.920 --> 08:55:42.720 ‫برای مهربان بودن، ‫باید سنگدل باشم. 3725 08:55:43.760 --> 08:55:46.760 ‫باری، آن چه بد است آغاز شده، ‫اما بدتر از این را پشت سر گذاشتیم. 3726 08:55:46.880 --> 08:55:52.040 ‫هنگامی که خود آرزومند دعای خیر ‫می شوید، از شما تمنای دعای خیر دارم. 3727 08:55:53.200 --> 08:55:55.080 ‫بابت این آقا هم به راستی پشیمانم، 3728 08:55:55.200 --> 08:55:58.440 ‫ولی دوزخ چنین خواست که او ‫کیفر من باشد و من کیفر او. 3729 08:56:02.120 --> 08:56:03.760 ‫چه باید بکنم؟ 3730 08:56:05.880 --> 08:56:08.920 ‫مگذارید خیک پرباد ‫به شما نزدیک شود، 3731 08:56:09.040 --> 08:56:11.720 ‫به گونه هایتان نگاه کند، ‫شما را «موشی جان» بخواند... 3732 08:56:11.840 --> 08:56:13.520 ‫...یا با ابراز علاقه ای متعفن... 3733 08:56:13.640 --> 08:56:16.960 ‫...و لبخند نفرین شده اش شما را... 3734 08:56:17.080 --> 08:56:20.520 ‫...وادار کند که نزدش اعتراف کنید... 3735 08:56:20.640 --> 08:56:25.360 ‫...که من به راستی دیوانه نیستم، 3736 08:56:25.440 --> 08:56:27.960 ‫بلکه دیوانگیم از سر نیرنگ است. 3737 08:56:30.520 --> 08:56:32.680 ‫مطمئن باش، 3738 08:56:32.800 --> 08:56:37.120 ‫اگر سخن دم است ‫و دم زندگی است، 3739 08:56:37.240 --> 08:56:40.640 ‫برای دم زدن درباره آن چه ‫که تو گفته ای جان در تنم نیست. 3740 08:56:45.240 --> 08:56:46.880 ‫آه! 3741 08:56:47.800 --> 08:56:51.080 ‫روده هایش را تا اتاق مجاور می کشم. ‫مادر، شب بخیر. 3742 08:56:52.720 --> 08:56:58.160 ‫به راستی این مشاور شاه ‫که در زندگی فرومایه ای ابله و پرگو بود، 3743 08:56:58.280 --> 08:57:01.440 ‫اینک بس آرام و رازپوش و باوقار است. 3744 08:57:01.520 --> 08:57:02.680 ‫بیا، آقا. 3745 08:57:03.520 --> 08:57:04.640 ‫شب بخیر، مادر. 3746 08:57:10.320 --> 08:57:13.520 ‫پسرت کجاست؟ 3747 08:57:17.440 --> 08:57:19.280 ‫گرترود! 3748 08:57:20.360 --> 08:57:21.800 ‫هملت در چه حال است؟ 3749 08:57:23.240 --> 08:57:29.160 ‫به دیوانگی باد و دریا، هنگامی که در تلاشند ‫تا ببینند کدام یک نیرومندتر است. 3750 08:57:30.600 --> 08:57:33.880 ‫در آن حال شوریدگی، 3751 08:57:34.000 --> 08:57:38.800 ‫شنید که چیزی در پس پرده می جنبد، 3752 08:57:38.920 --> 08:57:42.960 ‫شمشیر کشید و فریاد زد: «ها، موش! موش!» 3753 08:57:43.080 --> 08:57:49.040 ‫و در این توهم پیرمرد مهربانی را ‫که در آن جا نهفته بود کشت. 3754 08:57:49.160 --> 08:57:51.440 ‫آه، چه کار شنیعی! 3755 08:57:52.920 --> 08:57:57.200 ‫اگر آن جا بودیم، سرنوشت خودمان همین می شد. 3756 08:57:58.920 --> 08:58:05.440 ‫آزاد بودنش خطری است برای همه. ‫برای خود تو، برای ما و برای همه کس. 3757 08:58:05.600 --> 08:58:09.440 ‫بگو، این کار را چطور توجیه کنیم؟ 3758 08:58:10.520 --> 08:58:12.760 ‫گناهش گردن خودمان می افتد... 3759 08:58:12.880 --> 08:58:16.120 ‫...که باید پیش بینی می کردیم و این جوان دیوانه را... 3760 08:58:16.240 --> 08:58:18.960 ‫...محجور گردانیده ‫و مانع رفت و آمدش می شدیم، 3761 08:58:20.320 --> 08:58:24.120 ‫اما محبتمان نسبت به او چندان بود ‫که نمی خواستیم بدانیم صلاح کار چیست، 3762 08:58:24.240 --> 08:58:26.360 ‫درست مانند کسی که دچار بیماری شرم آوری گشته... 3763 08:58:26.440 --> 08:58:30.720 ‫...و اگر هم تا مغز استخوانش را بخورد، ‫از افشای آن سر باز می زند! 3764 08:58:31.760 --> 08:58:36.120 ‫- کجا رفته است؟ ‫- رفته نعش کشته خود را به گوشه ای ببرد. 3765 08:58:36.240 --> 08:58:40.000 ‫- استدعا دارم، نزد من آی! ‫- از کارش پشیمان است. 3766 08:58:40.120 --> 08:58:43.440 ‫همین که خورشید ‫بر تارک کوهستان دمید، 3767 08:58:43.600 --> 08:58:45.360 ‫با کشتی او را از این جا می فرستیم... 3768 08:58:45.520 --> 08:58:47.920 ‫...و بابت این کار شنیع هم... 3769 08:58:48.040 --> 08:58:52.840 ‫...باید همه فر پادشاهی و زبردستی خود را به کار گیریم ‫تا بتوانیم آن را به صورتی فرو پوشانیم و معذور داریم. 3770 08:58:53.680 --> 08:58:56.960 ‫دوستان! 3771 08:58:59.000 --> 08:59:03.880 ‫هملت در غلبه شور دیوانگی ‫پولونیوس را از پا درآورده است. 3772 08:59:04.800 --> 08:59:08.440 ‫بروید پیداش کنید، با وی به نرمی ‫سخن گویید و نعش را به نمازخانه ببرید. 3773 08:59:08.600 --> 08:59:10.720 ‫خواهش می کنم شتاب کنید. 3774 08:59:11.880 --> 08:59:15.240 ‫بیا، گرترود. عاقلترین دوستان خود را فرا می خوانیم... 3775 08:59:15.360 --> 08:59:21.200 ‫...و هم نیت خود و هم این حادثه نابهنگام را ‫به اطلاعشان می رسانیم. 3776 08:59:33.680 --> 08:59:36.320 ‫هملت! ‫والاحضرت هملت! 3777 08:59:36.440 --> 08:59:39.040 ‫آه، دارند می آیند. ها! 3778 08:59:40.040 --> 08:59:42.760 ‫نعش را چه کردید، سرورم؟ 3779 08:59:42.880 --> 08:59:44.840 ‫به خاک که خویشاوند اوست باز دادم. 3780 08:59:44.960 --> 08:59:47.640 ‫بگویید کجاست تا بتوانیم از آن جا ببریمش. 3781 08:59:47.760 --> 08:59:51.240 ‫- هاها! باورکردنی نیست. ‫- چه باورکردنی نیست؟ 3782 08:59:51.360 --> 08:59:53.920 ‫این که می توانید راز خود را ‫نگه دارید، اما راز مرا خیر. 3783 08:59:54.040 --> 08:59:58.000 ‫از آن گذشته، در برابر پرسش یک اسفنج، 3784 08:59:58.120 --> 09:00:00.760 ‫پسر پادشاه چه پاسخی می تواند بدهد؟ 3785 09:00:00.880 --> 09:00:03.720 ‫سرورم، مرا اسفنج می شمارید؟ 3786 09:00:03.840 --> 09:00:09.200 ‫آری، آقا، اسفنجی که مراحم پادشاه ‫و پاداش ها و اختیارات او را می مکد، 3787 09:00:09.320 --> 09:00:13.160 ‫اما این گونه خدمتگزاران در پایان کار است ‫که بهترین خدمت را در حق پادشاه انجام می دهند. 3788 09:00:13.280 --> 09:00:17.520 ‫همین که به آن چه گرد آورده اید، ‫نیازش افتاد، چنان فشارتان می دهد... 3789 09:00:17.640 --> 09:00:22.440 ‫- ...که شما اسفنج ها بار دیگر خشک شوید. ‫- سخنانتان را نمی فهمم، سرورم. 3790 09:00:22.520 --> 09:00:25.360 ‫مایه خشنودی من است. در گوش ابلهان ‫آن چه می نشیند، سخن جفنگ است. 3791 09:00:26.760 --> 09:00:29.000 ‫سرورم، باید به ما ‫بگویید نعش کجاست... 3792 09:00:29.120 --> 09:00:30.600 ‫...و با ما نزد پادشاه بیایید. 3793 09:00:31.880 --> 09:00:34.640 ‫- شاه عجب چیزیست... ‫- چیز، سرورم؟ 3794 09:00:34.760 --> 09:00:36.360 ‫چیزی ناچیز! 3795 09:00:39.640 --> 09:00:41.080 ‫مرا نزدش ببرید. 3796 09:01:12.760 --> 09:01:16.240 ‫آزاد گذاشتن این مرد ‫به راستی خطرناک است. 3797 09:01:16.360 --> 09:01:20.720 ‫با این همه نباید او را ‫به دست نیرومند قانون بسپاریم. 3798 09:01:20.840 --> 09:01:23.360 ‫او محبوب توده گیج و گول مردم است... 3799 09:01:23.440 --> 09:01:26.760 ‫...که خوشایندشان نه از سر عقل ‫بلکه به چشمشان است. 3800 09:01:26.880 --> 09:01:30.840 ‫باید در انظار چنین بنماید که عزیمت ناگهانی او ‫طفره و تعللی حساب شده بود. 3801 09:01:30.960 --> 09:01:33.360 ‫در بیماری هایی که امید بهبود نمی رود، 3802 09:01:33.520 --> 09:01:37.640 ‫شفا جز درمان های نومیدانه نیست. 3803 09:01:37.760 --> 09:01:39.720 ‫خوب... 3804 09:01:39.840 --> 09:01:42.520 ‫چه شده است؟ 3805 09:01:42.680 --> 09:01:45.440 ‫سرورم، نتوانستیم از زیر زبانش ‫بیرون کشیم که نعش را کجا برده است. 3806 09:01:47.600 --> 09:01:50.920 ‫- هملت، پولونیوس کجاست؟ ‫- سر شام. 3807 09:01:52.000 --> 09:01:53.440 ‫شام؟ کجا؟ 3808 09:01:54.880 --> 09:01:58.160 ‫جایی که سرگرم خوردن باشد نیست، ‫بلکه جاییست که می خورندش! 3809 09:01:59.640 --> 09:02:02.880 ‫انجمنی از کرم های سیاستمدار ‫به جانش افتاده اند. 3810 09:02:03.000 --> 09:02:06.680 ‫در زمینه خورد و خوراک ‫یگانه سرور و سالار شما کرم است. 3811 09:02:06.800 --> 09:02:10.360 ‫شاه فربه و گدای لاغر ‫تنها دو خوراک یکسان... 3812 09:02:10.520 --> 09:02:12.360 ‫...بر سر میزی یکسانند، ‫همین و بس. 3813 09:02:12.440 --> 09:02:14.960 ‫- پولونیوس کجاست؟ ‫- در آسمان. کسی را به آن جا بفرستید تا ببیند! 3814 09:02:15.080 --> 09:02:19.040 ‫اگر پیکتان او را نیافت، ‫خودتان جای دیگر به جستجویش بروید، 3815 09:02:21.760 --> 09:02:24.240 ‫اما اگر تا یک ماه دیگر پیدایش نکردید، 3816 09:02:24.360 --> 09:02:26.720 ‫ناچار بویش را وقتی از پلکان دهلیز ‫بالا می روید حس خواهید کرد. 3817 09:02:26.840 --> 09:02:28.040 ‫بروید آن جا به دنبالش. 3818 09:02:29.200 --> 09:02:32.520 ‫همان جا خواهد ماند تا شما برسید! 3819 09:02:35.720 --> 09:02:40.000 ‫هملت، برای حفظ جان خودت... 3820 09:02:40.120 --> 09:02:42.360 ‫...که برای ما همان قدر گرامی است... 3821 09:02:42.440 --> 09:02:46.840 ‫...که کاری که از تو سر زده، ‫سخت موجب اندوه ماست، 3822 09:02:46.960 --> 09:02:49.240 ‫می باید با شتابی آتشین از این جا بروی. 3823 09:02:49.360 --> 09:02:51.440 ‫بنابراین خود را آماده کن. 3824 09:02:51.520 --> 09:02:55.640 ‫کشتی حاضر و باد مساعد است. ‫همراهانت به انتظارند... 3825 09:02:55.760 --> 09:02:58.160 ‫...و همه چیز آماده برای سفر انگلستان است. 3826 09:02:58.280 --> 09:03:00.440 ‫- سفر انگلستان؟ ‫- آری، هملت. 3827 09:03:00.520 --> 09:03:03.760 ‫- بسیار خوب. ‫- اگر بر نیت ما آگهی داشتی، می دیدی که به راستی خوب است. 3828 09:03:03.880 --> 09:03:07.720 ‫برویم به انگلستان! ‫خدانگهدار، مادر جان! 3829 09:03:07.840 --> 09:03:10.720 ‫مرا «پدر مهربانت» بخوان، هملت. 3830 09:03:12.800 --> 09:03:18.440 ‫مادر و پدر زن و شوهرند ‫و زن و شوهر هم هر دو یک تنند. 3831 09:03:19.360 --> 09:03:21.640 ‫از این رو، همان مادرم. 3832 09:03:24.440 --> 09:03:27.960 ‫خوب، برویم به انگلستان! 3833 09:03:28.960 --> 09:03:31.200 ‫پا به پا دنبالش بروید. 3834 09:03:31.320 --> 09:03:33.440 ‫زود به کشتی سوارش کنید. 3835 09:03:33.520 --> 09:03:36.800 ‫معطل نشوید، می خواهم ‫تا شب از این جا رفته باشد. 3836 09:03:39.760 --> 09:03:41.320 ‫ای انگلستان... 3837 09:03:41.440 --> 09:03:45.320 ‫اگر هیچ به دوستی من ارج نمی نهی، 3838 09:03:45.440 --> 09:03:48.080 ‫باید که در به کار بستن فرمان شاهانه ما... 3839 09:03:48.200 --> 09:03:51.440 ‫...که در نامه های مؤکد به تفصیل آمده، 3840 09:03:51.520 --> 09:03:54.440 ‫بی درنگ هملت را بکشی. 3841 09:03:55.960 --> 09:03:57.600 ‫فرمان ببر، انگلستان! 3842 09:03:58.520 --> 09:04:03.840 ‫او همچون تب دق در خونم تاخته است... 3843 09:04:03.960 --> 09:04:07.160 ‫...و تو باید درمانم کنی! 3844 09:05:04.240 --> 09:05:08.160 ‫سرکرده، بروید و از جانب من ‫به شاه دانمارک درود بفرستید... 3845 09:05:08.280 --> 09:05:12.000 ‫...و بگویید که فورتینبراس ‫استدعا دارد چنان که وعده رفته بود، 3846 09:05:12.120 --> 09:05:14.720 ‫پروانه عبور از قلمروی فرمانروایی شاه بدو اعطا شود. 3847 09:05:14.840 --> 09:05:16.880 ‫می دانید کجا باید به ما بپیوندید. 3848 09:05:17.000 --> 09:05:22.040 ‫اگر اعلی حضرت خواستار دیدار ما باشد، ‫در برابرش به عرض ادب قیام خواهیم کرد. 3849 09:05:22.160 --> 09:05:24.440 ‫- این را به اطلاعش برسانید. ‫- اطاعت امر، سرورم. 3850 09:05:24.960 --> 09:05:26.240 ‫آهسته، قدم رو. 3851 09:05:35.080 --> 09:05:37.720 ‫آقای عزیز، این نیروها از آن کیستند؟ 3852 09:05:39.680 --> 09:05:42.000 ‫از آن شاه نروژ، آقا. 3853 09:05:42.120 --> 09:05:44.360 ‫خواهش می کنم بفرمایید مقصدشان کجاست؟ 3854 09:05:45.120 --> 09:05:47.120 ‫جایی در لهستان برای جنگ. 3855 09:05:47.240 --> 09:05:51.360 ‫- فرمانده شان کیست؟ ‫- برادرزاده شاه پیر نروژ، فورتینبراس. 3856 09:05:51.520 --> 09:05:55.120 ‫آیا به قلب لهستان حمله می برد ‫یا به ناحیه ای مرزی؟ 3857 09:05:55.720 --> 09:05:58.840 ‫راستش را بگویم، ‫بی لاف و گزاف، 3858 09:05:58.960 --> 09:06:03.240 ‫می رویم تکه زمینی کوچک را که جز ‫شهرت و نام حاصلی نخواهد داشت به تصرف درآوریم. 3859 09:06:03.360 --> 09:06:06.440 ‫من به پنج سکه، تنها به پنج سکه، ‫حاضر نیستم آن جا زراعت کنم. 3860 09:06:06.520 --> 09:06:08.240 ‫پس لهستانی ها هرگز ‫در پی دفاع از آن برنخواهند آمد. 3861 09:06:08.360 --> 09:06:10.520 ‫هم اکنون پادگانی ‫در آن جا مستقر کرده اند. 3862 09:06:10.640 --> 09:06:13.000 ‫دو هزار سپاهی و بیست هزار سکه زر هم... 3863 09:06:13.120 --> 09:06:14.840 ‫...تکلیف این پر کاه را یک سره نخواهند کرد. 3864 09:06:14.960 --> 09:06:16.040 ‫سرورم، لطفاً حرکت کنید. 3865 09:06:16.160 --> 09:06:18.440 ‫- به خاکساری از شما تشکر می کنم، آقا. ‫- خدا به همراهتان، آقا. 3866 09:06:18.600 --> 09:06:19.640 ‫سرورم، لطف می کنید حرکت کنید؟ 3867 09:06:19.760 --> 09:06:22.000 ‫جلوتر بروید. زود خودم را ‫به شما می رسانم. 3868 09:06:32.000 --> 09:06:37.720 ‫چگونه هر تصادفی مرا متهم می دارد ‫و برانتقام کُند من مهمیز می زند! 3869 09:06:40.520 --> 09:06:44.720 ‫نمی دانم برای چه هنوز در این مرحله ‫به سر می برم که بگویم این کار شدنی است، 3870 09:06:44.840 --> 09:06:49.200 ‫حال آن که برای به انجام رساندن آن انگیزه، ‫اراده، نیرو و وسیله همه را دارم. 3871 09:06:49.320 --> 09:06:52.720 ‫نمونه هایی به بزرگی زمین مرا ‫به کار می انگیزند. 3872 09:06:53.520 --> 09:06:58.880 ‫از آن جمله سپاهی بدین انبوهی ‫و آراستگی که شاهزاده ای نازک طبع و نازپرورده... 3873 09:06:59.000 --> 09:07:02.720 ‫...رهبریش می کند، ‫کسی که دلاوریش از همت خداداد پرمایه گشته... 3874 09:07:02.840 --> 09:07:06.320 ‫...و قضای نادیده را به ریشخند می گیرد... 3875 09:07:06.440 --> 09:07:08.440 ‫...و وجود شکننده و فناپذیر خود را... 3876 09:07:08.600 --> 09:07:12.040 ‫...برای حتی پوست یک تخم مرغ ‫به دست هر ضربتی که سرنوشت و مرگ و خطر... 3877 09:07:13.280 --> 09:07:15.880 ‫...را یارای آن باشد، می سپارد. 3878 09:07:18.360 --> 09:07:20.280 ‫پس من که پدرم کشته... 3879 09:07:21.360 --> 09:07:24.040 ‫...و مادرم آلوده شده است، ‫چگونه هیجان خون و خردم را... 3880 09:07:24.160 --> 09:07:28.880 ‫...تاب می آورم و همه را به خواب وا می دارم، 3881 09:07:29.680 --> 09:07:34.760 ‫در حالی که با شرمساری مرگ قریب الوقوع ‫بیست هزار تن را می بینم... 3882 09:07:34.880 --> 09:07:40.520 ‫...که به وسواس و نیرنگ کسب نام ‫چنان به سوی گور می شتابند که گویی به بستر می روند... 3883 09:07:42.440 --> 09:07:47.800 ‫...و برای تکه زمینی می جنگند که گنجایشش ‫به قدری نیست که بتوان کشته ها را در آن جا داد؟ 3884 09:07:47.920 --> 09:07:49.520 ‫سرورم، منتظر شماییم. 3885 09:07:50.440 --> 09:07:55.640 ‫اوه! از این پس باید اندیشه ام ‫خون خواه باشد، وگرنه به هیچ نمی ارزد. 3886 09:08:10.600 --> 09:08:13.360 ‫من با او سخن نمی گویم. 3887 09:08:15.760 --> 09:08:17.360 ‫چه می خواهد؟ 3888 09:08:18.080 --> 09:08:22.680 ‫بیشتر از پدرش حرف می زند. ‫می گوید شنیده که دنیا همه نیرنگ است. 3889 09:08:22.800 --> 09:08:26.040 ‫سخنان دوپهلو می گوید ‫که گاه معنای درستی هم ندارند. 3890 09:08:26.800 --> 09:08:28.760 ‫گفته هایش چیزی نیست، 3891 09:08:28.880 --> 09:08:32.880 ‫اما با این همه ناهنجاری، شنوندگان را ‫گروه گروه به سوی او می کشاند. 3892 09:08:33.000 --> 09:08:35.320 ‫آنان...آنان در سخنانش دقیق می شوند... 3893 09:08:35.440 --> 09:08:38.240 ‫...و کلمات گسیخته اش را به سرهم بندی ‫با اندیشه های خود هم ساز می کنند. 3894 09:08:38.360 --> 09:08:41.200 ‫بهتر است با وی گفتگویی کنید، 3895 09:08:42.080 --> 09:08:46.600 ‫زیرا ممکن است بذر بدگمانی های خطرناکی ‫در میان بدخواهان بیفشاند. 3896 09:08:48.920 --> 09:08:50.720 ‫آه، بیاوریدش داخل. 3897 09:08:54.920 --> 09:08:58.520 ‫برای روح بیمار من، 3898 09:08:59.880 --> 09:09:02.640 ‫به اقتضای سرشت گناه، 3899 09:09:03.720 --> 09:09:09.160 ‫کوچک ترین چیزی گویی ‫پیش درآمد بدبختی های بزرگ است. 3900 09:09:09.280 --> 09:09:12.520 ‫ملکه زیبای دانمارک کجاست؟ 3901 09:09:14.800 --> 09:09:17.440 ‫ها، چه می خواستی، اوفلیا؟ 3902 09:09:19.920 --> 09:09:24.520 ‫♪ عشق حقیقی را چگونه می توانم ♪ ‫♪ از دیگری تمیز دهم؟ ♪ 3903 09:09:25.360 --> 09:09:29.680 ‫♪ به کلاه آراسته به صدف ها و عصایش ♪ ‫♪ و به آن جفت نعلینش ♪ 3904 09:09:30.520 --> 09:09:33.040 ‫افسوس، دوشیزه نازنین... 3905 09:09:34.840 --> 09:09:36.320 ‫این ترانه چه مناسبتی دارد؟ 3906 09:09:36.440 --> 09:09:38.800 ‫چه می گویید؟ نه، خواهش می کنم گوش کنید. 3907 09:09:38.920 --> 09:09:40.360 ‫♪ او... ♪ 3908 09:09:40.440 --> 09:09:43.920 ‫♪ او مرده و رفته، بانوی من ♪ ‫♪ او مرده و رفته ♪ 3909 09:09:44.040 --> 09:09:47.360 ‫♪ سبزه نودمیده بر بالای سرش ♪ ‫♪ با سنگی پایین پایش ♪ 3910 09:09:47.440 --> 09:09:50.760 ‫- خوب، دیگر، اوفلیا... ‫- خواهش می کنم گوش بدهید! 3911 09:09:52.360 --> 09:09:55.800 ‫♪ با کفنی به سپیدی برف کوهساران ♪ ‫♪ با، با، با، با ♪ 3912 09:09:55.920 --> 09:09:58.360 ‫- آخ، سرورم، ببینیدش. ‫- ♪ آراسته به گل های خوش بو ♪ 3913 09:09:58.520 --> 09:10:02.520 ‫♪ به گور رفت، بی آن که عشقی پاک ♪ ‫♪ باران اشک بر او بریزد ♪ 3914 09:10:02.640 --> 09:10:06.800 ‫دوشیزه زیبا، حالتان چطور است؟ 3915 09:10:09.680 --> 09:10:12.160 ‫خوب، خدا عوضتان بدهد. 3916 09:10:14.600 --> 09:10:17.280 ‫خدایا، ی می دانیم چه هستیم، ‫اما نمی دانیم چه ممکن است بشویم. 3917 09:10:17.360 --> 09:10:18.840 ‫اگر این ماه پیدایش نکردید، 3918 09:10:18.960 --> 09:10:21.880 ‫هنگام بالا رفتن از پلکان بویش را حس خواهید کرد. 3919 09:10:23.360 --> 09:10:27.280 ‫- به پدرش می اندیشد. ‫- خواهش می کنم در این مورد حرفی نزنید. 3920 09:10:27.360 --> 09:10:29.440 ‫هیس. هیس. 3921 09:10:34.520 --> 09:10:38.800 ‫♪ به دوشیزه آسمانی و معبود جان من ♪ ‫♪ اوفلیایی که از همه زیباتر است ♪ 3922 09:10:38.920 --> 09:10:41.760 ‫- اوفلیای زیبا... ‫- ♪ از آتشین بودن ستارگان ♪ 3923 09:10:41.880 --> 09:10:43.440 ‫♪ و حرکت خورشید مطمئن مباش ♪ 3924 09:10:43.600 --> 09:10:45.720 ‫♪ حتی در راست بودن حقیقت تردید کن ♪ 3925 09:10:45.840 --> 09:10:48.320 ‫♪ اما هرگز به عشق من شک مکن ♪ 3926 09:10:50.720 --> 09:10:54.160 ‫پس مراقب باش. ‫ترس تو را در امان نگه می دارد. 3927 09:10:54.280 --> 09:10:57.040 ‫واقعاً؟ به خاطر سپردم. 3928 09:10:57.160 --> 09:11:01.760 ‫نظرت چیست؟ فکر کن خامی. ‫اطاعت امر، سرورم. 3929 09:11:01.880 --> 09:11:04.800 ‫از کی او چنین شده است؟ 3930 09:11:08.040 --> 09:11:09.760 ‫امیدوارم کارها به خیر بینجامد. 3931 09:11:11.440 --> 09:11:12.720 ‫باید شکیبا باشیم، 3932 09:11:15.880 --> 09:11:18.160 ‫اما وقتی که به یاد می آورم که او را... 3933 09:11:18.280 --> 09:11:22.160 ‫...در خاک سرد نهادند، نمی توانم گریه نکنم. 3934 09:11:24.880 --> 09:11:26.800 ‫برادرم خبر خواهد یافت. 3935 09:11:27.720 --> 09:11:30.120 ‫به همین سبب، از راهنمایی مهرآمیزتان ‫تشکر می کنم. 3936 09:11:30.240 --> 09:11:31.440 ‫کالسکه ام را بیاورید! 3937 09:11:32.600 --> 09:11:33.960 ‫شب بخیر، بانوان. 3938 09:11:34.080 --> 09:11:36.280 ‫شب بخیر، بانوان نازنین! 3939 09:11:36.360 --> 09:11:39.080 ‫شب بخیر! ‫شب بخیر! 3940 09:11:39.200 --> 09:11:44.640 ‫خواهش می کنم تعقیبش کنید ‫و خوب مراقبش باشید. 3941 09:11:45.960 --> 09:11:50.080 ‫آه، گرترود! هنگامی که رنج و مصیبت ‫به کسی روی می آورد، 3942 09:11:50.200 --> 09:11:55.320 ‫هیچ گاه به صورت جاسوسانی منفرد نیست، ‫بلکه گروه گروه پیش می آید. 3943 09:11:56.760 --> 09:12:01.080 ‫نخست پدرش کشته می شود، ‫سپس پسرت از این جا می رود... 3944 09:12:01.200 --> 09:12:04.960 ‫...و خود او بدترین عامل تبعید عادلانه اش بوده است؛ 3945 09:12:05.080 --> 09:12:07.520 ‫مردم نیز که از مرگ پولونیوس عزیز برآشفته اند... 3946 09:12:07.680 --> 09:12:11.080 ‫...و در زمزمه ها و اندیشه های تیره ‫و ناگوار در افتاده اند. 3947 09:12:11.200 --> 09:12:16.520 ‫ما هم از خامی، مخفیانه به خاک سپردیمش. 3948 09:12:16.640 --> 09:12:20.800 ‫بیچاره اوفلیا که از خود بی خود شده ‫و از خرد روشن که بی آن ما نقشی... 3949 09:12:20.920 --> 09:12:23.160 ‫...یا حیوانی بیش نیستیم، 3950 09:12:23.280 --> 09:12:25.640 ‫جدا مانده است. 3951 09:12:26.640 --> 09:12:31.800 ‫- این هیاهو چیست؟ ‫- سرورم، خودتان را نجات دهید. 3952 09:12:31.920 --> 09:12:35.840 ‫لایرتیس جوان اینک در رأس گروهی شورشی ‫افسران شما را از پای در می آورد. 3953 09:12:35.960 --> 09:12:40.320 ‫جمعیت او را شاه می خوانند و فریاد می زنند: ‫«دیگر انتخاب کردیم. لایرتیس باید شاه شود!» 3954 09:12:40.440 --> 09:12:42.760 ‫با کلاه ها و دست ها و صداهای خود ‫تا ابرها هلهله بر می دارند! 3955 09:12:42.880 --> 09:12:46.240 ‫«لایرتیس شاه باشد!» 3956 09:12:47.120 --> 09:12:52.880 ‫- آه، ای شاه فرومایه، پدرم را به من باز ده! ‫- آرام، لایرتیس عزیز. 3957 09:12:53.000 --> 09:12:56.240 ‫اگر یک قطره خونم بخواهد آرام باشد، ‫بر ناخلفی من گواه می دهد. 3958 09:12:56.360 --> 09:13:00.440 ‫لایرتیس، چرا سرکشی در تو ‫چنین به شدت تظاهر می یابد؟ 3959 09:13:00.520 --> 09:13:03.800 ‫به من بگو، لایرتیس، چرا ‫بدین گونه خشمگینی؟ 3960 09:13:03.920 --> 09:13:05.640 ‫پدرم کجاست؟ 3961 09:13:06.440 --> 09:13:08.800 ‫- مرده. ‫- اما نه به دست من! 3962 09:13:08.920 --> 09:13:10.640 ‫بگذارید هر چه می خواهد بپرسد. 3963 09:13:11.320 --> 09:13:13.320 ‫مرگش چگونه بود؟ 3964 09:13:13.440 --> 09:13:15.840 ‫مرا نمی توان گول زد! 3965 09:13:15.960 --> 09:13:19.360 ‫سوگند فرمانبرداریم به جهنم! ‫پیمان وفاداریم به درک سیاه! 3966 09:13:19.440 --> 09:13:23.600 ‫وجدان و آیینم به ته چاه دوزخ! 3967 09:13:23.720 --> 09:13:25.720 ‫من باکی از لعنت ابدی ندارم. 3968 09:13:25.840 --> 09:13:30.520 ‫هر چه بادا باد! همین قدر ‫انتقام پدرم را به تمامی می گیرم! 3969 09:13:30.640 --> 09:13:32.680 ‫که می تواند تو را ‫از این کار باز دارد؟ 3970 09:13:32.800 --> 09:13:35.800 ‫در این جهان تنها اراده خودم می تواند! 3971 09:13:35.920 --> 09:13:41.160 ‫و اما در به کار بردن امکاناتی که در اختیار دارم، ‫چنان امساک روا خواهم داشت که با اندک توشه تا دوردست بروم. 3972 09:13:41.280 --> 09:13:48.360 ‫لایرتیس عزیز، اگر می خواهی از حقیقتِ ‫مرگ پدر گرامیت باخبر شوی، 3973 09:13:48.440 --> 09:13:51.080 ‫آیا لازمه کین خواهیت این است... 3974 09:13:51.200 --> 09:13:55.840 ‫...که بی نگرش، پای دوست، دشمن، ‫برنده و بازنده را به یک سان به میان بکشی؟ 3975 09:13:57.600 --> 09:14:02.640 ‫- به کسی جز دشمنانش کاری ندارم. ‫- خوب، آیا می خواهی بشناسیشان؟ 3976 09:14:03.240 --> 09:14:07.720 ‫بازوانم را به روی دوستان مشفقش ‫بدین سان باز می کنم... 3977 09:14:07.840 --> 09:14:11.680 ‫...و مانند مرغ مهربان و جانبخش سقا ‫آن ها را با خون خود پرورش می دهم. 3978 09:14:11.800 --> 09:14:18.680 ‫اینک همچون فرزندی خوب ‫و آزادمردی حقیقی سخن می گویی. 3979 09:14:18.800 --> 09:14:21.920 ‫این که من در مرگ پدرت بی گناهم... 3980 09:14:22.040 --> 09:14:27.200 ‫...بی کم و کاست، همچون روز ‫در چشمت، بر تو روشن خواهد شد. 3981 09:14:33.160 --> 09:14:36.040 ‫اگر می خواهی بدانی... 3982 09:14:38.280 --> 09:14:41.120 ‫چه خبر است؟ این هیاهو از چیست؟ 3983 09:14:53.680 --> 09:14:57.120 ‫ای تب، مغز مرا خشک کن! 3984 09:14:57.800 --> 09:15:00.240 ‫آه، ای گل سرخ مِه، ‫دوشیزه گرامی، 3985 09:15:00.360 --> 09:15:05.200 ‫خواهر مهربان، اوفلیای نازنین. 3986 09:15:06.760 --> 09:15:08.480 ‫آه، خدایا! 3987 09:15:08.600 --> 09:15:14.520 ‫مگر ممکن است که عقل دختران جوان ‫مانند عمر پیران دچار زوال شود؟ 3988 09:15:15.960 --> 09:15:19.680 ‫اگر هم عقلت به جا بود و مرا به کین خواهی ‫می خواندی، باز نمی توانستی تا بدین حد... 3989 09:15:19.800 --> 09:15:21.160 ‫...مرا به هیجان در آوری. 3990 09:15:23.680 --> 09:15:26.840 ‫♪ با روی گشاده در تابوتش بردند ♪ 3991 09:15:26.960 --> 09:15:31.040 ‫♪ و بر گورش چه باران اشک که ریخت... ♪ 3992 09:15:36.120 --> 09:15:37.920 ‫خدا به همراهت، کبوتر من! 3993 09:15:42.600 --> 09:15:43.640 ‫آه. 3994 09:15:47.000 --> 09:15:51.480 ‫به آواز بخوانید: واژگون، واژگون. 3995 09:15:52.880 --> 09:15:55.400 ‫♪ دا، دا، دا، دا، دا ♪ 3996 09:16:01.280 --> 09:16:02.560 ‫آه! 3997 09:16:05.160 --> 09:16:07.280 ‫چون چرخ می چرخد! 3998 09:16:09.600 --> 09:16:12.280 ‫این رزماری است، برای یادآوری؛ 3999 09:16:12.400 --> 09:16:14.240 ‫دلدار من، به یاد آور. 4000 09:16:17.840 --> 09:16:21.400 ‫این هم بنفشه فرنگی کوهیست، نشان اندیشه. 4001 09:16:27.840 --> 09:16:32.440 ‫اینک رازیانه و تاج الملوک برای شما. 4002 09:16:39.120 --> 09:16:43.320 ‫این سداب هم از آن شما، نشان ندامت. 4003 09:16:43.440 --> 09:16:45.440 ‫آه، باید سدابتان را ‫به طرز دیگری بزنید. 4004 09:16:45.560 --> 09:16:48.680 ‫دلم می خواست چند بنفشه به شما بدهم، ‫ولی پس از مرگ پدرم، همه پژمرده شدند. 4005 09:16:49.400 --> 09:16:52.320 ‫می گویند او مرگ شایسته ای داشته. 4006 09:16:52.440 --> 09:16:54.600 ‫اندیشه و درد و سودازدگی... 4007 09:16:54.720 --> 09:16:58.880 ‫...و حتی دوزخ را به رنگ ظرافت و زیبایی در می آورد. 4008 09:17:11.840 --> 09:17:15.920 ‫♪ دیگر آیا باز نخواهد آمد؟ ♪ 4009 09:17:18.600 --> 09:17:24.280 ‫♪ آیا باز نخواهد آمد؟ ♪ 4010 09:17:26.000 --> 09:17:28.760 ‫♪ نه، نه ♪ 4011 09:17:32.040 --> 09:17:35.680 ‫♪ نه، او مرده است ♪ 4012 09:17:39.800 --> 09:17:43.200 ‫♪ تو هم به بستر مرگت برو ♪ 4013 09:17:45.000 --> 09:17:49.320 ‫♪ که او هرگز باز نخواهد آمد ♪ 4014 09:17:52.640 --> 09:17:56.640 ‫♪ ریشش به سفیدی برف بود ♪ 4015 09:17:59.680 --> 09:18:02.760 ‫♪ و موهای سرش همه چون کتان ♪ 4016 09:18:05.760 --> 09:18:10.400 ‫♪ او رفته ♪ 4017 09:18:11.800 --> 09:18:16.280 ‫♪ او رفته ♪ 4018 09:18:21.320 --> 09:18:27.320 ‫♪ دیگر مویه و زاری ♪ 4019 09:18:28.160 --> 09:18:30.200 ‫♪ بس کنیم ♪ 4020 09:18:37.960 --> 09:18:41.480 ‫خدایا، تو این را می بینی؟ 4021 09:18:41.600 --> 09:18:47.200 ‫لایرتیس، باید در اندوهت سهیم باشم، 4022 09:18:47.320 --> 09:18:49.800 ‫وگرنه حقی از من سلب کرده ای. 4023 09:18:51.320 --> 09:18:52.800 ‫بیا. با من بیا. 4024 09:18:52.920 --> 09:18:57.080 ‫از میان دوستانت عاقل ترین را ‫به میل خود انتخاب کن... 4025 09:18:57.200 --> 09:18:59.720 ‫...که آنان به سخنان ما گوش دهند ‫و میان ما داوری کنند. 4026 09:18:59.840 --> 09:19:05.600 ‫اگر ما را، خواه به دست خود ‫و خواه به دست دیگری، در این کار دخیل یافتند، 4027 09:19:05.720 --> 09:19:09.640 ‫برای جبران، پادشاهی، تاج و زندگانی خود... 4028 09:19:09.760 --> 09:19:13.560 ‫...و هر آن چه از آن خود می شماریم ‫را به تو می سپاریم؛ 4029 09:19:13.680 --> 09:19:18.040 ‫اما اگر چنین نبود، لطفاً با ما شکیبایی کن... 4030 09:19:18.160 --> 09:19:23.240 ‫...تا به اتفاق هم کاری کنیم ‫که چنان که باید و شاید، خشنود شوی. 4031 09:19:24.560 --> 09:19:27.280 ‫باشد! 4032 09:19:27.400 --> 09:19:30.280 ‫احوال مرگ او ‫و خاکسپاری پنهانیش، 4033 09:19:30.400 --> 09:19:37.240 ‫بی آن که آیین و مراسمی رسمی و باشکوه ‫برایش برگزار گردد...گویی همه این ها از آسمان بر سرم نعره می زنند. 4034 09:19:38.280 --> 09:19:41.280 ‫بگذار تبر بزرگ کیفر... 4035 09:19:42.360 --> 09:19:44.880 ‫...همان جا فرود آید که جنایت شده. 4036 09:19:45.680 --> 09:19:47.920 ‫خواهش می کنم با من بیا. 4037 09:22:10.560 --> 09:22:14.720 ‫- اینان که می خواهند با من سخن بگویند، که اند؟ ‫- می گویند نامه هایی برایتان دارند. 4038 09:22:15.800 --> 09:22:18.320 ‫نمی دانم از کدام گوشه جهان ‫ممکن است پیغامی داشته باشم، 4039 09:22:18.440 --> 09:22:20.120 ‫مگر آن که از والاحضرت هملت باشد. 4040 09:22:21.000 --> 09:22:23.720 ‫- چه خبر؟ ‫- خدا خیرتان دهد، آقا. 4041 09:22:23.840 --> 09:22:27.480 ‫- تو را هم خیر دهد. ‫- اگر خدا بخواهد، چنین می شود، آقا. 4042 09:22:28.800 --> 09:22:30.280 ‫آقا، اگر آن طور که شنیدم، 4043 09:22:30.400 --> 09:22:33.280 ‫نامتان هوراشیوست، این نامه از آن شماست. 4044 09:22:36.440 --> 09:22:39.440 ‫بمان. تو هم آن را خواهی شنید. 4045 09:22:41.000 --> 09:22:43.080 ‫«هوراشیو، پس از خواندن این نامه، 4046 09:22:43.200 --> 09:22:44.960 ‫به نحوی اینان را نزد شاه ببر. 4047 09:22:45.080 --> 09:22:47.200 ‫نامه هایی برای او دارند. 4048 09:22:47.960 --> 09:22:50.320 ‫ما تنها دو روز در دریا بودیم... 4049 09:22:50.440 --> 09:22:54.400 ‫...که یک دزد دریایی بی باک ‫در پی ما افتاد. 4050 09:22:55.040 --> 09:22:59.160 ‫تا دیدیم که کشتیمان به کُندی ‫پیش می رود، به ناچار دست به دامن دلیری شدیم... 4051 09:22:59.280 --> 09:23:02.800 ‫به محض برخورد، خود را ‫به عرشه کشتی آنان انداختم... 4052 09:23:02.920 --> 09:23:04.880 ‫...و از این رو تنهایی اسیرشان شدم، 4053 09:23:07.600 --> 09:23:12.080 ‫اما با من همچون دزدانی جوانمرد رفتار کرده اند... 4054 09:23:12.200 --> 09:23:15.280 ‫...و این جوانمردان تو را به جایی ‫که من هستم خواهند آورد. 4055 09:23:16.800 --> 09:23:20.040 ‫خودت را با چنان شتابی به من برسان ‫که گویی از مرگ می گریزی. 4056 09:23:20.160 --> 09:23:23.640 ‫سخنانی برای گفتن در گوش تو ‫دارم که از شنیدن آن گنگ خواهی ماند. 4057 09:23:25.040 --> 09:23:28.160 ‫آن که می دانی دوست توست، هملت.» 4058 09:23:31.000 --> 09:23:33.960 ‫بیایید تا شما را با این نامه هایتان راهنمایی کنم... 4059 09:23:34.080 --> 09:23:35.400 ‫...و زودتر بجنبید... 4060 09:23:35.520 --> 09:23:38.200 ‫...تا مرا به سوی کسی که این نامه ها را ‫از او گرفته اید ببرید. 4061 09:23:42.600 --> 09:23:46.440 ‫پس حالا باید وجدانت ‫بی گناهی مرا بپذیرد... 4062 09:23:46.560 --> 09:23:48.960 ‫...و باید مرا چون دوستی ‫در قلب خود جای دهی، 4063 09:23:49.080 --> 09:23:53.040 ‫زیرا شنیدی و فهمیدی... 4064 09:23:53.160 --> 09:23:58.240 ‫...که آن که پدر بزرگوارت را ‫کشت، قصد جان مرا نیز داشت. 4065 09:23:58.360 --> 09:23:59.520 ‫این طور به نظر می رسد، 4066 09:23:59.640 --> 09:24:03.320 ‫اما به من بگویید، اعمالی ‫چنین تبهکارانه و بدین حد وخیم را... 4067 09:24:03.440 --> 09:24:07.160 ‫...برای چه کیفر ندادید؟ 4068 09:24:07.280 --> 09:24:10.040 ‫به دو علت خاص... 4069 09:24:10.160 --> 09:24:13.120 ‫...که شاید به چشمت ‫بسیار سست بنماید، 4070 09:24:13.240 --> 09:24:15.520 ‫اما من آن ها را استوار می دانم. 4071 09:24:15.640 --> 09:24:19.560 ‫گویا ملکه، مادرش، تنها ‫به دیدار او زنده است... 4072 09:24:19.680 --> 09:24:23.880 ‫...و من، چه فضیلتم باشد ‫و چه بلای جانم، 4073 09:24:24.000 --> 09:24:28.320 ‫زندگی و روحم چنان ‫به ملکه وابسته است... 4074 09:24:28.440 --> 09:24:31.280 ‫...که مانند ستارگان ‫که جز در مدار خود نمی گردند، 4075 09:24:31.400 --> 09:24:33.760 ‫من نیز جز به رضای او، حرکتی نمی کنم. 4076 09:24:35.240 --> 09:24:39.200 ‫علت دیگر که نمی توانم ‫آشکارا او را بازخواست کنم، 4077 09:24:39.320 --> 09:24:43.080 ‫محبت بزرگی است ‫که توده مردم به او دارند... 4078 09:24:43.200 --> 09:24:44.880 ‫...و اگر همه خطاهای او را ‫به آب این محبت بشورند، 4079 09:24:45.000 --> 09:24:47.440 ‫زشتی های او ‫به زیبایی مبدل می شود! 4080 09:24:47.560 --> 09:24:52.760 ‫بدین سان تیرهای من که در چنین باد سختی ‫زیادی سبک هستند، 4081 09:24:52.880 --> 09:24:56.880 ‫بی آن که بتوانند بر آماج بنشینند، ‫به سوی کمانم باز می گردند. 4082 09:24:57.480 --> 09:25:00.480 ‫بنابراین، من باید ‫پدری شریف را از دست بدهم... 4083 09:25:00.600 --> 09:25:06.720 ‫...و خواهرم به این حال و روز وحشتناک ‫بیفتد، خواهری که اگر یادی از گذشته اش کنیم، 4084 09:25:06.840 --> 09:25:10.840 ‫در تمامی اعصار در کمالات نظیر نداشت! 4085 09:25:10.960 --> 09:25:12.880 ‫اما نوبت انتقامم خواهد رسید. 4086 09:25:13.000 --> 09:25:16.720 ‫تشویشی به دل راه مده. 4087 09:25:17.760 --> 09:25:21.680 ‫نباید گمان بری که ما ‫چنان سست و وارفته ایم... 4088 09:25:21.800 --> 09:25:26.480 ‫...که بگذاریم خطر در ریشمان ‫چنگ بیندازد و بگوییم مزاح است! 4089 09:25:26.600 --> 09:25:29.320 ‫- ها، چه خبر؟ ‫- نامه رسیده، سرورم. 4090 09:25:31.560 --> 09:25:32.760 ‫از طرف هملت. 4091 09:25:35.320 --> 09:25:37.080 ‫چه کسی آورده؟ 4092 09:25:37.200 --> 09:25:39.880 ‫آنان را ندیدم. متایاس این ها را به من ‫داده. او تحویلشان گرفته. 4093 09:25:40.000 --> 09:25:42.760 ‫لایرتیس، گوش کن. ‫ما را تنها بگذارید. 4094 09:25:44.480 --> 09:25:50.920 ‫«شاه والا و مقتدر، حتماً می دانید ‫که مرا بر خاک قلمرویتان برهنه پیاده کرده اند. 4095 09:25:51.040 --> 09:25:54.160 ‫فردا تمنای دیدار چشمان شاهانه تان را خواهم داشت. 4096 09:25:54.280 --> 09:25:55.400 ‫آن گاه، درباره بازگشت ناگهانی... 4097 09:25:55.520 --> 09:25:59.400 ‫...و بس شگرف خود گزارش خواهم کرد. هملت.» 4098 09:25:59.520 --> 09:26:01.440 ‫یعنی چه؟ 4099 09:26:03.440 --> 09:26:09.120 ‫همه شان بازگشته اند؟ یا این ‫حیله و فریبی بیش نیست؟ 4100 09:26:09.960 --> 09:26:11.520 ‫بگذارید بیاید. 4101 09:26:12.920 --> 09:26:16.000 ‫قلبم از این گرما می گیرد... 4102 09:26:16.120 --> 09:26:21.200 ‫...که زنده خواهم ماند و رو در روی او ‫خواهم گفت: «تو بودی که چنین کردی.» 4103 09:26:21.320 --> 09:26:26.240 ‫حال که چنین است... ‫اما چگونه چنین است... 4104 09:26:27.240 --> 09:26:28.320 ‫...و چگونه می تواند جز این باشد؟ 4105 09:26:28.440 --> 09:26:30.720 ‫آیا از من پیروی می کنی؟ 4106 09:26:30.840 --> 09:26:35.800 ‫- به شرط آن که مرا به آشتی وادار مکنید. ‫- لایرتیس، پدرت برایت عزیز بود؟ 4107 09:26:35.920 --> 09:26:39.960 ‫یا این که جز در ظاهر اندوهگین نیستی ‫و صورتی عاری از قلب داری؟ 4108 09:26:40.080 --> 09:26:42.240 ‫- این پرسش برای چیست؟ ‫- هملت بازمی گردد. 4109 09:26:42.360 --> 09:26:45.560 ‫چگونه نشان می دهی ‫که به راستی، نه به صرف گفتار، 4110 09:26:45.680 --> 09:26:47.320 ‫پسر پدر خود هستی؟ 4111 09:26:47.440 --> 09:26:52.440 ‫گلویش را در کلیسا می برم. 4112 09:26:53.160 --> 09:26:57.680 ‫البته، برای قاتلان هیچ مکان مقدسی نباید ممنوع باشد... 4113 09:26:57.800 --> 09:27:00.480 ‫...و هیچ چیز نباید ‫مانع کین خواهی گردد. 4114 09:27:00.600 --> 09:27:02.640 ‫من او را به کاری واخواهم داشت... 4115 09:27:02.760 --> 09:27:05.840 ‫...که تدبیر آن هم اکنون ‫در اندیشه ام پخته شده است... 4116 09:27:05.960 --> 09:27:08.920 ‫...و در آن ناگریز از پای خواهد افتاد... 4117 09:27:09.040 --> 09:27:12.160 ‫...و در مرگش، کمترین ‫باد سرزنشی نخواهد وزید... 4118 09:27:12.280 --> 09:27:16.720 ‫...و حتی مادرش بویی از آن نخواهد برد ‫و جز تصادفش نخواهد خواند. 4119 09:27:20.360 --> 09:27:23.440 ‫ملکه عزیزم، چه خبر؟ 4120 09:27:25.560 --> 09:27:30.160 ‫مصیبت ها چنان به سرعت فرا می رسند... 4121 09:27:30.280 --> 09:27:32.640 ‫...که گویی یکی پشت دیگری می آید. 4122 09:27:43.560 --> 09:27:47.280 ‫لایرتیس، خواهرت غرق شد. 4123 09:27:48.760 --> 09:27:50.480 ‫یعنی چه که غرق شد؟ 4124 09:27:55.400 --> 09:28:00.800 ‫بیدی روی جویبار سر فرود آورده... 4125 09:28:01.960 --> 09:28:06.480 ‫...که برگ های خاکستری رنگش را ‫در بلور آب منعکس می کند. 4126 09:28:07.720 --> 09:28:12.320 ‫همان جا بود که خواهرت رسید، 4127 09:28:12.440 --> 09:28:14.080 ‫با گلبند غریبی... 4128 09:28:14.760 --> 09:28:18.880 ‫..از گل شاه اشرفی، گزنه، 4129 09:28:19.000 --> 09:28:22.760 ‫گل مروارید و ثعلب نر. 4130 09:28:23.560 --> 09:28:26.720 ‫هنگامی که برای آویختن تاج گل خویش... 4131 09:28:26.840 --> 09:28:30.240 ‫...از شاخه های خمیده بالا می رفت، 4132 09:28:31.400 --> 09:28:34.680 ‫شاخه ای نابکار شکست... 4133 09:28:36.440 --> 09:28:42.520 ‫...و او با غنایم گیاهان هرزش ‫در جویبار اشک ریز افتاد. 4134 09:28:43.800 --> 09:28:47.040 ‫جامه هایش پهن و گسترده شدند... 4135 09:28:48.160 --> 09:28:53.080 ‫...و چندی او را چون پری دریایی ‫شناور نگه داشتند. 4136 09:28:53.200 --> 09:28:55.160 ‫در این میان، او... 4137 09:28:56.040 --> 09:28:59.440 ‫...چند سرود قدیمی می خواند، 4138 09:29:02.160 --> 09:29:05.600 ‫گویی نمی توانست درماندگی خود را دریابد... 4139 09:29:05.720 --> 09:29:09.600 ‫...یا خود موجودی پرورده... 4140 09:29:10.520 --> 09:29:13.000 ‫...و خو گرفته با آب بود، 4141 09:29:14.560 --> 09:29:18.440 ‫اما دیری نگذشت ‫که جامه هایش از آبی... 4142 09:29:18.560 --> 09:29:20.920 ‫...که جذب کرده بودند، سنگین شدند... 4143 09:29:21.040 --> 09:29:25.640 ‫...و دختر بیچاره را از سرود خوش آهنگش... 4144 09:29:25.760 --> 09:29:26.800 ‫...به... 4145 09:29:27.840 --> 09:29:30.840 ‫...مرگ لای لجن ها کشیدند. 4146 09:29:34.440 --> 09:29:39.680 ‫اوفلیای بیچاره، تو اینک خود از آن چه باید ‫سیراب تری، از این رو راه بر اشک خویش می بندم، 4147 09:29:39.800 --> 09:29:42.240 ‫اما تدبیر ما همین است... 4148 09:29:42.360 --> 09:29:45.920 ‫...و طبیعت بر عادت خود می رود، ‫بگذار زبان عیبجو هر چه می خواهد بگوید. 4149 09:29:46.040 --> 09:29:48.720 ‫بدرود، سرورم. 4150 09:29:48.840 --> 09:29:51.760 ‫سخنانی دارم که همچون آتش ‫می خواهند زبانه بکشند، 4151 09:29:51.880 --> 09:29:54.520 ‫ولی این اشک های ابلهانه ‫خاموششان می کنند. 4152 09:29:56.920 --> 09:30:02.160 ‫با چه زحمتی توانستم ‫خشم دیوانه وارش را فرو بنشانم! 4153 09:30:03.160 --> 09:30:06.720 ‫اینک می ترسم این خبر ‫بار دیگر برانگیزدش. 4154 09:30:06.840 --> 09:30:09.480 ‫پس به دنبالش برویم. 4155 09:30:19.880 --> 09:30:23.160 ‫ولی می دانستند چه می کنند، ‫من می بایست برایشان مفید باشم. 4156 09:30:23.280 --> 09:30:25.880 ‫- و روزن کرانتس و گیلد استرن؟ ‫- هم چنان روانه انگلستانند. 4157 09:30:26.000 --> 09:30:28.600 ‫درباره شان بسا چیزها دارم ‫که به تو بگویم. گوشت با من است؟ 4158 09:30:28.720 --> 09:30:30.160 ‫- آری، سرورم. ‫- در شب اول، 4159 09:30:30.280 --> 09:30:34.560 ‫قبل از اسیر شدنم، بی جان در بستر ‫دراز کشیده بودم، اما چنان بلوایی... 4160 09:30:34.680 --> 09:30:38.000 ‫...در قلبم بود که اجازه خفتن به من نمی داد. 4161 09:30:38.120 --> 09:30:41.000 ‫بی باکی کردم و چنین بی باکی ای مبارک باد! 4162 09:30:41.120 --> 09:30:45.720 ‫و باید دانست که گاه بی خردی، آن جا ‫که بهترین تدبیر عقیم می ماند، به کارمان می آید... 4163 09:30:45.840 --> 09:30:49.240 ‫...و همین می باید به ما بیاموزد که خدایی هست ‫که به مقاصد خام و ناتراشیده مان شکل می دهد. 4164 09:30:49.360 --> 09:30:51.360 ‫- یقیناً همین طور است. ‫- نیمه تنه دریانوردی بر دوش، 4165 09:30:51.480 --> 09:30:55.960 ‫در تاریکی از اتاق خود کورمال بیرون رفتم ‫تا پیدایشان کنم و کامیاب شدم... 4166 09:30:56.080 --> 09:30:58.880 ‫...و بسته شان را ربودم و سرانجام ‫به اتاق خود بازآمدم. 4167 09:30:59.000 --> 09:31:02.120 ‫نگرانی هایم رعایت آداب را ‫به دست فراموشی سپرده بودند... 4168 09:31:02.240 --> 09:31:04.720 ‫...که مهر از فرمان مأموریتشان برگیرم. 4169 09:31:04.840 --> 09:31:06.440 ‫هوراشیو، نشانه عذر شاه را... 4170 09:31:07.480 --> 09:31:09.600 ‫...در آن خواندم! 4171 09:31:09.720 --> 09:31:14.080 ‫آن چنان بود که در میان همه گونه ‫عبارت پردازی درباره مصالحِ... 4172 09:31:14.200 --> 09:31:17.400 ‫...دانمارک و انگلستان، به صراحت دستور می داد... 4173 09:31:17.520 --> 09:31:21.240 ‫...که به مجرد دیدن نامه و بی یک دم تأخیر، ‫حتی به قدر تیز کردن یک تبر، 4174 09:31:21.360 --> 09:31:23.600 ‫سرم را از تن جدا کنند. 4175 09:31:23.760 --> 09:31:26.080 ‫- چنین چیزی ممکن است؟ ‫- این هم آن فرمان. 4176 09:31:26.240 --> 09:31:27.760 ‫در فرصت بهتری بخوانش، 4177 09:31:27.880 --> 09:31:30.760 ‫- اما آیا می خواهی بدانی من چه کردم؟ ‫- استدعا می کنم. 4178 09:31:30.920 --> 09:31:34.520 ‫نشستم و فرمان دیگری نوشتم ‫و پاک نویس کردم. 4179 09:31:34.600 --> 09:31:37.520 ‫زمانی بود که هنر خوش نویسی را تحقیر می کردم... 4180 09:31:37.600 --> 09:31:39.560 ‫...و چه زحمت ها کشیدم که آن را فراموش کنم، 4181 09:31:39.680 --> 09:31:41.880 ‫ولی آن جا خدمت جانانه ای به من کرد. 4182 09:31:42.000 --> 09:31:43.440 ‫می خواهی بدانی چه نوشته ام؟ 4183 09:31:43.560 --> 09:31:45.880 ‫- آری، سرور عزیزم. ‫- تقاضای مؤکدی از جانب شاه از این قرار: 4184 09:31:46.000 --> 09:31:50.440 ‫پس از دیدن این نامه و آگاهی از مفاد آن ‫می باید سر آورندگان نامه را بی درنگ از تن جدا کند... 4185 09:31:50.560 --> 09:31:53.520 ‫- ...و حتی فرصت اعتراف گناهان به ایشان ندهد. ‫- نامه را چگونه مهر کردید؟ 4186 09:31:53.600 --> 09:31:57.520 ‫خوب، در این کار هم خدا یاری کرد. ‫من مهر پدرم را در کیف خود داشتم. 4187 09:31:57.600 --> 09:32:00.600 ‫از این رو نامه را مانند دیگری ‫تا کردم و بی دردسر به جای خود باز بردم، 4188 09:32:00.720 --> 09:32:02.680 ‫بی آن که راز این تعویض برملا گردد. 4189 09:32:02.760 --> 09:32:04.200 ‫روز بعد هم نبرد دریاییمان در گرفت... 4190 09:32:04.320 --> 09:32:06.720 ‫...و آن چه پس از آن رخ داد را خود می دانی. 4191 09:32:10.040 --> 09:32:13.440 ‫کیست که می آید؟ ‫برگردید، سرورم. مدتی پنهان شویم. 4192 09:32:17.240 --> 09:32:23.160 ‫آن که خودسرانه به چاک بزند، ‫باید در گورستان مسیحی به خاک سپرد؟ 4193 09:32:23.240 --> 09:32:24.920 ‫از من می شنوی، بله. 4194 09:32:25.080 --> 09:32:28.360 ‫مأمور جواز مرده ها وارسی کرده ‫و نتیجه گرفته مثل مسیحی ها خاکش کنند. 4195 09:32:28.440 --> 09:32:30.240 ‫چطور چنین چیزی ممکن است، 4196 09:32:30.400 --> 09:32:33.160 ‫مگر آن که خودش را برای دفاع جون خودش غرق کرده باشد! 4197 09:32:34.920 --> 09:32:38.600 ‫- خوب، بله، همین طور نتیجه گرفته اند. ‫- اجازه بده. 4198 09:32:38.720 --> 09:32:43.320 ‫این جا آب است، خوب؟ ‫این جا هم یک آدم. 4199 09:32:43.440 --> 09:32:48.240 ‫اگر آب به طرفش بیاید و غرقش کند، ‫خودش خودش را غرق نکرده است، 4200 09:32:48.360 --> 09:32:52.000 ‫ولی اگر این آدم برود توی این آب... 4201 09:32:52.080 --> 09:32:55.160 ‫...و غرق بشود، به پای خود رفته. 4202 09:32:55.240 --> 09:32:58.040 ‫- ملتفتی؟ ‫- می خواهی حقیقت امر را بدانی؟ 4203 09:32:59.080 --> 09:33:00.920 ‫اگر این زن از خانواده بزرگان نبود، 4204 09:33:01.080 --> 09:33:03.600 ‫در گورستان مسیحی ‫خاکش نمی کردند. 4205 09:33:03.720 --> 09:33:06.000 ‫ها، درست گفتی. 4206 09:33:06.080 --> 09:33:09.400 ‫دلخوریش بیشتر این جاست ‫که آن کله گنده ها بیشتر... 4207 09:33:09.520 --> 09:33:12.760 ‫...از برادران مسیحیشان در این دنیا حق دارند ‫خود را غرق یا حلق آویز کنند. 4208 09:33:12.920 --> 09:33:18.920 ‫در این دنیا جز باغبان ها، مقنی ها ‫و گورکن ها، آدم حسابی نیست. 4209 09:33:19.040 --> 09:33:22.240 ‫- این ها همان کسب و کار حضرت آدم را دارند. ‫- مگر آدم از بزرگان بود؟ 4210 09:33:22.360 --> 09:33:27.240 ‫- به، اولین کسی بود که علم و نشان داشت. ‫- چه؟ اصلاً نداشت. 4211 09:33:27.400 --> 09:33:32.360 ‫هه، مگر کافر شده ای؟ پس کلام خدا را چه جور می فهمی؟ 4212 09:33:32.440 --> 09:33:36.200 ‫کلام خدا می گوید: ‫«آدم بیل می زد.» 4213 09:33:36.320 --> 09:33:38.560 ‫مگر می توانست ‫بی نشان بیل بزند؟ 4214 09:33:40.720 --> 09:33:43.040 ‫سوال دیگری از تو می پرسم. 4215 09:33:43.160 --> 09:33:45.240 ‫آن کیست که از بنا و نجار... 4216 09:33:45.400 --> 09:33:49.320 ‫...و کشتی ساز، محکم تر می سازد؟ 4217 09:33:50.240 --> 09:33:54.000 ‫آن که چوبه دار می سازد! چون ‫هزار نفر هم که بالایش روند، هنوز سر پاست. 4218 09:33:54.080 --> 09:33:56.760 ‫به راستی از عقل و هوشت خوشم آمد. 4219 09:33:56.920 --> 09:33:58.760 ‫چوبه دار خوب است، 4220 09:33:58.880 --> 09:34:01.240 ‫ولی برگردیم به سوال خودمان. بگو. 4221 09:34:01.360 --> 09:34:03.760 ‫آن کیست که از بنا، نجار ‫و کشتی ساز، محکم تر می سازد؟ 4222 09:34:03.880 --> 09:34:06.200 ‫- بله، همین را به من بگو. ‫- الان برایت می گویم. 4223 09:34:06.320 --> 09:34:07.440 ‫زود باش! 4224 09:34:09.760 --> 09:34:13.760 ‫- به خدا، نمی دانم چه بگویم. ‫- دیگر به مغزت فشار نیاور. 4225 09:34:13.920 --> 09:34:16.920 ‫دفعه بعد که این را ‫ازت پرسیدند، 4226 09:34:17.040 --> 09:34:19.080 ‫بگو «گورکن». 4227 09:34:19.240 --> 09:34:22.360 ‫خانه هایی که گورکن می سازد، ‫تا روز قیامت پا بر جاست. 4228 09:34:25.000 --> 09:34:27.240 ‫♪ لب هایم را از من بگیر ♪ 4229 09:34:28.000 --> 09:34:32.160 ‫♪ می خواهم آن ها را از دست بدهم ♪ 4230 09:34:32.240 --> 09:34:37.080 ‫♪ دست هایم را بگیر ♪ ‫♪ هیچ گاه استفاده شان نمی کنم ♪ 4231 09:34:37.200 --> 09:34:41.560 ‫این یارو مگر هیچ تصوری از کار خود ‫ندارد که ضمن گور کندن آواز می خواند؟ 4232 09:34:41.680 --> 09:34:45.000 ‫عادت این کار را برایش آسان کرده است. 4233 09:34:45.080 --> 09:34:48.080 ‫♪ ...گریه کن ♪ ‫♪ چطور می توانم... ♪ 4234 09:34:49.040 --> 09:34:52.320 ‫این کله هم روزی زبانی داشت ‫و می توانست آواز بخواند. 4235 09:34:53.240 --> 09:34:54.880 ‫آن وقت این ناکس چنان ‫به خاکش می اندازد. 4236 09:34:55.000 --> 09:34:58.480 ‫شاید این جمجمه که این خر اکنون ‫پرتابش می کند، از آن سیاستمدارها باشد... 4237 09:34:58.600 --> 09:35:00.920 ‫...که همه را فریب می داده، ممکن نیست؟ 4238 09:35:01.080 --> 09:35:02.080 ‫ممکن است، سرورم. 4239 09:35:02.200 --> 09:35:04.400 ‫آیا پرورش این استخوان ها ‫آن قدر هزینه در بر نداشته... 4240 09:35:04.520 --> 09:35:06.000 ‫...که جز به درد تیله بازی نخورد؟ 4241 09:35:06.080 --> 09:35:08.320 ‫حتی فکرش استخوان هایم را به درد می آورد. 4242 09:35:09.080 --> 09:35:13.480 ‫این هم یکی دیگر. از کجا معلوم ‫که کله یک وکیل دعاوی نباشد؟ 4243 09:35:13.600 --> 09:35:16.920 ‫چطور اکنون تاب می آورد که این مردک نتراشیده... 4244 09:35:17.040 --> 09:35:19.240 ‫...با بیل لجن آلودش به سرش بزند... 4245 09:35:19.360 --> 09:35:21.880 ‫...و از چه رو به جرم ضرب و جرح ‫به مرافعه دادگستری تهدیدش نمی کند؟ 4246 09:35:24.760 --> 09:35:26.920 ‫با این مردک حرف خواهم زد. 4247 09:35:29.000 --> 09:35:31.920 ‫- این گور مال کیست، آقا؟ ‫- مال خودم، آقا. 4248 09:35:32.040 --> 09:35:35.600 ‫- برای کدامین مرد این را می کَنی؟ ‫- هیچ مردی، آقا. 4249 09:35:35.720 --> 09:35:37.640 ‫- پس کدام زن؟ ‫- هیچ زنی. 4250 09:35:37.760 --> 09:35:40.720 ‫- چه کسی را این جا به خاک می سپارند؟ ‫- کسی را که روزگاری زن بود، آقا، 4251 09:35:40.840 --> 09:35:43.360 ‫ولی خدا بیامرزدش، مُرد! 4252 09:35:44.360 --> 09:35:48.200 ‫مردک چه نکته سنج است! ‫تو از کی گورکن هستی؟ 4253 09:35:48.320 --> 09:35:50.240 ‫همان روز که هملت، شاه مرحوممان، 4254 09:35:50.400 --> 09:35:54.160 ‫فورتینبراس را شکست داد، ‫من نیز این کاره شدم. 4255 09:35:54.240 --> 09:35:56.840 ‫- چند سال می شود؟ ‫- نمی توانید بگویید؟ 4256 09:35:56.920 --> 09:35:58.800 ‫این را که هر احمقی می داند. 4257 09:35:58.920 --> 09:36:02.240 ‫درست همان روزی ‫که هملت جوان متولد شد، 4258 09:36:02.360 --> 09:36:04.520 ‫همان که دیوانه است ‫و به انگلستان فرستاده اندش. 4259 09:36:06.200 --> 09:36:10.680 ‫- آری، چرا او را به انگلستان فرستادند؟ ‫- برای این که دیوانه بود. 4260 09:36:11.880 --> 09:36:15.800 ‫آن جا دوباره سر عقل می آید. ‫اگر نیامد هم اهمیتی ندارد. 4261 09:36:15.920 --> 09:36:18.240 ‫- چرا؟ ‫- آن جا کسی متوجهش نخواهد شد. 4262 09:36:18.360 --> 09:36:19.920 ‫مردم آن جا هم مثل خودش دیوانه اند. 4263 09:36:21.480 --> 09:36:24.720 ‫- چه شد که دیوانه شد؟ ‫- به طرزی عجیب و غریب. 4264 09:36:24.840 --> 09:36:29.240 ‫- عجیب از چه نظر؟ در کجا؟ ‫- همین جا در دانمارک. 4265 09:36:36.640 --> 09:36:40.320 ‫آدم چه مدت زیر خاک ‫می ماند تا بپوسد؟ 4266 09:36:40.440 --> 09:36:42.160 ‫راستش، 4267 09:36:42.240 --> 09:36:45.040 ‫اگر پیش از مردن ‫نپوسیده باشد، 4268 09:36:45.160 --> 09:36:49.000 ‫هشت نُه سالی دوام می آورد. 4269 09:36:49.080 --> 09:36:52.400 ‫- دباغ ها نُه سال دوام می آورند. ‫- چرا دباغ ها و نه کس دیگر؟ 4270 09:36:52.520 --> 09:36:55.440 ‫خوب، آقا، برای این که پوستشان ‫در این شغل چنان دباغی شده... 4271 09:36:55.560 --> 09:36:58.240 ‫...که تا مدتی آب درش نفوذ نمی کند. 4272 09:36:58.360 --> 09:37:02.560 ‫آخر برای نعش های نفرین شده ‫هیچ چیز بدتر از آب نیست. 4273 09:37:02.680 --> 09:37:03.920 ‫حال... 4274 09:37:05.680 --> 09:37:08.360 ‫...این کله بیست و سه سال است... 4275 09:37:08.480 --> 09:37:10.240 ‫...که زیر خاک بوده است. 4276 09:37:10.360 --> 09:37:13.400 ‫- کله که بوده؟ ‫- یک دیوانه نفرین شده. 4277 09:37:13.520 --> 09:37:16.080 ‫یک بار شیشه ای نوشیدنی ‫روی سرم ریخت. 4278 09:37:16.200 --> 09:37:19.680 ‫این کله که می بینید، ‫کله یوریک است، آقا، 4279 09:37:19.800 --> 09:37:21.320 ‫دلقک شاه. 4280 09:37:21.440 --> 09:37:23.400 ‫- این؟ بده ببینم. ‫- همین. 4281 09:37:28.600 --> 09:37:30.000 ‫افسوس! 4282 09:37:31.240 --> 09:37:32.640 ‫یوریک بیچاره! 4283 09:37:33.360 --> 09:37:35.600 ‫هوراشیو، من می شناختمش! 4284 09:37:37.040 --> 09:37:39.480 ‫بذله گوی قهاری بود، 4285 09:37:40.800 --> 09:37:42.520 ‫طنزی بسیار عالی داشت. 4286 09:37:44.000 --> 09:37:46.520 ‫هزار بار مرا به کول گرفت... 4287 09:37:46.640 --> 09:37:49.320 ‫...و این جا لب هایی قرار داشت ‫خدا می داند در کودکی چند بار مرا بوسیده بودند! 4288 09:37:51.800 --> 09:37:56.240 ‫تصورش چه قدر برایم چندش آور است! ‫تهوع به من دست می دهد. 4289 09:38:00.360 --> 09:38:02.600 ‫ریشخندهایت اکنون کجایند؟ 4290 09:38:04.640 --> 09:38:06.840 ‫شلنگ اندازی ها و سرودخوانی ها... 4291 09:38:08.600 --> 09:38:12.560 ‫...و شراره های طنزت که حاضران سر میز ‫از آن به قاه قاه میفتادند، چه شد؟ 4292 09:38:14.680 --> 09:38:17.720 ‫دیگر یک لطیفه هم نداری ‫که شکلک خود را به مسخره بگیری؟ 4293 09:38:17.840 --> 09:38:22.600 ‫ساکت، اندکی ساکت باشید. ‫شاه و ملکه و درباریان می رسند. 4294 09:38:22.720 --> 09:38:25.600 ‫چه کسی را تشییع می کنند؟ ‫و برای چه مراسم کامل نیست؟ 4295 09:38:25.720 --> 09:38:27.680 ‫پیداست آن که جنازه اش را می آورند، 4296 09:38:27.800 --> 09:38:30.480 ‫از نومیدی دست به خودکشی زده. 4297 09:38:30.600 --> 09:38:33.800 ‫لابد هم شأن و شوکتی داشته. ‫یک دم پنهان شویم و نگاه کنیم. 4298 09:39:00.240 --> 09:39:01.800 ‫دیگر چه مراسمی خواهد بود؟ 4299 09:39:01.920 --> 09:39:04.560 ‫این هم لایرتیس. ‫چرا از فرانسه آمده است؟ 4300 09:39:04.680 --> 09:39:06.160 ‫دیگر چه مراسمی خواهد بود؟ 4301 09:39:06.920 --> 09:39:11.080 ‫ما تا آن جا که مجاز بودیم، ‫خاکسپاریش را مفصل گرفتیم. 4302 09:39:11.240 --> 09:39:13.400 ‫مرگش شبهه داشت... 4303 09:39:13.520 --> 09:39:16.040 ‫...و اگر فرمان شاهانه قاعده مرسوم را به هم نمی زد، 4304 09:39:16.160 --> 09:39:21.240 ‫او تا نفخ صور در خاک تقدیس نایافته جا می گرفت... 4305 09:39:21.360 --> 09:39:25.480 ‫...و به جای دعاهای رحمت، کوزه شکسته، ‫کلوخ پاره و سنگ ریزه رویش پرت می شد، 4306 09:39:25.600 --> 09:39:30.680 ‫ولی چنان که می بینید، اجازه دادند ‫که گلبند دوشیزگان بر جسدش نهند و گل نثارش کنند... 4307 09:39:30.800 --> 09:39:33.240 ‫...و بانگ ناقوس او را ‫تا خانه واپسینش همراهی کند. 4308 09:39:33.360 --> 09:39:36.680 ‫- هیچ کاری بیش از این نخواهید کرد؟ ‫- هیچ کار. 4309 09:39:38.400 --> 09:39:41.800 ‫دعای مردگان بر او خواندن و برای او ‫همان آرامشی را خواستن که برای جان هایی... 4310 09:39:41.920 --> 09:39:44.560 ‫...که در صفا از تن مفارقت کرده اند، ‫هتک حرمت مراسم تکفین است. 4311 09:39:46.400 --> 09:39:47.720 ‫به خاکش بسپارید... 4312 09:39:51.200 --> 09:39:55.360 ‫...و بگذار که از پیکر زیبا و ناآلوده اش... 4313 09:39:55.480 --> 09:39:57.200 ‫...بنفشه بروید! 4314 09:39:58.240 --> 09:40:00.240 ‫ای کشیش نتراشیده، به تو می گویم... 4315 09:40:00.360 --> 09:40:06.000 ‫...هنگامی که تو در دوزخ زوزه خواهی کشید، ‫خواهرم در جمع فرشتگان سرودخوان خواهد بود! 4316 09:40:06.080 --> 09:40:08.840 ‫چه! اوفلیای زیبا؟ 4317 09:40:09.720 --> 09:40:12.920 ‫گل نثار گل باد! 4318 09:40:15.800 --> 09:40:17.480 ‫بدرود! 4319 09:40:20.160 --> 09:40:23.240 ‫امیدم این بود که تو ‫زن هملت عزیزم بشوی. 4320 09:40:24.440 --> 09:40:28.760 ‫می خواستم اتاقت را ‫بیارایم، دوشیزه نازنین، 4321 09:40:28.880 --> 09:40:30.840 ‫نه آن که بر گور تو گل بپاشم. 4322 09:40:30.920 --> 09:40:35.520 ‫یک دم دست از خاک ریختن ‫بدارید تا من بار دیگر در آغوشش بگیرم. 4323 09:40:37.080 --> 09:40:41.440 ‫اکنون خاک را بر مرده ‫و زنده چنان بریزید... 4324 09:40:41.560 --> 09:40:45.840 ‫...که از این زمین هموار کوهی ‫برآرید، بلند تر از کوه المپ. 4325 09:40:45.920 --> 09:40:50.080 ‫آه، این چه کسی است که اندوهش ‫چنان طمطراقی دارد... 4326 09:40:50.200 --> 09:40:53.440 ‫...و فریاد غمش ستارگان گردنده را افسون کرده... 4327 09:40:53.560 --> 09:40:57.040 ‫...و بر آن می دارد که همچون ‫شنونده دهشت زده ای از حرکت بازایستند؟ 4328 09:40:58.160 --> 09:41:00.520 ‫منم، هملت، شاهزاده دانمارک! 4329 09:41:00.640 --> 09:41:02.040 ‫روحت طعمه اهریمن باد! 4330 09:41:02.160 --> 09:41:05.920 ‫- از هم جدایشان کنید! ‫- سرور عزیزم! 4331 09:41:06.040 --> 09:41:09.520 ‫می خوام با او در این زمین ‫چندان مبارزه کنم... 4332 09:41:09.640 --> 09:41:11.920 ‫...که پلک هایم از جنبش فروماند. 4333 09:41:12.040 --> 09:41:13.800 ‫من اوفلیا را دوست می داشتم! 4334 09:41:14.240 --> 09:41:19.600 ‫چهل هزار برادر با همه محبت خود ‫نمی توانند در مهرورزی به پای من برسند. 4335 09:41:19.720 --> 09:41:23.560 ‫- آه، لایرتیس، او دیوانه است. ‫- می خواستی برایش چه کار کنی؟ 4336 09:41:23.680 --> 09:41:26.440 ‫- محض رضای خدا، دست از سرش بردار! ‫- اشک بریزی؟ بجنگی؟ 4337 09:41:26.560 --> 09:41:28.040 ‫سینه ات را بدری؟ 4338 09:41:28.160 --> 09:41:30.640 ‫زهر بنوشی؟ تمساح بخوری؟ 4339 09:41:30.760 --> 09:41:32.200 ‫من هم چنان خواهم کرد. 4340 09:41:32.320 --> 09:41:35.160 ‫اگر خودت را با او زنده ‫به خاک بسپاری، من هم چنان خواهم کرد. 4341 09:41:35.240 --> 09:41:36.760 ‫حال که درباره کوه ها حرف می زنی، 4342 09:41:36.880 --> 09:41:39.200 ‫بگذار میلیون ها جریب از آن ‫بر سر ما فروریزد... 4343 09:41:39.320 --> 09:41:42.880 ‫...تا زمین سر به خورشید سوزان بکشد... 4344 09:41:43.000 --> 09:41:45.800 ‫...و کوه اُسا در برابرش زگیلی بنماید! 4345 09:41:47.440 --> 09:41:51.040 ‫دهن باز کن تا من به همان خوبی تو ‫به لاف و گزاف در آیم. 4346 09:41:51.160 --> 09:41:56.000 ‫این عین دیوانگیست. بدین سان ‫یک دم دچار شوریدگی می شود. 4347 09:41:56.080 --> 09:42:00.880 ‫گوش کنید، آقا. چرا با من ‫چنین رفتار می کنید؟ 4348 09:42:02.360 --> 09:42:04.240 ‫من همواره شما را دوست داشته ام، 4349 09:42:14.400 --> 09:42:16.400 ‫ولی دیگر اهمیتی ندارد. 4350 09:42:17.600 --> 09:42:20.920 ‫اگر انگشت خود هرکول ‫هم در کار باشد، 4351 09:42:21.080 --> 09:42:22.920 ‫گربه میومیو خواهد کرد... 4352 09:42:23.040 --> 09:42:26.000 ‫...و سگ پیروز خواهد شد. 4353 09:42:28.480 --> 09:42:32.440 ‫گرترود، دستور بده ‫مراقب پسرت باشند. 4354 09:42:34.000 --> 09:42:35.320 ‫بروید. 4355 09:42:37.200 --> 09:42:41.720 ‫به گفتگوی دیشبمان بیندیش ‫و شکیبا باش. 4356 09:42:41.840 --> 09:42:43.320 ‫ما کارها را رو به راه خواهیم کرد. 4357 09:42:43.440 --> 09:42:46.440 ‫آه، آن چه آرزوی شنیدنش را دارم می گویید. 4358 09:42:46.560 --> 09:42:48.840 ‫پس از عزیمتت، بارها در حضور هملت... 4359 09:42:48.920 --> 09:42:50.360 ‫...از هنری که گفته می شود در آن... 4360 09:42:50.480 --> 09:42:54.160 ‫...بس چیره دستید، سخن رفت و چنان ‫از استادیت در شمشیربازی تعریف می کرد... 4361 09:42:54.240 --> 09:42:57.360 ‫...که می گفت به راستی دیدنی خواهد بود ‫که کسی بتواند با تو برابری کند. 4362 09:42:57.480 --> 09:42:59.520 ‫چنین کن: در گوشه خود بمان. 4363 09:42:59.640 --> 09:43:02.240 ‫ما کسانی را می گماریم ‫تا از چابک دستی تو تمجید کنند... 4364 09:43:02.400 --> 09:43:05.200 ‫...و شما دو تن را در برابر هم ‫قرار دهند و روی شما شرط بندی کنند. 4365 09:43:05.320 --> 09:43:10.240 ‫او که طبعی بخشنده و بی مبالات دارد، ‫از هر گونه حیله گری عاری است، 4366 09:43:10.360 --> 09:43:12.200 ‫از این رو به آسانی... 4367 09:43:12.320 --> 09:43:15.920 ‫...یا با اندکی تردستی، می توانی ‫شمشیری نوک تیز برگیری... 4368 09:43:16.080 --> 09:43:19.160 ‫...و به یک حمله در بازی، ‫حساب خون پدرت را با او تسویه کنی. 4369 09:43:19.240 --> 09:43:24.360 ‫همین کار را می کنم و بدین منظور ‫شمشیرم به زهر آغشته می کنم. 4370 09:43:24.480 --> 09:43:27.920 ‫از یک داروفروش دوره گرد معجونی ‫بس کشنده خریده ام که اگر تیغه خنجری را در آن فرو برند... 4371 09:43:28.080 --> 09:43:29.640 ‫...و با آن خون کسی را بریزند، 4372 09:43:29.760 --> 09:43:32.920 ‫هیچ مرهمی در جهان نتواند ‫زخم خورده را از مرگ... 4373 09:43:33.080 --> 09:43:35.080 ‫...رهایی دهد. 4374 09:43:35.200 --> 09:43:37.720 ‫نوک شمشیر خود را ‫در این زهر فرو می برم... 4375 09:43:37.840 --> 09:43:40.680 ‫...و حتی اگر زخم سبکی ‫از من بردارد، مرگش حتمیست. 4376 09:43:40.800 --> 09:43:45.600 ‫ببین، اگر این تدبیر بر اثر ‫اجرای نادرست کار شکست بخورد، 4377 09:43:45.720 --> 09:43:47.720 ‫پس این نقشه باید پشت بند ‫یا نسخه بدلی هم داشته باشد... 4378 09:43:47.840 --> 09:43:50.200 ‫...که اگر این یک در آزمایش ‫از هم باشد، دیگری تاب آورد. 4379 09:43:50.320 --> 09:43:53.000 ‫ساکت. بگذار ببینم. 4380 09:43:54.520 --> 09:43:59.320 ‫پس از این که در زورآزمایی گرم ‫و گلویش خشک شد و آشامیدنی خواست، 4381 09:43:59.440 --> 09:44:02.840 ‫من جامی شربت آماده خواهم کرد... 4382 09:44:02.920 --> 09:44:06.520 ‫...که اگر بر حسب تصادف ‫از زخم زهرآلود شمشیرت جان به در برده باشد، 4383 09:44:06.640 --> 09:44:08.640 ‫با چشیدن آن، به مقصود خود برسیم. 4384 09:44:08.760 --> 09:44:13.400 ‫- کارگر میفتد، سرورم. ‫- باید بر این گور بنای استواری برپا شود. 4385 09:44:14.920 --> 09:44:21.240 ‫به زودی اوقات آرام تری خواهیم داشت ‫و تا آن زمان، کارمان باید توأم با شکیبایی باشد. 4386 09:44:37.880 --> 09:44:41.560 ‫آیا به نظرت نمی آید ‫که وظیفه ای بر دوش من است؟ 4387 09:44:41.680 --> 09:44:44.200 ‫آن که شاهم را کشت ‫و مادرم را به این روز انداخت، 4388 09:44:44.320 --> 09:44:46.760 ‫میان من و تاج و تخت حایل شده... 4389 09:44:46.880 --> 09:44:51.600 ‫...و با چنین دغلکاری ای قصد جان من کرده. 4390 09:44:51.720 --> 09:44:55.840 ‫چنین کسی آیا به حق نباید ‫از این بازو کیفر ببیند؟ 4391 09:44:55.920 --> 09:44:57.560 ‫و اگر بگذارم این زخم خورده... 4392 09:44:57.680 --> 09:45:01.480 ‫...در زیانکاری خود پیشروی کند، ‫خود را شایسته نفرین و لعنت نکرده ام؟ 4393 09:45:01.600 --> 09:45:03.200 ‫اما به زودی از انگلستان برایش... 4394 09:45:03.320 --> 09:45:04.880 ‫...خبر خواهد رسید ‫که کار به کجا انجامیده. 4395 09:45:05.000 --> 09:45:06.000 ‫به زودی چنین می شود، 4396 09:45:06.080 --> 09:45:09.160 ‫اما در این میان، فرجه ای هست ‫که از آن من است و تا «یک» بگویی، عمری سپری شده! 4397 09:45:09.240 --> 09:45:12.080 ‫پس روزن کرانتس و گیلد استرن ‫به سوی چنین سرنوشتی می روند؟ 4398 09:45:12.240 --> 09:45:16.400 ‫به جان من، خودشان ‫به رغبت پی همچون مأموریتی رفتند. 4399 09:45:16.520 --> 09:45:19.360 ‫هلاکتشان از دخالت بی جای خودشان سرچشمه می گیرد. 4400 09:45:19.480 --> 09:45:22.920 ‫- از این بابت باری بر وجدان من نیست! ‫- ولی آخر این چه شاهیست! 4401 09:45:25.200 --> 09:45:31.480 ‫ولی هوراشیوی عزیز، از این که در برابر لایرتیس، ‫عنان اختیار از کف دادم، سخت پشیمانم، 4402 09:45:32.680 --> 09:45:36.000 ‫زیرا در تصویر امر خویش ‫پرتوی از آن او می بینم: 4403 09:45:36.080 --> 09:45:37.080 ‫از او پوزش می طلبم، 4404 09:45:37.240 --> 09:45:40.840 ‫اما به راستی خودنمایی اندوه او ‫مرا سخت به خشم آورده بود. 4405 09:45:40.920 --> 09:45:41.920 ‫هیس! کیست که می آید؟ 4406 09:45:42.080 --> 09:45:44.840 ‫قدوم والاحضرت در بازگشت ‫به دانمارک مشرف باد! 4407 09:45:44.920 --> 09:45:47.040 ‫با خاکساری سپاسگزارم، بانو. ‫این بانو را می شناسی؟ 4408 09:45:47.160 --> 09:45:48.240 ‫نه، سرور عزیزم. 4409 09:45:48.400 --> 09:45:50.920 ‫سرور نازنینم، اگر ‫حضرت عالی فرصت داشتید، 4410 09:45:51.040 --> 09:45:53.240 ‫می توانستم چیزی از جانب اعلی حضرت ‫به سمعتان برسانم. 4411 09:45:55.320 --> 09:45:58.400 ‫با همه دقتی که از هوش و حواسم ‫ساخته است، گوشم با شماست. 4412 09:45:58.520 --> 09:46:01.560 ‫سرورم، اعلی حضرت دستور فرموده اند ‫که به اطلاعتان برسانم... 4413 09:46:01.680 --> 09:46:04.760 ‫...که شرط کلانی سر شما بسته اند. 4414 09:46:04.880 --> 09:46:06.360 ‫مطلب از این قرار است. 4415 09:46:06.480 --> 09:46:10.360 ‫بی اطلاع نیستید که لایرتیس ‫در به کار بردن سلاح چه مهارتی دارد، 4416 09:46:10.480 --> 09:46:13.560 ‫- شمشیر و خنجر. ‫- این شد دو سلاح، اما خوب... 4417 09:46:13.680 --> 09:46:17.160 ‫شاه شرط بسته است که در دوازده حمله ‫با شمشیر میان شما و ایشان، 4418 09:46:17.240 --> 09:46:19.720 ‫او بیش از سه ضربه ‫از شما پیش نخواهد افتاد. 4419 09:46:19.840 --> 09:46:22.080 ‫اگر جواب خویش را ‫فوراً به من ابلاغ کنید، 4420 09:46:22.200 --> 09:46:24.240 ‫مبارزه الساعه آغاز می شود. 4421 09:46:28.160 --> 09:46:29.920 ‫اگر جوابم خیر باشد چه؟ 4422 09:46:32.640 --> 09:46:35.240 ‫اگر مایه خرسندی اعلی حضرت است، ‫شمشیرها را بیاورید. 4423 09:46:35.400 --> 09:46:36.880 ‫اگر بتوانم باعث پیروزیشان در شرط می شوم... 4424 09:46:37.000 --> 09:46:39.840 ‫...و اگر نتوانم، همان شرمندگی ‫و سه ضربه ای که باخته ام برایم می ماند. 4425 09:46:39.920 --> 09:46:42.240 ‫خودم را به مراحم حضرت عالی می سپارم. 4426 09:46:47.760 --> 09:46:50.800 ‫- شرط را می بازید، سرورم. ‫- چنین گمان نمی کنم. 4427 09:46:50.920 --> 09:46:53.800 ‫از زمان عزیمتش به فرانسه، ‫من مدام در تمرین بوده ام. 4428 09:46:53.920 --> 09:46:58.360 ‫نه، سرور عزیزم، اگر ذهنتان مایل ‫به انجام کاری نیست، از آن اطاعت کنید. 4429 09:46:58.480 --> 09:47:01.440 ‫من آمدنشان را به تعویق می اندازم ‫و می گویم شما حال مناسبی ندارید. 4430 09:47:01.560 --> 09:47:03.840 ‫به هیچ وجه! مطیع شگون نخواهیم بود. 4431 09:47:06.200 --> 09:47:10.400 ‫حتی افتادن یک گنجشک ‫در دفتر سرنوشت ثبت شده است. 4432 09:47:12.560 --> 09:47:14.920 ‫اگر مرگ برای هم اکنون است، 4433 09:47:16.680 --> 09:47:18.240 ‫تأخیری بر نمی تابد... 4434 09:47:21.760 --> 09:47:24.520 ‫...و اگر تأخیر بر نتابد، ‫هم اکنون وقوع می یابد. 4435 09:47:26.920 --> 09:47:30.000 ‫آن چه هم اکنون فرا نرسد، ‫به وقت خود خواهد رسید. 4436 09:47:30.080 --> 09:47:32.160 ‫مهم آماده بودن است. 4437 09:47:33.800 --> 09:47:36.840 ‫چون آدمی از متاع دنیا ‫چیزی با خود نمی برد، 4438 09:47:36.920 --> 09:47:40.080 ‫برای چه پیش از وقت ترک آن نگوید؟ 4439 09:47:41.920 --> 09:47:43.520 ‫بگذار آن چه شدنیست، بشود. 4440 09:48:14.360 --> 09:48:16.080 ‫بیا هملت! 4441 09:48:17.920 --> 09:48:23.040 ‫بیا و دستش را از من بگیر. 4442 09:48:27.880 --> 09:48:32.600 ‫مرا ببخش، آقا، چون ‫در حقت بدی کرده ام، 4443 09:48:34.200 --> 09:48:36.080 ‫اما چنان که شایسته ‫آزادمردان است، مرا ببخش. 4444 09:48:36.240 --> 09:48:39.920 ‫آقا، در برابر این جمع ‫بگذارید تا تبری از هرگونه تعمد در بدی... 4445 09:48:40.080 --> 09:48:43.000 ‫...مرا در اندیشه بس جوانمردت تبرئه کند... 4446 09:48:43.080 --> 09:48:47.920 ‫...و کار چنان باشد که گویی از فراز خانه ‫تیری پرتاب کرده ام و برادرم را زخمی زده ام! 4447 09:48:48.760 --> 09:48:50.800 ‫طبع من که انگیزه هایش در این امر... 4448 09:48:50.920 --> 09:48:54.160 ‫...می بایست بیش از همه به انتقامم ‫وادارد، راضی گشته است، 4449 09:48:54.240 --> 09:48:57.040 ‫اما به پاس شرفم، درنگ می کنم... 4450 09:48:57.160 --> 09:49:00.320 ‫...و تا زمانی که آبرویم ‫از لکه دار شدن محفوظ شود، تن به آشتی نمی دهم، 4451 09:49:00.440 --> 09:49:01.640 ‫اما تا آن موقع، 4452 09:49:01.760 --> 09:49:05.440 ‫دست دوستیتان را به دوستی ‫می پذیرم و بر خلاف آن طریقی نمی سپارم. 4453 09:49:06.440 --> 09:49:10.000 ‫به دیده منت دارم و صادقانه ‫در این شرط بندی برادرانه شرکت می جویم. 4454 09:49:11.880 --> 09:49:14.520 ‫- شمشیرها را بیاورید، زود باشید. ‫- زود، یکی به من بدهید. 4455 09:49:14.640 --> 09:49:17.760 ‫- هملت، شرط را می دانی. ‫- بله، سرورم. 4456 09:49:17.880 --> 09:49:20.360 ‫حضرتعالی به حریف ضعیف تر امتیاز داده اید. 4457 09:49:20.480 --> 09:49:22.760 ‫این زیادی سنگین است، ‫یکی دیگر بدهید ببینم. 4458 09:49:22.880 --> 09:49:23.880 ‫برای من این یکی مناسب است. 4459 09:49:24.000 --> 09:49:25.320 ‫- شمشیرها همه یک قد هستند؟ ‫- آری، سرورم. 4460 09:49:25.440 --> 09:49:27.720 ‫روی میز یک جام نوشیدنی برایم بگذارید. 4461 09:49:27.840 --> 09:49:31.080 ‫اگر هملت نخستین یا دومین ضربه را زد، 4462 09:49:31.200 --> 09:49:34.080 ‫شاه به افتخار نفس بلند هملت خواهد نوشید... 4463 09:49:34.240 --> 09:49:37.720 ‫و جواهری در جام خواهد افکند... 4464 09:49:37.840 --> 09:49:41.480 ،که از آنچه 4شاه آخر دانمارک بر تاج خود داشته اند 4465 09:49:41.520 --> 09:49:42.320 ‫گرانبهاتر است. 4466 09:49:42.440 --> 09:49:47.680 ‫بیایید. شروع کنید...و شما ‫داوران هم چشم خود را باز کنید. 4467 09:49:48.720 --> 09:49:50.520 ‫حاضر، آقا. 4468 09:49:57.760 --> 09:49:59.240 ‫این یک. ‫داور بگوید. 4469 09:49:59.400 --> 09:50:01.560 ‫خورد، کاملاً محسوس بود که خورد. 4470 09:50:01.680 --> 09:50:04.880 ‫- باشد، از سر بگیریم. ‫- صبر کنید. نوشیدنی به من دهید. 4471 09:50:06.200 --> 09:50:09.600 ‫هملت، این مروارید از آن توست. 4472 09:50:09.720 --> 09:50:12.480 ‫اول این دور را بازی می کنم. ‫جام را یک دم آن جا گذارید. 4473 09:50:12.600 --> 09:50:14.720 ‫- لایرتیس؟ ‫- ادامه می دهیم. 4474 09:50:22.080 --> 09:50:25.360 ‫- ضربه ای دیگر، نظرت چیست؟ ‫- خورد، خورد، اقرار می کنم. 4475 09:50:27.160 --> 09:50:31.360 ‫به افتخار تو. ‫جام را به او بده. 4476 09:50:31.480 --> 09:50:33.320 ‫هنوز جسارت نوشیدن ندارم. به زودی! 4477 09:50:33.440 --> 09:50:37.560 ‫گرم شدی و نفست بند آمده. ‫بیا دستمالم را بگیر و پیشانیت را پاک کن. 4478 09:50:37.680 --> 09:50:40.440 ‫- بانوی گرامی! ‫- بیا، بگذار صورتت را پاک کنم. 4479 09:50:41.480 --> 09:50:45.400 ‫سرورم، اکنون او را خواهم زد، ‫ولی گویی وجدانم مخالف است. 4480 09:50:45.520 --> 09:50:46.920 ‫لایرتیس، بیا برای دور سوم. 4481 09:50:47.080 --> 09:50:49.920 ‫مدام طفره می روی. ‫خواهش می کنم با تمام توان بکوش. 4482 09:50:50.040 --> 09:50:54.200 ‫- می ترسم برا بچه تصور کرده باشی. ‫- پس این طور می گویی؟ آماده! 4483 09:51:00.480 --> 09:51:03.320 ‫- هیچ به هیچ. ‫- اکنون بگیر! 4484 09:51:21.480 --> 09:51:23.880 ‫آقایان، دست نگه دارید! 4485 09:51:59.760 --> 09:52:01.920 ‫گرترود، آن را ننوش! 4486 09:52:02.600 --> 09:52:04.880 ‫می نوشم، سرورم. 4487 09:52:05.000 --> 09:52:07.480 ‫خواهش می کنم معذورم بدارید. 4488 09:52:07.600 --> 09:52:11.320 ‫- چه شده، لایرتیس؟ ‫- کودنوار در دام خود گرفتار شدم. 4489 09:52:11.440 --> 09:52:14.400 ‫سزای من است که از خیانت خود بمیرم. 4490 09:52:14.520 --> 09:52:16.880 ‫آه! ملکه را ببینید! 4491 09:52:17.000 --> 09:52:19.920 ‫- ملکه چه شده؟ ‫- از دیدن خون ریزی او از هوش رفت. 4492 09:52:20.080 --> 09:52:25.320 ‫نه، نه، نوشیدنی...نوشیدنی...مسموم است! 4493 09:52:25.440 --> 09:52:31.480 ‫آه، چه تبهکاری ای! چه خیانتی! ‫درها را ببندید. خائن را بگیرید! 4494 09:52:31.600 --> 09:52:35.920 ‫خائن اینجاست، هملت. ‫هملت، تو کشته شدی. 4495 09:52:36.880 --> 09:52:41.920 ‫بیش از نیم ساعت از عمرت نمانده. ‫هیچ دارویی در جهان نخواهد توانست بهبودت بخشد. 4496 09:52:42.040 --> 09:52:46.840 ‫افزار خیانت هم اینک در دست تو ‫است، شمشیر نوک تیز و آغشته به زهر. 4497 09:52:46.920 --> 09:52:50.760 ‫فریب ناپسند من وبال خود من شد. 4498 09:52:50.880 --> 09:52:52.720 ‫گناه گردن شاه است. 4499 09:52:54.240 --> 09:52:55.680 ‫نوک شمشیر زهرآلود است؟ 4500 09:52:56.360 --> 09:52:58.000 ‫پس ای زهر، کار خود را به پایان رسان! 4501 09:53:04.080 --> 09:53:09.160 ‫بگیر شاه قاتل خائن ‫که نفرین بر تو باد! 4502 09:53:09.240 --> 09:53:13.240 ‫از این شربت بنوش ‫و به دنبال مادرم برو! 4503 09:53:15.880 --> 09:53:18.920 ‫آه، ملکه بدبخت...بدرود! 4504 09:53:19.080 --> 09:53:22.080 ‫هملت بزرگوار، بیا ‫از گناه یک دیگر بگذریم. 4505 09:53:23.240 --> 09:53:28.800 ‫نه مرگ من و نه مرگ پدرم ‫هیچ یک بر گردن تو یا من نیست. 4506 09:53:28.920 --> 09:53:31.920 ‫آسمان تو را از آن برهاند. 4507 09:53:33.560 --> 09:53:35.480 ‫به دنبالت می آیم. 4508 09:53:39.680 --> 09:53:41.640 ‫اینک می میرم، هوراشیو. 4509 09:53:42.400 --> 09:53:45.680 ‫اگر مهلت داشتم، اگرچه ‫قاضی سنگدل مرگ در احکامش چون و چرا نمی پذیرد، 4510 09:53:45.800 --> 09:53:48.160 ‫می توانستم به تو بگویم... 4511 09:53:48.240 --> 09:53:50.400 ‫اما بگذریم، هوراشیو. ‫من می میرم، 4512 09:53:50.520 --> 09:53:51.920 ‫ولی تو زنده می مانی. 4513 09:53:52.080 --> 09:53:55.480 ‫حال مرا و فرمان مرا، برای کسانی ‫که به چشم انکار می نگرند به درستی گزارش کن. 4514 09:53:55.600 --> 09:53:57.360 ‫هرگز چنین گمان مبرید. 4515 09:53:58.160 --> 09:54:00.880 ‫من نه دانمارکی، ‫بلکه رومی عهد باستانم. 4516 09:54:01.000 --> 09:54:03.080 ‫از این نوشیدنی هنوز اندکی به جا مانده است. 4517 09:54:03.240 --> 09:54:06.480 ‫تو را به مردانگیت قسم، ‫جام را به من بده. 4518 09:54:08.520 --> 09:54:10.600 ‫به خدا سوگند، می گیرمش. 4519 09:54:11.840 --> 09:54:14.040 ‫فکر کن اگر واقعیت امر دانسته نشود، 4520 09:54:14.160 --> 09:54:17.520 ‫چه نام زشتی از من به جا خواهد ماند! 4521 09:54:18.720 --> 09:54:21.680 ‫اگر هیچ گاه مرا در قلب خود جا داده ای، 4522 09:54:21.800 --> 09:54:24.240 ‫یک چند خود را از شادی های آسمانی محروم دار... 4523 09:54:24.400 --> 09:54:30.800 و به اکراه در این سرای درشت ‫دم بر آر تا بازگوی داستان من باشی. 4524 09:54:34.160 --> 09:54:35.880 ‫آه، دارم می میرم، هوراشیو. 4525 09:54:42.720 --> 09:54:44.560 ‫دیگر خاموشی است. 4526 09:54:55.360 --> 09:54:57.600 ‫قلب بزرگواری در این دم شکست. 4527 09:55:01.920 --> 09:55:03.800 ‫شب خوش، شاهزاده نازنین... 4528 09:55:05.000 --> 09:55:08.360 و باشد که گروهی از فرشتگان ‫سرودخوان تو را به آرامش جاوید برسانند. 4529 09:55:20.160 --> 09:55:22.240 ‫این چه منظره ایست؟ 4530 09:55:26.360 --> 09:55:28.080 ‫می خواستید چه ببینید؟ 4531 09:55:29.880 --> 09:55:32.920 ‫اگر اندوه و حیرتی می جویید، ‫دیگر نیاز نیست جستجو کنید. 4532 09:55:33.920 --> 09:55:36.840 ‫این چه کشتاریست. 4533 09:55:38.680 --> 09:55:40.800 ‫ای مرگ مغرور... 4534 09:55:40.920 --> 09:55:45.040 ‫در کمینگاه جاوید تو ‫چه ضیافتی در پیش است... 4535 09:55:45.160 --> 09:55:47.640 ‫که بدین سان به یک ضربت خونین... 4536 09:55:47.760 --> 09:55:50.000 ‫این همه شاهزادگان را از پا درافکنده ای؟ 4537 09:55:50.080 --> 09:55:51.600 ‫منظره شومی ست. 4538 09:55:53.720 --> 09:55:57.480 ‫دستور بدهید که این پیکرها ‫بر سکوهای بلند در معرض دید همگان نهاده شوند... 4539 09:55:59.200 --> 09:56:01.200 و بگذارید تا من به جهانیان ‫که هنوز بی خبر مانده اند، 4540 09:56:01.320 --> 09:56:02.800 ‫بگویم این همه چگونه وقوع یافت. 4541 09:56:03.840 --> 09:56:08.920 ‫از اعمال توأم با طمع، خونین و خلاف طبیعت خواهید شنید. 4542 09:56:09.080 --> 09:56:11.000 ‫از داوری های سرسری... 4543 09:56:11.080 --> 09:56:12.520 ‫و کشتارهای تصادفی... 4544 09:56:12.640 --> 09:56:14.800 و مرگ هایی که به حیله سازی ‫یا به علتی قهری صورت گرفت... 4545 09:56:14.920 --> 09:56:19.080 و از دسیسه های ناشیانه که در این لحظه ‫گره گشایی دامن گیر مبتکران آن گردید. 4546 09:56:21.240 --> 09:56:23.360 ‫این همه را می توانم به درستی بیان کنم 4547 09:56:26.400 --> 09:56:31.480 ‫بگذار در شنیدن آن شتاب کنیم ‫و سرشناس ترین بزرگان را بدین جا فراخوانیم. 4548 09:56:35.440 --> 09:56:38.840 ‫من نیز با اندوه اقبال خود را پذیرا می شوم. 4549 09:56:39.920 --> 09:56:42.080 ‫من بر تاج و تخت این کشور حقوقی دارم... 4550 09:56:42.240 --> 09:56:45.800 و همین مرا بر آن می دارد ‫تا اینک در احقاق آن بکوشم. 4551 09:56:46.880 --> 09:56:52.600 ‫پس بگذارید تا این کار هم اکنون که جان ها ‫در سراسیمگی و سرگشتگی است صورت گیرد، 4552 09:56:53.840 --> 09:56:56.920 ‫مبادا که بر اثر توطئه ها و اشتباهات ‫باز بدبختی های بیشتری فرار رسند. 4553 09:56:57.760 --> 09:56:59.200 ‫جسد را بردار. 4554 09:56:59.320 --> 09:57:02.600 ‫چنین منظره ای شایسته میدان جنگ است... 4555 09:57:02.720 --> 09:57:04.560 ‫و اینجا نامناسب می نماید. 4556 09:57:06.600 --> 09:57:10.440 ‫بروید. به سربازان دستور دهید که شلیک کنند.