WEBVTT 2 00:01:39.974 --> 00:01:42.685 ‫نه! نه! 3 00:01:43.394 --> 00:01:44.437 ‫نه! 4 00:01:44.520 --> 00:01:45.521 ‫نه! 5 00:01:59.994 --> 00:02:01.162 ‫اسم من هاناست، 6 00:02:01.246 --> 00:02:05.124 ‫و من و نامزدم تو یه کلبه تو جنگل زندگی می ‏کردیم ‫که کاملا خبیث بود. 7 00:02:14.175 --> 00:02:16.135 ‫من تو جونو، آلاسکا به دنیا اومدم، 8 00:02:16.636 --> 00:02:18.554 ‫و وقتی 13روزم بود... ‫[ جسی، دوست آنا. ] 9 00:02:18.638 --> 00:02:20.223 ‫به مونتانا نقل ‎مکان کردیم. 10 00:02:20.723 --> 00:02:22.433 ‫دوران کودکیم خیلی سخت بود. 11 00:02:22.517 --> 00:02:23.726 ‫والدینم... 12 00:02:23.810 --> 00:02:27.188 ‫بنیادگراهای مسیحی خیلی سختگیری بودن. 13 00:02:28.106 --> 00:02:29.774 ‫هر یکشنبه می رفتیم کلیسا... 14 00:02:30.608 --> 00:02:33.111 ‫و هر روز هم انجیل می‎خوندیم. 15 00:02:33.778 --> 00:02:37.073 ‫تو دوران بچگیم که اونجا گذروندم ‫دوست زیادی نداشتم. ما... 16 00:02:37.156 --> 00:02:38.908 ‫کامل از شهر جدا زندگی می ‎کردیم. 17 00:02:38.992 --> 00:02:41.869 ‫مادرم یه زن خونه‎د ار بود. 18 00:02:41.953 --> 00:02:42.870 ‫و من و مادرم... 19 00:02:42.954 --> 00:02:45.456 ‫هر روز تو خونه می ‎موندیم. 20 00:02:45.999 --> 00:02:48.459 ‫مادرم خیلی اذیت و آزارم می ‎کرد ‫و... 21 00:02:48.543 --> 00:02:51.421 ‫یه بار یادمه داشتم بیرون بازی می‎ کردم. 22 00:03:02.140 --> 00:03:03.558 ‫بس کن، هانا. 23 00:03:17.739 --> 00:03:18.698 ‫هانا! 24 00:03:27.498 --> 00:03:28.583 ‫گفتم... 25 00:03:28.666 --> 00:03:29.834 ‫بس کن! 26 00:03:44.807 --> 00:03:45.641 ‫کافیه! 27 00:03:47.268 --> 00:03:48.770 ‫نه! 28 00:03:51.397 --> 00:03:53.524 ‫نه، مامان، نه، نه! 29 00:03:53.608 --> 00:03:55.193 ‫نه! نه، نه، نه. 30 00:03:55.276 --> 00:03:56.569 ‫نه، نه، نه، نه. 31 00:04:04.202 --> 00:04:05.870 ‫ساکت باش! 32 00:04:07.914 --> 00:04:09.791 ‫مامان! مامان! 33 00:04:12.794 --> 00:04:13.795 ‫گفتم... 34 00:04:13.878 --> 00:04:16.464 ‫ساکت... باش! 35 00:04:30.228 --> 00:04:31.562 ‫اون دهنم رو بست، 36 00:04:32.146 --> 00:04:33.606 ‫منو... 37 00:04:33.689 --> 00:04:36.442 ‫به یه صندلی تو زیرزمین ‫در تاریکی بست... 38 00:04:36.526 --> 00:04:38.361 ‫تا موقعی که بابام از سر کار رسید خونه، 39 00:04:38.444 --> 00:04:40.655 ‫که احتمالا 5،4ساعت طول کشید. 40 00:04:42.323 --> 00:04:47.203 ‫مادرم بهم گفت که وظیفه اون تو زندگی... 41 00:04:47.286 --> 00:04:49.622 ‫این بوده که منو در مقابل خدا فروتن کنه. 42 00:04:51.499 --> 00:04:53.167 ‫وقتی نوجوون بودم، ‫می ‎دونید، 43 00:04:53.251 --> 00:04:54.669 ‫شروع کردن به زیر سئوال بردن... 44 00:04:54.752 --> 00:04:58.089 ‫خیلی از چیزهایی که والدینم بهم یاد داده بودن، 45 00:04:58.756 --> 00:05:01.425 ‫که کلی درگیری با اون ها بوجود آورد. 46 00:05:02.093 --> 00:05:05.054 ‫پس یه‎ جورایی دوران کودکی سختی بود. 47 00:05:05.846 --> 00:05:09.517 ‫اما وقتی 15 سالم بود... 48 00:05:09.600 --> 00:05:10.977 ‫تو یه پیتزا فروشی کار گیر آوردم. 49 00:05:11.060 --> 00:05:14.021 ‫و دوست‎های خوبی پیدا کردم. 50 00:05:20.027 --> 00:05:21.070 ‫هی، هانا. 51 00:05:32.873 --> 00:05:34.208 ‫لعنت بچه ها، مادرمه. 52 00:06:19.003 --> 00:06:19.837 ‫بریم. 53 00:06:38.314 --> 00:06:39.190 ‫مادرم... 54 00:06:39.273 --> 00:06:41.192 ‫با کیفم زد صورتم رو زخمی کرد. 55 00:06:41.734 --> 00:06:43.736 ‫لبم تا اینجا پاره شد. 56 00:06:44.445 --> 00:06:46.655 ‫و همکارهام نشستن باهام حرف زدن و گفتن... 57 00:06:46.739 --> 00:06:49.700 ‫"ببین، یا باید خونه ات رو ترک کنی، 58 00:06:49.784 --> 00:06:52.995 ‫یا می ‎دونی، به پلیس ‫یا به مرکز مراقبت از کودکان زنگ می ‎زنم... 59 00:06:53.079 --> 00:06:54.288 ‫چون می‎ دونی، 60 00:06:54.371 --> 00:06:56.540 ‫والدین عادی از این کارها نمی ‎کنن". 61 00:06:57.291 --> 00:06:59.502 ‫به قاضی دادخواست دادم، 62 00:06:59.585 --> 00:07:02.922 ‫و تا اون موقع به اندازه کافی کار کرده بودم... 63 00:07:03.005 --> 00:07:05.174 ‫که می ‎تونستم روی پای خودم بایستم. 64 00:07:07.301 --> 00:07:10.012 ‫تمام وسایلم رو جمع کردم و رفتم 65 00:07:15.726 --> 00:07:16.727 ‫هانا! 66 00:07:16.811 --> 00:07:18.145 ‫برو بمیر! 67 00:07:24.944 --> 00:07:25.861 ‫فقط راه بیفت. 68 00:07:31.075 --> 00:07:32.034 ‫هانا! 69 00:07:41.502 --> 00:07:46.882 ‫من از طریق یه دوست مشترک، ‫با یه کهنه‎ سرباز معلول آشنا شدم. 70 00:07:47.424 --> 00:07:52.012 ‫جسی کبودی ‎های روی گردنم رو دیده بود، 71 00:07:52.096 --> 00:07:54.640 ‫و به یکی نیاز داشت که بیاد خونه اش... 72 00:07:54.723 --> 00:07:56.100 ‫و یه کم کمکش کنه. 73 00:07:56.183 --> 00:07:58.769 ‫پاش صدمه دیده، پس... 74 00:07:58.852 --> 00:08:01.522 ‫آخرسر رفتم خونه جسی زندگی کردم. 75 00:08:01.605 --> 00:08:05.109 ‫راستش رو بخوایید، یه ‎جورایی خیلی به جسی مدیونم، چون... 76 00:08:05.192 --> 00:08:08.028 ‫لزوما فکر نکنم که بدون تو... 77 00:08:08.112 --> 00:08:10.823 ‫می ‎تونستم از اون دوران زندگیم بگذرم، می دونی؟ 78 00:08:10.906 --> 00:08:13.117 ‫- یعنی، خیلی... ‫- اما منم همین حس رو دارم. 79 00:08:13.200 --> 00:08:16.412 ‫پام از مچ شکسته بود. 80 00:08:16.495 --> 00:08:19.665 ‫و موقعی که به یکی پیشم نیاز داشتم، تو کنارم بودی، 81 00:08:19.748 --> 00:08:22.334 ‫و می ‎دونستم که تو به کسی ‫احتیاج داشتی که... 82 00:08:22.418 --> 00:08:24.044 ‫که فرایند بهبودیت رو راه بندازه. 83 00:08:25.004 --> 00:08:26.755 ‫آره، بدون شک با حرفت موافقم. 84 00:08:28.507 --> 00:08:30.718 ‫اوایل پاییز می ‎شد. 85 00:08:30.801 --> 00:08:31.844 ‫هیچ درآمدی نداشتم. 86 00:08:32.428 --> 00:08:33.762 ‫نمی‎ تونستم کار پیدا کنم. 87 00:08:33.846 --> 00:08:38.684 ‫و بنابراین جسی یه دوستی به اسم درو داشت ‫که تو کالیفرنیا زندگی می ‎کرد. 88 00:08:38.767 --> 00:08:42.938 ‫درو، بهم یه شغل تو مزرعه شاه دانه اش پیشنهاد داد و... 89 00:08:43.022 --> 00:08:46.275 ‫بنابراین تصمیم گرفتم برم کالیفرنیا. 90 00:08:46.358 --> 00:08:49.737 ‫یه ‎جورایی اون موقع ‫به نظرم انتخاب منطقی‎ ای می اومد. 91 00:08:50.321 --> 00:08:52.489 ‫بنابراین به "تریم کمپ" رفتم، 92 00:08:52.573 --> 00:08:55.826 ‫جایی که همه شاه ‎دانه برداشت شده رو پردازش می کنن 93 00:08:55.909 --> 00:08:58.329 ‫اون برام بخش خیلی جدیدی از زندگی بود، 94 00:08:58.412 --> 00:09:00.164 ‫چون ناگهان، من آزاد بودم. 95 00:09:03.834 --> 00:09:06.462 ‫تجربه خیلی جدیدی بود. 96 00:09:06.545 --> 00:09:08.756 ‫یه‏‎ جورایی برام شوک فرهنگی بود. 97 00:09:11.050 --> 00:09:12.343 ‫سلام. 98 00:09:20.893 --> 00:09:23.228 ‫پس یه جای واقعا خوش... 99 00:09:23.854 --> 00:09:25.064 ‫و امیدوار کننده ای بود. 100 00:09:26.065 --> 00:09:28.233 ‫جای خیلی دوستانه ای بود. می دونید... 101 00:09:28.317 --> 00:09:31.070 ‫یه زندگی کاملا جدید ‫و یه خانواده کاملا جدیدی برام بود. 102 00:09:31.695 --> 00:09:35.657 ‫کشتگر کالیفرنیای شمالی. ‫مثل سبک زندگی "گریت فول دد" می‎موند و... ‫[ گروه موسیقی راک آمریکایی. ] 103 00:09:36.366 --> 00:09:37.534 ‫واقعا هیجان انگیز بود. 104 00:09:40.454 --> 00:09:41.914 ‫با پیشرفت "تریم"، 105 00:09:41.997 --> 00:09:43.874 ‫من و درو یه جورایی کم کم فهمیدیم... 106 00:09:43.957 --> 00:09:46.794 ‫که احساسات قوی ‎ای نسبت به هم داریم. 108 00:09:54.384 --> 00:09:55.469 ‫خوشت میاد؟ 109 00:09:56.595 --> 00:09:57.429 ‫آره. 110 00:09:59.014 --> 00:10:00.766 ‫به محض اینکه اون در باز شد، ‫بدجور عاشق همدیگه شدیم. 111 00:10:01.767 --> 00:10:04.478 ‫من و درو، رفتیم تو خونه اصلیش ‫باهم زندگی کردیم، 112 00:10:04.561 --> 00:10:07.981 ‫که یه کمپ الوارسازی ‫خیلی سست بدنه‎ای بود... 113 00:10:08.065 --> 00:10:10.484 ‫که اونو تبدیل به خونه کرد بود... 114 00:10:10.567 --> 00:10:11.610 ‫و تو کوهستان کاب بود. 115 00:10:17.157 --> 00:10:21.662 ‫حس ماجراجویی و هیجان داشت. 116 00:11:02.411 --> 00:11:05.163 ‫صبح روز بعدش، درو عملاً گذاشت رفت. 117 00:11:05.747 --> 00:11:07.916 ‫اون می‎دونین، چهارتا کشت‎زار داشت ‫که باید بهشون رسیدگی می‎‏کرد، 118 00:11:08.000 --> 00:11:11.044 ‫بنابراین به مدت دو، سه روز رفت. 119 00:11:11.128 --> 00:11:13.213 ‫و منم با وسایلم اونجا نشسته بودم، 120 00:11:13.297 --> 00:11:15.507 ‫و با خودم می‎گفتم، ‫"خیلی خب، تا چند روز آینده چیکار کنم"؟ 121 00:12:40.759 --> 00:12:42.677 ‫یه فضای خالیِ عجیب... 122 00:12:42.761 --> 00:12:45.472 ‫غیرقابل توضیح تو دیوار بود... 123 00:12:45.555 --> 00:12:49.309 ‫که اصلا با شکل ساخته شده خونه ‫جور در نمیومد. 124 00:12:50.060 --> 00:12:52.687 ‫ولی خیلی پیگیرش نشدم، 125 00:12:52.771 --> 00:12:56.400 ‫چون داشتم سعی می‎کردم تو خونه اش ‫خیلی فضولی نکنم. 126 00:12:56.483 --> 00:12:59.736 ‫پس وقتی که برگشت، ‫داشتیم وقت می‎گذروندیم و حرف می‎زدیم. 127 00:13:08.286 --> 00:13:10.872 ‫دارم بهت میگم، ‫یه چیزی پشت این دیوار هست. 128 00:13:11.540 --> 00:13:12.499 ‫واقعا؟ 129 00:13:13.208 --> 00:13:14.417 ‫دارم بهت میگم. 130 00:13:17.462 --> 00:13:18.296 ‫باشه. 131 00:13:20.173 --> 00:13:21.007 ‫همینجا وایسا. 132 00:13:38.024 --> 00:13:39.651 ‫پیس، پیس. 133 00:14:19.441 --> 00:14:21.443 ‫یعنی چی؟ 134 00:14:55.685 --> 00:14:56.603 ‫اوغ. 135 00:15:10.533 --> 00:15:13.036 ‫عجیب‎ترین چیزی بود که ‫تا حالا دیده بودم. 136 00:15:13.119 --> 00:15:16.373 ‫یعنی تو یه زمان، اونجا یه دوش بوده. 137 00:15:17.123 --> 00:15:20.627 ‫و بالا تو سقف... 138 00:15:20.710 --> 00:15:22.045 ‫یه حلقه گنده نصب شده بود. 139 00:15:22.128 --> 00:15:24.839 ‫مثل این چیزهایی بود که ‫بهش قلاب گوشت آویزون می‎کنن. 140 00:15:26.007 --> 00:15:29.260 ‫و کف اونجا پر از تیغ های صورت تراشی کهنه بود. 141 00:15:29.928 --> 00:15:32.347 ‫هیچ کدوم اینا جور در نمیومد. 142 00:15:32.430 --> 00:15:35.600 ‫من گفتم، ‫"خیلی‎خب، بریم ببینیم این به کجا می رسه". 143 00:15:35.684 --> 00:15:38.061 ‫چون قطعا، آب اینجا یه جایی خالی میشه. 144 00:15:38.937 --> 00:15:41.523 ‫بنابراین تصمیم گرفتیم بریم تو زیرزمین. 145 00:15:43.233 --> 00:15:47.987 ‫پس تو زیرزمین، من روی یه چیزه مثل قفسه ‫کنار آبگرمکن بودم. 146 00:15:48.071 --> 00:15:52.409 ‫و پشت آبگرمکن، ‫یکی یه مسیری رو کَنده بود. 147 00:15:52.492 --> 00:15:55.870 ‫بعد یه چندتا تونلی وجود داشتن ‫که یه‎جورایی باز شده بودن... 148 00:15:55.954 --> 00:15:58.540 ‫که بیشتر به داخل خونه می رفتن. 149 00:16:59.517 --> 00:17:01.019 ‫یه سطل اونجا بود. 150 00:17:06.399 --> 00:17:10.445 ‫و بالا رو نگاه کردیم، ‫و نقطه تخلیه اون دوش اونجا بود. 151 00:17:15.241 --> 00:17:16.784 ‫توی سطل... 152 00:17:16.868 --> 00:17:18.703 ‫یه ماده ژلاتینی مانند... 153 00:17:19.579 --> 00:17:20.538 ‫سیاه بود. 154 00:17:20.622 --> 00:17:23.708 ‫شبیه خون لخته شده ای می‎موند ‫که به مدت 20 سال اونجا بوده. 155 00:17:24.292 --> 00:17:27.629 ‫و راحت از نقطه تخلیه به داخل سطل ‫ریخته شده بود. 156 00:17:27.712 --> 00:17:30.256 ‫پایینش لوله‎ای چیزی نبود. 157 00:17:30.340 --> 00:17:33.301 ‫و یه اتاق کوچیک بود... 158 00:17:33.384 --> 00:17:35.845 ‫که لاشه‏ ای از یه تُشک اونجا بود. 159 00:17:36.804 --> 00:17:40.975 ‫پس حس کردم که یکی اونجا نگه داشته شده. 160 00:17:41.059 --> 00:17:45.521 ‫یکی اونجا زندگی کرده ‫که یا یه قاتل زنجیره‏ای بوده... 161 00:17:45.605 --> 00:17:48.942 ‫که یکی رو شکنجه کرده، 162 00:17:49.025 --> 00:17:50.360 ‫یا چندین نفر رو شکنجه کرده. 163 00:17:51.569 --> 00:17:53.613 ‫بعد از اون اتفاق... 164 00:17:53.696 --> 00:17:55.698 ‫یه جورایی انرژی توی خونه عوض شد. 165 00:17:56.366 --> 00:17:58.159 ‫و اون موقع بود که اتفاقات عجیب ‫شروع به افتادن کردن. 166 00:19:00.805 --> 00:19:01.639 ‫درو؟ 167 00:19:06.602 --> 00:19:07.437 ‫درو! 168 00:19:20.074 --> 00:19:20.992 ‫درو؟ 169 00:19:24.829 --> 00:19:26.164 ‫مسخره‎بازی در نیار. 170 00:19:32.795 --> 00:19:33.629 ‫درو؟ 171 00:19:58.196 --> 00:19:59.238 ‫خدایا! 172 00:19:59.697 --> 00:20:01.699 ‫اوغ. 173 00:20:06.120 --> 00:20:07.914 ‫شنیده بودم... 174 00:20:08.497 --> 00:20:13.836 ‫که اون در گذشته شوخی هایی کرده ‫که خیلی کار خوبی نبودن ولی... 175 00:20:13.920 --> 00:20:17.173 ‫واقعا سر اون یکی از دستش عصبانی بودم. 176 00:20:17.256 --> 00:20:20.343 ‫ولی راستش رو بخواین، ‫جفت مون صدای موزیک رو شنیدیم. 177 00:20:21.135 --> 00:20:25.223 ‫قطعا حس کردیم که... 178 00:20:25.848 --> 00:20:29.185 ‫اون موزیک انرژی منفی‎‏ای داشت... 179 00:20:29.685 --> 00:20:32.647 ‫و مخصوصا هرچیزی که از تو اون اتاق باز کرده بودیم ‫انرژی منفی ای رو منتقل می‎کرد. 180 00:20:32.730 --> 00:20:37.235 ‫اون بهم گفت که فکر می‎کرد ‫بعد از اینکه دیوار رو باز کردن، 181 00:20:37.318 --> 00:20:39.612 ‫فکر می‏‎کرد که اتفاقی افتاده. 182 00:20:39.695 --> 00:20:42.823 ‫که بعد از اون موقع همه ‎چی فرق می‏‎کرد. 183 00:20:42.907 --> 00:20:44.951 ‫من دیگه تحمل... 184 00:20:45.034 --> 00:20:48.663 ‫اون اتاق خیلی ترسناک ‫رو تو خونه ‏مون نداشتم... 185 00:20:48.746 --> 00:20:49.997 ‫که احتمال هم داشت ‫یه اتاق قتل بوده باشه. 186 00:20:50.498 --> 00:20:54.210 ‫بنابراین گفتم، ‫"ببین درو، ما اینو مسدود می‎کنیم". 187 00:20:56.295 --> 00:20:59.548 ‫بنابراین دوباره درش رو تخته کردیم ‫و از اول رنگش کردیم. 188 00:21:54.979 --> 00:21:56.647 ‫یعنی چی؟ 189 00:21:58.733 --> 00:21:59.650 ‫درو! 190 00:22:01.402 --> 00:22:03.946 ‫باهام چیکار کردی؟ 191 00:22:12.413 --> 00:22:13.748 ‫یعنی چی؟ 192 00:22:20.296 --> 00:22:24.842 ‫وقتی بیدار شدیم، یه زخم‎های عجیبی داشتیم ‫که تقریبا انگار جای زخم تیغ بودن، 193 00:22:24.925 --> 00:22:28.512 ‫و تقریبا از بالا تنه مون ‫تا روی دست‏‎هامون بودن. 194 00:22:28.596 --> 00:22:31.140 ‫و صبح دو روز بعدش، 195 00:22:31.223 --> 00:22:33.684 ‫زخم‏‎ها بیشتر و بیشتر می‎شدن، 196 00:22:33.768 --> 00:22:37.146 ‫و اونقدر دردناک بودن ‫که چیزی نبود... 197 00:22:37.229 --> 00:22:40.941 ‫که ما بخوابیم و متوجه نشیم. 198 00:22:41.025 --> 00:22:44.278 ‫و بنابراین، حسی داشتم... 199 00:22:44.862 --> 00:22:50.117 ‫که انگار خوابم و به اندازه کافی آگاه نیستم ‫که چه اتفاقی داره اطرافم میوفته... 200 00:22:50.201 --> 00:22:54.705 ‫که به معنای واقعی کل بدنم ‫شده پر از این زخم های عمیق و دردناک... 201 00:22:55.789 --> 00:22:59.752 ‫به اضافه صدها تیغی که... 202 00:22:59.835 --> 00:23:01.295 ‫تهه اون دوش پیدا کردیم، 203 00:23:01.378 --> 00:23:05.174 ‫به نظر خیلی راحت میومد که ‫شک کنیم که شاید بهم مربوط میشن. 204 00:23:05.716 --> 00:23:08.427 ‫اون موقع بود که دیگه واقعا ترسیدم... 205 00:23:08.511 --> 00:23:11.889 ‫و بصورت جدی با درو حرف زدم ‫که از اون خونه بریم. 206 00:23:12.890 --> 00:23:15.768 ‫ولی درو نقشه بکری به سرش زد... 207 00:23:16.352 --> 00:23:18.521 ‫که شاید، هر انرژی‏ ای که اونجاست... 208 00:23:18.604 --> 00:23:21.440 ‫فقط بخاطر این عصبانیه که ‫اونجا گیر کرده، 209 00:23:21.941 --> 00:23:23.692 ‫و شاید بهتره که اون... 210 00:23:23.776 --> 00:23:27.530 ‫منتقلش کنه و کمک کنه که دوباره آزادش بشه ‫تا بتونه بره و در آرامش باشه. 211 00:23:27.613 --> 00:23:30.824 ‫و اون صریحا داشت سعی می‏کرد ‫که هر انرژی ‏ای که توی اون خونه بود... 212 00:23:30.908 --> 00:23:32.785 ‫رو از طریق خودش منتقل کنه. 213 00:23:34.370 --> 00:23:36.830 ‫سر همین دعوای مفصلی باهم کردیم. 214 00:23:37.498 --> 00:23:41.210 ‫و من رفتم تو اتاق‎مون و در رو محکم بستم ‫و قفلش کردم. 215 00:23:41.293 --> 00:23:44.129 ‫اون منو زهره ترک کرد. 216 00:23:48.759 --> 00:23:52.346 ‫ خونه گرسنه‏ س. ‫ هانا، خونه گرسنه‏ س. 217 00:23:53.555 --> 00:23:56.976 ‫خونه گرسنه ‎‏س، به خونه غذا بده. ‫خونه گرسنه ‎‏س. 218 00:23:57.059 --> 00:23:58.477 ‫به خونه غذا بده. 219 00:23:58.560 --> 00:24:00.187 ‫خونه گرسنه ‎‏س! 220 00:24:00.271 --> 00:24:02.982 ‫به خونه غذا بده! ‫خونه خون می خواد! 221 00:24:03.691 --> 00:24:06.277 ‫- به خونه غذا بده! ‫- یعنی چی؟ 222 00:24:06.360 --> 00:24:08.946 ‫ خونه خون می خواد! ‫ به خونه غذا بده! 223 00:24:09.029 --> 00:24:11.365 ‫ خونه... 224 00:24:11.448 --> 00:24:13.909 ‫ خونه گرسنه‏ س، ‫ به خونه غذا بده. 225 00:24:15.077 --> 00:24:17.204 ‫ خونه گرسنه‏ س، ‫ به خونه غذا بده. 226 00:24:17.288 --> 00:24:19.665 ‫ خونه گرسنه ‏س، ‫ به خونه غذا بده. 227 00:24:19.748 --> 00:24:22.126 ‫- خونه گرسنه‎ س. ‫- درو؟ 228 00:24:22.209 --> 00:24:24.962 ‫ به خونه غذا بده. ‫ خونه گرسنه‏ س. 229 00:24:35.848 --> 00:24:37.850 ‫به خونه غذا بده. 230 00:24:41.020 --> 00:24:43.355 ‫ خونه گرسنه ‏س. ‫ به خونه غذا بده. 231 00:24:43.439 --> 00:24:45.399 ‫ خونه گرسنه ‏س، ‫ به خونه غذا بده. 232 00:24:45.482 --> 00:24:47.317 ‫ خونه گرسنه ‏س، ‫ به خونه غذا بده. 233 00:24:47.401 --> 00:24:49.194 ‫خونه خون می خواد! 234 00:24:58.037 --> 00:25:00.372 ‫- درو؟ ‫- خونه گرسنه ‏س. 235 00:25:00.456 --> 00:25:01.498 ‫به خونه غذا بده! 236 00:25:03.250 --> 00:25:04.501 ‫درو، بس کن. 237 00:25:06.503 --> 00:25:08.756 ‫- لطفا؟ ‫- خونه گرسنه ‏س، به خونه غذا بده. 238 00:25:08.839 --> 00:25:11.467 ‫خونه گرسنه ‏س. ‫خونه خون می‎‏خواد! 239 00:25:15.012 --> 00:25:16.346 ‫- تو رو خدا؟ ‫- خونه گرسنه ‏س. 240 00:25:16.430 --> 00:25:17.931 ‫به خونه غذا بده. ‫به خونه غذا بده... 241 00:25:19.516 --> 00:25:21.268 ‫خونه گرسنه ‏س. 242 00:25:21.351 --> 00:25:22.186 ‫به خونه غذا بده! 243 00:25:22.686 --> 00:25:23.812 ‫خونه گرسنه ‏س! 244 00:25:24.605 --> 00:25:27.274 ‫به خونه غذا بده! ‫خونه گرسنه‏ س، به خونه غذا بده. 245 00:28:23.742 --> 00:28:25.869 ‫اون از خط وسط جاده رد شد، 246 00:28:26.495 --> 00:28:28.747 ‫و با یه ماشین فورد اف 350 تصادف کرد. 247 00:28:29.831 --> 00:28:33.001 ‫کمربندش رو نبسته بود، ‫و سر صحنه تصادف مُرد. آم... 248 00:28:34.336 --> 00:28:36.838 ‫من فوراً به جسی زنگ زدم، ‫و گفتم، "جسی، درو مُرده". 249 00:28:36.922 --> 00:28:38.882 ‫و جسی اومد دنبالم. 250 00:28:40.675 --> 00:28:43.094 ‫جفت‎مون واقعا شوکه شده بودیم. 251 00:28:45.055 --> 00:28:46.306 ‫بنابراین خیلی سخت بود. 252 00:28:51.645 --> 00:28:53.355 ‫مامانش گفت جسدش رو بسوزونن. 253 00:28:54.356 --> 00:28:55.732 ‫این درواقع درو هستش. 254 00:29:03.490 --> 00:29:04.908 ‫فقط خیلی سخت بوده. 255 00:29:07.035 --> 00:29:08.537 ‫خیلی دلم براش تنگ شده. 256 00:29:27.389 --> 00:29:30.433 ‫یه اهریمن توی اون خونه بود ‫که جون درو رو گرفت. 257 00:29:32.060 --> 00:29:36.273 ‫یه نیروی خیلی تاریکی بود ‫که خون می‎‏خواست. 258 00:29:40.151 --> 00:29:41.736 ‫قطعاً به خونی که می‏خواست، رسید. 261 00:39:48.092 --> 00:39:49.593 ‫بذار بیام بیرون! 262 00:40:18.997 --> 00:40:21.709 ‫نه! نه! 263 00:40:22.418 --> 00:40:23.460 ‫نه! 264 00:40:23.544 --> 00:40:24.545 ‫نه! 265 00:40:39.017 --> 00:40:40.185 ‫اسم من هاناست، 266 00:40:40.269 --> 00:40:44.148 ‫و من و نامزدم تو یه کلبه تو جنگل زندگی می‏کردیم ‫که کاملا خبیث بود. 267 00:40:53.198 --> 00:40:55.159 ‫من تو جونو، آلاسکا به دنیا اومدم، 268 00:40:55.659 --> 00:40:57.578 ‫و وقتی 13 روزم بود... ‫[ جسی، دوست آنا. ] 269 00:40:57.661 --> 00:40:59.246 ‫به مونتانا نقل ‎مکان کردیم. 270 00:40:59.746 --> 00:41:01.457 ‫دوران بچگیم خیلی سخت بود. 271 00:41:01.540 --> 00:41:02.749 ‫والدینم... 272 00:41:02.833 --> 00:41:06.211 ‫بنیادگراهای مسیحی خیلی سختگیری بودن. 273 00:41:07.129 --> 00:41:08.797 ‫هر یکشنبه می رفتیم کلیسا... 274 00:41:09.631 --> 00:41:12.134 ‫و هر روز هم انجیل می‎خوندیم. 275 00:41:12.801 --> 00:41:16.096 ‫تو دوران بچگیم که اونجا گذروندم ‫دوست زیادی نداشتم. ما... 276 00:41:16.180 --> 00:41:17.931 ‫کامل از شهر جدا زندگی می‎کردیم. 277 00:41:18.015 --> 00:41:20.893 ‫مامانم یه زن خونه‎دار بود. 278 00:41:20.976 --> 00:41:21.894 ‫و من و مامانم... 279 00:41:21.977 --> 00:41:24.480 ‫هر روز تو خونه می‎موندیم. 280 00:41:25.022 --> 00:41:27.483 ‫مامانم خیلی اذیت و آزارم می‎کرد ‫و... 281 00:41:27.566 --> 00:41:30.444 ‫یه بار یادمه داشتم بیرون بازی می‎کردم. 282 00:41:41.163 --> 00:41:42.581 ‫بس کن، هانا. 283 00:41:56.762 --> 00:41:57.721 ‫هانا! 284 00:42:06.521 --> 00:42:07.606 ‫گفتم... 285 00:42:07.689 --> 00:42:08.857 ‫بس کن. 286 00:42:23.830 --> 00:42:24.665 ‫کافیه. 287 00:42:26.291 --> 00:42:27.793 ‫نه! 288 00:42:30.420 --> 00:42:32.547 ‫نه، مامان، نه، نه! 289 00:42:32.631 --> 00:42:34.216 ‫نه! نه، نه، نه. 290 00:42:34.299 --> 00:42:35.592 ‫نه، نه، نه، نه. 291 00:42:43.225 --> 00:42:44.893 ‫ساکت باش! 292 00:42:46.937 --> 00:42:48.814 ‫مامان! مامان! 293 00:42:51.817 --> 00:42:52.818 ‫گفتم... 294 00:42:52.901 --> 00:42:55.487 ‫ساکت... باش! 295 00:43:09.251 --> 00:43:10.585 ‫اون دهنم رو بست، 296 00:43:11.169 --> 00:43:12.629 ‫منو... 297 00:43:12.713 --> 00:43:15.465 ‫به یه صندلی تو زیرزمین ‫توی تاریکی بست... 298 00:43:15.549 --> 00:43:17.384 ‫تا موقعی که بابام از سر کار رسید خونه، 299 00:43:17.467 --> 00:43:19.678 ‫که احتمالا چهار، پنج ساعت طول کشید. 300 00:43:21.346 --> 00:43:26.226 ‫مامانم بهم گفت که وظیفه اون تو زندگی... 301 00:43:26.309 --> 00:43:28.645 ‫این بوده که منو در مقابل خدا متواضع کنه. 302 00:43:30.522 --> 00:43:32.190 ‫وقتی نوجوون بودم، ‫می‎دونین، 303 00:43:32.274 --> 00:43:33.692 ‫شروع کردن به زیر سوال بردن... 304 00:43:33.775 --> 00:43:37.112 ‫خیلی از چیزهایی که والدینم ‫بهم یاد داده بودن، 305 00:43:37.779 --> 00:43:40.449 ‫که کلی درگیری با اونا بوجود آورد. 306 00:43:41.116 --> 00:43:44.077 ‫پس یه‎جورایی دوران بچگی سختی بود. 307 00:43:44.870 --> 00:43:48.540 ‫ولی وقتی 15 سالم بود... 308 00:43:48.623 --> 00:43:50.000 ‫تو یه پیتزا فروشی کار گیر آوردم. 309 00:43:50.083 --> 00:43:53.044 ‫و دوست‎های خوبی پیدا کردم. 310 00:43:59.050 --> 00:44:00.093 ‫هی، هانا. 311 00:44:16.485 --> 00:44:17.819 ‫لعنت بچه ها، مامانمه. 312 00:45:02.614 --> 00:45:03.448 ‫بریم. 313 00:45:21.925 --> 00:45:22.801 ‫مامانم... 314 00:45:22.884 --> 00:45:24.803 ‫با کیفم زد صورتم رو زخمی کرد. 315 00:45:25.345 --> 00:45:27.347 ‫لبم تا اینجا پاره شد. 316 00:45:28.056 --> 00:45:30.267 ‫و همکارهام نشستن باهام حرف زدن ‫و گفتن... 317 00:45:30.350 --> 00:45:33.311 ‫"ببین، یا باید خونه ات رو ترک کنی، 318 00:45:33.395 --> 00:45:36.606 ‫یا می‎دونی، به پلیس ‫یا به مرکز مراقبت از کودکان زنگ می‎زنم... 319 00:45:36.690 --> 00:45:37.899 ‫چون می‎دونی، 320 00:45:37.983 --> 00:45:40.151 ‫والدین عادی از این کارها نمی‎کنن". 321 00:45:40.902 --> 00:45:43.113 ‫به قاضی دادخواست دادم، 322 00:45:43.196 --> 00:45:46.533 ‫و تا اون موقع به اندازه کافی کار کرده بودم... 323 00:45:46.616 --> 00:45:48.785 ‫که می‎تونستم روی پای خودم وایسم. 324 00:45:50.912 --> 00:45:53.623 ‫همه ‍ ‍ وسایلم رو جمع کردم ‫و رفتم. 325 00:45:59.337 --> 00:46:00.338 ‫هانا! 326 00:46:00.422 --> 00:46:01.756 ‫برو بمیر! 327 00:46:08.555 --> 00:46:09.472 ‫فقط راه بیوفت. 328 00:46:14.686 --> 00:46:15.645 ‫هانا! 329 00:46:25.113 --> 00:46:30.493 ‫من از طریق یه دوست مشترک ‫با یه کهنه‎سرباز معلول آشنا شدم. 330 00:46:31.036 --> 00:46:35.623 ‫جسی کبودی‎های روی گردنم رو دیده بود، 331 00:46:35.707 --> 00:46:38.251 ‫و به یکی نیاز داشت ‫که بیاد خونه‎اش... 332 00:46:38.334 --> 00:46:39.711 ‫و یکم کمکش کنه. 333 00:46:39.794 --> 00:46:42.380 ‫پاش آسیب دیده، پس... 334 00:46:42.464 --> 00:46:45.133 ‫آخرسر رفتم خونه جسی زندگی کردم. 335 00:46:45.216 --> 00:46:48.720 ‫راستش رو بخواین، یه‎جورایی خیلی به جسی مدیونم ‫چون... 336 00:46:48.803 --> 00:46:51.639 ‫لزوما فکر نکنم که بدون تو... 337 00:46:51.723 --> 00:46:54.434 ‫می‎تونستم از اون دوران زندگیم بگذرم، می دونی؟ 338 00:46:54.517 --> 00:46:56.728 ‫- یعنی، خیلی... ‫- ولی منم همین حس رو دارم. 339 00:46:56.811 --> 00:47:00.023 ‫پام از مچ شکسته بود. 340 00:47:00.106 --> 00:47:03.276 ‫و موقعی که به یکی پیشم نیاز داشتم ‫تو کنارم بودی، 341 00:47:03.359 --> 00:47:05.945 ‫و می‎دونستم که تو به کسی ‫نیاز داشتی که... 342 00:47:06.029 --> 00:47:07.655 ‫که فرایند بهبودیت رو راه بندازه. 343 00:47:08.615 --> 00:47:10.366 ‫آره، بدون شک با حرفت موافقم. 344 00:47:12.118 --> 00:47:14.329 ‫اوایل پاییز می‎شد. 345 00:47:14.412 --> 00:47:15.455 ‫هیچ درآمدی نداشتم. 346 00:47:16.039 --> 00:47:17.373 ‫نمی‎تونستم کار پیدا کنم. 347 00:47:17.457 --> 00:47:22.295 ‫و بنابراین جسی یه دوستی به اسم درو داشت ‫که تو کالیفرنیا زندگی می‎کرد. 348 00:47:22.378 --> 00:47:26.549 ‫درو، بهم یه شغل تو مزرعه شاه دانه اش ‫پیشنهاد داد و... 349 00:47:26.633 --> 00:47:29.886 ‫بنابراین تصمیم گرفتم برم کالیفرنیا. 350 00:47:29.969 --> 00:47:33.348 ‫یه‎جورایی اون موقع ‫به نظرم انتخاب منطقی‎ای میومد. 351 00:47:33.932 --> 00:47:36.100 ‫بنابراین به "تریم کمپ" رفتم، 352 00:47:36.184 --> 00:47:39.437 ‫جایی که همه شاه‎دانه برداشت شده ‫رو پردازش می‎کنن. 353 00:47:39.521 --> 00:47:41.940 ‫اون برام بخش خیلی جدیدی از زندگی بود، 354 00:47:42.023 --> 00:47:43.775 ‫چون ناگهان، من آزاد بودم. 355 00:47:47.445 --> 00:47:50.073 ‫تجربه خیلی جدیدی بود. 356 00:47:50.156 --> 00:47:52.367 ‫یه‏‎جورایی برام شوک فرهنگی ای بود. 357 00:47:54.661 --> 00:47:55.954 ‫سلام. 358 00:47:58.039 --> 00:47:58.873 ‫سلام. 359 00:48:03.336 --> 00:48:06.464 ‫- به تریم‎کمپ خوش اومدی. ‫- اوه، سلام. 360 00:48:07.257 --> 00:48:08.716 ‫- من درو ام. ‫- من هانام. 361 00:48:13.346 --> 00:48:15.682 ‫پس یه جای واقعا خوش... 362 00:48:16.307 --> 00:48:17.517 ‫و امیدوار کننده ای بود. 363 00:48:18.518 --> 00:48:20.687 ‫جای خیلی دوستانه ای بود. ‫می‎دونین... 364 00:48:20.770 --> 00:48:23.523 ‫یه زندگی کاملا جدید ‫و یه خانواده کاملا جدیدی برام بود. 365 00:48:24.148 --> 00:48:28.111 ‫کشتگر کالیفرنیای شمالی. ‫مثل سبک زندگی "گریت فول دد" می‎موند و... ‫[ گروه موسیقی راک آمریکایی. ] 366 00:48:28.820 --> 00:48:29.988 ‫واقعا هیجان انگیز بود. 367 00:48:32.907 --> 00:48:34.367 ‫با پیشرفت "تریم"، 368 00:48:34.450 --> 00:48:36.327 ‫من و درو یه‎جورایی کم کم فهمیدیم... 369 00:48:36.411 --> 00:48:39.247 ‫که احساسات قوی‎ای نسبت بهم داریم. 370 00:48:42.125 --> 00:48:46.087 ‫یه شب، من تتوی نصفه مونده اش... 371 00:48:46.170 --> 00:48:47.297 ‫رو تموم کردم. 372 00:49:00.268 --> 00:49:01.352 ‫خوشت میاد؟ 373 00:49:02.478 --> 00:49:03.313 ‫آره. 374 00:49:05.356 --> 00:49:07.358 ‫واقعا از تغییر موهات خوشم میاد. 375 00:49:21.539 --> 00:49:25.043 ‫به محض اینکه اون در باز شد، ‫بدجور عاشق همدیگه شدیم. 376 00:49:26.044 --> 00:49:28.755 ‫من و درو، رفتیم تو خونه اصلیش ‫باهم زندگی کردیم، 377 00:49:28.838 --> 00:49:32.258 ‫که یه کمپ الوارسازی ‫خیلی سست بدنه‎ای بود... 378 00:49:32.341 --> 00:49:34.761 ‫که اونو تبدیل به خونه کرد بود... 379 00:49:34.844 --> 00:49:35.887 ‫و تو کوهستان کاب بود. 380 00:49:41.434 --> 00:49:45.938 ‫حس ماجراجویی و هیجان داشت. 381 00:50:26.687 --> 00:50:29.440 ‫صبح روز بعدش، درو عملاً گذاشت رفت. 382 00:50:30.024 --> 00:50:32.193 ‫اون می‎دونین، چهارتا کشت‎زار داشت ‫که باید بهشون رسیدگی می‎‏کرد، 383 00:50:32.276 --> 00:50:35.321 ‫بنابراین به مدت دو، سه روز رفت. 384 00:50:35.404 --> 00:50:37.490 ‫و منم با وسایلم اونجا نشسته بودم، 385 00:50:37.573 --> 00:50:39.784 ‫و با خودم می‎گفتم، ‫"خیلی خب، تا چند روز آینده چیکار کنم"؟ 386 00:52:05.036 --> 00:52:06.954 ‫یه فضای خالیِ عجیب... 387 00:52:07.038 --> 00:52:09.749 ‫غیرقابل توضیح تو دیوار بود... 388 00:52:09.832 --> 00:52:13.586 ‫که اصلا با شکل ساخته شده خونه ‫جور در نمیومد. 389 00:52:14.337 --> 00:52:16.964 ‫ولی خیلی پیگیرش نشدم، 390 00:52:17.048 --> 00:52:20.676 ‫چون داشتم سعی می‎کردم تو خونه اش ‫خیلی فضولی نکنم. 391 00:52:20.760 --> 00:52:24.013 ‫پس وقتی که برگشت، ‫داشتیم وقت می‎گذروندیم و حرف می‎زدیم. 392 00:52:25.681 --> 00:52:27.391 ‫اوه! 393 00:52:27.475 --> 00:52:28.434 ‫برو گم شو بابا! 394 00:52:31.771 --> 00:52:32.646 ‫هوم. 395 00:52:43.240 --> 00:52:44.700 ‫می‎خوای یه چیزی ببینی؟ 396 00:52:45.993 --> 00:52:46.827 ‫حتما. 397 00:53:05.679 --> 00:53:08.265 ‫دارم بهت میگم، ‫یه چیزی پشت این دیوار هست. 398 00:53:08.933 --> 00:53:09.892 ‫واقعا؟ 399 00:53:10.601 --> 00:53:11.811 ‫دارم بهت میگم. 400 00:53:14.855 --> 00:53:15.689 ‫باشه. 401 00:53:17.566 --> 00:53:18.400 ‫همینجا وایسا. 402 00:53:35.417 --> 00:53:37.044 ‫پیس، پیس. 403 00:54:16.834 --> 00:54:18.836 ‫یعنی چی؟ 404 00:54:53.078 --> 00:54:53.996 ‫اوغ. 405 00:55:07.926 --> 00:55:10.429 ‫عجیب‎ترین چیزی بود که ‫تا حالا دیده بودم. 406 00:55:10.512 --> 00:55:13.766 ‫یعنی تو یه زمان، اونجا یه دوش بوده. 407 00:55:14.516 --> 00:55:18.020 ‫و بالا تو سقف... 408 00:55:18.103 --> 00:55:19.438 ‫یه حلقه گنده نصب شده بود. 409 00:55:19.521 --> 00:55:22.232 ‫مثل این چیزهایی بود که ‫بهش قلاب گوشت آویزون می‎کنن. 410 00:55:23.400 --> 00:55:26.654 ‫و کف اونجا پر از تیغ های صورت تراشی کهنه بود. 411 00:55:27.321 --> 00:55:29.740 ‫هیچ کدوم اینا جور در نمیومد. 412 00:55:29.823 --> 00:55:32.993 ‫من گفتم، ‫"خیلی‎خب، بریم ببینیم این به کجا می رسه". 413 00:55:33.077 --> 00:55:35.454 ‫چون قطعا، آب اینجا یه جایی خالی میشه. 414 00:55:36.330 --> 00:55:38.916 ‫بنابراین تصمیم گرفتیم بریم تو زیرزمین. 415 00:55:40.626 --> 00:55:45.381 ‫پس تو زیرزمین، منو روی یه چیزه مثل قفسه ‫کنار آبگرمکن بودم. 416 00:55:45.464 --> 00:55:49.802 ‫و پشت آبگرمکن، ‫یکی یه مسیری رو کَنده بود. 417 00:55:49.885 --> 00:55:53.263 ‫بعد یه چندتا تونلی وجود داشتن ‫که یه‎جورایی باز شده بودن... 418 00:55:53.347 --> 00:55:55.933 ‫که بیشتر به داخل خونه می رفتن. 419 00:56:56.910 --> 00:56:58.412 ‫یه سطل اونجا بود. 420 00:57:03.792 --> 00:57:07.838 ‫و بالا رو نگاه کردیم، ‫و نقطه تخلیه اون دوش اونجا بود. 421 00:57:12.634 --> 00:57:14.178 ‫توی سطل... 422 00:57:14.261 --> 00:57:16.096 ‫یه ماده ژلاتینی مانند... 423 00:57:16.972 --> 00:57:17.931 ‫سیاه بود. 424 00:57:18.015 --> 00:57:21.101 ‫شبیه خون لخته شده ای می‎موند ‫که به مدت 20 سال اونجا بوده. 425 00:57:21.685 --> 00:57:25.022 ‫و راحت از نقطه تخلیه به داخل سطل ‫ریخته شده بود. 426 00:57:25.105 --> 00:57:27.649 ‫پایینش لوله‎ای چیزی نبود. 427 00:57:27.733 --> 00:57:30.694 ‫و یه اتاق کوچیک بود... 428 00:57:30.777 --> 00:57:33.238 ‫که لاشه‏ای از یه تُشک اونجا بود. 429 00:57:34.197 --> 00:57:38.368 ‫پس حس کردم که یکی اونجا نگه داشته شده. 430 00:57:38.452 --> 00:57:42.915 ‫یکی اونجا زندگی کرده ‫که یا یه قاتل زنجیره‏ای بوده... 431 00:57:42.998 --> 00:57:46.335 ‫که یکی رو شکنجه کرده، 432 00:57:46.418 --> 00:57:47.753 ‫یا چندین نفر رو شکنجه کرده. 433 00:57:48.962 --> 00:57:51.006 ‫بعد از اون اتفاق... 434 00:57:51.089 --> 00:57:53.091 ‫یه جورایی انرژی توی خونه عوض شد. 435 00:57:53.759 --> 00:57:55.552 ‫و اون موقع بود که اتفاقات عجیب ‫شروع به افتادن کردن. 436 00:58:06.563 --> 00:58:07.397 ‫آه. 437 00:58:19.993 --> 00:58:21.536 ‫هر دفعه. 438 00:58:28.960 --> 00:58:30.212 ‫بخش موردعلاقه ام. 439 00:58:54.152 --> 00:58:55.070 ‫چی... 440 00:58:55.153 --> 00:58:58.198 ‫یعنی چی؟ ‫درو! 441 00:58:58.782 --> 00:59:00.117 ‫چی؟ چی؟ ‫چیه، چیه؟ 442 00:59:00.867 --> 00:59:02.536 ‫درو، صدا رو می‎شنوی؟ 443 00:59:03.036 --> 00:59:03.870 ‫چی؟ 444 00:59:04.871 --> 00:59:06.623 ‫موزیک رو می گم، عوضی! 445 00:59:08.542 --> 00:59:10.085 ‫تو ضبط رو روشن گذاشتی؟ 446 00:59:11.128 --> 00:59:14.089 ‫ما ضبط نداریم. 447 00:59:21.847 --> 00:59:23.640 ‫لعنت... لعنتی! 448 00:59:23.723 --> 00:59:24.850 ‫درو، صبر کن! 449 01:00:32.626 --> 01:00:33.460 ‫درو؟ 450 01:00:38.423 --> 01:00:39.257 ‫درو! 451 01:00:51.895 --> 01:00:52.812 ‫درو؟ 452 01:00:56.650 --> 01:00:57.984 ‫مسخره‎ بازی در نیار. 453 01:01:04.616 --> 01:01:05.450 ‫درو؟ 454 01:01:30.016 --> 01:01:31.059 ‫خدایا! 455 01:01:31.518 --> 01:01:33.520 ‫اوغ. 456 01:01:37.941 --> 01:01:39.734 ‫شنیده بودم... 457 01:01:40.318 --> 01:01:45.657 ‫که اون در گذشته شوخی های دستی ای کرده ‫که خیلی کار خوبی نبودن اما... 458 01:01:45.740 --> 01:01:48.993 ‫واقعا سر اون یکی از دستش عصبانی بودم. 459 01:01:49.077 --> 01:01:52.163 ‫اما راستش رو بخوایید، ‫هردومون صدای موزیک رو شنیدیم. 460 01:01:52.956 --> 01:01:57.043 ‫قطعا حس کردیم که... 461 01:01:57.669 --> 01:02:01.005 ‫اون موزیک انرژی منفی‎‏ ای داشت... 462 01:02:01.506 --> 01:02:04.467 ‫و مخصوصا هر چیزی که از تو اون اتاق باز کرده بودیم ‫انرژی منفی ای رو منتقل می ‎کرد. 463 01:02:04.551 --> 01:02:09.055 ‫اون بهم گفت که فکر می ‎کرد ‫بعد از اینکه دیوار رو باز کردن، 464 01:02:09.139 --> 01:02:11.433 ‫فکر می‏‎ کرد که اتفاقی افتاده. 465 01:02:11.516 --> 01:02:14.644 ‫که بعد از اون موقع همه ‎چی فرق می‏‎ کرد. 466 01:02:14.728 --> 01:02:16.771 ‫من دیگه طاقت... 467 01:02:16.855 --> 01:02:20.483 ‫اون اتاق خیلی وحشتناک ‫رو تو خونه‏ امون نداشتم... 468 01:02:20.567 --> 01:02:21.818 ‫که احتمال هم داشت یه اتاق قتل بوده باشه 469 01:02:22.318 --> 01:02:26.030 ‫بنابراین گفتم، ‫"ببین درو، ما این رو مسدود می ‎کنیم". 470 01:02:28.116 --> 01:02:31.369 ‫بنابراین دوباره درش رو تخته کردیم ‫و از اول رنگش کردیم. 471 01:03:26.799 --> 01:03:28.468 ‫یعنی چی؟ 472 01:03:30.553 --> 01:03:31.471 ‫درو! 473 01:03:33.223 --> 01:03:35.767 ‫باهام چیکار کردی؟ 474 01:03:44.234 --> 01:03:45.568 ‫یعنی چی؟ 475 01:03:52.116 --> 01:03:56.663 ‫وقتی بیدار شدیم، یه زخم‎ های عجیبی داشتیم ‫که تقریبا انگار جای زخم تیغ بودن، 476 01:03:56.746 --> 01:04:00.333 ‫و تقریبا از بالا تنه مون ‫تا روی دست‏‎ هامون بودن. 477 01:04:00.416 --> 01:04:02.961 ‫و صبح 2روز بعدش، 478 01:04:03.044 --> 01:04:05.505 ‫زخم‏‎ ها بیشتر و بیشتر می ‎شدن، 479 01:04:05.588 --> 01:04:08.967 ‫و اونقدر دردناک بودن که چیزی نبود... 480 01:04:09.050 --> 01:04:12.762 ‫که ما بخوابیم و متوجه نشیم. 481 01:04:12.845 --> 01:04:16.099 ‫و بنابراین، حسی داشتم... 482 01:04:16.683 --> 01:04:21.938 ‫که انگار خوابم و به اندازه کافی آگاه نیستم ‫که چه اتفاقی داره اطرافم می افته... 483 01:04:22.021 --> 01:04:26.526 ‫که به معنای واقعی، کل بدنم ‫شده مملو از این زخم های عمیق و دردناک... 484 01:04:27.610 --> 01:04:31.572 ‫به اضافه صدها تیغی که... 485 01:04:31.656 --> 01:04:33.116 ‫تهه اون دوش پیدا کردیم، 486 01:04:33.199 --> 01:04:36.995 ‫به نظر خیلی راحت می اومد که ‫شک کنیم که شاید بهم مربوط می شن. 487 01:04:37.537 --> 01:04:40.248 ‫اون موقع بود که دیگه واقعا ترسیدم... 488 01:04:40.331 --> 01:04:43.710 ‫و به صورت جدی با درو صحبت کردم ‫که از اون خونه بریم. 489 01:04:44.711 --> 01:04:47.588 ‫اما درو نقشه بکری به سرش زد... 490 01:04:48.172 --> 01:04:50.341 ‫که شاید، هر انرژی ‏ای که اونجاست... 491 01:04:50.425 --> 01:04:53.261 ‫فقط به خاطر این عصبانیه که اونجا گیر کرده، 492 01:04:53.761 --> 01:04:55.513 ‫و شاید بهتره که اون... 493 01:04:55.596 --> 01:04:59.350 ‫منتقلش کنه و کمک کنه که دوباره آزادش بشه ‫تا بتونه بره و در آرامش باشه. 494 01:04:59.434 --> 01:05:02.645 ‫و اون صریحا داشت سعی می ‏کرد ‫که هر انرژی ‏ای که توی اون خونه بود... 495 01:05:02.729 --> 01:05:04.605 ‫رو از طریق خودش منتقل کنه. 496 01:05:06.190 --> 01:05:08.651 ‫سر همین دعوای مفصلی با هم کردیم. 497 01:05:09.318 --> 01:05:13.030 ‫و من رفتم تو اتاقمون و در رو محکم بستم و قفلش کردم 498 01:05:13.114 --> 01:05:15.950 ‫اون منو زهره ترک کرد. 499 01:05:20.580 --> 01:05:24.167 ‫ خونه گشنه‏ ست. ‫ هانا، خونه گشنه‏ ست. 500 01:05:25.376 --> 01:05:28.796 ‫خونه گشنه‎‏ ست، به خونه غذا بده. ‫خونه گشنه‎‏ ست. 501 01:05:28.880 --> 01:05:30.298 ‫به خونه غذا بده. 502 01:05:30.381 --> 01:05:32.008 ‫خونه گشنه ‎‏ست! 503 01:05:32.091 --> 01:05:34.802 ‫به خونه غذا بده! ‫خونه خون می خواد! 504 01:05:35.511 --> 01:05:38.097 ‫- به خونه غذا بده! ‫- یعنی چی؟ 505 01:05:38.181 --> 01:05:40.767 ‫ خونه خون می خواد! ‫ به خونه غذا بده! 506 01:05:40.850 --> 01:05:43.186 ‫ خونه... 507 01:05:43.269 --> 01:05:45.730 ‫ خونه گشنه ‏ست، ‫ به خونه غذا بده. 508 01:05:46.898 --> 01:05:49.025 ‫ خونه گشنه‏ ست، ‫ به خونه غذا بده. 509 01:05:49.108 --> 01:05:51.486 ‫ خونه گشنه‏ ست، ‫ به خونه غذا بده. 510 01:05:51.569 --> 01:05:53.946 ‫- خونه گشنه‎ ست. ‫- درو؟ 511 01:05:54.030 --> 01:05:56.783 ‫ به خونه غذا بده. ‫ خونه گشنه‎ ‏ست. 512 01:06:07.668 --> 01:06:09.670 ‫به خونه غذا بده. 513 01:06:12.840 --> 01:06:15.176 ‫ خونه گشنه‎ ست. ‫ به خونه غذا بده. 514 01:06:15.259 --> 01:06:17.220 ‫ خونه گشنه‎ ‏ست، ‫ به خونه غذا بده. 515 01:06:17.303 --> 01:06:19.138 ‫ خونه گرسنه‏ ست، ‫ به خونه غذا بده. 516 01:06:19.222 --> 01:06:21.015 ‫خونه خون می خواد! 517 01:06:29.857 --> 01:06:32.193 ‫- درو؟ ‫- خونه گشنه ست. 518 01:06:32.276 --> 01:06:33.319 ‫به خونه غذا بده! 519 01:06:35.071 --> 01:06:36.322 ‫درو، بس کن! 520 01:06:38.324 --> 01:06:40.576 ‫- لطفا؟ ‫- خونه گشنه‎ ست، به خونه غذا بده. 521 01:06:40.660 --> 01:06:43.287 ‫خونه گشنه‎ ست. ‫خونه خون می‎‏خواد! 522 01:06:46.832 --> 01:06:48.167 ‫- تو رو خدا؟ ‫- خونه گشنه‎ ‏ست. 523 01:06:48.251 --> 01:06:49.752 ‫به خونه غذا بده. ‫به خونه غذا بده... 524 01:06:51.337 --> 01:06:53.089 ‫خونه گشنه ‏ست. 525 01:06:53.172 --> 01:06:54.006 ‫به خونه غذا بده! 526 01:06:54.507 --> 01:06:55.633 ‫خونه گشنه‏ ست! 527 01:06:56.425 --> 01:06:59.095 ‫به خونه غذا بده! ‫خونه گشنه‏ ست، به خونه غذا بده. 528 01:07:01.681 --> 01:07:03.516 ‫خونه گشنه‏ ست، به خونه غذا بده. 529 01:07:05.559 --> 01:07:07.603 ‫خونه... 530 01:10:30.014 --> 01:10:32.141 ‫اون از خط وسط جاده رد شد، 531 01:10:32.766 --> 01:10:35.019 ‫و با یه ماشین فورد اف 350 تصادف کرد. 532 01:10:36.103 --> 01:10:39.273 ‫کمربندش رو نبسته بود، ‫و سر صحنه تصادف مُرد. آم... 533 01:10:40.607 --> 01:10:43.110 ‫من فوراً به جسی زنگ زدم، ‫و گفتم، "جسی، درو مُرده". 534 01:10:43.193 --> 01:10:45.154 ‫و جسی اومد دنبالم. 535 01:10:46.947 --> 01:10:49.366 ‫هردومون واقعا شوکه شده بودیم. 536 01:10:51.327 --> 01:10:52.578 ‫بنابراین خیلی سخت بود. 537 01:10:57.916 --> 01:10:59.626 ‫مادرش گفت جسدش رو بسوزونن. 538 01:11:00.627 --> 01:11:02.004 ‫این درواقع درو هستش. 539 01:11:09.762 --> 01:11:11.180 ‫فقط خیلی سخت بوده. 540 01:11:13.307 --> 01:11:14.808 ‫خیلی دلم براش تنگ شده. 541 01:11:33.660 --> 01:11:36.705 ‫یه اهریمن توی اون خونه بود ‫که جون درو رو گرفت. 542 01:11:38.332 --> 01:11:42.544 ‫یه نیروی خیلی تاریکی بود که خون می خواست 543 01:11:46.423 --> 01:11:48.008 ‫قطعاً به خونی که می ‏خواست، رسید.